بایگانی برچسب: s

استاد محمد منتشری مسترکلاس آواز می‌گذارد

موسیقی ما – مستر کلاس آواز اصیل ایرانی توسط استاد «محمد منتشری» و با همکاری آموزشگاه موسیقی هنرپارسه برگزار می‌شود. در این مستر کلاس که به مدت 3 ساعت و گروهی خواهد بود، سرفصل‌های بداهه‌خوانی، انتخاب شعر، مرصع‌خوانی، تلفیق شعر و موسیقی، ردیف خوانی، وجه تسمیه گوشه‌ها، مرکب خوانی، ترانه و تصنیف‌خوانی و وزن خوانی تدریس و بررسی می‌شود.

قرار است این سلسله جلسات آخرین جمعه هرماه در آموزشگاه هنر پارسه برگزار شود؛ همچنین اجرای هنرجویان به‌صورت تکی و بررسی و رفع اشکالات آن‌ها نیز از دیگر مواردی است که در این کلاس‌ها تدبیر شده است. علاقه‌مندان برای اطلاع از نحوه ثبت‌نام و شرکت در این مستر کلاس می‌توانند به‌صورت حضوری به آموزشگاه هنر پارسه مراجعه کرده و یا با شماره‌های آموزشگاه تماس حاصل کنند.

محمدصفار منتشری زاده را نزدیک‌ترین و با استعدادترین شاگرد اسماعیل مهرتاش می‌دانند. آشنایی او با اسماعیل مهرتاش در «جامعه باربد» و به منظور آموزش تئاتر اتفاق افتاد. او ۳ سال در کلاس‌های تئاتر جامعهٔ باربد شرکت و  در این مدت از استادانی نظیر«رفیع حالتی» (استاد فن بیان)، «دکتر ناظر زادهٔ کرمانی» (استاد ادبیات فارسی)، «ولی‌الله خاکدان» (استاد دکور) و «علی اصغر ازهدی» (مدیر داخلی جامعهٔ باربد و استاد تاریخ تئاتر) بهره برد.

محمد منتشری نحوهٔ ورودش به عالم موسیقی را اینگونه بیان می‌دارد: «پیش پرده ای بود به نام «گردو فروش» که استاد می‌خواست در یکی از عیدها در کنار تئاتر اجرا کند. دنبال کسی می‌گشت که پیش پرده را اجرا کند. آمد سر کلاس و این خواسته را عنوان کرد. من و چند نفر دیگر از بچه‌های کلاس داوطلب شدیم. ما را آزمایش کردند و من بیش از دوستان مورد قبول واقع شدم.» او از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۰ دور ردیف‌های آوازی را نزد اسماعیل مهرتاش فراگرفت و حدود ۲۰ سال با ایشان در تماس و معاشرت بود. از جمله هنرمندان موسیقی که در کلاس «مهرتاش» هم دوره محمد منتشری بوده‌اند می‌توان به محمدرضا شجریان، عبدالوهاب شهیدی و جمال وفایی اشاره نمود. او از محضر موسیقی دانانی نظیر احمد عبادی و علی اصغر بهاری نیز بهره برده‌است. وی پس از درگذشت استادش «اسماعیل مهرتاش»، از موسیقی فاصله می‌گیرد تا اینکه پس از سال‌ها توسط مهدی کلهر به صدا و سیما دعوت می‌شود. منتشری کارمند بازنشسته بانک است.

http://musicema.ir/

گزارش یک جشن

برای حضور جادوگران پیانو در فستیوال بداهه‌نوازی پیانوی Show Of Hands
گزارش یک جشن
موسیقی ما – این روزها فضای دلنشین فرهنگسرای نیاوران با آن درخت‌های کم‌نظیر سربه فلک کشیده‌اش، مکانی شده برای گردهم آمدن هنرمندان بزرگ بین‌الملی و مخاطبانی که هر چند اندک‌اند اما خوب می‌دانند فستیوالی در حال برگزاری است که با استانداردهای بین‌المللی هم، کم‌نظیر محسوب می‌شود و برای همین هم هست که این اجراها را از دست ندادند و تمام بلیت‌های آن خیلی زود به‌فروش رفت؛ فستیوال بداهه‌نوازی پیانو با نام Show Of Hands که در آن 9 هنرمند خارجی و دو هنرمند ایرانی بدون هیچ تمایزی کنار هم قرار گرفته‌اند و هر شب دو نفر از آنها در بخش‌هایی جداگانه، هنر خود را در بداهه‌نوازی پیانو به نمایش می‌گذارند.

در واقع رامین صدیقی (مدیر نشر هرمس) که حالا دیگر سلایقش بعد از هجده سال برای دنبال کنندگان آثار نشر هرمس مشخص است، سال گذشته برای برگزاری یک رویداد ادواری در تهران برنامه‌ریزی می‌کند که اولین خروجی آن در این فستیوال بداهه‌نوازی به ثمر می‌نشیند. اتفاقی که چندین هدف را برای آن در نظر گرفته و صادقانه اعتراف می‌کند یکی از مهمترین اهدافش که نمی‌تواند آن را هم کتمان کند تجربه کاری بوده که بتواند از آن لذت ببرد و سلایق شخصی خودش را تأمین کند؛ کاری که در این چند سال انجام نداده است و شاید حمیدرضا ابک (از روزنامه‌نگاران باسابقه) بهترین توصیف را برای این ناشر بیان می‌کند وقتی که می‌گوید: «از همان روزی که در دی‌ماه ۱۳۷۹ اولین اثرش را منتشر کرد، تمثال نمادین فردی را به نمایش گذاشت که بیش از آنکه بداند می‌خواهد «چه کند» به این درک عمیق نائل آمده که می‌داند می‌خواهد «چه نکند». صدیقی ۱۸ سال پای فشرد بر صدیقی بودن. جالب اینکه ادعای «تفاوت» نداشت که تربیت خانوادگی به او آموخته بود اصرار به تفاوت به هر قیمت، آغاز همان چیزی است که کاربلدها ابتذالش می‌نامند. امروز، رامین صدیقی، برای من، نه یک تهیه کننده، نه یک مدیر موفق بخش خصوصی، نه یک طراح کم‌نظیر برای یک اتفاق فرهنگی بزرگ، که «نماد» همان کیمیای کمیابی بود که سال‌هاست تجربه‌اش نکرده‌ایم. به فرهنگسرای نیاوران می‌آییم و خیالمان تخت است که تجربه این بداهه‌نوازی در برنامه‌ریزی و اجرا، هر نتیجه‌ای داشته باشد، طعم دل‌انگیز «هویت» دارد و عطر پنهان «فردیت»ی که مدت‌هاست در هیاهوی «تیراژ» و «فروش» گم شده است در ساحت هنر ایرانی.»

در این فستیوال شش روزه که امشب اختتامیه آن برگزار می‌شود، هنرمندانی چون Benedikt Jahnel, Colin Vallon, David Six, Francois Couturier, Marcin Wasilewski, Nik Bartsch, Stefano Battaglia, Tord Gustavsen, Wolfert Brederode به همراه دو نوازنده ایرانی یعنی پیمان یزدانیان و مازیار یونسی روی صحنه رفتند. البته که فستیوال تنها به این کنسرت‌ها ختم نشد و پنج ورکشاپ و چهار نمایش فیلم هم در برنامه‌ریزی آن گنجانده شده بود.

البته که شاید نتوان بداهه را نقد کرد، جریانی سیال که در لحظه اتفاق می‌افتد و گاه خود نوازنده هم متوجه آن نیست. پس شاید بهتر باشد آن لحظات را از دید خود توصیف کرد و جشنی را شرح داد که رامین صدیقی برپا کرده است.

  • شب اول:

شب اول فستیوال Show Of Hands به اجرای «مازیار یونسی» و «تورد گوستاوسن» از کشور نروژ اختصاص داشت.

مازیار یونسی آغازکننده این فستیوال بود که طبیعتاً کار بسیار سختی هم در پیش داشت. او در اجرایش، بدون مرزبندی، خود را در جهان اصوات غوطه‌ور ساخت و در اجرایش شاهد تقابل هارمونیک و اصواتی بودیم که گاه با هیجان زیادی ادا می‌شد و گاه در گوشه‌ای آرام می‌گرفت، گاه صداهایی کاملاً ناشناخته به گوش می‌رسید و گاهی با رقص اصوات نوستالژیک همراه می‌شد. مازیار که موسیقی را ابتدا با نوازندگی تمبک و سه‌تار آغاز کرده،  بدون هیچ وقفه‌ای، چیزی حدود یک ساعت بداهه‌نوازی کرد.

برنامه بعدی اجرای منحصر به فرد و رمانتیک تورد گوستاوسن از نروژ بود که یک پیانیست آکوستیک است. او علاوه بر تمرکز روی بخش ملودیک، بخش قابل توجهی از اجرایش را به استفاده از ادوات الکترونیک اختصاص داده بود و حتی از  یک‌سری اصوات از پیش ضبط شده هم استفاده می‌کرد. البته آن هم می‌توانست جذابیت خاص خود را داشته باشد چون رامین صدیقی هیچ محدودیتی برای این اجراها تعیین نکرده است. این هنرمند نه فقط به عنوان نوازنده پیانو و آهنگساز، بلکه به عنوان تئوریسین در حوزه موسیقی و فلسفه نیز شهرت دارد. او از سال 2003 با ناشر پرآوازه ای.سی.ام همکاری می‌کند.

  • شب دوم:

«ولفرت بردرده» و «داوید سیکس» دو هنرمندی بودند که در شب دوم به اجرای سولوی بداهه‌نوازی پیانو پرداختند.

«موسیقی برایم چونان یک آیین مقدس است. باید آن را تجلیل کرد، ستود و تمام عمر به آن خدمت و اقتدا کرد. مراد نواختنش نیست، بلکه نواخته شدن توسط ذات خالص آن است. به همین روی همواره تلاش می‌کنم تا به لحظاتی برسم که در آن گمان جستجوگر و معصومانه‌ات، «آن» را کشف می‌کند. لحظه‌ای که خودم هم به شنونده‌ای صرف تبدیل می‌شوم.» این‌ها نظرات داوید سیکس است؛ هنرمندی اتریشی که با بداهه‌نوازی صرف توانست یکی از بهترین اجراها را به خود اختصاص دهد.

داوید سیکس، مخاطبان را با جسارتش سورپرایز کرد، اجرایی صرفاً بداهه و ذهنی آوانگارد که در عین غریب بودن با مخاطبش دوستانه برخورد می‌کند. داوید در چند مرحله خلاقیت خود را بروز داد که در قطعه دوم توانست با یک خط ملودی که دائماً پرداخته می‌شد و دوباره به آن بازمی‌گشت، اوج اجرای خود را به نمایش بگذارد؛ یعنی همان «آن»ی که از آن سخن گفته بود.

ولفرت بردرده که چند سال پیش با کوارتت اش به ایران آمده بود، در صحنه موسیقی جز به نوازند‌ه‌ای با بیان بسیار شخصی و شاعرانه شهرت دارد. او به محض نشستن پشت پیانو کارش را شروع کرد و یک اجرای بی‌وقفه را به نمایش گذاشت؛ اجرایی ملودیک‌تر نسبت به اجرای قبلی. او در عین جوانی با پختگی و تسلط زیادش موسیقی را به نمایش گذاشت که تواماً آزاد و خلق‌الساعه بود. او سعی کرد توازنی میان شفافیت و ابهام برقرار کرده و به نوعی از اصوات و نت‌ها عبور کند و به قلب موسیقی برسد.

  • شب سوم:

«بندیکت یاهنل» و «پیمان یزدانیان» در شب سوم، دو اجرای پرکنتراست این فستیوال را به نمایش گذاشتند.

شاید جالب باشد که بدانید بندیکت یاهنل آلمانی، دارای دکترای ریاضیات است. ریاضی و موسیقی؛ دو عنصری که در نگاه اول شاید بسیار دور از هم به نظر بیایند اما به گفته خودش هر دو برایش نقشی انکار ناپذیر در برقراری تعادل دارند. او در این برنامه قطعاتی از پیش نوشته شده برای گروهش را اجرا کرد که آنها را دوباره برای پیانو تنظیم کرده بود و قسمت‌هایی را برای بداهه‌نوازی خالی گذاشته بود.

فضای موسیقی این موزیسین متأثر از موسيقى كلاسيک بود كه البته آن را به زبان امروزى بيان مى‌کرد. موسيقى او که گاه پراحساس به کلاویه‌ها ضربه می‌زد و گاه متفکرانه با آن برخورد می‌کرد، در عين آشنايى و صميميت مى‌توانست به يک غريبه صرف تبديل شود. شبیه کسی که گاه با لبخند از كنارت عبور مى‌كند و گاهى اصلاً تو را نمى‌بيند؛ همين‌قدر غيرقابل پيش‌بينی. به همین دلیل شاید بتوان برای اجرای او هم از همین لفظ استفاده کرد و اين نکته شاید همان چيزى است كه باعث می‌شود مخاطب بدون اينكه دليل آن را بداند، از اجرايش لذت می‌برد.

«هشیاری در زمان بداهه‌نوازی کمک می‌کند تا دنیای اطرافم را در قامت واقعیتی واحد بپذیرم. تعامل با شنونده، تأثیر محلی که در آن اجرا می‌کنم و از همه مهتر پذیرش هر آنچه در آن لحظه و در پیرامونم اتفاق می‌افتد است که موسیقی‌ام را به ظهور می‌رساند.» این‌ها حرف‌های نوازنده‌ای است که خیلی‌ها او را با موسیقی فیلم‌هایش می‌شناسند و شاید به همین علت هم تصویر جزئی جدایی‌ناپذیر از بداهه‌نوازی او بود؛ چه زمانی که با هیجان روی کلاویه‌ها ضربه می‌زد و چه زمانی که آرامش قبل از طوفان را به تصویر می‌کشید. او ابتدا کارش را با فضاسازی جالبی که به واسطه سیم‌های پشت پیانو شکل گرفته بود آغاز کرد و در میانه اجرا با تکرار ملودی‌های متوالی فضایی مینیمال را خلق کرد. اجرای پیوسته‌ای که گویی در زمان‌های مختلف دستت را همچون کودکی می‌گرفت و به اتاق دیگری در همان خانه می‌برد تا زیبایی‌های دیگری را به تو نشان دهد.

  • شب چهارم:

اجرای «کالین ولون» و «نیک برتش» که هر دو از سوئیس در این فستیوال شرکت کرده بودند، توانست شب منحصر به فردی را برای مخاطبان به یادگار بگذارد.

کالین ولون که به شاعر پیانو شناخته می‌شود، تحت تأثیر موسیقی آوازی است و با زمزمه کردن برای خودش حین نواختن، این وجه خود را به نمایش گذاشت.

او گاه فضایی ملودیک را به تصویر می‌کشید و در میانه‌اش موسیقی سرخوشانه جز می‌نواخت و دوباره به همان تم اولیه بازمی‌گشت. کالین پارت اول اجرای خود را با فضاسازی و جمله‌بندی‌های مشخص و ملودیک پشت سر گذاشت و بخش دوم را با موسیقی جز و پیچیده‌تر و البته فضایی مدرن‌تر برگزار کرد.

کالین در این اجرا دو قطعه از قطعات تریوی خود را هم اجرا کرد و آنها را با بداهه‌نوازی در هم آمیخت. او هم از یک‌سری از ادوات الکترونیک استفاده کرد اما از پیش ضبط شده نبودند و هر چه بود همان لحظه اتفاق می‌افتاد. جوشش ایده‌های متنوع اما بیان آنها با خساست زیاد یکی از مشخصه‌های بداهه‌نوازی‌های او است.

نیک برتش نزدیک به دو سال در ژاپن زندگی کرد تا به مطالعه فلسفه، موسیقی و اساطیر شرق دور بپردازد. سفری که اثرات آن به وضوح در آهنگسازی و اجراهای او تبلور یافته است. اجرای او که کنتراست زیادی با اجرای قبلی داشت، به شکلی اتفاق افتاد که می‌توان گفت مثل یک ساعت سوئیسی نواخت، همانقدر دقیق. موسیقی او که ملهم از سنت زندگی از فضاهای شهری است، تمرکز بسیار بالایی را می‌طلبد که در اثر تکرار و نظم بی‌نظیری که در کلیت آن مشهود بود، می‌تواند افراد را به خلسه ببرد. نیک تقریباً بدون ادوات الکترونیک، صداهای عجیبی را با خود پیانو کشف می‌کند و به گوش شنونده می‌رساند و به این ترتیب خلاقیت خود را در این‌گونه رنگ بندی‌ها به مرحله ظهور می‌رساند.

  • شب پنجم:

«فرانسوا کوتوریه» و «استفانو باتالیا» دو هنرمندی بودند که اجرای شب پنجم را به خود اختصاص دادند.

فرانسوا قریب به بیست سال است که با شرکت ای.سی.ام همکاری دارد. هنرمندی که عشق در لحظه لحظه‌های موسیقی‌اش جاری است و بر اساس ساختاری که زاده خلاقیت‌های گذشته‌اش است، روی کلاویه‌ها ضربه می‌زند. او در این اجرا قطعات از پیش ساخته شده‌اش را از روی دفتر نتی که روبه‌روی خود گذاشته بود اجرا کرد و در لحظاتی آنها را با بداهه‌نوازی در هم آمیخت.

استفانو باتالیا شب گذشته بر اساس بداهه‌نوازی صرف نواخت، آن هم چیزی حدود 90 دقیقه! آنقدر شوریده بود که اگر زمان به او اجازه می‌داد، می‌توانست ساعت‌ها آن را پیش ببرد. او با هویت‌زدایی از موسیقی، آن را ساده و تنها به عنوان یک فرا زبانِ جهان‌شمول که فاقد مرز و ملیت است، تفسیر می‌کند. تخصص استفانو در ابتدا موسیقی باروک و مدرن بود اما رفته‌رفته و متأثر از موسیقی پل بِلی و کیت جرت، به بداهه‌نوازی روی آورد و وارد عرصه جز شد.

امشب اختتامیه این جشن برگزار می‌شود و به این ترتیب شاهد بداهه‌نوازی مارجین واسیلوسکی لهستانی در پارت اول خواهیم بود و پرونده فستیوال هم با دو نوازی و سه نوازی نیک برتش، پیمان یزدانیان و همچنین بیورن مه‌یر (که به عنوان نوازنده مهمان در این شب حضور دارد) بسته خواهد شد. جشنی که بی‌شک تبدیل به خاطره‌ای جمعی در ذهن مهمانان خواهد شد.

منبع:
اختصاصی موسیقی ما
http://musicema.ir/

خانه تنبور کرمانشاه افتتاح شد

حسین علیزاده: چرا وقتی می‌خواهیم به هنرمندی جایگاه بین‌المللی بدهیم، «ایران» را حذف می‌کنیم!
موسیقی ما – مراسم افتتاحیه خانه تنبور روز گذشته در روستای بانزلان برگزار شد، در این مراسم مسئولان و هنرمندانی چون حسین علیزاده، شهرام ناظری، کیهان کلهر، علی‌اکبر شکارچی، محمدرضا درویشی، نوید افقه، علی بوستان، علی ترابی و بسیاری از هنرمندان محلی حضور داشتند.

«حسین علیزاده» از اینکه «علی‌اکبر مرادی» خانه تنبور را در ملک خصوصی‌اش و با هزینه‌های غیرارگانی ساخته، تشکر کرد و گفت: «فکر می‌کنم در میان اتفاق‌هایی که برای ملت ایران افتاده؛ اتفاق امروز بسیار مهم است. امروز در برگزاری این مراسم هیچ تشنجی نیست و حضور این مردم در اینجا نیاز به هیچ مسئله حفاظتی ندارد.  ما همه ایرانی هستیم و تنبور به منی که تنبورنواز نیستم تعلق دارد؛‌همان‌طور که هر سازی به شما تعلق دارد. هر قطعه‌ای از هر کجای ایران به تمامِ ایرانی‌ها تعلق دارد و ایران یکی از سرزمین‌های بزرگ دنیاست که فرهنگ‌ های بسیار متنوعی را در خودش جای می‌دهد واز نظر تخصص موسیقی یکی از کشورهای بسیار ثروتمند است؛، چون به خاطر اقوامی که در اینجا زندگی می‌کنند دارای موسیقی‌های بسیار غنی هستند.  شاید این مساله برای مردمی که تخصص چندانی ندارند، ناشناخته باشد؛ اما در سطوح دانشگاهی و تحقیقاتی یک ادعا نیست و به همین خاطر است که درست است سالیان درازی به موسیقی کم‌لطفی می‌شود؛ اما موسیقی به لطف کسی نیازی ندارد. موسیقی در قلب همه است. مثل نفس کشیدن است؛ تمام زندگی ما پر از موسیقی است؛ موسیقی‌ای که با ساز نواخته نمی‌شود، مثل رنگ است؛ مثل طبیعتی است که شما می‌بینید. »

او ادامه داد:‌ «من به شهر کرمانشاه بسیار غیرت دارم چون با موسیقی این منطقه آشنا هستم و دو هنرمند بزرگ کیهان کلهر و شهرام ناظری از آن سر برآورده‌اند؛ اما وقتی صحبت از این دوستان می‌شود که در تمام جهان مطرح هستند؛ دو عنوان از فرهنگِ خودمان را حذف می‌کنیم. یکی مساله «شوالیه» است که درباره‌ی «شهرام ناظری» به کار می‌بریم. خود نامِ «شهرام ناظری» به تنهایی گویا نیست که ما از واژه‌ی دیگری استفاده کنیم؟‌ او کرمانشاهی و ایرانی است . شاید به همین خاطر خودم این عنوان را قبول نکردم تا «حسین علیزاده» باشم، نمی‌خواهم شوالیه باشم. همین‌طور تمام روزنامه‌نگاران از «کیهان کلهر» به عنوان کمانچه‌نوازی بین‌المللی یاد می‌کنند، چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟‌ یعنی ما در جهان ایران نداریم؟‌ ایران بخش مهمی از جهان است؛ چرا وقتی می‌خواهیم جهانی باشیم، ایران را حذف می‌کنیم؟‌ کلهر آهنگساز و کمانچه نواز بزرگ ایرانی است. با عنوان‌های غیرفارسی و غیرایرانی هنرمندانمان را خطاب نکنیم. اگر در فرانسه بدانند که ما به هنرمندمان «شوالیه» می‌گوییم به ما می‌خندند؛ این یعنی ما هنرمندمان را با عنوانی خطاب می‌کنیم که آنها به ما داده‌اند. شما در دنیای موسیقی جوایز و نشان‌های بسیاری گرفته‌اید، مبارک‌تان باشد و صدها جایزه دیگر هم حق‌تان هست که باید بگیرید اما نام‌تان برای بیان بزرگی‌تان کافی است. شهرام ناظری وقتی اسمش می‌آید قلب همه برایش می‌تپد پس نیازی به عنوان «شوالیه» ندارد. هنرمندان بسیار دیگری هم در ایران هستند که نشان «شوالیه» را گرفته‌اند اما تنها به نامشان خطاب می‌شوند. محمدرضا شجریان هم نشان شوالیه گرفته اما همان نامش برای بیان بزرگی‌اش در هنر کافی است.»‌

«شهرام ناظری» نیز در بخش دیگری از این مراسم سخنانِ کوتاهی بیان کرد: «باعث سعادت من است که امروز به همراه دیگر استادان موسیقی در اینجا در خدمت شما هستیم. از همه کسانی که زمینه ایجاد این خانه تنبور را فراهم کرده‌اند، تشکر می‌کنم. از مرادی که زحمات بسیاری کشیده تشکر می‌کنم. از تمام مسئولانی که این برنامه را یاری کردند تشکر می‌کنم. تاریخ نام کسانی که در به سرانجام رسیدن این مراسم کمک کرده‌اند را به مهر یاد می‌کند. روسیاهی هم برای کسانی می‌ماند که نمی‌خواستند چنین مراسم باشکوهی برای افتتاح خانه تنبور برگزار شود.»

ناظری همچنین در بخش دیگری از این مراسم به درخواست مردم برای آوازخوانی‌اش پاسخ مثبت داد و دو قطعه را یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان کردی برای حاضران اجرا کرد.

در این مراسم همچنین «علی اکبر مرادی» – نوازنده‌ی تنبور و متولی خانه تنبور- در سخنانی کوتاه گفت : «کسی که در تمام این دوران یار ما بوده، مهندس محمود بیات معمار این بناست. اینجا(خانه تنبور) مرکزی برای هنر است. اینجا جایی برای هنر والاست؛ پس به ما اجازه خدمت بدهید. همه ما بدون هیچ توقعی داریم کار می کنیم. اینجا خانه تنبور گوران یا کرمانشاه هم نیست؛ اینجا خانه تنبور است.»

«محمدرضا درویشی» آهنگساز و پژوهشگر موسیقی ایران هم درباره‌ی این رویداد گفت: «علی اکبر مرادی بی‌هیچ پشتوانه‌ای جان و مالش را برای تاسیس این خانه گذاشته است. امیدوارم جوانان تنبورنواز از کلِ نقاط استان و حتی استان‌های اطراف به این مکان بیایند. تنبور امروز یک ساز ملی است. یک ساز باستانی است. تنبور فقط یک ساز محلی نیست. هیچ جایی بهتر از خانه تنبور نمی تواند مقام های اصیل تنبور را به نسل های بعد منتقل کند. به استاد مرادی تبریک و خسته نباشید می گویم. خوش به حال همه ما که در اولین جشنواره تنبور هستیم.»

«کیهان کلهر» نیز که به تازگی سه اجرای موفق همراه با «رامبرانت تریو» داشته است؛ دیگر سخن‌ران این مراسم بود: «آنچه من می‌خواستم بیان کنم، استادان ناظری و درویشی بیان کردند؛ جز اینکه بسیار خوشحالم که یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای دوستم آقای علی‌اکبرخان مرادی تحقق پیدا کرد و اینجا ساخته شد. ایشان در سال 81 به من گفت که چنین قصدی دارد و خوشبختانه ساخت این مرکز میسر شد. راه‌اندازی این مرکز به تنبور در این منطقه مرکزیت می‌دهد.»

برندگان جشنواره در سه رده‌ی سنی الف تا ج معرفی شدند؛ اما از اتفاقاتِ مهم امروز عیادت «حسین علیزاده» استادِ برجسته‌ی موسیقی ایران برای عیادت از کودکِ کمانچه‌نوازی است که هم‌اکنون در کما به سر می‌برد.

منبع : http://www.musicema.com/node/325617