شاید بهتر باشد که سراغ گفتگویمان با امیرعباس گلاب برویم! اما به شما پیشنهاد میکنم اولین صحبتهای این خواننده آرام و بیحاشیه را تا پایان بخوانید:
***
مادر من علاقه به موسیقی داشت و همیشه میگفت که دوست دارم پسرم گیتار بزند و بخواند و خواننده شود. او از کودکی مشوق من بود و هرچه بزرگتر شدم این انگیزه در من بزرگتر شد که او را به آرزویش برسانم. در حقیقت عشق مادرم، خوانندم کرد.
- *جالب است چون معمولاً خوانندهها علاقه ندارند که فرزندانشان وارد موسیقی شوند. خیلیها هم با وجود مخالفت خانواده وارد عرصه موسیقی شدهاند.
تنها نکته مثبت موسیقی در میان عذاب هایش این بود که خانواده ام مشوق من بودند. پدر من خواننده و نوازنده موسیقی سنتی است و مادرم هم همیشه حمایت می کرد و خدا را شکر چنین مشکلی که میگویید را نداشتم.
- *پس شروع کارتان هم با پدر بوده است.
من از هفت سالگی موسیقی سنتی کار می کردم و تا چهارده سالگی ادامه دادم. در موسیقی سنتی فضای باز نمی دیدم و احساس می کردم در یک چارچوب بسته است. حس کردم موسیقی فضای بازتری از لحاظ ترانه و تنظیم و خوانندگی می تواند داشته باشد و به همین دلیل تغییر سبک دادم. البته تا کنون سبک های زیادی نظیر راک و پاپ – سنتی و کلاسیک هم خوانده ام. برای اولین بار در سن چهارده سالگی در یک محفل خانوادگی آقای «فرمان فتحعلیان» را دیدم که گیتار می زدند و میخواندند. ما با ایشان یک نسبت خانوادگی هم داشتیم و از زمانی که احساس و ترانه ایشان را دیدم نگاهم به موسیقی عوض شد و الگوی من بودند.
- *جالب است پدر با این تغییر سبک از سنتی به پاپ که داشتی مخالفت نکردند. چون پدرها معمولاً دوست دارند که پسرها راهشان را ادامه دهند.
اتفاقاً پدرم با تغییر سبک من خیلی مخالف بود. پدرم میگفت اگر تار و سه تار بخواهی برایت می خرم ولی گیتار نمی خرم! (خنده) پدرم هنوز هم با پاپ خواندن من مخالف است.
- *خیلیها در این دوره خوانش سنتی را با موسیقی غربی تلفیق می کنند اما جالب است که تو نخواستی به این مقوله ورود کنی.
من به سبک اکتفا نکردم و آن چیزی که خودم دوست داشتم را خواندم. فضای موسیقی من از تفکرات و سبک زندگی خودم دور نیست. هر آنچه که هستم را میخوانم و همیشه کاراکتر خودم را داشتم و به همین دلیل بیشتر کارهای خودم را گوش میکنم. بعضاً کارهای دیگران را هم اگر خوب باشد گوش میدهم. همیشه میگویم مثل من خیلیها فکر می کنند و من فقط زبان بعضی ها هستم که نمی توانند بخوانند. قرار نیست عام مردم را جذب کنم و فقط کسانی که با من هم سلیقه هستند می توانند کارهایم را گوش کنند چون خداوند همه را مثل هم خلق نکرده است. به همین دلیل همیشه ترانه ای که در زندگی خودم نقش داشته را انتخاب کرده ام یا اتفاقی که در لحظه برایم رخ داده را به موسیقی تبدیل کرده ام.
- *با وجود مخالفت هایی که از جانب پدر داشتی و برایت گیتار نمیخرید چه شد که از سن 14 سالگی گیتار فلامنکو نواختی؟
از زمانی که سبک آقای فتحعلیان را دیدم به فضای عرفانی و عاشقانه ایشان علاقه مند شدم. به ساز گیتار علاقه پیدا کردم و نوازندگی این ساز را از روی دست دوستانم یاد گرفتم. با همان سه چهار آکوردی که یاد گرفته بودم در سال 85 حدود 60 شعر و ملودی ساختم. یکی از آنها هم همان قطعه «فقط برو» بود که در سال 86 منتشر شد و موفق بود.
یکی از دوستانم گیتار را برایم خرید! (خنده)
- *در ادامه تو به خدمت سربازی رفتی و برخلاف همه که به خدمت میروند و از زندگی عقب می افتند برای تو اتفاقات برعکس رخ داد!
خدمت سربازی راه زندگی من را عوض کرد و اتفاقاً در آن زمان سعی کردم به موسیقی بیشتر نزدیک شوم. در همان دوره تهیه کننده سریال «ستایش» با من تماس گرفت و در مورد تیتراژ آن مجموعه صحبت کردیم.
- *ظاهراً برای تیتراژ سریال ستایش با حامی و چند خواننده دیگر رقابت سنگینی هم داشتی.
من آن زمان تجربه سریال و کار حرفهای نداشتم. با آهنگساز متن سریال ستایش مشکل داشتم و من را نمیشناخت. بیش از ده خواننده معروف تیتراژ این سریال را ساختند و حتی آن زمان در سایت این سریال هم نام آقای «فریدون آسرایی» به عنوان خواننده درج شده بود. تا روز آخر هم نمیدانستم که قرار است این کار پخش شود و من هم این کار را با ترانه «علیرضا آذر» ساخته بودم. در قسمت 26 که بازیگر نقش اصلی سریال فوت می کرد تمامی قطعاتی که خوانندهها خوانده بودند را روی تصویر گذاشتند و فقط قطعه من به آن صحنه نشست. وقتی برای اولین بار سریال «ستایش» را با آهنگ خودم دیدم گریه کردم و همه آن تیم را تحت تأثیر قرار داد و این اثر به عنوان تیتراژ انتخاب شد.
- *پس از تیتراژ ستایش 1 انتظار میرفت که فعالیت هایت در عرصه موسیقی رسمی تداوم پیدا کند اما اینطور نشد و تقریباً یکی از آخرین خوانندههای نیمه دوم دهه هشتاد هستی که مجاز شدی.
احساس میکنم راههای اشتباهی رفتم و خودم را هم بی تقصیر نمیدانم. البته حمایت هم نشدم ولی حس میکنم الان در موقع خوبی مجوز گرفتم و قرار است کنسرت برگزار کنم.
- *تو و چند خواننده دیگر نظیر رستاک، سیامک عباسی یا سینا حجازی و اشوان در نیمه دوم هشتاد فعالیت می کردید. اما همه آنها زودتر از تو مجاز شدند. از دیدن کنسرت های آنها و آلبوم هایشان حسرت نمی خوردی؟
هرگز چیزی به نام حسادت را درک نکردم ولی از مجازشدن دوستانم انگیزه گرفتم تا برای فعالیت رسمی تلاش کنم و راهم را درست پیش بروم. بابت موفقیت دوستان قدیمی خودم خوشحال هم شدم.
- *در آن دوره که فعالیتت غیررسمیداشتی مثل برخی خوانندهها به این فکر نیفتادی که در همین وادی حرکت کنی و کلاً سمت موسیقی مجاز نیایی؟
نگاه من به موسیقی مقطعی نیست و تصمیماتم هم مقطعی نیست. همیشه دوست داشتم کارم ماندگار باشد و این از نوع شعر و ملودیها و تنظیمهایم مشخص است. آهنگهای من بین فضای امروز و گذشته است و این مدل انتخابهایم نشان میدهد که دوست داشتم ماندگار باشم. از سوی دیگر با وجود پیشنهاداتی که داشتم، اینکه بخواهم از ایران بروم و بلاتکلیف باشم را دوست نداشتم و هیچ وقت به آن فکر نکردم. همیشه دوست داشتم کارهایی بخوانم که تا زمان حیاتم در ایران بخوانم و کنسرت برگزار کنم.
- *همین نوع انتخاب شعر و ملودی هایت هم جالب است. چون در همان سال 86 و 87 تب کارهای شش و هشت و غالباً سطحی در جامعه فراگیر بود. اما تو انگار خلاف جریان آب شنا کردی.
من هیچ وقت به مارکت نگاه نکردم. همیشه سعی کردم خودم باشم و دوست ندارم روی مُد بخوانم. من هیچ وقت دوست نداشتم برای عام مردم بخوانم و میخواهم برای آنهایی بخوانم که هم فکر من هستند.
- *به هرحال خواندن برای عامه مردم طبیعتاً پول بیشتر و شهرت بیشتر دارد.
من از ابتدا اهداف دیگری در ذهن داشتم و پول و شهرت اولویت چهاردهم و پانزدهم من بود. اگر به یک مرحله ای از موسیقی برسید طبیعتاً پول و شهرت را هم شامل میشود.
همین که بخواهید حرکتی برای ماندگاری انجام دهید اتفاق مهمی است و این برایم در اولویت است. خیلیها کارهایی را خواندند که صرفاً متعلق به یک زمان خاص نبود و سالها بعد هم مردم کارهایشان را میخواندند.
- *فکر می کنی توانستی این کار را انجام دهی؟
من طرفدار میلیونی ندارم اما همان طیفی که کارهایم را دنبال می کنند اغلب آثار سالهای گذشتهام را هم به یاد دارند و میخوانند.
- *طرفدار زیاد را ترجیح نمیدهی؟
دوست دارم طرفدارم همیشگی باشد و به تعداد خیلی فکر نمیکنم. کلاً آبان ماهی هستم و دوست دارم آهنگهایم خاص و ماندگار باشد. همچنین دوست دارم طرفدارانم هم اینطور باشند.
- *به نظر من نقطه عطف کلام در کارهای تو همکاری با «علیرضا آذر» بود. همکاری ات با او چگونه بود و اینکه چه شد دیگر خودت ترانه ننوشتی؟ چون معمولاً خوانندههایی که خودشان هم ترانه مینویسند به سادگی از سرودههای خودشان دست برنمیدارند!
علیرضا آذر مثل خودم آبانی است و از لحاظ فکری نزدیک هستیم. ادبیات ایشان کمی متفاوت است و شاید مناسب عامه مردم نباشد. من علیرضا آذر را حافظ زمان میدانم چون واقعاً توانا است اما وقتی در موسیقی پاپ کار می کنید باید کمی زبان عامیانه تر داشته باشید. به همین دلیل در آن مقطع زمانی آن کارها را داشتیم و ترانههایی از او در آلبوم جدید هم دارم. در آینده هم که مخاطبانم بیشتر شدند حتماً یک آلبوم با علیرضا آذر کار میکنم.
- *نگفتی که چه شد دیگر ترانه ننوشتی؟
ترانههای زیادی برای من ارسال میشد و از میان این کارها و سرودههای سایر دوستان کارهایی که نزدیک به فضای خودم بود را انتخاب می کردم. من شاعر نیستم و اگر بخواهم کاری بنویسم باید مدتها زمان بگذارم و وزن و قافیه آنها را تغییر بدهم. به همین دلیل سخت میشود. اما اگر ترانهای نزدیک به فضای خودم باشد را میخوانم.
- *برخی اوقات خوانندههای ما وقتی خودشان ترانه مینویسند کارشان موفق تر میشود و خودشان میگویند که میدانیم چه چیزی میخواهیم و همان را مینویسیم و میخوانیم.
این مورد به نظر من چندان تأثیرگذار نیست. چون من کارهایی داشتم که خودم نوشته بودم و موفق شدند و کارهایی هم داشتم که نوشتم اما موفق نشدند. برای انتخاب ترانه بیشتر به خود کلام دقت میکنم تا ببینم به کاراکترم و ملودی و تنظیمی که مدنظر دارم نزدیک باشد.
- *تنها ترانهسرایی که به فضای کارهایت نزدیک است، علیرضا آذر است؟
بله ادبیات و کارهای او را دوست دارم.
- *برخی کارهای تو به نوعی در کلام روایت شدهاند که انگار براساس یک داستان واقعی هستند و حتی من فکر میکنم شاید برای خودت هم اتفاق افتاده باشد. همینطور است؟
یک ماه پیش برای اولین بار یک قطعه شاد به نام «بانوجان» را خواندم. من ده سال غمگین میخواندم و هیچکس نگفت دلیلش چیست؟! با صدایم به دیگران آرامش میدادم. خیلیها هستند که میگویند حداقل با یک آهنگ من آرامش گرفتهاند. به نظر خودم کار بزرگی کردم که بدون آرامش توانستم به مخاطبان آرامش بدهم.
- *چرا این نگرانیت ده سال طول کشید؟ چون شرایط تو به نظر میرسید آنقدر بحرانی نباشد که پروسه صدور مجوزت اینقدر طولانی شود.
همیشه مضمون قطعات من درباره خدا، اهدای عضو، ایران و شهدا و… بود. همیشه هم ادبیات آثارم در یک چارچوب خاص جلو می رفت اما در مقاطعی انتخاب های غلطی که داشتم کارم را عقب انداخت.
- *به دنبال پیداکردن راه درست و انتخابهای درست نرفتی؟
وقتی از آدمها میترسید و نمیتوانید اعتماد کنید و شرایط سخت میشود. با وجود اینکه خودم بی تقصیر نبودم اما به هرحال در دورهای واقعاً صدور مجوزها سخت بود. خدا را شکر طی سالهای اخیر وضعیت صدور مجوز خیلی بهتر شده است. خوشحال هستم که چهرههای جدید هم به سادگی مجوز میگیرند. اما یک نکته مهم را میخواهم بگویم که هیچ امیدی به آینده موسیقی پاپ ندارم.
کیفیت شعر و ملودی و تنظیم های موسیقی پاپ به شدت افت کرده است. الان تاریخ انقضای آهنگ ها دو هفته ای شده است. ظرف مدت کوتاهی بعضی ها را با سیاست های خاصی مطرح می کنند و دو هفته بعد یک نفر دیگر را مشهور می کنند. آدمهایی که اصلاً حقشان نیست و همین موضوع من را اذیت میکند و این افراد در چارچوب مجاز هم مطرح میشون.
- *خب با این شرایط چه کسی مقصر است؟
همه مقصر هستند. وقتی همه هنرمندان نمی توانند از امکانات صدا و سیما استفاده کنند و شرایط برای پخش مناسب ویدئو و تبلیغات موسیقی وجود ندارد طبیعتاً افرادی روی کار می آیند که فقط دوست دارند مشهور شوند. شهرتهای امروز در بازار موسیقی هم اکثراً مقطعی است.
- *شما میگویید به آینده موسیقی امید ندارید ولی کماکان مشغول کار هستید و مثل همه روند کاری خودتان را طی می کنید؟
من به تنهایی نمی توانم موسیقی را نجات دهم. من هم دیدگاه فرمان فتحعلیان را دارم ولی میبینم که ایشان هم از موسیقی دلسرد شدهاند. ایشان الگوی من بودند و وقتی می بینند که آن حس و حال کارها با اقبال عمومی مواجه نمیشود، دلسرد میشود. من کمی پوستم کلفت تر بود و دوام آوردم!
- *به غیر از این مسائلی که اشاره کردی کلاً فضای جامعه هم چنین کارهایی را میطلبد.
ما نباید موسیقی خودمان را طبق خواسته مردم پایین بیاوریم. ما باید مردم را به سطح موسیقی خودمان برسانیم چون شغل آنها موسیقی نیست و شناخت اندکی نسبت به این هنر دارند. الان شرایط برعکس شده و خوانندههایی از همین عامه مردم هستند و هیچ شناختی از موسیقی ندارند و سطح پایینی دارند، با حمایت سطح بالا مواجه میشوند. همین باعث میشود که موسیقی جامعه ما افت کند. کدام یک از خوانندگانی که این روزها هیت هستند می توانند زنده بخوانند؟
- *در نقطه مقابل خیلیها میگویند که خصوصیت موسیقی پاپ همین است و اجباری نیست که حتماً ماندگار باشد و به این نکته هم اشاره دارند که موسیقی پاپ مصرفی و برای سرگرمی است.
موسیقی پاپ سرگرمی و تفنن است؟ این موسیقی برای من شغل است و چنین نگاهی ندارم. اگر از آنهایی که کارشان موسیقی است و سابقه کار دارند حمایت نکنیم و در نقطه مقابل صرفاً حمایت های خاص از برخی آدم ها باشد تا کارشان هیت شود، شرایط برابر نخواهد بود و این حرف شما را قبول ندارم.
من از هفت سالگی موسیقی کار میکنم و خدا را شکر که تا کنون توانسته ام به مسیرم ادامه بدهم. الان هم که مجاز شده ام قصد دارم یک پرش بزرگ داشته باشم و اتفاقات بزرگی در سر دارم. اما با این وجود واقعاً در موسیقی اذیت شدم واقعاً حیف است که برخی خوانندهها صدا و توانایی دارند ولی نمیتوانند در این شرایط بازار موسیقی بخوانند. حقیقتاً دلم برای مردم می سوزد که با برخی آهنگ ها گوش خودشان را خراب می کنند. یک سری تهیه کنندهها آدم ها را در یک مقطع خاص بالا می آورند تا از آنها پول کسب کنند و بعد به سراغ دیگران میروند.
- *درباره خوانندههایی که به تازگی وارد عرصه موسیقی رسمیشدهاند یک نکته وجود دارد و آن هم این است که میگویند کارهایشان دیگر حس و حال قبل را ندارد. درباره تو هم چنین اتفاقی رخ خواهد داد؟
کارهای من در گذشته هیچ مشکلی از لحاظ کلام و موسیقی نداشته که اکنون بخواهد تغییر خاصی داشته باشد. اما افت آن دوستان به این دلیل است که در گذشته سبک دیگری میخواندند و برای ورود به عرصه مجاز سبک خود را تغییر دادهاند. در مورد خودم اتفاقاً فکر میکنم مجازشدنم باعث شود که دستم بازتر باشد و آثارم را با اکت و ارکستر روی صحنه بخوانم. آهنگ بانوجان که با مجوز رسمی منتشر شد و اولین آهنگ شاد من بود هم خدا را شکر هیت شد و بازخورد خوبی داشت.
- *این آهنگ بانوجان اتفاقاً به دلیل تنظیمش نظرات زیادی را هم به دنبال داشت ولی مهمترین نکته اش این بود که ظاهراً فضای خودت عوض شده است.
محال بود چند سال پیش سمت یک آهنگ شش و هشت بروم ولی الان و پس از ده سال به آرزوی دیرینهای که داشتم نزدیک هستم. البته این کار شاد من هم در فضای غزل بود و از کارهای خودم دور نبود.
- *فضای جامعه ما معمولاً غمگین است و خواندن چنین کاری از سوی تو ریسک بود. کمتر کسی هم در شرایط کنونی مثل حامد همایون بودهاند که با کارهای شاد موفق شدهاند. طرفدارانت این کار را پذیرفتند؟
من آهنگ های ریتمیک زیادی دارم که پخش نکرده ام ولی مطمئن بودم این آهنگ موفق میشود. چون این ده سال سخت تمام شده از این به بعد میخواهم آهنگ هایی که انرژی مثبت دارند را بیشتر بخوانم. اینکه من کمتر چنین کارهایی را خوانده ام به دلیل جنس صدای خودم هم هست که بیشتر برای کارهای حماسی مناسب است.
درباره آن بحث فضای جامعه هم باید بگویم که مخاطبان موسیقی ما صفر و صد هستند. یا دوست دارند با یک آهنگ گریه کنند یا دوست دارند با آن برقصند. یعنی شاد شاد یا غمگین غمگین باید باشد و حد وسطی ندارند. اما در کل به نظرم جامعه ما نسبت به کارهای ریتمیک اقبال بیشتری نشان میدهد.
- * در میان کارهایت فقط آنهایی هیت شدهاند که یا تیتراژ بودند یا ویدئو داشتند و بقیه آهنگ هایت اتفاق ویژه ای برایشان رخ نداد.
باید هم همینطور باشد و موسیقی اگر با تصویر همراه شود در ذهن مخاطب ماندگار میشود و در همه جای دنیا همین است.
- *اما خوانندهای مثل حامد همایون که کارهایش هیت شده تا کنون ویدئویی منتشر نکرده است.
حامد همایون فضای جدیدی را انتخاب کرد اما در موفقیت ایشان عوامل زیادی دخیل بود. من هم به فکر ویدئو هستم ولی فعلاً در فرصتی که داشتیم توانستیم چند ویدئو برای کنسرت ها آماده کنیم. اما من خودم ساخت موزیک ویدئو را دوست دارم. مثلاً مخاطبان فکر می کردند قطعه «دلخوشی» من عاشقانه باشد اما ذهنیت من از ساخت آن اثر، دقیقاً همان چیزی بود که در ویدئو نشان داده شد و در موضوعی که جلو رفتیم بازخورد خوبی گرفتیم.
- *بخش دیگری از کارنامه کاری تو هم مربوط به قطعات فیت یا اصطلاحاً دوصدایی است که منتشر کردی.
من علاقه زیادی به اجرای کارهای فیت دارم و متأسفانه در ایران به دلیل نوع رقابت خوانندهها به آهنگ های دوصدایی توجه نمیشود و نسبت به این موضوع گارد دارند. در دنیا خوانندههای زیادی با هم فیت میدهند و مخاطب هم جذب می کنند. یک کار با اشوان داشتم که فیت محسوب نمیشد چون او از دوستان خوب من است و آهنگی که قبلاً پخش کرده بود را با هم خواندیم. سیامک عباسی هم از دوستان قدیمی من است که از سال 85 با هم ساز می زدیم و میخواندیم و از مجوز گرفتن او خیلی خوشحال شدم. با امین قباد هم قطعه «لعنت» را خواندیم که صدا و آهنگسازی او را خیلی دوست دارم. دیوونه، قبل از تو، تو از کجا پیدات شد و دلخوشی و چند کار موفق دیگر با او دارم.
- *سراغ کنسرت برویم و اینکه تا 9 مرداد از هیجان اولین بار که میخواهی روی صحنه بروی خوابت می برد؟!
فعلاً دغدغههای زیادی تا کنسرت دارم و اگر بتوانم آنها را حل کنم شاید بتوانم فقط شب قبل از کنسرت بخوابم! اما من ده سال است که هیجان این اتفاق را دارم و شاید سانس اول کنسرت من متفاوتترین اجرای عمرم باشد چون پس از سالها میخواهم برای اولین بار حس قدیمی خودم را به مخاطبان منتقل کنم.
- *برنامه یا صحبت خاصی برای آن لحظه اول در ذهنت داری؟
نه ولی میدانم که هیجان زیادی خواهم داشت.
- *درباره اولین کنسرت خوانندهها همیشه یک نکته وجود دارد آن هم اینکه طی دو سه سال اخیر اغلب این چهرهها فقط در کنسرت اول موفق بودهاند و اجراهای بعدی آنها با استقبال چشمگیری مواجه نشده و گفتند که اصطلاحاً آنها موج بودند. در این زمینه چه نظری داری و فکر می کنی شرایط برای خودت چگونه خواهد بود؟
خیلیها به هیچ چیز توجه نمیکنند و ناگهان معروف میشوند و همین اتفاق برایشان رخ میدهد. آنها که بدون حساب و کتاب مشهور میشوند مسلماً فقط در یک کنسرت موفق خواهند بود و نمیتوانند در اجراهای بعدی به نتیجه برسند. من از ابتدای کارم به فکر افزایش مخاطبانم به هر وسیلهای نبودم ولی روند صعودی در جذب شنوندگان آثارم داشتم. الان هم افتخار میکنم که این دوستان حمایتم می کنند و امیدوارم در این کنسرت بتوانم نظر مثبت آنها را جلب کنم تا باز هم مورد حمایتشان قرار بگیرم.
- *قبلاً تجربه حضور روی صحنه داشتی؟
چند اجرای کوچک داشتم و یک برنامه هم در جشنواره مقاومت داشتم ولی این برای اولین بار است که یک کنسرت کامل در برابر دو هزار مخاطب اجرا میکنم.
- *سازبندی ارکسترت چگونه خواهد بود و رهبر گروه کیست؟
مهیار رضوان رهبر بند من است و از زمان دبیرستان با هم کارهای زیادی انجام داده ایم و برای تنظیم های کنسرت زحمات زیادی کشیده است. قطعات من برای این کنسرت اسلو راک است و خیلی از سازهای کوبه ای استفاده نکردهایم.
- *از اجراهای شهرستان هایت برای ما بگو و اینکه به نظر میرسد تو در خارج از تهران هم مخاطب خوبی داشته باشی.
تا پیش از ماه محرم قطعاً در چند شهر ایران روی صحنه خواهم رفت ولی مثلاً یک اجرای کوچک در رشت داشتم و قرار بود دو قطعه بخوانم اما حدود شش هزار نفر آمده بودند و برای خودم عجیب بود! در آنجا انرژی زیادی گرفتم یا در کرمان هم استقبال خوبی داشتند.
- *این هم در نوع خود جالب است چون معمولاً کارهای ریتمیک در شهرستانها بیشتر با استقبال مواجه میشود.
من نقطهای از موسیقی را انتخاب کردهام که دقیقاً تنهایی آدمها است. موسیقی من حتی برای لحظهای نیست که تو با دوستت هستی و برای خلوت و اوج تنهایی خودت است. کارهای من همیشه حالت شکوه و اعتراض و درددل داشته و طبیعتاً مخاطب تهرانی و شهرستانی ندارد و همه این تنهایی را دارند.
تمام تلاشمان را می کنیم تا پیش از ماه محرم آلبوم را منتشر کنیم. اما دغدغه آلبوم را از پنج سال پیش داشتم. ایده برخی از قطعات آلبوم من برای سال های پیش است و سایر کارها جدید هستند.
- *فکر می کنی در آلبومت کار هیت داشته باشی؟
روی تک تک ترانهها و ملودی ها و تنظیم های آلبومم فکر کرده ام. سعی کرده ام فضاهای متفاوتی در آلبوم داشته باشم و به چند قطعه هم امید زیادی دارم که موفق شود. در مقوله تنظیم ها هم کارهای ریتمیک داریم و هم قطعاتی که همان غم همیشگی کارهایم را دارد.
- *در مورد عوامل آلبوم الان می توانی توضیح خاصی بدهی؟
به دلیل اینکه هنوز قطعات صد در صد نشدهاند نمی توانم دقیقاً نام ببرم. اما علاوه بر مهیار رضوان، امین قباد هم در این مجموعه و سایر کارهای من نقش مهمیدارد. به نظر من او بهترین آهنگساز حال حاضر موسیقی پاپ است.
- *کمی هم از همکاری با شرکت «آراد» و «اکسیر نوین» برای ما بگو.
طی این سالها چند نفر وارد زندگی من شدند که زندگیام تغییر دادند. یکی از آنها آقای «مهیار ضمیری» بود که در یک مقطع زمانی، کمک زیادی به من کرد. در ادامه با «میلاد ماهان» و «سعید سالافزون»، مدیران شرکت «آراد» آشنا شدم که حضور و راهنمایی آنها باعث شد در مسیر درست قرار بگیرم. یکی دیگر از اتفاقات بسیار خوب برای من آشنایی با آقای محمدرضا خانزاده و شرکت اکسیر نوین بود و برای برگزاری کنسرت تهران بیشترین زحمت را کشیدند. به جرأت میتوانم بگویم یکی از مهمترین عوامل حضور من روی صحنه، تلاشهای بیوقفه آقای خانزاده و شرکت اکسیرنوین است.
مدیریت برنامهها و همچنین برگزاری اجراهای من در شهرستانها و خارج از کشور، به همت شرکت آراد خواهد بود. اما کنسرت های من در تهران به همت شرکت اکسیرنوین و آقای خانزاده برگزار میشود و مطمئن هستم با همراهی دوستان باتجربه این مجموعه کنسرت خاطره انگیزی در روزهای 9 و 10 مرداد خواهیم داشت.