بایگانی برچسب: s

آیا سامان جلیلی از ایران می رود

آیا سامان جلیلی از ایران می رود

خوب در روزهای اخیر خواننده ای که به نقل از بسیاری از رسانه ای ها و مخاطبان جز آن دسته از هنرمندان بی حاشیه نام می آورد نشان از تمایل این هنرمند به خروج از کشور دارد.  سامان جلیلی با آهنگ های زیبا و دلنشینی که در سال های اخیر برای مخاطبان خود ساخته است به نظر تحت فشار بوده و برای خروج از کشور تلاش می کند .

شاید بسیاری مخاطبان او با این موضوع مخالف باشند و دوست داشته باشند که او را در رسانه ها و کنسرت های داخلی ببینند . اما او چندی پیش در صفحه ی اینستاگرام سامان جلیلی خود نسبت به این موضوع و خروج از ایران واکنش مثبت نشان داده است .

ای کاش با صدای احسان حق‌شناس منتشر شد

انتشار تک‌آهنگ جدید خواننده «فرکانس»

«ای کاش» با صدای احسان حق‌شناس منتشر شد

موسیقی‌ما- جدیدترین تک آهنگ خواننده آلبوم «فرکانس» منتشر شد. به گزارش «موسیقی ما»، احسان خق شناس جدیدترین تک آهنگ خود را پس از چند ماه وقفه در انتشار آثار جدیدش منتشر کرد.

جدیدترین تک آهنگ این خواننده «ای کاش» نام دارد که «پیام شمس» نیز در بخش موسیقی این اثر با حق شناس همکاری کرده است. محمدرضا مقدم نیز در بخش پایانی این قطعه خوانده تا نخستین همکاری این خواننده با احسان حق شناس شکل بگیرد.

احسان حق‌شناس پیش از این با انتشار چند آلبوم و تک قطعاتی در فضای مجازی، کنسرت‌هایی را در تهران و شهرستان روی صحنه برده است و برخی قطعات این خواننده مثل «لب دریا»، «آرامش» و… جزو آثار پرطرفدار این خواننده هستند.

علی حق‌شناس تهیه کننده آثار و کنسرت‌های احسان حق‌شناس در گفتگو با خبرنگار سایت «موسیقی‌ما» در توضیح روند فعالیت های جدید این خواننده گفت: «در تدارک انتشار چند موزیک ویدئو و قطعه جدید هستیم.»

او افزود: «به زودی برای برگزاری کنسرت احسان حق‌شناس اقدام خواهیم کرد و برنامه ریزی‌مان برای انتشار آلبوم جدید نیز برای تابستان سال بعد برنامه ریزی کرده‌ایم.»

تک آهنگ «ای کاش» با صدای احسان حق شناس و حضور محمدرضا مقدم و موسیقی پیام شمس را در ادامه از تمتشاخانه سایت «موسیقی‌ما» بشنویدو دانلود کنید.

منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
http://musicema.ir/

بابک جهانبخش اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است

موسیقی ما – سن شناسنامه‌ای او فاصله چندانی با چهل سالگی ندارد اما سن ظاهری او بسیار کمتر نشان می‌دهد. دلیلش ظاهر پرنشاط و با انرژی است که دارد و اخلاق او هم به همین شکل است. اما می‌گوید که برای تولید آثارش به آن سن شناسنامه‌ای خودش نگاه می‌کند و دیگر می‌خواهد کارهایی با فضاهای متفاوت یا حتی تلفیقی بخواند. اما به هرحال هنوز هم «بابک جهانبخش» در کنار کارهای احساسی و آرامش، قطعات ریتمیک هم می‌خواند. به طور کلی بابک جهانبخش با لحن و مدل احساسی کارهایش شناخته می‌شود و در آستانه ورود به سیزدهمین سال فعالیت حرفه‌ای خودش است. فعالیتی که به دو بخش مهم تقسیم می‌شود و 7 سال دوم آن فعال‌تر بود. هفت سالی که با تولید قطعه هیتی نظیر من و بارون، همکاری با ارکستری متشکل از نوازندگان مطرح و همکاری با یک تهیه‌کننده ثابت همراه بود.

اتفاقاً یکی از مباحث اصلی گپ مفصل ما با بابک جهانبخش درباره ماندگاری‌اش در بازار موسیقی و همچنین بررسی علل حذف برخی خواننده‌های دهه هشتاد از عرصه رقابت بود. حدود یک ساعت و نیم با این خواننده گپ زدیم و به جز این، از مباحث دیگر نظیر خواننده‌های پرفروش بازار، تغییر سبک، گرایشش به موسیقی سنتی و داستان پیشنهاد بازیگری‌اش در سریال «عاشقانه» صحبت کردیم. او در یکی از آخرین روزهای فصل تابستان به همراه تهیه‌کننده آثار و مدیر برنامه‌اش «محمدرضا خانزاده»، مدیر شرکت اکسیر نوین، مهمان دفتر سایت «موسیقی ما» بودند و حاصلش گفتگویی شد که در ادامه می‌خوانید:

*سوالی که درباره اغلب خواننده‌هایی که در دهه هشتاد به شهرت رسیدند، مطرح مطرح می‌شود این است که چرا تک تک در حال کنار رفتن از عرصه رقابت هستند؟ درست است که تغییر نسل‌ها و تغییر سلایق مخاطبان را داریم اما در دنیا معمولاً اینطور نیست که یک خواننده بعد 5 سال از رقابت خارج شود. این نکته را هم بگویم که مثلاً علیرضا عصار را از دهه هفتاد داریم که سال گذشته هفت یا هشت سانس فروش داشت یا محمد اصفهانی هم هنوز کنسرت‌هایش مخاطب خوبی دارد.
آقای علیرضا عصار به نظر من استاد هستند و احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل هستم. اما باید این سوال را هم بپرسیم که ایشان پس از چند سال موفق به فروش بلیت در این تعداد سانس شدند؟ من فکر می‌کنم چند عامل باعث این اتفاق است. اگر دید تهیه‌کننده نسبت به خواننده، تاریخ مصرفی باشد آن خواننده سریع از بین می‌رود. مسأله بعدی خود خواننده است که می‌تواند به تهیه‌کننده این انگیزه را بدهد که چه نوع نگاهی داشته باشد. یعنی می‌تواند یک خواننده تنبل باشد و هیچ تلاشی نکند و تهیه‌کننده را مجبور به فعالیت‌های دیگر کند یا می‌تواند فعال باشد و خودش را در سطح بالا نگه دارد. از کار خودمان نمی‌خواهم مثال بزنم ولی مثلاً می‌توانیم از «کریستیانو رونالدو» به عنوان یک انسان حرفه‌ای و درجه یک الگوبرداری کنیم. او در زندگی‌اش کاملاً حرفه‌ای با همه چیز برخورد می‌کند چون یک ورزشکار حرفه‌ای است. احساس من بر این است که چنین عواملی به اتفاقی که شما اشاره کردید بستگی دارد. دوستانی هم که از گذشته و دهه‌های قبل هنوز در ذهن مخاطبان باقی مانده‌اند دلیلش این است که ما ده خواننده داشتیم و در آن زمان راحت‌تر می‌شد مطرح شد. درباره هنر این دوستان صحبت نمی‌کنم و مثلاً هنر و صدای دکتر محمد اصفهانی بی‌نظیر است یا آقای عصار، خاص هستند و برای همه آنها احترام قائل هستیم و اساتید ما هستند. نکته مهم این است که آن دوره حمایت تلویزیون وجود داشت و مطرح شدن بین ده نفر راحت‌تر از امروز بود. در حالی که امروز اگر آهنگی را روی یک صفحه قرار دهید، دو ساعت بعد از آن صفحه می‌رود چون کارهای جدید لحظه به لحظه منتشر می‌شوند. تولید بی‌رویه آثار موسیقی به دلیل عدم مدیریت هم یکی از دلایل حذف تدریجی برخی خواننده‌ها است. در بحث تولید بی‌رویه باید بگویم که اگر ما ده مدیر خوب ولی دو مدیر بد داشته باشیم، همه چیز را تحت الشعاع قرار می‌دهند و باعث می‌شود توان شما کم شود. نکته جالب این است که مایکل جکسون به عنوان سلطان پاپ دنیا 5 آلبوم دارد و بابک جهانبخش 8 آلبوم رسمی‌دارد و دهها تک‌آهنگ دارد! این نشان می‌دهد که بازار موسیقی ما استانداردهایش را از دست داده است.

*من و محمدرضا خانزاده در طول کار مشکلات زیادی داشتیم ولی اصل را از بین نبرده‌ایم*

*تقریباً جواب سوال بعدی من را هم دادید! چون می‌خواستم این را بپرسم که بابک جهانبخش چگونه توانسته هنوز خودش را در عرصه رقابت حفظ کند و کنسرت‌ داشته باشد و آلبوم منتشر کند؟
یکی از مهمترین عوامل، مدیریت آقای «محمدرضا خانزاده» بوده است. من و محمدرضا خانزاده در طول کار مشکلات زیاد داشتیم و اختلاف نظرهایی هم بوده که شاید شما هم در جریان باشید ولی اصل را از بین نبرده‌ایم. با وجود اختلاف نظرهایی که بعضاً داشتیم، احترام را از بین نبردیم و تلاش کردیم مسائل را حل کنیم و با هم پیشرفت داشته باشیم. نه من این چند سال همکاری و دوستی را به جایی فروختم و نه ایشان نسبت به کارش بی‌غیرت بوده و همیشه با غیرت به این همکاری نگاه کرده است. درخت در یک جا ریشه می‌دواند و اگر مدام جا به جا کنید، خشک می‌شود. خیلی‌ها شاید تحت تأثیر قرار بگیرند و بخواهند فضای خودشان را بهتر کنند، پس از یک مشکل کوچک تغییرات ایجاد می‌کنند و تغییرات به آنها لطمه می‌زند. درباره دوستان خودم باید بگویم که تغییرات زیاد تهیه‌کننده و مدیر برنامه باعث نابودی خواننده می‌شود. دوستی می‌شناسم که بیست مدیر برنامه عوض کرده و این فاجعه است.

*ثبات کاری جالبی در طول این سال‌ها داشتی. نزدیک هفت سال است که با محمدرضا خانزاده مشغول کار هستی و حدود 6 سال است که با این ارکستر فعالیت داری. کمی هم درباره مدیریت خودت بر کارها بگو.
درباره ارکستر من مدیریت خاصی انجام ندادم. سهم بیشتر مدیریت ارکستر بر عهده رضا خانزاده بوده است. تنها نکته درباره مدیریت ارکستر توسط من این بوده که هیچ وقت نگاه از بالا نداشتم. در گروه هم «رضا تاجبخش» آدم مثبتی است و اهل رئیس‌بازی نیست. به همین دلیل همکاری بین ما تداوم پیدا کرد. در یک جای دیگر هم من با خودم کنار آمدم این بود که برای کیفیت بهتر ارکستر، بیشتر هزینه کردم. در حالی که هر خواننده‌ای اگر جای من بود بابت چنین ارکستر قوی این هزینه را نمی‌کرد. من در طول سالیان می‌توانستم بیشتر پول داشته باشم ولی به خاطر کیفیت از آن گذشتم و ناراحت نیستم چون برای کارم ارزش قائل هستم. به اعتقاد من هر چقدر که معروف‌تر می‌شوید، هزینه‌های شما بیشتر خواهد شد. در حالی که خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر معروف شوند باید از جایگاه خود سواستفاده کنند و بگویند که آهنگ یا ترانه مجانی می‌خواهند.

*روز اول که خبر فعالیت شما با این ارکستر منتشر شد بعضی‌ها می‌گفتند که بابک نمی‌تواند با چنین گروهی کار کند چون برخی از آنها پیشکسوت هستند و سن بیشتری نسبت به سایر اعضا دارند.
رضا خانزاده برای حفظ گروه خیلی تلاش کرد. در مواردی من دلسرد می‌شدم ولی من به گروه و رضا خانزاده اعتماد کردم. شاید اگر به من بود با این ارکستر فقط دو سال کار می‌کردم. وقتی هر کسی در یک گروه ستاره است، راضی‌کردن همه کار سختی است. در روزهای اول تنش‌های بیشتری داشتیم اما در ادامه فاز همه تغییر کرد و شرایط بسیار مساعد شد.

*هر چیزی که زیاد شود در نگاه مردم ایران چیپ می‌شود*

*در بحث تداوم فعالیت‌های شما این دیدگاه وجود دارد که می‌گویند مخاطب ترانه‌ها، موسیقی و نوع خواندن بابک جهانبخش در حال کاهش است. در عین حال مخاطب کارهایی که لحن اعتراضی دارند و صداهایی که به قول معروف کلفت‌تر هستند در حال افزایش است. خودت چه نظری داری؟
همه می‌توانند انتقاد کنند و حرف زدن راحت است. ایستادن روی استیج و چشم در چشم مردم خواندن، دنیای دیگری دارد. الان در نقطه‌ای هستم که همه حق دارند درباره من نظر بدهند ولی هیچکس جای من نیست. اگر توانستند در نقطه ای که من ایستاده ام بایستند و دوام بیاورند، آن زمان می‌توان تحسینشان کرد. من مسیر خودم را طی می‌کنم و مخاطبم به اجراهایم می‌آید و کارهایم را می‌شنود و نقدها هم برایم محترم است. دلیل اینکه سبکم را تغییر نمی‌دهم این است که صدایم احساسی است. آقای علیرضا عصار با آن صدای حماسی خودشان یک مسیر را می‌روند یا آقای سالار عقیلی با آن صدای ملی در یک مسیر موفق هستند و من هم در این مسیر موفق هستم. من اگر بخواهم «همه جان و تنم وطنم وطنم» را بخوانم روی مخاطب تأثیر نمی‌گذارد. اما اگر از عاشقانه‌های مثبت بخوانم تأثیرگذار می‌شود! مثلاً بعضی ها هم می‌گویند که چرا تو کار اجتماعی نمی‌خوانی؟ صدای من برای خواندن کار اجتماعی مناسب نیست.

  • *در این فضایی که ایجاد شده و بر مخاطب غالب شده احساس خطر نمی‌کنید؟
    نه. چون اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است. من اصلاً اهل موج‌سواری نیستم و مثلاً اگر جام جهانی باشد آهنگ نمی‌خوانم یا برای تولد کسی کار تولید نمی‌کنم. نمی‌توانم روی این موج ها سوار شوم چون مولف هستم و موسیقی من این است. موسیقی پاپ یک گستره‌ای دارد که اگر بخواهید خارج از آن گستره کار تولید کنید و متفاوت باشد مردم گوش نمی‌کنند. موسیقی پاپ متفاوت بدون مخاطب را چه کسی گوش می‌کند؟ فکر می‌کنم فقط هنر هنرمند او را بین مردم نگه نمی‌دارد. بلکه باید کاراکتر داشته باشد و محبوب باشد و به مخاطبان خود حس خوب بدهد. من روزی سه پست در فضای مجازی منتشر می‌کنم و بعضی ها می‌گویند چرا کلاس خودت را حفظ نمی‌کنی و ماهی یک پست منتشر کن! اما من همین هستم و می‌خواهم حال مخاطبم را خوب کنم. شاید یک روز صبح حال خودم خوب نباشد اما برای مخاطب آرزوی روز خوب می‌کنم چون وظیفه ام این است که حال مخاطبم را خوب کنم. این نکته را هم باید بگویم که از لحاظ فنی و موسیقی مسیرم را اشتباه نرفته ام. این همه قطعه منتشر کرده ام که همگی حرفه ای تولید شده‌اند که ممکن است برخی از آنها مورد پسند عموم نباشد یا شاید مخاطب، زمانی از من اشباع شود که طبیعی است.
  • *کارهای شخص یا گروه خاصی که آن لحن اعتراضی که گفتم دارند را پیگیری می‌کنید؟
    کارها را به صورت اتفاقی می‌شنوم. من کسی را نمی‌توانم زیر سوال ببرم چون هر کسی جای خودش است و خودش برای سبکش تصمیم می‌گیرد. اگر نظر من به عنوان یک مخاطب را بخواهید، طرفدار این لحن اعتراضی جدید بازار موسیقی نیستم. نمی‌توانم بگویم که اشتباه می‌کنند یا درست است چون تفکر من برای خودم است و آن دوستان هم تفکر خودشان را دارند.

*فکر می‌کنید این استایل ماندگاری دارد؟
تجربه من می‌گوید ماندگاری ندارد. هر چیزی که زیاد شود در نگاه مردم ایران چیپ می‌شود. همه گیر شدن یک مدل موسیقی هم حدی دارد و اگر از حدی فراتر برود، از چشم مخاطب می‌آفتد. هنرمندان بسیار خوبی داریم که از نقطه صفر به صد و از صد به صفر می‌رسند.

*رمز ماندگاری در بازار موسیقی راضی کردن مخاطب عام و خاص است*

*در نقطه مقابل این دوستان هم خوانندگانی هستند که کارهای عاشقانه ریتمیک می‌خوانند و از جمله آنها می‌توانم به حامد همایون یا بهنام بانی اشاره کنم. با توجه به اینکه همیشه می‌گویند مردم ایران کارهای شاد را دوست دارند، فکر نمی‌کنی کار این دوستان هم ماندگار باشد؟
نمی‌توانم نظر بدهم و آرزو دارم همه خواننده‌ها ماندگار باشند چون هیچکس جای دیگری نیست. اما به نظر من رمز ماندگاری در بازار موسیقی راضی کردن مخاطب عام و خاص است. یعنی شما باید مخاطب عام را به همراه مخاطب خاص داشته باشید.

*کار بسیار سختی است.
می‌توانید دو قطعه نزدیک به بازار و دو قطعه برای مخاطب خاص منتشر کنید. اصلاً دو قطعه منتشر کنید که فقط بیست نفر شنونده داشته باشد اما مطمئن باشید که همان بیست نفر سالیان سال همراه تو خواهند بود. دو هزار نفری که به کنسرت من می‌آیند با احترام باید بگویم که به کنسرت دیگران هم می‌روند. این هم خوب است چون از دید مارکتینگ موثر هستند اما از دید ماندگاری باید مخاطب خاص یا اصطلاحاً دوآتیشه‌ها را همراه خودت داشته باشی و راضی کنی.

*از آن دست خواننده‌هایی هستی که افزایش و گسترش مخاطبانش مهم نیست و دوست داری یک طیف مشخص اما همیشگی داشته باشی. درست است؟
ما بخواهیم یا نخواهیم مخاطب اضافه می‌شود. من خیلی از مخاطبانم را در کنسرت به دست آورده‌ام. یعنی خیلی ها به صورت گذری همراه یک دوست به کنسرت من آمده‌اند و سپس پیام داده‌اند که کارهای شما را نشنیده بودم ولی از امشب طرفدارتان هستم. این خوب است و شما می‌توانید چنین افرادی را همراهتان داشته باشید. من اصولاً نگاه به لایک و فالوئر ندارم.

*به نظرم نگاه تجاری هم نداری!
اگر بگویم نگاه تجاری نسبت به موسیقی ندارم دروغ است چون کار و زندگی ام است. من به کار خوب فکر می‌کنم و کار خوب طبیعتاً در کنارش بُعد تجاری را هم دارد. اما به پول فکر نمی‌کنم. اگر جایی بروم بخوانم بلافاصله به آقای خانزاده زنگ نمی زنم که فلان اجرا را چند بستی؟! چون برایم کیفیت کار اهمیت دارد.

*سال گذشته «محسن یگانه» قطعه «بهت قول میدم» را منتشر کرد و پرش بزرگی در جذب مخاطب و فروش کنسرت‌هایش داشت. به فکر انجام چنین کاری نیستی که تا از 2 یا 4 سانس به برگزاری 10 یا 20 سانس کنسرت در ماه برسی و وارد جمع رکورددارها شوی؟
قطعه «بهت قول میدم» محسن یگانه به نظر من یک کار فوق‌العاده بود. اما درباره کنسرت‌ها برای اینکه فروش شما از 4 به 10 سانس برسد راه های زیادی وجود دارد که باز نمی‌کنم. نمی‌خواهم خودم را در شش ماه یا یک سال تمام کنم و می‌خواهم آرام آرام اما همیشه بروم. به تفکرهای دیگر هم احترام می‌گذارم چون تصمیم گیرنده نیستیم. محسن یگانه دوست خیلی خوب من است و شک ندارم خود محسن یگانه هم هرگز فکر نمی کرد این کار تا این اندازه مورد استقبال قرار بگیرد. ورژن دوم کار بهت قول میدم هم باعث شد تا تأثیرگذاری بیشتری روی مخاطبان داشته باشد. علت موفقیت قطعه بهت قول میدم، ریشه محسن یگانه بود. محسن در میان مخاطبان ریشه داشت و با یک هول کوچک دوباره به جایگاه خودش بازگشت.

*تازگی هم که ظاهراً همدیگر را دیده بودید!
من و محسن خیلی همدیگر را می‌بینیم! (خنده) اما حقیقتاً او فوق العاده است. جالب است بگویم که از این یکی دو قطعه اخیر که منتشر کردم بازخورد خیلی خوبی گرفتم. این کارها با فصل همخوانی داشت و گویا مخاطب هم دوست دارد صدای من را در ریتم‌ها و فرم‌های جنوبی بشنود.

*کلاً کارهای شادت موفق می‌شود اما کار شاد نمی‌خوانی.
بله اما سلیقه خودم متفاوت است.

*سلیقه متفاوت است یا کاراکتر شاد نداری؟
کاراکتر من نه شاد و نه غمگین است. چون خیلی احساسی هستم با زمان پیش می‌روم. اگر همه چیز خوب باشد من هم خوب و شاد خواهم بود.

*تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه ثابت به آدم‌ها نگرفته‌ام*

*این روزها یکی از اتفاقات مهم و خبرساز بازار موسیقی، فعالیت تنظیم کنندگان نسل جدید موسیقی نظیر حامد برادران یا مسعود جهانی و… است. این هنرمندان به عبارتی مدیریت تولید آثار خواننده‌ها را بر عهده می‌گیرند و در اغلب پروژه‌هایشان هم موفق بوده‌اند. به فکر این قبیل همکاری‌ها با چهره‌های جوان تر هستی؟
با حفظ احترام نسبت به تمامی‌دوستان و براساس تفکر و تجربه خودم باید بگویم که تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه ثابت به آدم‌ها نگرفته‌ام. به همین دلیل فکر می‌کنم هنر به نوعی است که باید در آن از سلایق و افراد مختلف استفاده کرد. شاید جایگاه ثابت در یک مقطع خوب باشد اما از یک مقطع تبدیل به تکرار می‌شود. فکر می‌کنم راهی که خیلی از دوستان پیش می‌روند دوام چندانی نداشته باشد.

*در کارها و آلبوم‌هایی که تولید می‌کنی تماماً تفکر خودت دخیل است؟ چون به بحث نتیجه نگرفتن از جایگاه ثابت آدم‌ها اشاره داشتی این سوال برایم پیش آمد.
این حرف نباید بد برداشت شود چون من نتیجه خوبی نگرفتم. اگر من همه چیز را دست یک نفر سپردم، پس از مدتی شرایط آن آدم را تغییر داد. من خیلی رُک صحبت می‌کنم و به همین دلیل می‌گویم که نمی‌توان جایگاه ثابت داد چون نتیجه معکوس حاصل می‌شود. در چنین شرایطی متأسفانه دوستی شدید، تبدیل به دشمنی بزرگ می‌شود به همین دلیل تعادل در دوستی و همکاری بهترین اتفاق است. کلاً کارهای تیمی هم در ایران دوام چندانی نداشته است. البته همکاری همایون شجریان و سهراب پورناظری به نظرم یک تیم‌ورک موفق است اما شاید دلیل موفقیتشان این باشد که پاپ نیستند و در فضای پاپ چنین همکاری هایی سخت است. در فضای موسیقی سنتی تعداد هنرمندها کمتر است و شاید به همین دلیل راحت تر با هم کنار می‌آیند. شاید هم مَنِش آنها متفاوت باشد.

*با توجه به ثباتی که در همکاری با تهیه‌کننده و ارکستر داشتی فکر می‌کردم در این زمینه هم بتوانی به آن شکل عمل کنی.
باز هم می‌گویم که برای یک مقطع خوب است اما برای طولانی مدت جواب نمی‌دهد. اگر بازار موسیقی ما برای یک آدمی‌که کنار تو قرار می‌گرفت آنقدر درآمدزا بود که قطعاً کنارت می‌آیستاد. ولی او پس از مدتی خودش نمی‌آیستد چون بارها از تنظیم‌کننده‌ها شنیده‌‌ام که می‌گویند من یک تنظیم می زنم نهایتاً با قیمت 10 میلیون تومان ولی چرا خواننده چندین برابر از همان کار پول در بیاورد؟ در کشورهای دیگر هزینه‌های تولید کار بالا است و همه عوامل از لحاظ مالی تأمین می‌شوند و چنین مسائلی وجود ندارد.

*شکل دیگر کار هم این است که تنظیم‌کننده و آهنگساز و ترانه‌سرا تا پایان عمر از اجرای آن قطعه بهره مالی دارند. در ایران هم کم کم آهنگسازان و تنظیم‌کننده ها در حال حرکت به این سمت هستند.
این مدل کاری در ایران هم جواب نمی‌دهد. اگر ما آدم‌های ماشینی بودیم می‌توانستیم با قوانین و قراردادها جلو برویم ولی احساسی هستیم و به همین دلیل هم مشکلات زیادی داریم.

*درباره کارهای این تنظیم‌کننده هایی که نام بردم و چهره های دیگر نسل جدید چه نظری داری؟
در میان کارهای نسل جدید تنظیم‌کننده های موسیقی هم کار خوب و هم کار تکراری شنیده ام.

*چون برخی منتقدان این تنظیم‌کننده‌ها می‌گویند که این دوستان یک موج هستند.
اگر بخواهید فقط به بازار نگاه کنید زود تمام می‌شوید و در این بین باید کارهایی داشته باشید که مخاطب خاص را مدنظر قرار دهد و تاریخ مصرف نداشته باشد. آهنگی که صرفاً برای موفقیت یکی دو ماهه باشد اعتبار هیچ هنرمندی نیست.

*البته خواننده‌ای که مثل تو به این جایگاه رسیده می‌تواند چنین دیدگاهی داشته باشد.
درست است ولی خواننده‌های جوان هم باید این موضوع را در نظر داشته باشند. همچنین باید به این نکته اشاره کنم که ترانه هم یکی از اِلِمان‌های مهم ماندگاری است. ترانه سطحی مثل عطر خوش بویی است که زود از بین می‌رود ولی ترانه ای که مثل عطر خوب ماندگار باشد، خاطره سازی می‌کند.

*عملکرد تیمی‌در میان برخی ترانه‌سراها هم گسترش پیدا کرده*

*در همین بحث ترانه یک نکته جالب برای من این است که با برخی برندهای عرصه کلام و ترانه تا کنون همکاری نکرده ای ولی گاهی اوقات نام برخی ترانه‌سراها را برای اولین بار پای کارهای تو می‌بینیم.
این قضیه به صورت اتفاقی پیش آمده است. یک بار خواستم با یکی از همین دوستان برند کار کنم اما وقتی ترانه‌سرای مطرح ما کار خوبش را به من نمی‌دهد چطور می‌توانم همکاری کنم؟ نمی‌گویم کاری که ایشان در اختیار من گذاشت بد بود ولی آن چه که باید باشد نبود و این یعنی من نمی‌خواهم با تو کار کنم. از آن ترانه‌سرا که اتفاقاً دوستش هم دارم ترانه ای گرفتم که به شما هم اگر نشان می‌دادم می‌گفتید چرا همچین کاری کرده است؟!

*دلیل خاصی داشته است؟
متأسفانه عملکرد تیمی‌در میان برخی ترانه‌سراها هم گسترش پیدا کرده و اصطلاحاً هرکدام تیم خودشان را در میان خواننده‌ها و آهنگسازان دارند. در حالی که من به آن عزیز اعتماد کردم و دوست داشتم ترانه خوبش را به من بدهد ولی اینطور نشد.

*یک اتهامی‌که نسبت به خواننده‌ ها بیان می‌شود این است که سراغ چهره های مطرح عرصه ترانه نمی‌روند تا پول کمتری بدهند.
درباره من اینطور نیست و حتی به خاطر دارم در اولین همکاری با محسن شیرالی هم تمامی تعهدات مالی را انجام دادیم! اما محسن شیرالی در ادامه یکی از بهترین دوستان من شد ولی کار درستی نیست که همه ترانه هایم را از او می‌گیرم. یک بار فراخوانی برای ترانه صادر کردم اما متأسفانه هزار ترانه بد برایم آمد. باورم نمی‌شد که هزار ترانه برای من آمد ولی یک مورد هم کار خوب در آن نبود. دلیلش هم این است که ترانه‌سرایان ما سراغ مطالعه نمی‌روند. از سوی دیگر هم مقوله ترانه کاملاً ذاتی است. با حفظ احترام برای همه هنرمندان ایران باید بگویم که استعدادهای مسابقه آمریکن آیدل را واقعاً در ایران نداریم. در آن مسابقه خواننده نوجوانی داریم که وقتی می‌خواند من خجالت می‌کشم! علت این است که آنها به صورت ریشه ای به موسیقی بها داده‌اند. به کارهای خوب، جایگاه و جایزه می‌دهند. ولی در ایران به کارهای خوب جایزه می‌دهند؟

*موسیقی بسیار مظلوم است اما موسیقی پاپ از همه هنرها مظلوم‌تر است*

*البته تو در اولین جشن سالانه «موسیقی ما» بابت قطعه «من و بارون» برنده تندیس طلایی بهترین قطعه پاپ شدی.
سایت «موسیقی ما» به عنوان یک رسانه معتبر بانی اهدای تندیس به من و سایرین شد اما چرا برای ما جشنواره برگزار نمی‌شود؟ مگر موسیقی با سینما چه تفاوتی دارد؟ ما که نجیب تر هم بودیم و با حفظ احترام باید بگویم برخی اتفاقات آن طرف در سمت ما رخ نمی‌دهد. ما همیشه حواسمان هست که کسی چیزی نگوید ولی می‌بینیم که همه کار در سینما انجام می‌شود. سینماگران هم هیچ کمکی به موسیقی نمی‌کنند چون یک سینماگر بسیار بزرگ چشم در چشم من گفت که تو را نمی‌شناسم! من هم گفتم دم شما گرم و حالا ما باید فیلم‌های شما را ببینیم؟ ایشان هم گفت که ما با فضای موسیقی آشنایی نداریم. متأسفانه این نکته را هم مدنظر قرار نمی‌دهند که خوانندگان باید تیتراژهایشان را بخوانند و آهنگسازان برای کارهایشان باید موسیقی متن بسازند. همیشه هم سینماگران می‌گویند از ما حمایت نمی‌شود ولی بهترین حمایت‌ها برای سینما است.

*کلاً در ایران داستان موسیقی متفاوت است.
جایزه گرفتن به هنرمند انگیزه می‌دهد. می‌خواهم به سوال اول تو برگردم و اینکه خیلی از هنرمندان ما بی انگیزه می‌شوند و از رقابت کنار می‌روند. تهیه‌کننده و موزیسین اگر تقدیر شوند برایشان انگیزه می‌شود و در بازار رقابت قرار می‌گیرند. موسیقی بسیار مظلوم است اما موسیقی پاپ از همه هنرها مظلوم‌تر است. چون در کشور ما ارزش بسیار زیادی برای موسیقی سنتی قائل می‌شوند ولی ما حتی نمی‌توانیم به‌اندازه آن دوستان هم صحبت کنیم.

*البته خواننده‌های دهه هفتاد می‌گویند که ما جاده صاف کن بودیم و همه مشکلات برای ما بود و خواننده‌های دهه هشتاد به بعد هیچ مشکلی ندارند و کارشان راحت است.
آن خواننده‌ها هم زحمت کشیدند و بیراه نگفتند و من حداقل قدردان آنها هستم ولی ماجرا این است که خواننده‌های دهه هفتاد ما پولشان را در آوردند و سراغ کارهای دیگر رفتند. یکی برج ساز و دیگر بیزنس‌من شد و به نظر شما کار را رها نکردند؟ در حالی که حضورشان به عنوان پیشکسوت می‌توانست برای ما مفید باشد و متأسفانه بعضی از آن دوستان مقابل خواننده‌های دهه هشتاد هم قرار گرفتند. در صورتی که به عنوان بزرگترهای این کار باید کارهای ریشه ای انجام می‌دادند.

*خودت غیر از موسیقی کار تجاری دیگری نداری؟
گاهی اوقات کارهایی انجام می‌دهم ولی موسیقی کار و شغل اصلی من است. از مشاغل دیگر می‌توانم پول بیشتر در بیاورم ولی موسیقی را از دست می‌دهم. ترجیح می‌دهم زمانی سراغ شغل دیگری بروم که در موسیقی حرف دیگری برای گفتن نداشته باشم.

*یک سوال مهم این است که برای ما از همکاری دوباره با رضا صادقی در قطعه تو که حساسی بگو. چه شد که به سراغ تکرار تجربه من و بارون رفتید و اینکه آیا به‌اندازه آن کار برایتان فیدبک داشت؟ چون برخی مخاطبانت این انتقاد را داشتند که ای کاش همکاری تو با رضا فقط در همان من و بارون خلاصه می‌شد و به سراغ تکرارش نمی‌رفتید.

من اینطور فکر نمی‌کنم. اتفاق قطعه «من و بارون» یک حرکت دلی بود. در آن زمان ما این کار را خیلی اتفاقی خواندیم و دلیلش هم رفاقت من و رضا صادقی بود. آن کار با دو ورژن منتشر شد چون قرار بود در آلبوم رضا صادقی هم من یک کار باشد که هم رضا به تنهایی بخواند و هم ما به صورت دوصدایی بخوانیم. این اتفاق بنا به دلایلی در آن زمان رخ نداد. در این سال‌ها پیشنهادات زیادی برای همخوانی با خواننده‌های مختلف داشتم. پس از اینکه قطعه «دیوونه جان» را با معین راهبر کار کردم، آهنگ بعدی که پیش او بردم به نوعی باعث این همکاری شد و معین راهبر بانی همخوانی دوباره من و رضا صادقی بود. من و رضا دوست داشتیم که پس از اتفاق خوب من و بارون بتوانیم یک همکاری دیگر هم داشته باشیم. احساس من بر این است که کار موفقی بود. اینکه پس از من و بارونی که آنقدر بزرگ شده بود و از جشن سالانه «موسیقی ما» جایزه برده بود، دوباره بخواهید کاری را منتشر کنید که بخواهد واقعاً شنیده شود کار ساده‌ای نیست.

شش سال از تولید من و بارون می‌گذرد و در حقیقت شش سال زمان داشته که بزرگ شود. اگر کمی‌به قطعه تو که حساسی وقت داده شود، به نوبه خودش می‌تواند کار خودش را انجام دهد. اما به نظرم این کار خیلی محبوب بود و من و رضا از این همکاری راضی بودیم.

*همایون شجریان واقعاً فوق العاده است*

*بین صحبت‌ها از همایون شجریان گفتی و یک سوال به ذهنم رسید.
قبل از اینکه هر چیزی بپرسی باید بگویم همایون شجریان واقعاً فوق العاده است.

*خب سوال من این بود که موسیقی سنتی گوش می‌کنی؟
من اگر صدای سنتی داشتم حتماً سراغ موسیقی سنتی می‌رفتم. کارهای همایون شجریان، سینا سرلک و سالار عقیلی را دنبال می‌کنم و ارادت ویژه‌ای هم نسبت به استاد محمدرضا شجریان دارم. موسیقی سنتی ما کلاً یک سر و گردن از هر لحاظ بالاتر است. نشان شوالیه نشان کمی نیست ولی به استاد بزرگ موسیقی سنتی یعنی آقای «شهرام ناظری» اهدا شده است. مسأله این است که ما استاد بزرگ موسیقی پاپ نداریم. در موسیقی سنتی استاد شجریان یا استاد علیزاده و استاد ناظری را داریم که داخل کشور هستند و همه از آنها چیزهای زیادی یاد می‌گیرند.

*قصد نداری در کارهای جدیدت به سمت تلفیق بروی؟
به فکرهای کارهای تلفیقی هستم. اتفاقاً یک نکته جالب بگویم و آن هم اینکه می‌خواهم یک استاد آواز سنتی برای خودم بگیرم. می‌خواهم یک هنرمند امین پیدا کنم تا گوشه ها و ردیف های سنتی را به من یاد بدهد. به نظر تو بد است؟! (خنده)

*بد نیست اما تا کنون از هیچ خواننده پاپی چنین چیزی را نشنیده بودم!
استاد آواز سنتی توان خواندن من را بالاتر می‌برد و در اجرایی کردن آن ایده‌های تلفیقی که دارم برایم موثر خواهد بود.

*آن تلفیق که می‌گویی دقیقاً چه مدلی است؟
استاد آواز سنتی چیزهایی به من یاد خواهد داد که می‌توانم با نگاه بازتری سراغ تلفیق بروم. اما من اصول موسیقی سنتی را نمی‌دانم و به همین دلیل باید تعلیم ببینم. البته گوشه های ایرانی را در صدایم دارم ولی باید پرورش داده شوند. برای خودم هم یک حس جدید است. فکر می‌کنم عامه مردم تلفیق پاپ و سنتی را دوست دارند.

*اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده به دلیل نگاه مثبت اهالی پاپ است*

*کارهای خواننده‌ها یا گروه های موسیقی تلفیقی را دنبال می‌کنی؟
چند قطعه گروه چارتار را دوست دارم. قطعاتی از هوروش بند شنیدم که تم سنتی تر داشتند و جالب بود. چند قطعه آقای سینا سرلک را دوست دارم و به نظرم علیرضا افکاری هم آهنگساز بسیار خوبی است و همکاری های این دو هنرمند جالب بود.

*این روزها موسیقی تلفیقی از لحاظ جذب مخاطب به رقیب جدی موسیقی پاپ تبدیل شده و خیلی‌ها می‌گویند دلیل گرایش اهالی پاپ به سمت تلفیق هم همین احساس خطر است.
اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده به دلیل نگاه مثبت اهالی پاپ است. چون آن دوستان از موسیقی پاپ برای خودشان برداشته‌اند و موسیقی آنها جذاب شده است. به همین دلیل اهالی پاپ بیشتر مهمان‌نوازی کرده‌اند. گوش مردم از موسیقی پاپ پر است و کارهای تلفیقی برایشان طعم و ذائقه جدید است. اما خاویار همیشه خاویار است ولی فلافل و بندری همیشه فلافل و بندری است! (خنده) من دوست دارم ماکارونی را با سماق بخورم اما مهم این است که ذات غذا همان ماکارونی است. در نهایت به نظرم همه چیز دوباره به اصل خودش باز می‌گردد.

*حتی در موسیقی سنتی هم خیلی ها به سمت پاپ آمده‌اند.
بعید نیست چند وقت دیگر کار راک بشنویم که وسط آن چهچهه سنتی و پایانش تنظیم‌هاوس باشد! (خنده) همه کار انجام می‌دهیم تا مخاطب راضی باشد. اما از این طرف هم خوب نیست و یک مقدار خودمان باید ترمز کنیم. چندی پیش جمله ای خواندم که بی ربط نبود. آن هم این بود که اگر از یک نفر معذرت خواهی کنید بقیه در صف می‌ایستند. مدتی قبل فراموش کردم در صفحه شخصی خودم از یک شهر تشکر کنم. برخی نوشتند چون شهر ما کوچک بود شما تشکر نکردید و من از آنها تشکر کردم. چند شهر دیگر هم آمدند و گفتند که چرا از ما تشکر نکردید؟! همه را نمی‌توانید راضی کنید و به همین دلیل اگر من بخواهم کار تلفیقی انجام بدهم صرفاً در حد یک ناخنک زدن است. گاهی اوقات بعضی ها درویش می‌شوند و کلاً همه چیزشان تغییر می‌کند اما من نمی‌خواهم کلاً مدلم را تغییر بدهم!

*اگر بخواهیم از بحث تلفیق و احوالات موسیقی خارج بشویم یک سوال من دارم آن هم اینکه به نظر می‌رسد رابطه‌ات با تلویزیون چندان خوب نیست!
رابطه من با تلویزیون خوب است. اگر آنها به ما لطمه نزنند قدردانشان هستیم! مخاطب حرف من مدیریت یا سازمان صدا و سیما نیست و درباره برخی تولیدکنندگان برنامه ها صحبت می‌کنم. داستانی که وجود دارد این است که می‌گویند شما به برنامه ما بیایید. با عشق و تلاش سایر برنامه های خودمان را لغو می‌کنیم و به آن برنامه تلویزیونی می‌رویم و می‌گویند که مثلاً یک ویدئو می‌خواهیم از شما بسازیم. ویدئو را می سازند و می‌بینید که دقیقاً شما را از طلا به حلبی تبدیل کرده‌اند! بعد می‌گویید که پخش نکنید و من به عنوان مهمان به برنامه شما می‌آیم اما دوست عزیزمان گوشی تلفنش را خاموش می‌کند و آن ویدئو را پخش می‌کند! سپس سیر انتقادات به سمت شما می‌آید و باید خرابکاری آنها را با چند کار جبران کنید چون سطحتان را تغییر می‌دهند. حتی حق و حقوق مادی و معنوی آن اثر هم داده نشد. امسال عید هم یک آهنگ دیگر برای تلویزیون داشتم که حق و حقوق مادی و معنوی اش داده نشد. آن کار در بخش کارشناسی برنامه «ساعت 25» به عنوان بهترین تیتراژ نوروز امسال انتخاب شد. هیچ جوابی هم نداشتند و من و آقای خانزاده آنقدر سطح پایین نیستیم که بخواهیم به خاطر مسائل مادی دعوا کنیم. من فقط سوالم این است که آن تهیه‌کننده خودش خجالت نمی‌کشد که پس از هفت ماه حتی عذرخواهی هم به خاطر مسائل مالی نکردند. ما همه دستمزدهای عوامل آن کار را خودمان پرداخت کردیم ولی مسأله بی احترامی ‌است و ای کاش می‌گفتند که ما به مشکل خوردیم و پول نداریم! اما با این حرکت‌ها نهایت بی احترامی ‌را می‌کنند. من دو سه تجربه بد در تلویزیون داشتم و به همین دلیل زیاد درگیر تلویزیون نیستم.

*بابت همین است که طی این سال‌ها فقط دو یا سه تیتراژ در تلویزیون داشتی؟
اگر بخواهید تیتراژ بخوانید باید ارزان فروشی کنید. چرا باید سازندگان برنامه‌های تلویزیونی بابت اجرای تیتراژ از خواننده پول هم بگیرند؟ چرا خواننده‌های ما بابت خواندن تیتراژها پول می‌دهند؟ دوستان دیگر پول داده‌اند و همه را بد عادت کرده‌اند و آقای تهیه‌کننده می‌گوید که فلانی برای اجرای تیتراژ پول هم می‌دهد حالا تو بابک جهانبخش هستی که باش! (خنده) نکته بد دیگر هم این است که بعضی ها بابت تیتراژهای تلویزیونی دلالی می‌کنند. صدا و سیما متأسفانه چنین اجازه ای را داده و اگر جلوی این روند را نگیرد خودش ضربه می‌خورد. چون هنرمندانی که سطحی در میان مخاطبان دارند با این رسانه همکاری نمی‌کنند و مخاطب را از دست می‌دهند. قبلاً همه چیز خوب بود ولی برخی عزیزان روندها خراب کردند. این ارزان‌فروشی که عنوان کردم صرفاً شامل تیتراژ نیست چون برخی دوستان عزیز در کنسرت‌های خارجی ارزان فروشی می‌کنند. راه خراب می‌شود و تهیه‌کننده های خارج از کشور فکر می‌کنند که باید پول هم بگیرند. یک بخش از هر چیزی، تجارت و بخش دیگر هم جایگاه است. شما باید جایگاه آدم‌ها را بشناسید و متوجه شوید که آدم‌ها تفاوت دارند.

*فکر می‌کنم یک بخش از این صحبت‌هایت دوباره به همان داستان های «ماه عسل» و «احسان علیخانی» باز می‌گردد.
می‌تواند به آن داستان هم برگردد. در حرفه‌ای بودن احسان علیخانی شکی نیست. ما به مشکل حاد و خاصی نخوردیم و به نظر من در مجریان تلویزیون از همه حرفه ای تر کار می‌کند. اما باید بپذیریم که دیگر برای احسان علیخانی، بابک جهانبخش مهم نیست. یک روز شاید مهم بود ولی الان جایگاهش به قدری تغییری کرده که شکل دیگری به قضیه نگاه می‌کند. اینکه ما با تغییر جایگاهمان، نگاهمان به اطراف تغییر کند نگاه چندان اصیلی نیست.

حقیقتش را بخواهید تلویزیون برای من مهم نیست چون مخاطب من مردم هستند. یک صفحه شخصی هم دارم و خوشحال هستم که از آنجا با مخاطبانم ارتباط دارم. فکر کنم کسی مثل من نبوده که نه تیتراژ خوانده و نه حاشیه خاصی داشته اما کارش را دارد انجام می‌دهد.

* به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته‌اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش!*

*در حال حاضر به موازات صدا و سیما یک رسانه جدید به نام شبکه نمایش خانگی رونق پیدا کرده است و سریال‌های پرمخاطبی دارد. خواننده‌هایی که در این رسانه کار می‌خوانند هم تقریباً همگی موفق می‌شوند. از جمله محسن چاوشی، فرزاد فرزین و فریدون آسرایی که کارهایشان طی یکی دو سال اخیر مخاطبان زیادی داشته است. کارهای این فضا را دنبال می‌کنی و پیشنهادی برای این عرصه نداشتی؟
به نظر من خواننده‌های شبکه نمایش خانگی کارهای خوبی تولید می‌کنند و در این رسانه فیلم‌های خوبی هم دیدم. پارت اول سریال شهرزاد جذاب تر بود و این فیلم را دوست دارم. اصولاً فیلم‌هایی که داستانشان در قدیم است را دوست دارم و یکی از حسرت‌های من این است که چرا در قدیم به دنیا نیامدم و این زمان از دنیا نصیبم شد! چون با پیشرفت تکنولوژی احساس در دنیا کاهش پیدا می‌کند. همچنین پیشنهاد بازی در سریال عاشقانه به من داده شده بود. البته از طریق آقای منوچهر هادی نبود و خودم نرفتم و ریسک نکردم.

*چرا؟
حضور خواننده‌ها در این سریال‌ها صرفاً برای استفاده تبلیغاتی است و نقش خوبی به خواننده‌ها نمی‌دهند. به این ترتیب می‌روید می‌بینید که شأن و منزلت شما پایین می‌آید.

*اما برای فرزاد فرزین که هم در این فیلم بازی کرد و هم خواند اتفاقات بدی رخ نداد.
نگاه شما با نگاه من تفاوت دارد. آهنگ ها را تأیید می‌کنم ولی اگر من بودم بازی نمی‌کردم. آقای فرزاد فرزین بازی اش خوب است ولی من ترجیح می‌دهم خواننده بمانم.

*یعنی دوست داری یک نقش خاص یا نقش اول داشته باشی؟
اگر روزی بخواهم وارد عرصه بازیگری شوم، نقش خواننده را بازی نمی‌کنم. دوست دارم قبل از ورود به بازیگری، دوره ببینم و دلم می‌خواهد کارگردان یا سرمایه گذار آن فیلم بگوید اگر بازی تو بد بود آنقدر برداشت می‌کنیم تا بازی خوب از تو بگیریم. کلاً اینکه در یک فیلم خواننده گیتار به دست بگیرد و چند کار بخواند کلیشه شده است. فیلم سینمایی «پر پرواز» اوج این داستان بود و شادمهر عقیلی به موقع وارد بازیگری شد و این کار را انجام داد. به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته‌اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش! (خنده)

*بعضی کارها را دیگر خودم خجالت می‌کشم روی صحنه بخوانم!*

*از کارهای جدید و آلبوم جدید چه خبر؟
هنوز با خودم درگیر هستم که اصلاً آلبوم منتشر کنم یا منتشر نکنم.

*در یک مصاحبه قول بعد از محرم و صفر را برای انتشار آلبوم داده بودی.
همه قول می‌دهند و عمل نمی‌کنند حالا ما هم مثل همه! (خنده) اما من دوست دارم آلبوم منتشر کنم ولی ناگهان ده کار با همدیگر می سوزد.

*عوامل کارهای جدید همان هنرمندان کارهای گذشته ات هستند؟
عوامل کارها تغییر نکرده‌اند ولی ادبیات کارهای جدیدم متفاوت است. در میان کارهای جدیدم دو شعر دارم و ترانه نیست.

*فکر کنم این چیزهایی که می‌گویی نشانه های نزدیکی به چهل سالگی باشد!
واقعاً بعضی کارها را دیگر خودم خجالت می‌کشم روی صحنه بخوانم!

*برای این حرف ها زود است چون ظاهر و استایلت که کاملاً جوان است.
من آدم عمیقی هستم و از نظر تفکرات، سطحی نیستم. پدر بودن روی من تأثیر گذاشت و خیلی از ترانه هایی که این روزها می‌شنوم دیگر حالم را عوض نمی‌کند. مثلاً در کارهای جدیدم یک بیت دارم که می‌گوید:«من یکان عدد هیچم و از هیچ پُرم/چون سکوت آمدم تا به کسی برنخورم.» این کار سروده محسن شیرالی است. باید اجازه بدهیم بعضی تغییرات خودش رخ بدهد.

*و اینکه به پدر شدن اشاره کردی و به عنوان سوال آخر می‌خواهم بدانم دوست داری آرتا خواننده شود؟
من نمی‌توانم برای آرتا تعیین تکلیف کنم. تنها چیزی که از صمیم قلب می‌خواهم این است که آرتا معروف نشود. دوست دارم اگر مشهور می‌شود مثلاً در پزشکی مشهور شود چون شهرت خوانندگی و هنر و سینما، خودت را از خودت می‌گیرد و مریضی های روحی به تو اضافه می‌کند. اگر آن آدم جنبه نداشته باشد پس از یکی دو سال می‌تواند بیمار شود. نوسان در شهرت وجود دارد و همیشه در تیررس و مقایسه و قضاوت هستی. گاهی می‌گویی اصلاً من بد هستم و نمی‌خواهم هر روز مقایسه شوم. شما روی همه چیز مقایسه می‌شوید و به همین دلیل می‌گویم، عادی زندگی کردن در نهایت بهتر است. پتانسیل آرتیست شدن را دارد و دیروز به من می‌گفت بابا به من پیانو یاد بده! من بخواهم نخواهم شاید وارد خوانندگی شد ولی آرزو می‌کنم هر سرنوشتی که دارد جنبه اش را داشته باشد.

http://musicema.ir/node/327484

 

سیامک عباسی دیگر کنسرت برگزار نمی‌کنم

  • خواننده «خوشبختیت آرزومه» یک سال پس از ورود به عرصه رسمی و رونمایی از چهره‌اش گفت
    سیامک عباسی: دیگر کنسرت برگزار نمی‌کنم تا فرصت برای تولید قطعات داشته باشم
    موسیقی ما – 29 شهریورماه سال 95 بود که «سیامک عباسی» پس از سال‌ها فعالیت در عرصه موسیقی پاپ برای اولین‌بار روی صحنه رفت و برای اولین‌بار مخاطبانش چهره او را دیدند. این خواننده در طول سال‌ها فعالیتش و تولید چندین اثر و ویدئو، هرگز چهره‌ خود را نشان نداده بود و همین موضوع برزگترین سورپرایز اولین کنسرتش محسوب می‌شد که بازتاب جالبی هم در فضای مجازی و رسانه‌ها داشت. سیامک عباسی چندی پیش همزمان با سالگرد برگزاری کنسرت و رونمایی از چهره‌اش یک پست مفصل در صفحه شخصی‌اش منتشر کرد و مهمترین نکته‌اش هم تصمیم به عدم برگزاری کنسرت بود.

سیامک عباسی در این پست نوشت:«1 سال گذشت. 1 سال که خیلی سخت و فشرده ولی در عین حال شیرین و لذت‌بخش بود. اتفاقات جدیدی افتاد و شکل زندگیم تغییر کرد. دیده شدنم و از خفا دراومدنم مهمترین این تغییرات بود. توی این 1 سال کلی کنسرت اجرا کردم، کلی چیز یاد گرفتم، کلی تجربه جدید کسب کردم، آدمای جدید شناختم، دوستای جدید پیدا کردم، و در نهایت کلی خاطره‌ی خوب برام به جا موند که شیرین‌ترین این خاطره‌ها، همصدایی و خاطره‌بازی با شما مخاطب‌های نازنینم بود. توى اين سالى كه گذشت سرم خيلى شلوغ بود، چون هم درس و دانشگاه و امتحان داشتم، هم كنسرت مى‌رفتم، و هم كارهاى شركت و تجربه‌هاى هنرى جديد وقتمو پر كرده بود. اينه كه به خاطر اين همه مشغله نتونستم اون جورى كه بايد و شايد توى استوديو فعال باشم و آهنگ جديد بخونم براتون؛ كه فكر مى كنم خيلى از شما از اين موضوع ناراحت باشيد.
خواستم اينو بهتون بگم كه در جريان باشيد
امسال ديگه درس ندارم ولى به جاش بايد روى رساله ام كار كنم. واسه همين براى اينكه از كار استوديويى جا نمونم و بتونم مرتب آهنگاى جديد بخونم و منتشر كنم، تصميم گرفتم توى كنسرت كمرنگ تر بشم. اينه كه فعلاً
ديگه كنسرت نمى ذارم. مگر در شهرستان هايى كه تا به حال كنسرت نداشته م، اونم فقط به اين دليل كه بين مخاطب هام توى شهرهاى مختلف فرق نذاشته باشم.
خلاصه كه قول مى دم امسال پُركارتر از هميشه باشم و كلى آهنگ جديد بخونم براتون، از اون آهنگ ها كه خودتون مى دونيد.
ممنونم كه طى همه ى اين سال ها پشت و پناهم بوديد، زبونم براى سپاسگزارى قاصره، فقط مى تونم بگم خوشبختى تك تك تون آرزوى قلبيمه»

از سوی دیگر سیامک عباسی بلافاصله در ادامه این پست توضیحات دیگری در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و نوشت:« متعاقب پست قبلى خواستم تشكر كنم از اعضاى گروهم، هم گروه قبلى، هم گروه فعلى كه طى ١ سالى كه گذشت رفيقانه و برادرانه مثل يه خانواده در كنارم بودن ضمناً همين جا اعلام مى كنم مدت قرارداد من با مديربرنامه ى سابقم آقاى پيمان عيسى زاده به پايان رسيده و ايشون ديگه مديريت برنامه هاى منو به عهده ندارن. البته كه دوستى من با پيمان عزيز همچنان برقراره و عدم همكارى ما به رفاقت قديمى ما هيچ ارتباطى نداره. از اين به بعد مديريت تمام برنامه هاى من به عهده ى شركت فرهنگى هنرى مهرآفرين آهنگ خواهد بود، كه راه هاى ارتباطى اين شركت رو در آينده اعلام خواهم كرد.»

منبع:
سایت موسیقی ما

http://musicema.ir
نویسنده:
وحید لشکری

آخرین کنسرت تابستانی خواجه‌امیری

خواننده «سی سالگی»، سه شب دیگر در تهران روی صحنه رفت
اولین اجرای «عاشق که بشی» در آخرین کنسرت تابستانی خواجه‌امیری
موسیقی ما – آخرین کنسرت تابستانی «احسان خواجه‌امیری» طی روزهای 26، 27 و 28 شهریور در برج میلاد تهران برگزار شد.

این اجرا سانس‌های تمدیدی کنسرت مردادماه خواجه امیری در تالار وزارت کشور بود که با استقبال خوب مخاطبانش مواجه شد. احسان خواجه‌امیری در این برنامه ارکستر بزرگ به رهبری «آرمین قیطاسی» را همراه خودش داشت. ارکستری که متشکل از نوازندگان سازهای پاپ و ایرانی بود و قطعات این خواننده با تنظیم متفاوت اجرا شد. یکی از نکات کنسرت شهریورماه احسان خواجه‌امیری اجرای یک قطعه جدید به نام «عاشق که بشی» بود که قرار است پس از دهه اول محرم به همراه موزیک ویدئو منتشر شود.

در ادامه می‌توانید گزارش تصویری مفصل «سعید عبداللهی» و «مرتضی قربانی» از سه شب کنسرت احسان خواجه‌امیری در برج میلاد تهران که به همت شرکت «رویال هنر پارس» به مدیریت «مجید عبدی» برگزار شده بود را ببینید:
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
عکاس:
سعید عبداللهی
مرتضی قربانی
http://musicema.ir/

شب همراهی بهروز صفاریان با مهدی یراحی

کنسرت بیست و یک روز بعد در سالن همایش‌های ایرانیان برگزار شد
تلفیق موسیقی و تئاتر و سینما در شب همراهی بهروز صفاریان با مهدی یراحی
موسیقی ما – «مهدی یراحی» پرونده کنسرت‌های نیمه اول سال 96 را بست. این خواننده شامگاه روز 28 شهریورماه کنسرت «بیست و یک روز بعد» را در سالن همایش‌های ایرانیان روی صحنه برد. تیتراژ فیلم‌سینمایی بیست و یک روز بعد که در حال حاضر روی پرده سینما قرار دارد، عنوان این کنسرت بود و همین موضوع باعث ایجاد اتفاقات بصری جالب خصوصاً در شروع کنسرت شد. اما این برنامه در حالی روی صحنه رفت که قرار بود کنسرت مهدی یراحی روز 20 شهریور در فضای باز برج میلاد برگزار شود. اما به دلیل اعتراض دوستداران او به محل برگزاری این برنامه، او تصمیم به لغو گرفت و سالن تازه تأسیس همایش‌ها ایرانیان را انتخاب کرد. سالنی که یراحی در صفحه اینستاگرامش از آن با عنوان یکی از بهترین سالن‌های کشور یاد کرده بود.

کنسرت بیست و یک روز بعد با حضور مهدی قربانی و حسین شریفی، بازیگران نوجوان این فیلم‌سینمایی، روی صحنه آغاز شد. در ادامه «سروش کریمی»، پرفورمر و بازیگر تئاتر، هم به آنها ملحق شد و لحظاتی از این فیلم‌سینمایی را به شکل متفاوتی با استفاده از برخی اِلِمان‌های آن نظیر کلاه گیس و کیسه داروها اجرا کردند. همزمان هم مهدی یراحی اجرای قطعه بیست و یک روز بعد را آغاز کرده بود. تا پایان این قطعه یراحی روی صحنه حاضر نشد و در انتها پس از خروج پرفورمرها، صدای سوت قطار شنیده شد. ناگهان مهدی یراحی به وسط صحنه رفت و با همان استایل موزیک ویدئوی این فیلم دست‌هایش را رو به قطار گرفت و ماکت قطاری که با چراغ‌هایش در حال حرکت بود رو به روی او متوقف شد. این شروع پرهیجان کنسرت با تشویق‌های حضار همراه شد و یراحی در ادامه به سمت حاضرین برگشت و به ابراز احساسات آنها پاسخ داد. این خواننده در ادامه جدیدترین قطعه خود به نام «چشم تو» را اجرا کرد. آهنگ شش و هشتی که چندی پیش منتشر کرد و برای اولین‌بار در این کنسرت می‌خواند. او در ادامه گفت:«اکنون می‌خواهم قطعه‌ای را بخوانم که نسبت به آن عِرق دارم. یک بار به دوستی گفتم هرکسی که ریشه خودش را فراموش می‌کند را جدی نگیرید.» در هنگام اجرای این کار «عماد لاریجانی» با ساز گِیو ملودی خاک را می‌نواخت. در ادامه دوباره انرژی سالن بالا رفت. آن هم با سفری که مهدی یراحی به جنوب ایران و حوالی شط‌های خوزستان داشت! او مدلی قطعات «من علمک» و «علی مودک» را خواند. یکی از قطعات پرطرفدار این کنسرت، «نگو نگفتی» بود که با همخوانی حاضرین اجرا شد.

یکی از قطعات این کنسرت که با تنظیمی نسبتاً متفاوتی اجرا شد قطعه «آینه قدی» بود. در این نسخه از آینه قدی تا حدودی به فضای راک نزدیک شده بودند که اتفاقاً با مضمون اعتراضی این کار همخوانی داشت. بعد از قطعه «آشوب»، مهدی یراحی از سورپرایز اصلی کنسرتش رونمایی کرد. او ابتدا «بهروز صفاریان» را با عنوان یکی از سه تنظیم‌کننده تأثیرگذار تاریخ موسیقی پاپ و دوست قدیمی‌اش معرفی کرد. در ادامه گفت:«قرار است در این قطعه برایتان پیانو بنوازم اما اجازه بدهید از بهروز صفاریان یک درخواست کنم تا روی صحنه بیاید و او پیانو بنوازد.» این درخواست یراحی با استقبال ویژه دوستدارانش مواجه شد و بهروز صفاریان پس از سال‌ها به دعوت این خواننده دوباره به صحنه قدم گذاشت. مهدی یراحی هم به این نکته اشاره داشت که بهروز صفاریان اجراهای متعددی به عنوان رهبر ارکستر روی صحنه حضور داشته و خوشحال است که این بار در کنار او قرار است کاری را بخواند. اما بهروز صفاریان گفت:«مهدی من را سورپرایز کرد و من هم الان او را سورپرایز می‌کنم و هرچه بخواهم در هر گامی که بخواهم می‌نوازم!» سپس این تنظیم‌کننده باسابقه و پرخاطره، قطعه «هرجای دنیایی دلم اونجاست» را نواخت. اجرای متفاوت این کار فضای احساسی حس و حال جالبی در سالن حکمفرما کرد. خصوصاً که برای اولین‌بار یراحی و صفاریان در کنار هم قرار می‌گرفتند. موزیسین‌هایی که به گفته مهدی یراحی به همراه «روزبه بمانی»، که مهمان ویژه این کنسرت هم بود، یک مثلث در سال‌های نه چندان دور بودند و آثار خاطره‌انگیزی نظیر آلبوم بی‌خوابی سعید شهروز را تولید کردند. پس از این قطعه هم «احسان علیخانی» به حاضرین معرفی شد.

در کنسرت قبلی مهدی یراحی ریمیکسی از قطعات هوای تو و منو رها کن که توسط عماد لاریجانی تنظیم شده بود اجرا شد که مورد توجه طرفداران این خواننده قرار گرفت و در این کنسرت هم دوباره با همراهی حضار خوانده شد. یراحی سپس سراغ قطعه «از خودت خبر بیار» رفت و در این کار، «بابک صفرنژاد» نوازنده مهمان هارمونیکا بود که مرسل وطنی (نوازنده ساکسوفون) و علی افلاطونی (نوازنده گیتار الکتریک) را همراهی کرد. یراحی در ادامه و پیش از اجرای قطعه نفس گفت:«دیروز با یک خبر خوب از خواب بیدار شدم. آن هم این بود که متوجه شدم فیلم‌های سینمایی نفس و بیست و یک روز بعد نامزد معرفی به اسکار 2018 هستند. اما امروز باز هم با یک خبر خوب دیگر از خواب بیدار شدم و فهمیدم که فیلم‌سینمایی نفس به عنوان نماینده ایران به اسکار معرفی شده است. من هر دو این فیلم‌ها را دوست دارم و نسبت به آنها عِرق دارم.» او با بیان این توضیحات «نرگس آبیار»، کارگردان فیلم نفس، را معرفی کرد. همچنین هنگام اجرای قطعه «مثل مجسمه» یک میز و مجسمه‌ به میان صحنه آورده شد. سروش کریمی در این کار هم با پرفورمنسی جالب و حرکات هیجان‌انگیزش روی صحنه حاضر شد.

شب خبرساز  و پراتفاق مهدی یراحی با حضور یک نوازنده باسابقه ساز قانون روی صحنه تکمیل شد. این خواننده گفت:«اکنون می‌خواهم از نوازنده‌ای دعوت کنم که با ساز قانون ما را همراهی خواهند کرد و در کنسرت‌های گذشته ما هم حضور داشتند. ایشان همسر یکی از چهره‌های مهم و صدابرداران تأثیرگذاران موسیقی ایران هستند که چندی پیش از دستشان دادیم. می‌خواهم این کنسرت را به زنده‌یاد ناصر فرهودی هنرمند و صدابردار بسیار خوبمان تقدیم کنم که چندی پیش از بین ما رفتند.» با این توضیحات مینو قاسم‌پور، همسر مرحوم فرهودی، در میان تشویق‌های حاضرین روی صحنه حاضر شد و گروه را در اجرای قطعه «سرما نزدیکه» همراهی کرد.

در ادامه هم او قطعه خاطره‌انگیز «امپراطور» را خواند و پس از آن «مونا برزویی» ترانه‌سرای این کار را معرفی کرد. بخش پایانی رپرتوار این کنسرت هم به اجرای مدلی قطعات امشبم گذشت و شال گردن اختصاص داشت. نهایتاً هم پیش از اجرای قطعه غزال، یراحی پس از مدت‌ها قطعه «مسافر پاییزی» را با دکوری که رنگ و بوی پاییز داشت خواند.

سهیلا گلستانی، حسین شریفی، مهدی قربانی، محمدرضا خردمندان، محمدرضا شفاه، سعید زمانی، ساره بیات، پرستو صالحی ایمان جعفری پویان و علی بحرینی سایر مهمانان ویژه این کنسرت بودند. امیرعلی بهادری هم مهمان دیگر این برنامه بود که در لحظه معرفی اش هنگام قطعه آرامش در سالن حضور نداشت اما به محض ورود مجدد به سالن مورد استقبال حاضرین قرار گرفت. در این کنسرت «کیوان ملک مطیعی» به عنوان طراح صحنه در کنار گروه حضور داشت که مدل دکور و طراحی صحنه این برنامه نسبت به اجراهای قبلی مهدی یراحی کاملاً متفاوت بود.

مهدی یراحی در این برنامه عظیم روحانی (نوازنده گیتار نایلون)، حامد حمیدزاده (نوازنده گیتاربیس)، دانیال دانشور (نوازنده پرکاشن)، امیر فقیه (سمپلر و سینت‌سایز)، عماد لاریجانی (کیبورد)، مهرداد احمدزاده (کیبورد) و مجید رضاپور (درامز) نوازندگان ارکستر بودند. این کنسرت به همت موسسه فرهنگی هنری «جام سبز» به مدیریت «فرهاد گوی‌آبادی» برگزار شد. در پایان برنامه و هم با مساعدت مدیران سالن همایش‌های ایرانیان و پرسنل حراست، مهدی یراحی به جمع طرفدارانش رفت و تا حدود ساعت 3 بامداد با آنها عکس یادگاری گرفت.

منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
http://musicema.ir/
 عکاس:

عماد طالب‌زاده هنر در کشور ما با تب پیش می‌رود

موسیقی ما  آرتین ولی الهی: «عماد طالب‌زاده» دی‌ماه سال گذشته پس از چهار سال انتظار، بالاخره فعالیت رسمی‌اش را آغاز کرد  و به انتظار چندین ساله هوادارانش پایان داد. این خواننده در ماه‌های اخیر با برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف کشور و انتشار قطعات و موزیک‌ ویدئو های متعدد، روزهای پرکاری را سپری می‌کند. عصر یک روز تابستانی در دفتر «موسیقی ما» با این خواننده پرطرفدار هم‌کلام شدیم و به صورت مفصل از کارهای خودش و اوضاع موسیقی گپ زدیم.

  • * می‌دانم این‌که تو کمی دیر توانستی مجوز فعالیت را کسب کنی به‌خاطر طی شدن روال اداری بوده. اما دی‌ماه 1392 تیتراژ سریال تلویزیونی «خواب بلند» را خواندی و آن زمان تصور می‌شد مشکلات برطرف شده باشد، در حالی که تقریباً سه سال بعد این اتفاق افتاد. دلیلش چه بود؟

بله طولانی شدن پروسه مجوز به‌خاطر روال اداری بود. اما درباره آن تیتراژ ماجرا فرق داشت. یک روز آقایی به استودیوی پوریا حیدری آمد و گفت در صدد تهیه تیتراژی برای یک مینی‌ سریال محصول سازمان انقلاب اسلامی است و درخواست کرد من آن را بخوانم. من هم گفتم که در ارشاد ممنوع‌الفعالیت هستم و طبیعتاً در صداوسیما هم باید اوضاع پیچیده‌تر باشد. ایشان گفتند این یک سریال ویژه است و ما هم شما را انتخاب کرده‌ایم و اگر دوست داری این کار را انجام بده. خب من خیلی دوست داشتم صدایم از تلویزیون کشورم شنیده شود. پوریا مشغول تولید موسیقی متن شد و من هم ایده‌هایم را دادم. همه کار برای موسیقی از سوت زدن تا نواختن سازها انجام شد و رسیدیم به تیتراژ. ابتدا من قطعه‌ای ساختم که گفتند شعرش مجوز نمی‌گیرد و بعد طوری شد که پژواک انتظاری بیت به بیت ترانه را به من می‌داد و من با ملودی برای تهیه‌کننده می‌فرستادم تا بالاخره طی 24 ساعت کار را آماده کردیم و بعد هم پخش شد.

  • * مشکلاتی که با تهیه‌کننده‌ات در آن زمان داشتی هم تأثیر داشت؟

بله به هر حال در طولانی شدن پروسه مجوز بی‌تأثیر نبود. پرونده من مدتی رها شده بود. در این زمینه بخشی از پیگیری بر عهده خواننده است و بقیه پیگیری‌ها به عهده شرکتی است که خواننده مجوزش را به نام آن می‌گیرد. اما این پیگیری از جانب من یک‌طرفه بود و این باعث شد در نهایت از شرکت جدا شوم.

  • *  تو بیش از دو سال اثری منتشر نکردی و بعد ناگهان کنسرت برگزار کردی. به نظرت  این کار در این بازار شلوغ ریسک نبود؟

چرا. اما برنامه‌ریزی کنسرت‌ها به عهده من نبود. وقتی یک خواننده با شرکتی قرارداد می‌بندد و بیعانه می‌گیرد، نمی‌تواند برای تهیه‌کننده تعیین تکلیف کند که چه زمانی کنسرت بگذارد یا نگذارد. به هر حال تهیه کننده هم ملاحظاتی دارد که باید آن را در نظر بگیرد. اگر دست من بود دوست داشتم شش یا هفت قطعه یا ویدئو منتشر شود و بعد کنسرت بگذارم. اما سیاست‌گذاری‌ها با من نیست و باید به قرارداد پای‌بند باشم.

  • *  تجربه اولین کنسرت چطور بود؟

بعد از آن چهار سال، یه خستگی خیلی زیاد و یک هیجان کنترل شده داشتم. من مدت‌ها قبل از آن شب، تجربه استیج داشتم. من از سال 80 دارم کار موسیقی می‌کنم و اجراهای مختلفی داشته‌ام. سال 89 یک اجرای ارگانی در ورامین داشتم که بیش از 12000 نفر تماشاگر آن بودند، طوری‌که من انتهای جمعیت را نمی‌دیدم!

  • * به هر حال بعید است در اولین کنسرت رسمی استرس نداشته باشی.

وقتی این توانایی را داشته باشی که جلوی 400 نفر بخوانی، حتماً جلوی صد هزار نفر هم می‌توانی بخوانی و برایت فرقی نخواهد داشت. تازه انرژی آن صد هزار نفر می‌تواند حس خیلی بهتری به تو بدهد و دچار هیجان مثبتی می‌شوی که کمکت خواهد کرد.

  • * خودت از اجرا راضی بودی؟

بله از همه چیز راضی بودم و از مجید عبدی و پویا زارع‌فرد به خاطر زحماتشان ممنونم. از ارکستر صددرصد راضی بودم. چندماه مدام تمرین کرده بودیم و باید از تلاش‌های «انوشیروان تربتی‌نژاد» که علاوه بر رهبری ارکستر، مدیریت برنامه‌های من را هم بر عهده دارد قدردانی کنم. می‌خواهم اینجا از مجید عبدی که در این چهار سال برادرانه من را همراهی کرد تا مشکلات قراردادی‌ام برطرف شود و کنسرت‌هایم را آغاز کنم، صمیمانه تشکر کنم.

  • * از نظر خیلی‌ها، وقتی خواننده‌های غیررسمی به عرصه رسمی و مجاز وارد شدند، آگاهانه یا ناخودآگاه با تغییر فضا مواجه شده‌اند. در مورد خودت در این زمینه چه نظری داری؟

موزیک من خیلی جدیدتر شده، اما امضای خودم را دارد و سبکم را حفظ کرده‌ام. سعی کردم موسیقی‌ام به‌روز باشد. چیزی که گفتی برای خواننده‌ای رخ می‌دهد که از روزهای موفقیتش تا رسیدن به کنسرت زمان زیادی گذشته باشد و خواننده‌ای که سال 95 موزیکش گل می‌کند و همان زمان که تنورش داغ است کنسرت می‌گذارد، قطعاً موفق‌تر خواهد بود.

  • * انگار رِنج سنی مخاطبینت تغییر کرده. موافقی؟

نه من آهنگی مثل «رد دادی» دارم که از زن و مرد 50 – 60 ساله تا کودک چند ساله یا هم‌نسل‌های خودم از آن خوششان آمده است. بعضی آهنگ‌ها با حس و حال خودم رابطه دارد و به سلیقه خودم نزدیک‌تر است و طبیعتاً هم‌سن و سال‌های من بیشتر می‌پسندند. اما همیشه در تولید کارها رنج سنی مخاطبینِ پیگیر مارکت را در نظر می‌گیرم. بعضی کارها هم خیلی دلی است و از هر چند قطعه، یکی را باب دل خودم کار می‌کنم که خودم را راضی کند. هر دو فضا را دوست دارم. هیچ‌وقت با این ذهنیت که الان این کار می‌گیرد آهنگی منتشر نکرده‌ام. خیلی وقت‌ها قطعاتی بوده که هیت نشده و به قول معروف نترکانده، اما دوستشان داشتم و منتشر کردم.

  • * کدام‌یک از قطعاتت با استقبال بیشتری مواجه شده؟

«عزیزم»، «من عاشقت شدم»، «همه دنیامی»، «علاقه» و «دوستت دارم» از کارهای قبلی و از کارهای اخیر هم «نامحدود»، «رد دادی» و «به جون دوتامون» که البته «رد دادی» موفق‌تر از بقیه بوده است.

  • * «دوسِت داشتم» هم قطعه‌ای بود که به نظرم در کارهای تو شاخص است.

من این قطعه را خیلی دوست دارم، اما از نظر بازاری چندان موفق نبود. ملودی و تنظیم آن از «سیروان» بود و ترانه‌اش را «زانیار» سروده بود. آن آهنگ زمانی موفق می‌شد که من آن استایل را ادامه می‌دادم. من این کار را نکردم چون در سبک آهنگسازی‌اش موفق نبودم و  اگر می‌خواستم آن استایل را ادامه دهم باید آهنگساز برایش پیدا می‌کردم که بهترین گزینه سیروان بود. سیروان هم در یکی از مصاحبه‌هایش با تو گفته بود که دوست داشت خودش آن را بخواند. پس بعد از آن هم اگر کار خوبی در آن فضا می‌ساخت، خودش آن را می‌خواند و البته طبیعی هم هست که او برای موفقیت خودش تلاش کند. در نتیجه از آنجایی که آهنگسازی برای آن استایل نداشتم، نمی‌توانستم در آن موفق شوم. چرا که خودم هم سال‌ها در استایلی که امروز از من می‌بینید تلاش کرده بودم.

  • * کلاً کاراکتر موسیقایی‌ات با آثار 6و8 عجین شده و این چیزی است که گاهی با انتقادهایی از سوی همکارانت همراه بوده است.

اساساً تا به حال کاری نکرده‌ام که همکارانم خوششان بیاید! چون برایم مهم نیست. من موسیقی پاپ کار می‌کنم و نگاه و سلیقه مردم برایم مهم است. نمی‌توانم نگران این باشم که همکارانم چه دوست دارند؛ چون آن‌ها نیستند که بلیت کنسرت‌های من را می‌خرند و برایم هورا می‌کشند! من به دنبال جذب مخاطبان خودم هستم و برای مردم می‌خوانم.

موسیقی شاد اگر بی‌پایه باشد و از لحاظ هنری، ضعیف باشد، مانند بقیه کارهایی خواهد شد که منتشر می‌شوند و اتفاقی برایشان نمی‌افتد یا گاهی هم که هیت می‌شوند، بعد از مدتی به فراموش سپرده می‌شوند. من از کار خودم دفاع می‌کنم، البته هیچ ماست‌فروشی نمی‌گوید ماستم ترش است! اما وقتی قطعه «من عاشقت شدم» که 6 سال پیش خواندم را در کنسرت اجرا می‌کنم، مردم با من هم‌صدا می‌شوند. همین‌طور «همه دنیامی» که بعدها استایل ترانه‌اش باب شد و همکاران دیگر از آن استفاده کردند. یا «دوسِت دارم». «رد دادی» هم قطعه‌ای مدرن است که به حال و هوا و تم امروز جامعه ما نزدیک است. ما باید یک بخش از کارمان را با نگاه روز مردم پیش ببریم و «رد دادن» عبارتی است که امروز استفاده می‌شود.

از طرفی کارهایی هم بوده که شاد نبودند ولی مورد توجه قرار گرفتند. وقتی آهنگ «علاقه» را روی استیج می‌خوانم، اکثر مردم با من آن را می‌خوانند و فیلم‌های مختلفی از آن روی اینستاگرام گذاشته‌ام. همین‌طور قطعات «اعتراف» یا «حواست هست» که هر کدام به نوبه خود مورد توجه قرار گرفتند. چند وقت پیش هم قطعه‌ای به نام «قدم می‌زنم» منتشر کردم که البته با ویدئو بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این قطعه هم مخاطب خودش را داشت و با این‌که قبلش «رد دادی» را منتشر کرده بودم و همه می‌گفتند این دو قطعه خیلی با هم فاصله دارند، اما این کاری بود که در آن زمان دوست داشتم منتشر شود و دیدم که بازخورد خوبی هم داشت.

  • * تو یکی از خوانندگان نسل قبل هستی اما همراه با خوانندگان نسل جدید وارد بازار رسمی موسیقی شده‌ای. چه موضعی نسبت به این مسئله داری؟ ناراحت نیستی؟

نه، اصلاً موضع بدی ندارم. چند نفر دیگر هم شرایط مشابه من دارند. آن‌چه مهم است این است که اول و آخرِ عمر کاری هر هنرمندی را مردم تعیین می‌کنند. به نظر من موسیقی تنها شغلی است که سن‌و‌سال نمی‌شناسد. خواننده‌ای داریم که 70 ساله است اما هنوز هیت است و همه دوستش دارند. من هم خیلی دوست داشتم که مثلاً سال 90 مجاز می‌شدم و قطعاً خیلی برایم خوشایندتر بود، اما حالا هم ناراحت نیستم.

  • * روابطت با سایر همکارانت چطور است؟

من با بیشتر بچه‌های موزیک دوست هستم یا لااقل با کسی مشکل خاصی ندارم. اما نکته‌ای که وجود دارد این است که فضای کاری موسیقیِ ما، تیم‌ورک نیست و همه یا دو‌به‌دو یا تکی کار می‌کنند یا تا زمانی که با هم کار می‌کنند رفیق هستند. برعکس؛ سینمایی‌ها با هم زندگی می‌کنند و صمیمی هستند چون بدون تیم‌ورک کارشان پیش نمی‌رود و مثلاً نمی‌شود که یک بازیگر دوربین را خودش بکارد و برود جلویش بازی کند! توفیق اجباری شده که با هم تعامل کنند و رابطه خوبی داشته باشند. اما در موسیقی، هر خواننده‌ای تیم خودش را دارد. بچه‌های موسیقی به هم احتیاج ندارند و هرکدام کار خودشان را انجام می‌دهند. ولی بازیگر به تنهایی نمی‌تواند کاری بکند. حتی اگر فیلمی مثل «شب یلدا» تک‌بازیگر باشد، باز هم لازم است عوامل مختلفی در پشت دوربین حضور داشته باشند. ولی در موسیقی این‌طور نیست. خیلی‌هایمان در زمینه ترانه، ملودی، تنظیم و… از آثار خودمان استفاده می‌کنیم و این باعث می‌شود یا دوستی‌هایمان به چند نفر محدود باشد، یا اصلاً دوستی نداشته باشیم و این خیلی بد است.

  • * این فقط مختص کشور ما است؟

من در ترکیه با یک سری موزیسین خارجی آشنا شدم. همه خواننده‌های ترک به هم احترام می‌گذارند و واقعاً به هم حسادت نمی‌کنند، خواننده‌ای مثل «مصطفی چچیلی» -که چند وقت پیش هم یکی از کارهای مرتضی پاشایی را کاور کرده بود- خواننده بزرگ و معروفی است اما در عین حال به «تارکان» احترام می‌گذارد و برایش ارزش قائل است و قبولش دارد. به طور کلی فکر می‌کنم در کشورهای دیگر روابط بهتری وجود دارد. وقتی با هم باشیم اتفاقات بزرگتری می‌توانیم رقم بزنیم. دو خواننده را در نظر بگیریم که یکی پرفروش است و دیگری پرفروش نیست اما پتانسیل‌هایش را دارد. ما در این کشور 80 میلیون جمعیت داریم. مخاطب به اندازه‌ی کافی هست و کسی جای کسی را تنگ نمی‌کند. اگر آن دو خواننده با هم فیت بدهند، ناخودآگاه هم به آن خواننده پرفروش کمک می‌شود و هم آن خواننده کم‌فروش بالا می‌آید.

  • * خودت حاضری چنین کاری بکنی؟

اگر جایگاهی داشته باشم که بتوانم به خواننده‌ای کمک کنم، بله.

  • * به هر حال جایگاه تو از خیلی خواننده‌های تازه‌کار بالاتر است.

اگر آن خواننده در سطح مناسب باشد، صددرصد این کار را می‌کنم و قبلاً هم این کار را انجام داده‌ام. بعضی‌ها کارهای خوبی از آب درآمده و بعضی‌ها هم چندان موفق نبوده، اما مهم این است که این اتفاق را رقم زده‌ام.

اگر ما روابط بهتری داشته باشیم، می‌توانیم برنامه‌های بزرگتری اجرا کنیم. اگر الان به سالن 2000 نفره میلاد یا سالن 3500 نفره وزارت کشور فکر می‌کنیم، وقتی چند خواننده با هم اتفاقی رقم بزنند می‌توانیم به کنسرت‌های 5 یا 6 هزار نفره فکر کنیم.

گاهی می‌بینم یک بازیگر در صفحه‌اش تئاتر یا فیلم سینمایی را تبلیغ می‌کند که خودش در آن نقشی ندارد. خود من در تمام دوران ممنوع‌الفعالیتی‌ام برای خیلی از خوانندگانی که آلبوم منتشر کردند یا اتفاق مثبتی برایشان افتاده بود، پست تبریک گذاشتم و هنوز هم هست. اما بعضی‌هایمان دچار این توهم هستیم که من از فلانی بالاترم و اگر او این کار را کرد، لازم نیست که من هم بکنم!

یک سر به همین ترکیه که همسایه‌مان است بزنید و ببینید جز استاد «شجریان»، کدام‌یک از خوانندگان ما را می‌شناسند. یا مثلاً خانم سلن دیون یا آقای پاواروتی چند خواننده پاپ، کلاسیک یا سنتی ایران را می‌شناسند؟ چون خودمان نخواسته‌ایم اتفاقات بزرگ رقم بزنیم. قبلاً شرایط بهتر بود. مثلاً، چند خواننده مثل محسن چاوشی، فرزاد فرزین، رضا صادقی، مهدی مدرس و… کنار هم می‌ایستادند و آهنگی برای ایران می‌خواندند. ولی الان همه چیز فردی شده. نمی‌دانم، شاید من اشتباه می‌کنم، اما عقیده‌ام این است همیشه تیم‌ورک نتیجه بهتری دارد.

  • * ماجرای تراشیدن موهای سرت چه بود؟

تمایلی به توضیح دادن در موردش ندارم.

  • * اما گویا با نیت خیر این کار را انجام دادی و به نظرم باید برای انتقال پیام اجتماعی‌ات درباره‌اش حرف بزنی.

خلاصه بگویم، کودکی به نام «امیرعلی» بود که به همت «شهاب مظفری» و «حسین سلیمانی»، سه نفری پُست گذاشتیم تا برای درمانش پول جمع کنیم و خدا را شکر، طی 24 ساعت بیش از 35 میلیون تومان جمع شد. عکس‌های قبلی‌اش را دیدم که مو داشت و می‌خندید و خوشحال بود و بعدها موهایش ریخته بود. حس کردم تراشیدن موهای سرم کمترین کاری است که می‌توانم برای او انجام دهم تا بلکه این حس همراهی به او منتقل شود و انرژی بگیرد و ببیند این‌که من هم مو ندارم اتفاق خاصی نیست.

  • * از نزدیک هم او را دیدی؟

از این‌ها بگذریم…

  • * چرا این‌قدر حساسیت نشان می‌دهی؟!

راستش را بخواهی متأسفانه وقتی در کارهای این‌چنینی یا برنامه خیریه‌ای شرکت می‌کنیم، حرف‌های ناامیدکننده‌ای مطرح می‌شود. یک عده می‌گویند «شماها برای خودنمایی این کارها را می‌کنید و اگر می‌خواستید کار خیر کنید، علنی نمی‌کردید». خُب، اگر من چنین کاری نکنم، یک نفر مثل آن بنده ی خدا که این حرف را می‌زند و معلوم است با این فضا بیگانه است، از کجا باید این کارها را یاد بگیرد؟ در صفحه اینستاگرام سایت شما، زیر پستی که به دیدار من با خانواده شهید مدافع حرم مربوط می‌شد، شخصی نوشته بود «تو برای گرفتنِ مجوز این کارها را می‌کنی!» ببین چقدر طرف از مرحله عقب است؛ اگر من برایت مهم نیستم چرا کامنت می‌گذاری و اگر مهم هستم چطور خبر نداری که من یک سال پیش مجوزم را گرفته‌ام! این‌ها باعث می‌شود که یا دیگر کار خیر نکنی یا اگر کردی اعلام نکنی. خیلی از همکارانم هم با مسائل مشابه روبرو بوده‌اند.

  • * تو سال گذشته بازیگری را هم تجربه کردی. از این تجربه بگو.

من سینما را به اندازه موسیقی دوست دارم. کلاً تصویر را خیلی دوست دارم و به همین دلیل موزیک‌ویدئو برایم مهم است. فکر می‌کنم در فیلم «سکه» بد بازی نکرده باشم. البته این فیلم زیاد دیده نشد. خیلی‌ها گفتند ای کاش اولین فیلمت سینمایی بود یا فیلم مهم‌تری بود. اما به هر حال برای من تجربه خوبی بود. کامنت منفی خاصی نداشتم، البته شاید بعد از این مصاحبه داشته باشم!

  • * چه شد که به آن پروژه پیوستی؟

یکی از دوستانم من را به آن مجموعه معرفی کرد. فیلم ابتدا به این شکل نبود؛ هم بازیگران و هم سناریو تغییر کرد. به نظرم فیلم تا روز پخش قدیمی شد. «سکه» سال 92 تولید شد و روز اول دِی 1395 همزمان با اولین کنسرتم منتشر شد. هنر در مملکت ما با تب پیش می‌رود. مثلاً امسال فیلم‌هایی مثل «خشم و هیاهو»، «فروشنده» یا «لانتوری» مورد توجه هستند. اگر به 6-7 سال پیش برگردیم، فیلم‌های کمیک و طنز روی بورس بودند.

  • * در موسیقی چطور؟!

مثلاً الان صداهای ضخیم مُد شده. یک استایل موسیقی مُد می‌شود و همه در آن سبک کار می‌کنند. مثلاً همه ناگهان شافل یا سیکستین‌بیت یا سویینگ یا رگه‌تون می‌زنند! هر تبی روی بورس می‌آید، سراغ همان می‌روند. اما این درست نیست. در دنیا هم ممکن است همه سراغ یک ریتم بروند، اما امضای خودشان را دارند. اینجا همه چیز یک شکل می‌شود و فقط اسم خواننده در آهنگ‌ها عوض می‌شود!

  • * خود تو چنین کاری نمی‌کنی؟

من باید سبک خودم را داشته باشم. چون مخاطب واقعی و دائمی داشتن نکته مهم‌تری است. من هیچ‌وقت آهنگی را برای این‌که معروف شوم نساختم. در نسل قبلی ما، ناصر عبدالهی، امیر کریمی، حامی، حمید برادر من، دکتر اصفهانی، علیرضا عصار و… هر کدام با یک استایل می‌خواندند. شادمهر آن زمان از همه معروف‌تر بود ولی دکتر اصفهانی نگفت چون شادمهر مثلاً «دهاتی» را خوانده و گرفته، پس من هم یک کار مثل آن بخوانم! ایشان «نازنین» را خواند و گرفت. علیرضا عصار نگفت چون اصفهانی «نازنین» را خوانده و گرفته پس من هم مثل او بخوانم. «خیال نکن نباشی» را خواند و گرفت. البته امروز هم خیلی از خواننده‌های ما فضای خودشان را دارند. اما برای مثال می‌بینیم که آهنگ حامد همایون گرفته، 50 تا آهنگ شبیه آن منتشر می‌شود! این استایل برای آن آدم است و اگر من بیایم به آن شکل بخوانم که موفق نمی‌شوم، خُب خودش هست!

  • * یعنی می‌گویی کسی نبوده که شبیه دیگری بخواند و موفق شود؟

چرا، اما باهوش بوده و تغییراتی اعمال کرده که شاید مخاطب جدی متوجه شود، اما مخاطب عام متوجه نمی‌شود. یا خواننده‌ای میاد از یک سبک الهام می‌گیرد اما با تکنیک و جنس صدای خودش می‌خواند. مثل محسن یگانه که از استایل شادمهر الهام گرفت و فضای تازه‌ای ساخت که نشانه ذکاوت او است. یا محمد علیزاده که از فضای بنیامین الهام گرفت اما با تکنیک و جنس صدای خودش، استایل خودش را به وجود آورد. این از هوش این افراد است و کسی به آن‌ها انگ تقلید نمی‌زند. چیزی در کارشان بوده که مردم جذب شده‌اند.

  • * از خوانندگان نسل جدید کار کدام را می‌پسندی؟

واقعاً همه آن‌ها را دوست دارم.

  • * این جواب کلیشه‌ای است! فکر می‌کنی در درازمدت کدام‌یک از این‌ها موفق‌تر باشند؟

مخاطبین موسیقی در ایران را اصلاً نمی‌توان پیش‌بینی کرد. شاید من فردا موزیکی منتشر کنم که مگاهیت شود و شاید هم تا 10 سال بعد نتوانم چنین کاری بکنم. فرمولی ندارد و اتفاقات را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.

  • نظرت در مورد خواننده‌هایی مثل بهنام بانی، سینا شعبانخانی، سیامک عباسی، شهاب مظفری و… که طی یک سال اخیر به عرصه رسمی وارد شده‌اند چیست؟

من همه آهنگ‌های جدید همکارانم را گوش می‌کنم. به نظرم بهنام بانی خواننده ژوست و خوبی است و موسیقی خوبی هم انتخاب کرده. آهنگ‌هایی که قبلاً از او می‌شنیدم من را یاد خواننده‌های دیگری می‌انداخت. اما به نظر من حامد برادران که موزیسین خوش‌ذوقی است و سلیقه‌ی روز را می‌شناسد، ملودی‌هایی برای بهنام می‌سازد که در آن خوب می‌خواند. یعنی هم ملودی به‌روز است و هم خواننده از توانمندی‌اش به حد نیاز و نه بیشتر استفاده می‌کند. شهاب مظفری غم و بغضی در صدایش دارد که آن را دوست دارم.سینا شعبانخانی را دوست دارم و هر وقت او را دیده‌ام به خودش گفته‌ام که خواننده توانا و خوبی است و فقط باید سعی کند که شبیه احسان خواجه‌امیری نشود تا با او مقایسه نشود. چون خودش می‌تواند یک خواننده‌ی با استایل باشد. هیچ‌وقت مخاطب آثارسیامک عباسی نبوده‌ام؛ اما قطعه «عشق دور» در آلبومش به نظرم کار حسی و قشنگی بود. حال و هوای «اگه یه روز» را داشت که دیگر نوستالژی شده و شاید این قطعه هم در گذر زمان چنین اتفاقی برایش بیفتد.

  • * به دنیای بازیگری برگردیم. خیلی از بازیگرها در سال‌های اخیر به سمت موسیقی آمده‌اند که بعضی‌هایشان هم سوپراستار بوده‌اند. بعضی اهالی موسیقی نسبت به این قضیه موضع گرفته‌اند. تو در مورد این اتفاق چه نظری داری؟

اولاً به نظر من غیر از محمدرضا گلزار، سوپراستار نداریم…

  • * تو محمدرضا فروتن و بهرام رادان را سوپراستار نمی‌دانی؟!

این‌ها بازیگران بزرگ، باارزش و معروفی هستند.

  • * پس سوپراستار را تعریف کن.

سوپراستار از نظر من کسی است که میلیاردی می‌فروشد و داشته‌های متفاوتی نسبت به استارها و آدم‌های دیگر دارد. فیلم‌هایی که یک سوپراستار بازی می‌کند، به شکل عجیبی می‌فروشد، حتی فیلم‌هایی که سناریو یا کارگردانی خوبی ندارند. مثلاً «جرج کلونی» در هالیوود یک سوپراستار است. فیلم‌های معمولیِ زیادی بازی کرده که خوب فروخته‌اند و در واقع باید گفت جرج کلونی خوب فروخته. سوپراستار کسی است که از نظر چهره و تیپ جذاب است و تکیه‌کلام‌ها، مدل مو، حرف زدن و… همه چیزش الگوسازی می‌کند. در فیلمی رضا گلزار دیالوگی داشت که می‌گفت: «بابا به ما نمی‌خوری…!» و من فردای تماشای فیلم این عبارت را چند جا شنیدم. وقتی سوپراستار باشی، در وادیِ دیگرِ هنر هم وارد شوی موفق خواهی بود، چون همه آن جذابیت‌ها را داری.

  • * الان برای مثال درباره همین محمدرضا گلزار که نام بردی، خیلی‌ها منتقد سرسخت خوانندگی‌اش هستند.

کسانی که می‌گویند آن بازیگر نباید خواننده شود، به نظرم یا بی‌سوادند یا حسود. الان من بیایم و بگویم چرا رضا گلزار بازیگر شده، خُب به من چه؟! وقتی بلیت‌هایش به فروش می‌رسد و سالنش پر است، با این حرف من به مردم توهین می‌کنم. اگر از نظر من بد است، می‌توانم موزیک‌هایش را گوش نکنم، یا اگر بازیگر خوبی نیست فیلم‌هایش را نمی‌بینم. ایراد گرفتن از کنسرت رضا گلزار توهین به مردم است. یعنی آن یک نفر درست تشخیص می‌دهد و آن دو هزار نفری که در هر سانس به سالن کنسرت می‌روند درست متوجه نمی‌شوند! بین آن دو هزار نفر، دکتر و مهندس و وکیل و… هم هست. به نظر من هر کسی که مردم او را می‌پذیرند قابل احترام است. از قدیم بازیگران یا خوانندگان زیادی داشتیم که به حرفه دیگری وارد شدند و این در تمام دنیا وجود داشته است. در ترکیه، «اوزجان دنیز» خواننده بسیار موفقی است، در عین حال نوازنده حرفه‌ای گیتار است در حدی که برای دیگران ساز می‌زند، بازیگر موفقی هم هست و در سریال‌های پرطرفدار بازی می‌کند. «مهسون کرمزی‌گل» خواننده موفقی که در ایران هم بسیار پرطرفدار است، یکی از موفق‌ترین کارگردان‌های ترکیه است و یکی دو جایزه هم گرفته. «ویل اسمیت» که رپر معروفی است، بازیگر شد و I am Legend را بازی کرد. ما فقط دوست داریم موضع بگیریم. شما تصادفی از کسی سوال کن چرا این شکلات‌ها خوب نیست؟ می‌گوید آقا شکلات‌های ایران این‌جوری است دیگر! حالا طرف تا به حال از یک کیلومتری کارخانه شکلات رد نشده.

به نظر من هر آدمی که بتواند مخاطب جذب کند، موفق است و باید به موفقیتش احترام گذاشت. اگر هم خوشمان نمی‌آید می‌توانیم آن فرد را دنبال نکنیم. مثال دیگر «پژمان جمشیدی» است. به خدا من هیچ آشنایی با او ندارم که بخواهم طرفداری کنم. او یک سریال بازی کرد که حتی دوستان خودش هم از او انتقاد می‌کردند. امروز می‌بینیم در چندین تئاتر هم بازی کرده. تئاتر نیاز به فن بیان، صدای رسا، کوک حرف زدن و توانمندی‌های مختلف دیگر دارد و کار راحتی نیست. اما حالا یکی می‌آید و می‌گوید چرا پژمان که فوتبالیست بوده بازیگر شده. خُب تو که همه‌اش نقد می‌کنی خودت برای جامعه‌ات چه کار کردی؟!

  • * قصد انتشار آلبوم نداری؟

آلبوم بعد از ماه‌های محرم و صفر و بر اساس نظر و زمان‌بندی تهیه‌کننده منتشر خواهد شد. اما چند تک‌قطعه آماده انتشار دارم که بعد از دهه اول ماه محرم به مرور آنها را منتشر خواهم کرد. قطعات جدیدم متفاوت است و خیلی دوستشان دارم. همچنین با یک خواننده خوب هم‌خوانی کرده‌ام که به زودی از آن باخبر خواهید شد. حدود 5-6 سالی هم هست که مشغول نوشتن کتابی از درد دل‌ها و دل‌نوشته‌هایم هستم که امیدوارم بتوانم آن را کامل کنم و به زودی منتشرش کنم.

منبع:
اختصاصی موسیقی ما
http://musicema.ir/
 عکاس:

سینا شعبانخانی جادوی خاص باعث شد وسواسی شوم

موسیقی ما – آهنگش بیشتر از خودش شناخته شده. خیلی‌ها «جادوی خاص» را شنیده بودند اما تا مدت‌ها نمی‌دانستد که خواننده آن کیست و شاید هنوز هم خیلی‌ها این را ندانند. «سینا شعبانخانی» اما می‌گوید بیش از ‌آن‌چه برای این قطعه اتفاق افتاده، به این‌که بعد از موفقیت آن چه باید بکند فکر کرده و حالا که توانسته بعد از مدت‌ها حضور در عرصه موسیقی، مجوز فعالیت رسمی را کسب کند، می‌گوید برنامه‌ریزی مفصلی برای ماندن در این میدان دارد.

آرام و سربه‌زیر به نظر می‌رسد اما یک ساعت که از هم‌نشینی با او بگذرد، می‌توان فهمید آن‌قدرها هم ساکت و آرام نیست! عصر یک روز بهاری «سینا شعبانخانی» همراه با مدیر برنامه‌هایش به دفتر «موسیقی ما» آمد و با هم از گذشته و آینده حرف زدیم.

  • * از ابتدا شروع کنیم. اصلاً چه شد که خواننده شدی؟

فکر می‌کنم سال سوم راهنمایی بودم. یکی از بستگان‌مان -که نوازنده ارکستر سمفونیک تهران بود- در خانه‌شان یک پیانو داشت که برای من خیلی جالب بود و همان پیانو را از او خریدیم. با این‌که سازهای دیگری وجود داشت که هم یادگیری‌شان راحت‌تر بود و هم قابل‌حمل بودند، اما من از پیانو و صدایش خوشم آمده بود و تصمیم گرفتم نواختنش را یاد بگیرم. قبل از آن، من فقط شنونده‌ی موسیقی بودم و هیچ فعالیت موسیقایی نداشتم. بعد از خرید آن پیانو، 4 یا 5 سال فقط نوازندگی می‌کردم. استادم با من سبک کلاسیک کار می‌کرد. اما همان اوایل، این سبک برایم خسته‌کننده شده بود. پیانو زدن را یاد گرفته بودم و دوست داشتم آهنگ‌هایی که شنیده‌ام را بنوازم و با آن بخوانم. لابه‌لای همین نواختن‌ها و خواندن‌ها، به این علاقه‌مند شدم که خودم آهنگ جدیدی بسازم و روی آن بخوانم.

  • * در کودکی رویای خوانندگی نداشتی؟ این‌که مثلاً بُرس در دست بگیری و جلوی آینه بخوانی!

در آن حد نه! ولی آهنگ‌هایی که می‌شنیدم و دوست داشتم را می‌خواندم و ضبط می‌کردم و لذت می‌بردم! (خنده)

  • * می‌دانم که به استاد «ایرج» خیلی علاقه داری. این مسئله هم تأثیری در خواننده شدنت داشت؟

در این‌که به سمت خوانندگی بیایم، تأثیری نداشت؛ اما در روند کاری‌ام چرا. مثلاً در تغییر روند کاری و استفاده از تکنیک‌های خوانندگی. هم جنس صدای زیبای ایشان و هم تکنیک‌ها و تحریرهای فوق‌العاده‌شان همیشه مورد توجه من بوده و سعی کرده‌ام اینها را با آن‌چه خودم در ذهن داشته‌ام، ترکیب کنم.

  • * اولین قطعه‌ات را چه زمانی منتشر کردی؟

سال 90 قبل از رفتن به خدمت سربازی، قطعه‌ای به نام «بدون تو تنهام» و بعدها قطعه دیگری به نام «کابوس تنهایی» منتشر کردم که تنظیم‌هایشان از خودم بود. دوست داشتم این کارها را بخوانم و پخش کنم و البته بازخورد خاصی هم از آنها نگرفتم! دوستان و اطرافیانم ایراداتی به کار می‌گرفتند که مربوط به تنظیم و میکس بود. در نتیجه، تصمیم گرفتم سراغ یک تنظیم‌کننده بروم و خودم بیشتر تمرکزم را روی خوانندگی بگذارم. آن موقع از یک آهنگ شش‌و‌هشت سامان جلیلی خوشم آمده بود که در انتهای آن اسم «حامد برادران» به عنوان تنظیم‌کننده معرفی شده بود. تصمیم گرفتم برای همکاری، سراغ حامد بروم و بعد از آن قطعاتم را با تنظیم او منتشر کنم.

  • * «جادوی خاص» چندمین همکاری‌ات با حامد برادران بود؟

چهارمین کارمان بود. اولین همکاری‌مان قطعه‌ای به نام «ملک‌بانو» بود که برای فوت مادربزرگم خواندم. بعد قطعه «وای که دلم» که استایل ترکی داشت و پس از آن «تنگ غروب» را ساختیم و منتشر کردیم که اتفاق خاصی برایشان نیفتاد. مهرماه سال 91 یا 92 «جادوی خاص» را منتشر کردیم و بعد از 4-5 ماه بازخوردهای خوبی از آن دریافت کردیم.

  • * با این کار حس کردی معروف شده‌ای؟

راستش تقریباً یک سال بعد فهمیدم چه خبر است!

  • * بعد از «جادوی خاص» کدام کارها را ساختید و چه بازخوردی داشت؟

پس از مدتی، «اگه نباشی» را منتشر کردیم که زیاد موفق نبود. اما بعد از آن «چشمای مست» و «تب چشمات» بود که خیلی شنیده شدند و بازخوردهایشان عالی بود.

  • * «جادوی خاص» با چند ورژن منتشر شده؟

سه ورژن. یک ورژن را قبلاً خودم تنظیم کرده بودم که اصلاً شنیده نشد. بعدها حامد آن را شنید و از آن خوشش آمد و تنظیم جدیدی روی آن انجام داد که خیلی موفق بود. بعد از یک سال هم «مهران عباسی» از من خواست وکال را در اختیارش قرار دهم تا کار را ریمیکس کند.

  • * نسخه دیگری از آن هم نوروز امسال در برنامه احسان علیخانی پخش شد.

بله، زحمت آن را «امیر علیزاده» کشید و نسخه متفاوتی هم بود و مورد استقبال واقع شد. البته تنظیم دیگری از این کار هم روی استیج اجرا خواهد شد!

  • * مدتی قبل در «موسیقی ما» قطعات هیت پس از انقلاب را بررسی می‌کردیم. بخش عمده‌ای از این قطعات متعلق به دهه‌های 70 و 80 بودند و در سال‌های اخیر قطعات هیت کمتری داشته‌ایم. به نظرت دلیلش چیست؟

به نظر من دلیل اصلی‌اش این است که در سال‌های اخیر، موسیقی ما در حال پوست انداختن و در واقع در دوره‌ی گذار است. سبک شعرها و موسیقی‌ها، سلیقه‌ی مردم و حتی موزیسین‌ها در حال تغییر است و شاید کسی هم نداند بعد از این دوره‌ی گذار، چه فضایی بر موسیقی حاکم خواهد شد. گاهی این نکته عنوان می‌شود که موسیقی ما ضعیف شده. من با این حرف موافق نیستم و به نظرم همان پوست‌اندازی‌ای که گفتم باعث بروز برخی تغییرات شده است. در گذشته هم این مسأله اتفاق افتاده؛ مثلاً زمانی فضای موسیقی قمرالملوک وزیری یا تاج اصفهانی حاکم بود اما بعدها فضا پاپیولارتر شد.

  • * فکر می‌کنی دلیل موفقیت «جادوی خاص» چه بود؟

آن موقع که این قطعه به موفقیت رسید، دلیلش را نمی‌دانستم و هنوز هم نمی‌دانم! فقط این را می‌دانم که آن موفقیت باعث شد بعد از آن حساسیت و وسواس بیشتری روی قطعات داشته باشم. بعضی‌ها لطف دارند و می‌گویند صدایت خوب است و باعث استقبال از کارها می‌شود. من این را قبول ندارم. چون خیلی افراد دیگر هستند که حتی شغل‌شان خوانندگی نیست، اما صدای بسیار بهتری دارند. پس فقط صدا ملاک نیست. موقعیت زمانی انتشار، شعر، ملودی، تنظیم و به‌طور کلی، فضای کار در موفقیت آن تأثیر دارد. البته به نظرم شانس هم مقداری دخیل است.

در مورد «جادوی خاص» تنظیم، میکس و مسترینگ حامد برادران خیلی موثر بود. به نظرم شاید شعر و ملودی هم خوب بود ولی اگر یک تنظیم معمولی روی آن قرار می‌گرفت که مناسب صدای من نبود، مسلماً نتیجه‌ای حاصل نمی‌شد. به نظر من تنظیم‌های حامد فضای گرم و تازه‌ای دارد و کمتر کسی در آن فضا کار کرده است. این فضا با سبک و صدای من هم‌خوانی دارد.

  • * بعد از این قطعه هم بیشتر همکاری‌هایی که با هم داشتید، خوب نتیجه داد. مدل همکاری‌تان چطور است که نتیجه‌اش این می‌شود؟

مدل همکاری ما، اشتراکی است. البته نمی‌دانم، شاید در مورد بقیه خواننده‌هایی که حامد با آنها کار کرده هم همین‌طور باشد. وقتی قرار است کاری تنظیم شود، من خیلی وسواس به خرج می‌دهم و برعکس، حامد خیلی حسی و بدون وسواس عمل می‌کند و در عین حال، باهوش و دقیق است. ترکیب این ویژگی‌ها باعث می‌شود کار بهتر جلو برود. حامد از من می‌خواهد ایده‌هایم در مورد تنظیم را بگویم و من هم سعی می‌کنم تا جایی که حق دارم، نظرم را بگویم و زیاد وارد حیطه تخصصی او نشوم. این مدل همکاری برایمان دلچسب است.

  • * این وسواسی که گفتی برای انتشار کارهای جدید در تو به وجود آمده، خوب است یا بد؟

هم خوب است و هم بد. خوب است به این دلیل که به خودم اجازه نمی‌دهم هر آهنگی بخوانم. بد است به این دلیل که هم انتخاب برایم سخت شده و هم این‌که وسواس زیاد، گاهی باعث می‌شود ریسک کردن را تجربه نکنم. در حالی که لازم است گاهی ریسک کنیم، شاید به ریسکش بیارزد و کار موفق شود.

  • * کاری بوده که در آن از این ریسک‌ها کرده باشی؟

بله. «اگه نباشی» و «آخر کار خودتو کردی» از این کارها بودند که آن‌طور که باید شنیده نشدند. همین‌طور «من بی تو» که اشتباه کردم و ترجیع‌بندش را عوض کردم، در حالی که حامد با این کار موافق نبود. اما برای «چشمای مست» خیلی فکر کردیم و موفق هم شد.

  • * بهمن‌ماه 94 آخرین قطعه‌ی تو منتشر شد و درست در روزهایی که کارَت گل کرده بود، روند انتشار آثارت متوقف شد. دلیل این مسأله چه بود؟

آن روزها آلبومی داشتم که بعد از انتشار قطعه «هم‌خونه» قصد داشتیم آن را منتشر کنیم. اما حس کردیم آلبوم آن‌طور که باید نیست و تصمیم گرفتیم بعضی قطعات را حذف کنیم و در برخی هم تغییراتی ایجاد کنیم. این اولین دلیل آن توقف بود. از طرفی تصمیم گرفتیم هم‌زمان با اعمال این تغییرات، روال اداری را هم پیگیری کنیم که در زمان صرفه‌جویی شود؛ اما در این بخش به مشکل خوردیم و این دلیل دوم بود.

  • * چرا این روال طولانی شد؟

این اولین‌باری بود که من برای اخذ مجوز اقدام می‌کردم و به همین دلیل، بررسی‌ها بیشتر طول کشید. شوراهای مربوط به اخذ مجوز از افراد و مراجع مختلفی تشکیل شده‌اند که ممکن است در مورد یک خواننده و آثارش با یکدیگر هم‌نظر نباشند و این باعث طولانی شدن پروسه خواهد شد. اما به‌هرحال مساعدت کردند و خدا را شکر بالاخره مجوز فعالیتم صادر شد.

  • * چه کار خارج از چارچوبی انجام داده بودی؟

من نه ویدئوکلیپ داشتم و نه همکاری‌ای با افراد یا شبکه‌های غیرمجاز انجام داده بودم. اما تک‌آهنگ‌هایی که منتشر کردم، در سایت‌هایی قرار گرفت که قانونی و مورد تأیید نبودند. این نکته باعث ایجاد حساسیت شد که البته خدا را شکر، به مرور مسئله حل شد. اما به کسانی که قصد دارند کارشان را به صورت جدی و حرفه‌ای شروع کنند، توصیه می‌کنم از همان روز اول، همه‌چیز را با مجوز و طبق روال انجام بدهند تا بعدها به مشکل نخورند. من هم اگر آگاهی بیشتری داشتم، نمی‌گذاشتم کار به این شکل پیش برود. البته در آن زمان این قانون که برای هر تک‌آهنگ مجوز اخذ شود، وجود نداشت.

  • * در آستانه برگزاری جشنواره موسیقی فجر سال گذشته، نامت به عنوان یکی از گزینه‌های اجرا در بخش پاپ این جشنواره مطرح شد. اصلاً صحبتی در این زمینه شده بود یا کل ماجرا شایعه بود؟

نه شایعه نبود. اولش به صورت قطعی چیزی به ما گفته نشد و فقط در این حد بود که فلان تاریخ برای شما در نظر گرفته شده و به زودی مشخص خواهد شد. اما وقتی به برگزاری جشنواره نزدیک شدیم، گفتند که قطعاً در این جشنواره حضور خواهم داشت. کمی بعد عنوان شد که امسال امکان حضور در جشنواره را ندارم و ان‌شاءالله در دوره بعدی و پس از اخذ مجوز این اتفاق خواهد افتاد.

  • * حالا که مجاز شدی، چه حس و حالی داری؟

حس و حالم خیلی خفن است! (خنده). راستش هنوز هم در شوک هستم.

  • * چه‌طور از مجاز شدنت باخبر شدی؟

با کامبیز طاهری (مدیر برنامه‌هایم) و یکی از دوستان در کافه‌ای قرار داشتیم. منتظر بودم که جواب ماجرا را بشنوم و اگر منفی بود، کافه را به هم بریزم! (خنده) اما خدا را شکر آن خبر خوب را شنیدم و احساساتی شدم. هنوز از خوشحالی آن روز سرحال هستم.

  • * و حالا در آغاز فعالیت رسمی، چه برنامه‌ای داری؟

اول باید غیبتی که داشتم را جبران کنم و با انتشار آثار خوب، پاسخ مخاطبینی که در این مدت پشتم را خالی نکردند، بدهم. این عزیزان سرمایه‌های معنوی من هستند و خودم را مدیون‌شان می‌دانم. در روزهایی که اجازه کار نداشتم و خیلی از این بابت ناراحت بودم، کامنت‌ها و پیام‌هایشان در من انگیزه ایجاد می‌کرد که صبرم را بیشتر کنم. حالا نوبت من است که در حد توانم و با تنها کاری که بلدم یعنی موسیقی، تا حدی این لطف را جبران کنم. دو قطعه به نام‌های «من بی‌قرارم» و «عمداً» تا کنون پخش شده‌اند و چندین قطعه دیگر هم آماده انتشار دارم که بهترین‌هایشان را منتشر خواهم کرد. در این زمینه، برنامه‌ی مدون و مشخصی داریم که طبق آن عمل خواهیم کرد.

  • * قصد انتشار آلبوم نداری؟

آلبومم آماده انتشار است و به زودی در مورد آن تصمیم‌گیری خواهیم کرد. اما احتمالاً بعد از ماه مبارک رمضان اگر خدا بخواهد منتشر می‌شود.

  • * کنسرت چه‌طور؟

بعد از مشخص شدن زمان انتشار آلبوم، بلافاصله برای کنسرت‌ها برنامه‌ریزی می‌کنیم که زمان آن قطعاً بعد از عید فطر خواهد بود. قراردادهایی برای چند شهرستان بسته شده است. کنسرت‌های تهران هم به تهیه‌کنندگی آقای «شاهین ترابی» برگزار خواهد شد.

  • * شباهت صدا و فضای آثار تو به احسان خواجه‌امیری، مسأله‌ای است که در مورد تو مطرح است. نظرت در این باره چیست؟

این مسأله کاملاً درست است و این شباهت وجود دارد. البته این چیزی نیست که در اختیار من باشد. کما این‌که خواننده‌های دیگری هم داشته و داریم که صدایشان شبیه به خواننده‌ی دیگری بوده و من این را نکته‌ی بدی نمی‌دانم. زمانی که احسان خواجه‌امیری آغاز به کار کرد، خیلی‌ها فضای کاری‌اش را نزدیک به محمد اصفهانی می‌دانستند. به هر حال وقتی خواننده‌ای وارد عرصه می‌شود، از آن‌جایی‌که مردم ذهنیت خاصی نسبت به او ندارند، ممکن است کارهایش را شبیه به خواننده دیگری بدانند. این به هوشمندی و توانمندی آن خواننده برمی‌گردد که بتواند آن فضا را تکمیل یا به‌روز کند تا نامش زیر سایه خواننده دیگری نباشد. درست مثل احسان خواجه‌امیری که امروز کسی نمی‌تواند بگوید شبیه فلانی است.

اما اگر در فضای کاری من هم این شباهت احساس شود، شاید به این دلیل است که من هم آن فضا را دوست دارم. هرچند به نظرم خط کاری و استایل من و احسان متفاوت است و جدا از این، احسان خواننده بسیار توانمند و باتجربه‌تری است.

  • * از این نگاه ناراحت نمی‌شوی؟

نه، اتفاقاً خیلی هم خوشحالم می‌شوم. احسان خواننده‌ی مورد علاقه‌ی من است و این برایم خیلی خوشحال‌کننده است که با این خواننده بزرگ مقایسه شوم.

  • * غیر از احسان خواجه‌امیری، کار کدام خواننده‌ها را دوست داری؟

رضا صادقی و محمد علیزاده را هم دوست دارم. اما احسان خواجه‌امیری خواننده‌ای بود که من از ابتدا طرفدارش بودم.

  • * برخی معتقدند بعد از موفقیت «جادوی خاص»، تو سعی کردی همان فضا را دنبال کنی و شاید به نوعی خودت را تکرار کنی. با این موافقی؟

زیاد موافق نیستم. چون خودم هم به این آگاهم که خواننده نباید خودش را به خط کاری خاصی محدود کند و تکراری شود. البته شاید این برایم خوشایند باشد که این استایل از ترنس را به نام خودم جا بیندازم، اما به نظرم انرژی گذاشتن روی چنین چیزی زیاد عقلانی نیست. چون استایل‌های نوین‌تری هم در ترنس داریم. معتقدم کار باید زاینده‌ی یک اتفاق خوب باشد؛ حالا سبک و فضایش هر چه که می‌خواهد باشد. ترنس، شش‌وهشت یا اسلو، فرقی نمی‌کند. این نگاه کلی من است.

اما صد در صد گاهی دوست دارم به آن فضایی که از من مورد توجه قرار گرفته و مخاطب آن را پسندیده، دوباره اشاره کنم. مثلاً در «من بی‌قرارم» آگاهانه این کار را انجام دادیم. چون می‌خواستم قطعه‌ای که بعد از مدت‌ها از من منتشر می‌شود، تداعی‌کننده‌ی آثار موفق قبلی باشد. اما اصلاً قرار نیست همیشه در همین فضا بمانم.

  • * عوامل آلبومی که آماده انتشار داری چه کسانی هستند؟

مدیریت تولید آلبوم را «حامد برادران» بر عهده دارد و بیشتر تنظیم‌ها را هم انجام داده است. هومن نامداری، معین راهبر و نیمان غفاری سایر تنظیم‌کنندگان آلبوم هستند. یک ملودی از «امیرعباس حسن‌زاده» دارم و بقیه را خودم ساخته‌ام. در بخش ترانه هم علاوه بر سروده‌های خودم، ترانه‌هایی از عاطفه حبیبی، نرگس جعفری، حدیث دهقان، مهرزاد امیرخانی و فرهاد جهانی را خواهید شنید.

  • * پس در کارهای جدید بیشتر از ساخته‌های دیگران استفاده می‌کنی.

من اصراری به این‌که ساخته‌های خودم را بخوانم ندارم و قبلاً هم با دیگران کار کرده‌ام. اگر شعر یا ملودی خوبی باشد، حتماً می‌خوانم. اما چیزی که به آن اصرار دارم، مدیریت خودم روی ملودی است. دوست دارم کار برای خودم دلچسب باشد و معتقدم چیزی که به دل خودم ننشیند، قطعاً روی مخاطب هم تأثیر نخواهد گذاشت. طبیعتاً وقتی خودم می‌نویسم و می‌سازم، می‌دانم که چه می‌خواهم.

  • * تو ترانه‌سرا و آهنگساز هستی و در مارکت شناخته‌شده هم هستی، اما همکاری‌های زیادی در این زمینه با دیگران نداشته‌ای. با این‌که انتظار می‌رفت حالا که نمی‌توانی مثل بقیه از کنسرت درآمد داشته باشی، از این راه کسب درآمد کنی. دلیلش چه بوده؟

البته همکاری‌هایی با محمد علیزاده، پیام صالحی، میثم ابراهیمی، مصطفی پاشایی و… داشته‌ام. اما درست است؛ تعدادشان چندان زیاد نبوده است. دلیلش هم این است که من فروختنِ ملودی را به عنوان شغل دوست ندارم. نمی‌خواهم به عنوان آهنگساز در مارکت موسیقی شناخته شوم. من خوانندگی را دوست دارم.

  • * شاید هم از نظر مالی تأمین بودی و دغدغه‌ی این‌چنینی نداشتی.

من کلاً آدم قانعی هستم! (خنده)

  • * ارکسترت را تشکیل داده‌ای؟

بله، حدود یک سال است که این کار را کرده‌ام. «امیر علیزاده» که موزیسین باسابقه‌ای است و نیاز به معرفی ندارد، رهبری ارکستر من را بر عهده دارد. سعید عباسی، مرتضی کوراوقلی، عظیم روحانی، علی قاسمی، هادی جداری و محمدعلی نصری بدنه اصلی ارکستر را تشکیل می‌دهند و ممکن است تا زمان اولین اجرا، بنا به تشخیص امیر علیزاده تغییراتی در گروه ایجاد شود و افرادی اضافه شوند.

  • * حضور نوازندگان مشترک با ارکستر سابق محمد علیزاده در گروهت، اتفاقی بوده؟

این ارکستر به انتخاب امیر علیزاده شکل گرفته و طبیعی است افرادی که قبلاً با آنها کار کرده را برای همکاری انتخاب کند. البته همه دوستان زمانی با ما وارد همکاری شدند که در ارکستر دیگری حضور نداشتند و در واقع جدا شده بودند.

  • * حضورت در ویژه‌برنامه سال تحویل «سه‌ستاره» چطور رقم خورد؟

خیلی اتفاقی در جلسه‌ای که ربطی هم به ما نداشت، با آقای «عباس اختری» کارگردان این برنامه آشنا شده و به هم معرفی شدیم. ایشان گفتند که با احسان علیخانی صحبت می‌کنند تا با هم همکاری داشته باشیم. مدتی بعد جلسه‌ای با احسان علیخانی داشتیم و قرار شد که به ما خبر بدهند. در روزهای نزدیک با ما عید تماس گرفته شد و گفتند که حضور من قطعی شده است. تصمیم گرفتیم «جادوی خاص» و «چشمای مست» را با تنظیم جدیدی در این برنامه اجرا کنیم که زحمتش را امیر علیزاده کشید و بازخورد خیلی خوبی هم داشت.

  • * حضور در «دورهمی» چطور بود؟

خیلی خوب بود. در آن برنامه، حدود 20 ثانیه از یک قطعه آوازی را به صورت زنده خواندم. من خیلی به موسیقی سنتی علاقه دارم. از آنجایی که مخاطبین با این وجه سینا شعبانخانی آشنا نبودند، بازخورد جالبی داشت.

  • * کدام خوانندگان موسیقی سنتی ایران را دوست داری؟

بیش از همه به استاد ایرج علاقه دارم. استاد شجریان، همایون شجریان و مرحوم بنان را هم دوست دارم.

  • * چطور تو در برنامه «دورهمی» مهران مدیری و «سه‌ستاره» احسان علیخانی حضور پیدا کردی، اما همچنان مجوز فعالیت رسمی نداشتی؟

راستش خودم هم درست نمی‌دانم چرا! به طور کلی سیاست‌های وزارت ارشاد و صداوسیما در این مسئله با هم متفاوت است. اما اگر وزارت ارشاد به صورت جدی مخالف بود، شاید صداوسیما هم رغبتی برای دعوت من به خرج نمی‌داد. از طرفی من کار خاصی نکرده بودم و پیشینه‌ی مشکل‌داری نداشتم که از حضورم در تلویزیون ممانعت شود.

  • * از آثاری که سال گذشته منتشر شدند، کدام مورد پسندت بود؟

من قطعه «عشقم این روزا» از محمد علیزاده و تک‌آهنگ‌هایی که حامد همایون قبل از آلبومش منتشر کرد را دوست داشتم.

  • * نظرت درباره حامد همایون که چهره جدید موسیقی پاپ در سال گذشته بوده، چیست؟

خواننده باهوشی است و آگاهانه عمل کرده. به نظرم لحن و جنس صدایش و واژه‌هایی که در ترانه‌هایش به کار می‌رود، عامل موفقیتش بوده است.

  • * اگر قرار باشد در پوست‌اندازی موسیقی پاپ چهره‌های جدیدی به جریان اصلی وارد شوند، تو یکی از کسانی هستی که این شانس را داری. فکر می‌کنی جای کدام خواننده را در مارکت پاپ بگیری؟

اصلاً قرار نیست من جایگزین کسی شوم و ابداً چنین قصد و تفکری ندارم. اما فکر می‌کنم طیف مخاطبینی که به سمت کارهای من جذب می‌شوند با توجه به صدا و سبک و سیاق کاری‌ام با طیف هواداران خوانندگانی نظیر احسان خواجه‌امیری و محمد علیزاده مشترک باشد.

  • * از حس و حال روزهایی که اجازه فعالیت نداشتی بگو.

خیلی روزهای تلخ و ناراحت‌کننده‌ای بود. همه‌اش در این فکر بودم که آخرش چه می‌شود! یک حس سردرگمی همیشه همراهم بود.

  • * به این‌که شاید هیچ‌وقت مجوز نگیری هم فکر کردی؟!

بله، مگر می‌شد فکر نکرد؟ با خودم فکر می‌کردم اگر به هر دلیلی نشد، مجبورم به اجراهای خصوصی بسنده کنم. چون من واقعاً فقط همین کار را دوست دارم و همین را هم بلدم.

  • * در سال 95، چند نفر از خواننده‌هایی که ممنوع‌الفعالیت بودند، به عرصه رسمی وارد شده و روی صحنه رفتند. وقتی خبر مجاز شدن آنها را می‌شنیدی چه حسی داشتی؟

اصلاً یک وقت به این فکر نکنید که دلم می‌خواست آنها را بکُشم! (خنده) اما راستش را بخواهید واقعاً حسودی‌ام می‌شد. از طرفی برایم خوشحال‌کننده بود، چون این نوید را می‌داد که به زودی نوبت من هم خواهد شد. از سویی به خودم می‌گفتم مگر من چه کار کرده‌ام که باید این‌قدر سختی بکشم. وقتی به کنسرت دوستانم می‌رفتم هم باز همین حس و حال را داشتم. اما به هر حال خدا این طور خواسته بود و خدا را شکر که آن روزها تمام شد.

  • * از میان خوانندگانی که به کنسرت‌شان رفته‌ای، اجرای کدام را بیشتر می‌پسندی؟

امید حاجیلی و محمد علیزاده.

  • * دو خواننده‌ای که نام بردی، هر دو از جمله‌ی موفق‌ترین خوانندگان پاپ یکی دو سال اخیر در زمینه برگزاری کنسرت بوده‌اند. با توجه به این‌که اجرای آنها را دیده‌ای، به نظرت دلیل موفقیت آنها و استقبال مردم از اجراهایشان چیست؟

علاوه بر موسیقیِ خیلی خوبشان که مورد پسند مردم است، طبیعتاً اجراهای بسیار خوبی روی استیج دارند که باعث رضایت مردم می‌شود. تفاوت‌شان این است که به نظرم در کنسرت امید، آن‌چه می‌بینیم در لحظه رخ می‌دهد اما محمد علیزاده برای اجرایش با برنامه و تفکر قبلی روی صحنه می‌رود. در پایان اجرای هر دو نفر، مخاطب این رغبت را دارد که بار دیگر به تماشای اجرای آن خواننده و گروهش بنشیند.

  • * با توجه به این مسأله، برای اجراهای خودت برنامه‌ای داری؟

بله، قطعاً. در خصوص موارد مختلفی از فن بیان و ارتباط با مردم گرفته تا فضای آهنگ‌ها و سورپرایزها برنامه‌ریزی کرده‌ایم.

  • * این‌که مدتی حضور کم‌رنگی داشتی، روی تعداد مخاطبین و به طور کلی جایگاهت در بازار موسیقی تأثیری داشت؟

قطعاً تأثیر گذاشته است. ما وارد مسیری شدیم که ناخواسته خیلی طولانی شد. بعضی‌ها می‌گویند مخاطبِ امروز، بی‌وفا است. من این را قبول ندارم. مخاطب می‌خواهد موسیقی گوش کند. این‌که من نتوانم به هر دلیلی، اثری به گوش مخاطب برسانم، تقصیرش به عهده من و شرایط است. با این حال من مخاطب باوفایی دارم؛ با این‌که حضور پررنگی نداشتم اما فراموشم نکردند و هر روز از انرژی مثبت و دلگرمی‌هایشان بهره‌مند بودم و این خیلی با ارزش است.

  • * حرف آخر؟

در این مدت خیلی غصه خوردم و سختی کشیدم ولی به قول دوست خوبم مهدی یغمایی، «ناامیدی ممنوع»! اتفاق‌های خوب وقتی می‌افتد که اصلاً انتظارش را نداری. ما برای روزهای خوب و اتفاق‌های خوب برنامه‌ریزی‌های کامل و مفصلی کرده‌ایم و این تازه شروعِ راه طولانی سینا شعبانخانی در بازار است.

منبع:
سایت موسیقی ما
http://musicema.ir/node/325834
 عکاس:

۲۳ شهریور، آخرین کنسرت تابستانی شهاب مظفری در تهران

موسیقی ما – خواننده قطعه «میگن که عوض شدی» آخرین کنسرت تابستانی خود در تهران را برگزار می‌کند.

به گزارش موسیقی ما، «شهاب مظفری» که از اوایل تابستان امسال برگزاری کنسرت‌هایش را به همت موسسه «آراد» به مدیریت «میلاد ماهان‌راد» و «سعید سال‌افزون» آغاز کرده، به دفعات در تهران و شهرستان‌های مختلف به اجرای زنده برای هوادارانش پرداخته است.

اولین کنسرت‌ های این خواننده، ۱۴ و ۱۵ تیر در حالی برگزار شد که تمامی بلیت‌های آن در کمتر از ۲۴ ساعت به فروش رسیده بود. او ۲۳ تیر و ۱۴ شهریور بار دیگر در تهران روی صحنه رفت و قرار است آخرین کنسرت تابستانی‌اش در پایتخت را ۲۳ شهریور برگزار کند.

این خواننده طی دو ماه اخیر علاوه بر تهران در شهرهایی چون بندرعباس، رشت، آبادان، تبریز، بوشهر، اهواز، کرمان و آمل کنسرت برگزار کرده است. «مهدی فردی» رهبری ارکستر او را بر عهده دارد.

در ادامه عکس‌های «مرتضی قربانی» از کنسرت ۱۴ شهریور شهاب مظفری در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران را ببینید.

منبع:
موسیقی ما
http://musicema.ir/

رکوردشکنی حامد همایون در موسیقی پاپ

«حامد همایون» که با برگزاری بیش از ٢٣٠ کنسرت در ۵ ماه و پس از انتشار فقط یک آلبوم، رکورددار اجرای کنسرت است، به زودی در کشورهای مختلف روی صحنه می‌رود.

خواننده آلبوم «دوباره عشق» که از زمستان سال گذشته برگزاری کنسرت‌ هایش را آغاز کرده، تا کنون ۵٠ سانس اجرا در تهران برگزار نموده و از این حیث به رکوردی قابل توجه دست پیدا کرده است. این خواننده اخیراً با برگزاری ۱۲ سانس اجرا در تالار بزرگ وزارت کشور، جمعاً از ۳۶۰۰۰ مخاطب در این سالن میزبانی کرده است. این در حالی است که تا پیش از این گروه آریان که به تهیه‌کنندگی شرکت «ترانه شرقی» فعالیت می‌کرد با ۱۰ سانس اجرای متوالی رکورددار اجرای پاپ در این سالن بزرگ بود.

استقبال مخاطبین از کنسرت‌های حامد همایون باعث شد شرکت «ترانه شرقی» یک شب دیگر هم به اجرای او اختصاص دهد و بر این اساس خواننده «چتر خیس» در تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۹۶ بار دیگر در تهران و این بار در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران روی صحنه خواهد رفت.

حامد همایون در شهرستان‌های مختلف کشور روی صحنه رفته و در خارج کشور نیز اجراهایی در انگلستان، آلمان، هلند و سوئد داشته است. این خواننده به زودى در استانبول ترکیه، دبى، شهرهای مختلف استرالیا و کانادا نیز اجرا خواهد داشت.

«عاشق شدم رفت» و «عاشقانه» عناوین دو تک‌ آهنگ این هنرمند هستند که ماه گذشته منتشر شدند.

منبع: سایت خبری و تحلیلی موسیقی ایرانیان Musiceiranian.ir