بایگانی دسته: آخرین های اخبار موسیقی

شب همراهی بهروز صفاریان با مهدی یراحی

کنسرت بیست و یک روز بعد در سالن همایش‌های ایرانیان برگزار شد
تلفیق موسیقی و تئاتر و سینما در شب همراهی بهروز صفاریان با مهدی یراحی
موسیقی ما – «مهدی یراحی» پرونده کنسرت‌های نیمه اول سال 96 را بست. این خواننده شامگاه روز 28 شهریورماه کنسرت «بیست و یک روز بعد» را در سالن همایش‌های ایرانیان روی صحنه برد. تیتراژ فیلم‌سینمایی بیست و یک روز بعد که در حال حاضر روی پرده سینما قرار دارد، عنوان این کنسرت بود و همین موضوع باعث ایجاد اتفاقات بصری جالب خصوصاً در شروع کنسرت شد. اما این برنامه در حالی روی صحنه رفت که قرار بود کنسرت مهدی یراحی روز 20 شهریور در فضای باز برج میلاد برگزار شود. اما به دلیل اعتراض دوستداران او به محل برگزاری این برنامه، او تصمیم به لغو گرفت و سالن تازه تأسیس همایش‌ها ایرانیان را انتخاب کرد. سالنی که یراحی در صفحه اینستاگرامش از آن با عنوان یکی از بهترین سالن‌های کشور یاد کرده بود.

کنسرت بیست و یک روز بعد با حضور مهدی قربانی و حسین شریفی، بازیگران نوجوان این فیلم‌سینمایی، روی صحنه آغاز شد. در ادامه «سروش کریمی»، پرفورمر و بازیگر تئاتر، هم به آنها ملحق شد و لحظاتی از این فیلم‌سینمایی را به شکل متفاوتی با استفاده از برخی اِلِمان‌های آن نظیر کلاه گیس و کیسه داروها اجرا کردند. همزمان هم مهدی یراحی اجرای قطعه بیست و یک روز بعد را آغاز کرده بود. تا پایان این قطعه یراحی روی صحنه حاضر نشد و در انتها پس از خروج پرفورمرها، صدای سوت قطار شنیده شد. ناگهان مهدی یراحی به وسط صحنه رفت و با همان استایل موزیک ویدئوی این فیلم دست‌هایش را رو به قطار گرفت و ماکت قطاری که با چراغ‌هایش در حال حرکت بود رو به روی او متوقف شد. این شروع پرهیجان کنسرت با تشویق‌های حضار همراه شد و یراحی در ادامه به سمت حاضرین برگشت و به ابراز احساسات آنها پاسخ داد. این خواننده در ادامه جدیدترین قطعه خود به نام «چشم تو» را اجرا کرد. آهنگ شش و هشتی که چندی پیش منتشر کرد و برای اولین‌بار در این کنسرت می‌خواند. او در ادامه گفت:«اکنون می‌خواهم قطعه‌ای را بخوانم که نسبت به آن عِرق دارم. یک بار به دوستی گفتم هرکسی که ریشه خودش را فراموش می‌کند را جدی نگیرید.» در هنگام اجرای این کار «عماد لاریجانی» با ساز گِیو ملودی خاک را می‌نواخت. در ادامه دوباره انرژی سالن بالا رفت. آن هم با سفری که مهدی یراحی به جنوب ایران و حوالی شط‌های خوزستان داشت! او مدلی قطعات «من علمک» و «علی مودک» را خواند. یکی از قطعات پرطرفدار این کنسرت، «نگو نگفتی» بود که با همخوانی حاضرین اجرا شد.

یکی از قطعات این کنسرت که با تنظیمی نسبتاً متفاوتی اجرا شد قطعه «آینه قدی» بود. در این نسخه از آینه قدی تا حدودی به فضای راک نزدیک شده بودند که اتفاقاً با مضمون اعتراضی این کار همخوانی داشت. بعد از قطعه «آشوب»، مهدی یراحی از سورپرایز اصلی کنسرتش رونمایی کرد. او ابتدا «بهروز صفاریان» را با عنوان یکی از سه تنظیم‌کننده تأثیرگذار تاریخ موسیقی پاپ و دوست قدیمی‌اش معرفی کرد. در ادامه گفت:«قرار است در این قطعه برایتان پیانو بنوازم اما اجازه بدهید از بهروز صفاریان یک درخواست کنم تا روی صحنه بیاید و او پیانو بنوازد.» این درخواست یراحی با استقبال ویژه دوستدارانش مواجه شد و بهروز صفاریان پس از سال‌ها به دعوت این خواننده دوباره به صحنه قدم گذاشت. مهدی یراحی هم به این نکته اشاره داشت که بهروز صفاریان اجراهای متعددی به عنوان رهبر ارکستر روی صحنه حضور داشته و خوشحال است که این بار در کنار او قرار است کاری را بخواند. اما بهروز صفاریان گفت:«مهدی من را سورپرایز کرد و من هم الان او را سورپرایز می‌کنم و هرچه بخواهم در هر گامی که بخواهم می‌نوازم!» سپس این تنظیم‌کننده باسابقه و پرخاطره، قطعه «هرجای دنیایی دلم اونجاست» را نواخت. اجرای متفاوت این کار فضای احساسی حس و حال جالبی در سالن حکمفرما کرد. خصوصاً که برای اولین‌بار یراحی و صفاریان در کنار هم قرار می‌گرفتند. موزیسین‌هایی که به گفته مهدی یراحی به همراه «روزبه بمانی»، که مهمان ویژه این کنسرت هم بود، یک مثلث در سال‌های نه چندان دور بودند و آثار خاطره‌انگیزی نظیر آلبوم بی‌خوابی سعید شهروز را تولید کردند. پس از این قطعه هم «احسان علیخانی» به حاضرین معرفی شد.

در کنسرت قبلی مهدی یراحی ریمیکسی از قطعات هوای تو و منو رها کن که توسط عماد لاریجانی تنظیم شده بود اجرا شد که مورد توجه طرفداران این خواننده قرار گرفت و در این کنسرت هم دوباره با همراهی حضار خوانده شد. یراحی سپس سراغ قطعه «از خودت خبر بیار» رفت و در این کار، «بابک صفرنژاد» نوازنده مهمان هارمونیکا بود که مرسل وطنی (نوازنده ساکسوفون) و علی افلاطونی (نوازنده گیتار الکتریک) را همراهی کرد. یراحی در ادامه و پیش از اجرای قطعه نفس گفت:«دیروز با یک خبر خوب از خواب بیدار شدم. آن هم این بود که متوجه شدم فیلم‌های سینمایی نفس و بیست و یک روز بعد نامزد معرفی به اسکار 2018 هستند. اما امروز باز هم با یک خبر خوب دیگر از خواب بیدار شدم و فهمیدم که فیلم‌سینمایی نفس به عنوان نماینده ایران به اسکار معرفی شده است. من هر دو این فیلم‌ها را دوست دارم و نسبت به آنها عِرق دارم.» او با بیان این توضیحات «نرگس آبیار»، کارگردان فیلم نفس، را معرفی کرد. همچنین هنگام اجرای قطعه «مثل مجسمه» یک میز و مجسمه‌ به میان صحنه آورده شد. سروش کریمی در این کار هم با پرفورمنسی جالب و حرکات هیجان‌انگیزش روی صحنه حاضر شد.

شب خبرساز  و پراتفاق مهدی یراحی با حضور یک نوازنده باسابقه ساز قانون روی صحنه تکمیل شد. این خواننده گفت:«اکنون می‌خواهم از نوازنده‌ای دعوت کنم که با ساز قانون ما را همراهی خواهند کرد و در کنسرت‌های گذشته ما هم حضور داشتند. ایشان همسر یکی از چهره‌های مهم و صدابرداران تأثیرگذاران موسیقی ایران هستند که چندی پیش از دستشان دادیم. می‌خواهم این کنسرت را به زنده‌یاد ناصر فرهودی هنرمند و صدابردار بسیار خوبمان تقدیم کنم که چندی پیش از بین ما رفتند.» با این توضیحات مینو قاسم‌پور، همسر مرحوم فرهودی، در میان تشویق‌های حاضرین روی صحنه حاضر شد و گروه را در اجرای قطعه «سرما نزدیکه» همراهی کرد.

در ادامه هم او قطعه خاطره‌انگیز «امپراطور» را خواند و پس از آن «مونا برزویی» ترانه‌سرای این کار را معرفی کرد. بخش پایانی رپرتوار این کنسرت هم به اجرای مدلی قطعات امشبم گذشت و شال گردن اختصاص داشت. نهایتاً هم پیش از اجرای قطعه غزال، یراحی پس از مدت‌ها قطعه «مسافر پاییزی» را با دکوری که رنگ و بوی پاییز داشت خواند.

سهیلا گلستانی، حسین شریفی، مهدی قربانی، محمدرضا خردمندان، محمدرضا شفاه، سعید زمانی، ساره بیات، پرستو صالحی ایمان جعفری پویان و علی بحرینی سایر مهمانان ویژه این کنسرت بودند. امیرعلی بهادری هم مهمان دیگر این برنامه بود که در لحظه معرفی اش هنگام قطعه آرامش در سالن حضور نداشت اما به محض ورود مجدد به سالن مورد استقبال حاضرین قرار گرفت. در این کنسرت «کیوان ملک مطیعی» به عنوان طراح صحنه در کنار گروه حضور داشت که مدل دکور و طراحی صحنه این برنامه نسبت به اجراهای قبلی مهدی یراحی کاملاً متفاوت بود.

مهدی یراحی در این برنامه عظیم روحانی (نوازنده گیتار نایلون)، حامد حمیدزاده (نوازنده گیتاربیس)، دانیال دانشور (نوازنده پرکاشن)، امیر فقیه (سمپلر و سینت‌سایز)، عماد لاریجانی (کیبورد)، مهرداد احمدزاده (کیبورد) و مجید رضاپور (درامز) نوازندگان ارکستر بودند. این کنسرت به همت موسسه فرهنگی هنری «جام سبز» به مدیریت «فرهاد گوی‌آبادی» برگزار شد. در پایان برنامه و هم با مساعدت مدیران سالن همایش‌های ایرانیان و پرسنل حراست، مهدی یراحی به جمع طرفدارانش رفت و تا حدود ساعت 3 بامداد با آنها عکس یادگاری گرفت.

منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
http://musicema.ir/
 عکاس:

استاد محمد منتشری مسترکلاس آواز می‌گذارد

موسیقی ما – مستر کلاس آواز اصیل ایرانی توسط استاد «محمد منتشری» و با همکاری آموزشگاه موسیقی هنرپارسه برگزار می‌شود. در این مستر کلاس که به مدت 3 ساعت و گروهی خواهد بود، سرفصل‌های بداهه‌خوانی، انتخاب شعر، مرصع‌خوانی، تلفیق شعر و موسیقی، ردیف خوانی، وجه تسمیه گوشه‌ها، مرکب خوانی، ترانه و تصنیف‌خوانی و وزن خوانی تدریس و بررسی می‌شود.

قرار است این سلسله جلسات آخرین جمعه هرماه در آموزشگاه هنر پارسه برگزار شود؛ همچنین اجرای هنرجویان به‌صورت تکی و بررسی و رفع اشکالات آن‌ها نیز از دیگر مواردی است که در این کلاس‌ها تدبیر شده است. علاقه‌مندان برای اطلاع از نحوه ثبت‌نام و شرکت در این مستر کلاس می‌توانند به‌صورت حضوری به آموزشگاه هنر پارسه مراجعه کرده و یا با شماره‌های آموزشگاه تماس حاصل کنند.

محمدصفار منتشری زاده را نزدیک‌ترین و با استعدادترین شاگرد اسماعیل مهرتاش می‌دانند. آشنایی او با اسماعیل مهرتاش در «جامعه باربد» و به منظور آموزش تئاتر اتفاق افتاد. او ۳ سال در کلاس‌های تئاتر جامعهٔ باربد شرکت و  در این مدت از استادانی نظیر«رفیع حالتی» (استاد فن بیان)، «دکتر ناظر زادهٔ کرمانی» (استاد ادبیات فارسی)، «ولی‌الله خاکدان» (استاد دکور) و «علی اصغر ازهدی» (مدیر داخلی جامعهٔ باربد و استاد تاریخ تئاتر) بهره برد.

محمد منتشری نحوهٔ ورودش به عالم موسیقی را اینگونه بیان می‌دارد: «پیش پرده ای بود به نام «گردو فروش» که استاد می‌خواست در یکی از عیدها در کنار تئاتر اجرا کند. دنبال کسی می‌گشت که پیش پرده را اجرا کند. آمد سر کلاس و این خواسته را عنوان کرد. من و چند نفر دیگر از بچه‌های کلاس داوطلب شدیم. ما را آزمایش کردند و من بیش از دوستان مورد قبول واقع شدم.» او از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۰ دور ردیف‌های آوازی را نزد اسماعیل مهرتاش فراگرفت و حدود ۲۰ سال با ایشان در تماس و معاشرت بود. از جمله هنرمندان موسیقی که در کلاس «مهرتاش» هم دوره محمد منتشری بوده‌اند می‌توان به محمدرضا شجریان، عبدالوهاب شهیدی و جمال وفایی اشاره نمود. او از محضر موسیقی دانانی نظیر احمد عبادی و علی اصغر بهاری نیز بهره برده‌است. وی پس از درگذشت استادش «اسماعیل مهرتاش»، از موسیقی فاصله می‌گیرد تا اینکه پس از سال‌ها توسط مهدی کلهر به صدا و سیما دعوت می‌شود. منتشری کارمند بازنشسته بانک است.

http://musicema.ir/

گزارش یک جشن

برای حضور جادوگران پیانو در فستیوال بداهه‌نوازی پیانوی Show Of Hands
گزارش یک جشن
موسیقی ما – این روزها فضای دلنشین فرهنگسرای نیاوران با آن درخت‌های کم‌نظیر سربه فلک کشیده‌اش، مکانی شده برای گردهم آمدن هنرمندان بزرگ بین‌الملی و مخاطبانی که هر چند اندک‌اند اما خوب می‌دانند فستیوالی در حال برگزاری است که با استانداردهای بین‌المللی هم، کم‌نظیر محسوب می‌شود و برای همین هم هست که این اجراها را از دست ندادند و تمام بلیت‌های آن خیلی زود به‌فروش رفت؛ فستیوال بداهه‌نوازی پیانو با نام Show Of Hands که در آن 9 هنرمند خارجی و دو هنرمند ایرانی بدون هیچ تمایزی کنار هم قرار گرفته‌اند و هر شب دو نفر از آنها در بخش‌هایی جداگانه، هنر خود را در بداهه‌نوازی پیانو به نمایش می‌گذارند.

در واقع رامین صدیقی (مدیر نشر هرمس) که حالا دیگر سلایقش بعد از هجده سال برای دنبال کنندگان آثار نشر هرمس مشخص است، سال گذشته برای برگزاری یک رویداد ادواری در تهران برنامه‌ریزی می‌کند که اولین خروجی آن در این فستیوال بداهه‌نوازی به ثمر می‌نشیند. اتفاقی که چندین هدف را برای آن در نظر گرفته و صادقانه اعتراف می‌کند یکی از مهمترین اهدافش که نمی‌تواند آن را هم کتمان کند تجربه کاری بوده که بتواند از آن لذت ببرد و سلایق شخصی خودش را تأمین کند؛ کاری که در این چند سال انجام نداده است و شاید حمیدرضا ابک (از روزنامه‌نگاران باسابقه) بهترین توصیف را برای این ناشر بیان می‌کند وقتی که می‌گوید: «از همان روزی که در دی‌ماه ۱۳۷۹ اولین اثرش را منتشر کرد، تمثال نمادین فردی را به نمایش گذاشت که بیش از آنکه بداند می‌خواهد «چه کند» به این درک عمیق نائل آمده که می‌داند می‌خواهد «چه نکند». صدیقی ۱۸ سال پای فشرد بر صدیقی بودن. جالب اینکه ادعای «تفاوت» نداشت که تربیت خانوادگی به او آموخته بود اصرار به تفاوت به هر قیمت، آغاز همان چیزی است که کاربلدها ابتذالش می‌نامند. امروز، رامین صدیقی، برای من، نه یک تهیه کننده، نه یک مدیر موفق بخش خصوصی، نه یک طراح کم‌نظیر برای یک اتفاق فرهنگی بزرگ، که «نماد» همان کیمیای کمیابی بود که سال‌هاست تجربه‌اش نکرده‌ایم. به فرهنگسرای نیاوران می‌آییم و خیالمان تخت است که تجربه این بداهه‌نوازی در برنامه‌ریزی و اجرا، هر نتیجه‌ای داشته باشد، طعم دل‌انگیز «هویت» دارد و عطر پنهان «فردیت»ی که مدت‌هاست در هیاهوی «تیراژ» و «فروش» گم شده است در ساحت هنر ایرانی.»

در این فستیوال شش روزه که امشب اختتامیه آن برگزار می‌شود، هنرمندانی چون Benedikt Jahnel, Colin Vallon, David Six, Francois Couturier, Marcin Wasilewski, Nik Bartsch, Stefano Battaglia, Tord Gustavsen, Wolfert Brederode به همراه دو نوازنده ایرانی یعنی پیمان یزدانیان و مازیار یونسی روی صحنه رفتند. البته که فستیوال تنها به این کنسرت‌ها ختم نشد و پنج ورکشاپ و چهار نمایش فیلم هم در برنامه‌ریزی آن گنجانده شده بود.

البته که شاید نتوان بداهه را نقد کرد، جریانی سیال که در لحظه اتفاق می‌افتد و گاه خود نوازنده هم متوجه آن نیست. پس شاید بهتر باشد آن لحظات را از دید خود توصیف کرد و جشنی را شرح داد که رامین صدیقی برپا کرده است.

  • شب اول:

شب اول فستیوال Show Of Hands به اجرای «مازیار یونسی» و «تورد گوستاوسن» از کشور نروژ اختصاص داشت.

مازیار یونسی آغازکننده این فستیوال بود که طبیعتاً کار بسیار سختی هم در پیش داشت. او در اجرایش، بدون مرزبندی، خود را در جهان اصوات غوطه‌ور ساخت و در اجرایش شاهد تقابل هارمونیک و اصواتی بودیم که گاه با هیجان زیادی ادا می‌شد و گاه در گوشه‌ای آرام می‌گرفت، گاه صداهایی کاملاً ناشناخته به گوش می‌رسید و گاهی با رقص اصوات نوستالژیک همراه می‌شد. مازیار که موسیقی را ابتدا با نوازندگی تمبک و سه‌تار آغاز کرده،  بدون هیچ وقفه‌ای، چیزی حدود یک ساعت بداهه‌نوازی کرد.

برنامه بعدی اجرای منحصر به فرد و رمانتیک تورد گوستاوسن از نروژ بود که یک پیانیست آکوستیک است. او علاوه بر تمرکز روی بخش ملودیک، بخش قابل توجهی از اجرایش را به استفاده از ادوات الکترونیک اختصاص داده بود و حتی از  یک‌سری اصوات از پیش ضبط شده هم استفاده می‌کرد. البته آن هم می‌توانست جذابیت خاص خود را داشته باشد چون رامین صدیقی هیچ محدودیتی برای این اجراها تعیین نکرده است. این هنرمند نه فقط به عنوان نوازنده پیانو و آهنگساز، بلکه به عنوان تئوریسین در حوزه موسیقی و فلسفه نیز شهرت دارد. او از سال 2003 با ناشر پرآوازه ای.سی.ام همکاری می‌کند.

  • شب دوم:

«ولفرت بردرده» و «داوید سیکس» دو هنرمندی بودند که در شب دوم به اجرای سولوی بداهه‌نوازی پیانو پرداختند.

«موسیقی برایم چونان یک آیین مقدس است. باید آن را تجلیل کرد، ستود و تمام عمر به آن خدمت و اقتدا کرد. مراد نواختنش نیست، بلکه نواخته شدن توسط ذات خالص آن است. به همین روی همواره تلاش می‌کنم تا به لحظاتی برسم که در آن گمان جستجوگر و معصومانه‌ات، «آن» را کشف می‌کند. لحظه‌ای که خودم هم به شنونده‌ای صرف تبدیل می‌شوم.» این‌ها نظرات داوید سیکس است؛ هنرمندی اتریشی که با بداهه‌نوازی صرف توانست یکی از بهترین اجراها را به خود اختصاص دهد.

داوید سیکس، مخاطبان را با جسارتش سورپرایز کرد، اجرایی صرفاً بداهه و ذهنی آوانگارد که در عین غریب بودن با مخاطبش دوستانه برخورد می‌کند. داوید در چند مرحله خلاقیت خود را بروز داد که در قطعه دوم توانست با یک خط ملودی که دائماً پرداخته می‌شد و دوباره به آن بازمی‌گشت، اوج اجرای خود را به نمایش بگذارد؛ یعنی همان «آن»ی که از آن سخن گفته بود.

ولفرت بردرده که چند سال پیش با کوارتت اش به ایران آمده بود، در صحنه موسیقی جز به نوازند‌ه‌ای با بیان بسیار شخصی و شاعرانه شهرت دارد. او به محض نشستن پشت پیانو کارش را شروع کرد و یک اجرای بی‌وقفه را به نمایش گذاشت؛ اجرایی ملودیک‌تر نسبت به اجرای قبلی. او در عین جوانی با پختگی و تسلط زیادش موسیقی را به نمایش گذاشت که تواماً آزاد و خلق‌الساعه بود. او سعی کرد توازنی میان شفافیت و ابهام برقرار کرده و به نوعی از اصوات و نت‌ها عبور کند و به قلب موسیقی برسد.

  • شب سوم:

«بندیکت یاهنل» و «پیمان یزدانیان» در شب سوم، دو اجرای پرکنتراست این فستیوال را به نمایش گذاشتند.

شاید جالب باشد که بدانید بندیکت یاهنل آلمانی، دارای دکترای ریاضیات است. ریاضی و موسیقی؛ دو عنصری که در نگاه اول شاید بسیار دور از هم به نظر بیایند اما به گفته خودش هر دو برایش نقشی انکار ناپذیر در برقراری تعادل دارند. او در این برنامه قطعاتی از پیش نوشته شده برای گروهش را اجرا کرد که آنها را دوباره برای پیانو تنظیم کرده بود و قسمت‌هایی را برای بداهه‌نوازی خالی گذاشته بود.

فضای موسیقی این موزیسین متأثر از موسيقى كلاسيک بود كه البته آن را به زبان امروزى بيان مى‌کرد. موسيقى او که گاه پراحساس به کلاویه‌ها ضربه می‌زد و گاه متفکرانه با آن برخورد می‌کرد، در عين آشنايى و صميميت مى‌توانست به يک غريبه صرف تبديل شود. شبیه کسی که گاه با لبخند از كنارت عبور مى‌كند و گاهى اصلاً تو را نمى‌بيند؛ همين‌قدر غيرقابل پيش‌بينی. به همین دلیل شاید بتوان برای اجرای او هم از همین لفظ استفاده کرد و اين نکته شاید همان چيزى است كه باعث می‌شود مخاطب بدون اينكه دليل آن را بداند، از اجرايش لذت می‌برد.

«هشیاری در زمان بداهه‌نوازی کمک می‌کند تا دنیای اطرافم را در قامت واقعیتی واحد بپذیرم. تعامل با شنونده، تأثیر محلی که در آن اجرا می‌کنم و از همه مهتر پذیرش هر آنچه در آن لحظه و در پیرامونم اتفاق می‌افتد است که موسیقی‌ام را به ظهور می‌رساند.» این‌ها حرف‌های نوازنده‌ای است که خیلی‌ها او را با موسیقی فیلم‌هایش می‌شناسند و شاید به همین علت هم تصویر جزئی جدایی‌ناپذیر از بداهه‌نوازی او بود؛ چه زمانی که با هیجان روی کلاویه‌ها ضربه می‌زد و چه زمانی که آرامش قبل از طوفان را به تصویر می‌کشید. او ابتدا کارش را با فضاسازی جالبی که به واسطه سیم‌های پشت پیانو شکل گرفته بود آغاز کرد و در میانه اجرا با تکرار ملودی‌های متوالی فضایی مینیمال را خلق کرد. اجرای پیوسته‌ای که گویی در زمان‌های مختلف دستت را همچون کودکی می‌گرفت و به اتاق دیگری در همان خانه می‌برد تا زیبایی‌های دیگری را به تو نشان دهد.

  • شب چهارم:

اجرای «کالین ولون» و «نیک برتش» که هر دو از سوئیس در این فستیوال شرکت کرده بودند، توانست شب منحصر به فردی را برای مخاطبان به یادگار بگذارد.

کالین ولون که به شاعر پیانو شناخته می‌شود، تحت تأثیر موسیقی آوازی است و با زمزمه کردن برای خودش حین نواختن، این وجه خود را به نمایش گذاشت.

او گاه فضایی ملودیک را به تصویر می‌کشید و در میانه‌اش موسیقی سرخوشانه جز می‌نواخت و دوباره به همان تم اولیه بازمی‌گشت. کالین پارت اول اجرای خود را با فضاسازی و جمله‌بندی‌های مشخص و ملودیک پشت سر گذاشت و بخش دوم را با موسیقی جز و پیچیده‌تر و البته فضایی مدرن‌تر برگزار کرد.

کالین در این اجرا دو قطعه از قطعات تریوی خود را هم اجرا کرد و آنها را با بداهه‌نوازی در هم آمیخت. او هم از یک‌سری از ادوات الکترونیک استفاده کرد اما از پیش ضبط شده نبودند و هر چه بود همان لحظه اتفاق می‌افتاد. جوشش ایده‌های متنوع اما بیان آنها با خساست زیاد یکی از مشخصه‌های بداهه‌نوازی‌های او است.

نیک برتش نزدیک به دو سال در ژاپن زندگی کرد تا به مطالعه فلسفه، موسیقی و اساطیر شرق دور بپردازد. سفری که اثرات آن به وضوح در آهنگسازی و اجراهای او تبلور یافته است. اجرای او که کنتراست زیادی با اجرای قبلی داشت، به شکلی اتفاق افتاد که می‌توان گفت مثل یک ساعت سوئیسی نواخت، همانقدر دقیق. موسیقی او که ملهم از سنت زندگی از فضاهای شهری است، تمرکز بسیار بالایی را می‌طلبد که در اثر تکرار و نظم بی‌نظیری که در کلیت آن مشهود بود، می‌تواند افراد را به خلسه ببرد. نیک تقریباً بدون ادوات الکترونیک، صداهای عجیبی را با خود پیانو کشف می‌کند و به گوش شنونده می‌رساند و به این ترتیب خلاقیت خود را در این‌گونه رنگ بندی‌ها به مرحله ظهور می‌رساند.

  • شب پنجم:

«فرانسوا کوتوریه» و «استفانو باتالیا» دو هنرمندی بودند که اجرای شب پنجم را به خود اختصاص دادند.

فرانسوا قریب به بیست سال است که با شرکت ای.سی.ام همکاری دارد. هنرمندی که عشق در لحظه لحظه‌های موسیقی‌اش جاری است و بر اساس ساختاری که زاده خلاقیت‌های گذشته‌اش است، روی کلاویه‌ها ضربه می‌زند. او در این اجرا قطعات از پیش ساخته شده‌اش را از روی دفتر نتی که روبه‌روی خود گذاشته بود اجرا کرد و در لحظاتی آنها را با بداهه‌نوازی در هم آمیخت.

استفانو باتالیا شب گذشته بر اساس بداهه‌نوازی صرف نواخت، آن هم چیزی حدود 90 دقیقه! آنقدر شوریده بود که اگر زمان به او اجازه می‌داد، می‌توانست ساعت‌ها آن را پیش ببرد. او با هویت‌زدایی از موسیقی، آن را ساده و تنها به عنوان یک فرا زبانِ جهان‌شمول که فاقد مرز و ملیت است، تفسیر می‌کند. تخصص استفانو در ابتدا موسیقی باروک و مدرن بود اما رفته‌رفته و متأثر از موسیقی پل بِلی و کیت جرت، به بداهه‌نوازی روی آورد و وارد عرصه جز شد.

امشب اختتامیه این جشن برگزار می‌شود و به این ترتیب شاهد بداهه‌نوازی مارجین واسیلوسکی لهستانی در پارت اول خواهیم بود و پرونده فستیوال هم با دو نوازی و سه نوازی نیک برتش، پیمان یزدانیان و همچنین بیورن مه‌یر (که به عنوان نوازنده مهمان در این شب حضور دارد) بسته خواهد شد. جشنی که بی‌شک تبدیل به خاطره‌ای جمعی در ذهن مهمانان خواهد شد.

منبع:
اختصاصی موسیقی ما
http://musicema.ir/

عماد طالب‌زاده هنر در کشور ما با تب پیش می‌رود

موسیقی ما  آرتین ولی الهی: «عماد طالب‌زاده» دی‌ماه سال گذشته پس از چهار سال انتظار، بالاخره فعالیت رسمی‌اش را آغاز کرد  و به انتظار چندین ساله هوادارانش پایان داد. این خواننده در ماه‌های اخیر با برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف کشور و انتشار قطعات و موزیک‌ ویدئو های متعدد، روزهای پرکاری را سپری می‌کند. عصر یک روز تابستانی در دفتر «موسیقی ما» با این خواننده پرطرفدار هم‌کلام شدیم و به صورت مفصل از کارهای خودش و اوضاع موسیقی گپ زدیم.

  • * می‌دانم این‌که تو کمی دیر توانستی مجوز فعالیت را کسب کنی به‌خاطر طی شدن روال اداری بوده. اما دی‌ماه 1392 تیتراژ سریال تلویزیونی «خواب بلند» را خواندی و آن زمان تصور می‌شد مشکلات برطرف شده باشد، در حالی که تقریباً سه سال بعد این اتفاق افتاد. دلیلش چه بود؟

بله طولانی شدن پروسه مجوز به‌خاطر روال اداری بود. اما درباره آن تیتراژ ماجرا فرق داشت. یک روز آقایی به استودیوی پوریا حیدری آمد و گفت در صدد تهیه تیتراژی برای یک مینی‌ سریال محصول سازمان انقلاب اسلامی است و درخواست کرد من آن را بخوانم. من هم گفتم که در ارشاد ممنوع‌الفعالیت هستم و طبیعتاً در صداوسیما هم باید اوضاع پیچیده‌تر باشد. ایشان گفتند این یک سریال ویژه است و ما هم شما را انتخاب کرده‌ایم و اگر دوست داری این کار را انجام بده. خب من خیلی دوست داشتم صدایم از تلویزیون کشورم شنیده شود. پوریا مشغول تولید موسیقی متن شد و من هم ایده‌هایم را دادم. همه کار برای موسیقی از سوت زدن تا نواختن سازها انجام شد و رسیدیم به تیتراژ. ابتدا من قطعه‌ای ساختم که گفتند شعرش مجوز نمی‌گیرد و بعد طوری شد که پژواک انتظاری بیت به بیت ترانه را به من می‌داد و من با ملودی برای تهیه‌کننده می‌فرستادم تا بالاخره طی 24 ساعت کار را آماده کردیم و بعد هم پخش شد.

  • * مشکلاتی که با تهیه‌کننده‌ات در آن زمان داشتی هم تأثیر داشت؟

بله به هر حال در طولانی شدن پروسه مجوز بی‌تأثیر نبود. پرونده من مدتی رها شده بود. در این زمینه بخشی از پیگیری بر عهده خواننده است و بقیه پیگیری‌ها به عهده شرکتی است که خواننده مجوزش را به نام آن می‌گیرد. اما این پیگیری از جانب من یک‌طرفه بود و این باعث شد در نهایت از شرکت جدا شوم.

  • *  تو بیش از دو سال اثری منتشر نکردی و بعد ناگهان کنسرت برگزار کردی. به نظرت  این کار در این بازار شلوغ ریسک نبود؟

چرا. اما برنامه‌ریزی کنسرت‌ها به عهده من نبود. وقتی یک خواننده با شرکتی قرارداد می‌بندد و بیعانه می‌گیرد، نمی‌تواند برای تهیه‌کننده تعیین تکلیف کند که چه زمانی کنسرت بگذارد یا نگذارد. به هر حال تهیه کننده هم ملاحظاتی دارد که باید آن را در نظر بگیرد. اگر دست من بود دوست داشتم شش یا هفت قطعه یا ویدئو منتشر شود و بعد کنسرت بگذارم. اما سیاست‌گذاری‌ها با من نیست و باید به قرارداد پای‌بند باشم.

  • *  تجربه اولین کنسرت چطور بود؟

بعد از آن چهار سال، یه خستگی خیلی زیاد و یک هیجان کنترل شده داشتم. من مدت‌ها قبل از آن شب، تجربه استیج داشتم. من از سال 80 دارم کار موسیقی می‌کنم و اجراهای مختلفی داشته‌ام. سال 89 یک اجرای ارگانی در ورامین داشتم که بیش از 12000 نفر تماشاگر آن بودند، طوری‌که من انتهای جمعیت را نمی‌دیدم!

  • * به هر حال بعید است در اولین کنسرت رسمی استرس نداشته باشی.

وقتی این توانایی را داشته باشی که جلوی 400 نفر بخوانی، حتماً جلوی صد هزار نفر هم می‌توانی بخوانی و برایت فرقی نخواهد داشت. تازه انرژی آن صد هزار نفر می‌تواند حس خیلی بهتری به تو بدهد و دچار هیجان مثبتی می‌شوی که کمکت خواهد کرد.

  • * خودت از اجرا راضی بودی؟

بله از همه چیز راضی بودم و از مجید عبدی و پویا زارع‌فرد به خاطر زحماتشان ممنونم. از ارکستر صددرصد راضی بودم. چندماه مدام تمرین کرده بودیم و باید از تلاش‌های «انوشیروان تربتی‌نژاد» که علاوه بر رهبری ارکستر، مدیریت برنامه‌های من را هم بر عهده دارد قدردانی کنم. می‌خواهم اینجا از مجید عبدی که در این چهار سال برادرانه من را همراهی کرد تا مشکلات قراردادی‌ام برطرف شود و کنسرت‌هایم را آغاز کنم، صمیمانه تشکر کنم.

  • * از نظر خیلی‌ها، وقتی خواننده‌های غیررسمی به عرصه رسمی و مجاز وارد شدند، آگاهانه یا ناخودآگاه با تغییر فضا مواجه شده‌اند. در مورد خودت در این زمینه چه نظری داری؟

موزیک من خیلی جدیدتر شده، اما امضای خودم را دارد و سبکم را حفظ کرده‌ام. سعی کردم موسیقی‌ام به‌روز باشد. چیزی که گفتی برای خواننده‌ای رخ می‌دهد که از روزهای موفقیتش تا رسیدن به کنسرت زمان زیادی گذشته باشد و خواننده‌ای که سال 95 موزیکش گل می‌کند و همان زمان که تنورش داغ است کنسرت می‌گذارد، قطعاً موفق‌تر خواهد بود.

  • * انگار رِنج سنی مخاطبینت تغییر کرده. موافقی؟

نه من آهنگی مثل «رد دادی» دارم که از زن و مرد 50 – 60 ساله تا کودک چند ساله یا هم‌نسل‌های خودم از آن خوششان آمده است. بعضی آهنگ‌ها با حس و حال خودم رابطه دارد و به سلیقه خودم نزدیک‌تر است و طبیعتاً هم‌سن و سال‌های من بیشتر می‌پسندند. اما همیشه در تولید کارها رنج سنی مخاطبینِ پیگیر مارکت را در نظر می‌گیرم. بعضی کارها هم خیلی دلی است و از هر چند قطعه، یکی را باب دل خودم کار می‌کنم که خودم را راضی کند. هر دو فضا را دوست دارم. هیچ‌وقت با این ذهنیت که الان این کار می‌گیرد آهنگی منتشر نکرده‌ام. خیلی وقت‌ها قطعاتی بوده که هیت نشده و به قول معروف نترکانده، اما دوستشان داشتم و منتشر کردم.

  • * کدام‌یک از قطعاتت با استقبال بیشتری مواجه شده؟

«عزیزم»، «من عاشقت شدم»، «همه دنیامی»، «علاقه» و «دوستت دارم» از کارهای قبلی و از کارهای اخیر هم «نامحدود»، «رد دادی» و «به جون دوتامون» که البته «رد دادی» موفق‌تر از بقیه بوده است.

  • * «دوسِت داشتم» هم قطعه‌ای بود که به نظرم در کارهای تو شاخص است.

من این قطعه را خیلی دوست دارم، اما از نظر بازاری چندان موفق نبود. ملودی و تنظیم آن از «سیروان» بود و ترانه‌اش را «زانیار» سروده بود. آن آهنگ زمانی موفق می‌شد که من آن استایل را ادامه می‌دادم. من این کار را نکردم چون در سبک آهنگسازی‌اش موفق نبودم و  اگر می‌خواستم آن استایل را ادامه دهم باید آهنگساز برایش پیدا می‌کردم که بهترین گزینه سیروان بود. سیروان هم در یکی از مصاحبه‌هایش با تو گفته بود که دوست داشت خودش آن را بخواند. پس بعد از آن هم اگر کار خوبی در آن فضا می‌ساخت، خودش آن را می‌خواند و البته طبیعی هم هست که او برای موفقیت خودش تلاش کند. در نتیجه از آنجایی که آهنگسازی برای آن استایل نداشتم، نمی‌توانستم در آن موفق شوم. چرا که خودم هم سال‌ها در استایلی که امروز از من می‌بینید تلاش کرده بودم.

  • * کلاً کاراکتر موسیقایی‌ات با آثار 6و8 عجین شده و این چیزی است که گاهی با انتقادهایی از سوی همکارانت همراه بوده است.

اساساً تا به حال کاری نکرده‌ام که همکارانم خوششان بیاید! چون برایم مهم نیست. من موسیقی پاپ کار می‌کنم و نگاه و سلیقه مردم برایم مهم است. نمی‌توانم نگران این باشم که همکارانم چه دوست دارند؛ چون آن‌ها نیستند که بلیت کنسرت‌های من را می‌خرند و برایم هورا می‌کشند! من به دنبال جذب مخاطبان خودم هستم و برای مردم می‌خوانم.

موسیقی شاد اگر بی‌پایه باشد و از لحاظ هنری، ضعیف باشد، مانند بقیه کارهایی خواهد شد که منتشر می‌شوند و اتفاقی برایشان نمی‌افتد یا گاهی هم که هیت می‌شوند، بعد از مدتی به فراموش سپرده می‌شوند. من از کار خودم دفاع می‌کنم، البته هیچ ماست‌فروشی نمی‌گوید ماستم ترش است! اما وقتی قطعه «من عاشقت شدم» که 6 سال پیش خواندم را در کنسرت اجرا می‌کنم، مردم با من هم‌صدا می‌شوند. همین‌طور «همه دنیامی» که بعدها استایل ترانه‌اش باب شد و همکاران دیگر از آن استفاده کردند. یا «دوسِت دارم». «رد دادی» هم قطعه‌ای مدرن است که به حال و هوا و تم امروز جامعه ما نزدیک است. ما باید یک بخش از کارمان را با نگاه روز مردم پیش ببریم و «رد دادن» عبارتی است که امروز استفاده می‌شود.

از طرفی کارهایی هم بوده که شاد نبودند ولی مورد توجه قرار گرفتند. وقتی آهنگ «علاقه» را روی استیج می‌خوانم، اکثر مردم با من آن را می‌خوانند و فیلم‌های مختلفی از آن روی اینستاگرام گذاشته‌ام. همین‌طور قطعات «اعتراف» یا «حواست هست» که هر کدام به نوبه خود مورد توجه قرار گرفتند. چند وقت پیش هم قطعه‌ای به نام «قدم می‌زنم» منتشر کردم که البته با ویدئو بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این قطعه هم مخاطب خودش را داشت و با این‌که قبلش «رد دادی» را منتشر کرده بودم و همه می‌گفتند این دو قطعه خیلی با هم فاصله دارند، اما این کاری بود که در آن زمان دوست داشتم منتشر شود و دیدم که بازخورد خوبی هم داشت.

  • * تو یکی از خوانندگان نسل قبل هستی اما همراه با خوانندگان نسل جدید وارد بازار رسمی موسیقی شده‌ای. چه موضعی نسبت به این مسئله داری؟ ناراحت نیستی؟

نه، اصلاً موضع بدی ندارم. چند نفر دیگر هم شرایط مشابه من دارند. آن‌چه مهم است این است که اول و آخرِ عمر کاری هر هنرمندی را مردم تعیین می‌کنند. به نظر من موسیقی تنها شغلی است که سن‌و‌سال نمی‌شناسد. خواننده‌ای داریم که 70 ساله است اما هنوز هیت است و همه دوستش دارند. من هم خیلی دوست داشتم که مثلاً سال 90 مجاز می‌شدم و قطعاً خیلی برایم خوشایندتر بود، اما حالا هم ناراحت نیستم.

  • * روابطت با سایر همکارانت چطور است؟

من با بیشتر بچه‌های موزیک دوست هستم یا لااقل با کسی مشکل خاصی ندارم. اما نکته‌ای که وجود دارد این است که فضای کاری موسیقیِ ما، تیم‌ورک نیست و همه یا دو‌به‌دو یا تکی کار می‌کنند یا تا زمانی که با هم کار می‌کنند رفیق هستند. برعکس؛ سینمایی‌ها با هم زندگی می‌کنند و صمیمی هستند چون بدون تیم‌ورک کارشان پیش نمی‌رود و مثلاً نمی‌شود که یک بازیگر دوربین را خودش بکارد و برود جلویش بازی کند! توفیق اجباری شده که با هم تعامل کنند و رابطه خوبی داشته باشند. اما در موسیقی، هر خواننده‌ای تیم خودش را دارد. بچه‌های موسیقی به هم احتیاج ندارند و هرکدام کار خودشان را انجام می‌دهند. ولی بازیگر به تنهایی نمی‌تواند کاری بکند. حتی اگر فیلمی مثل «شب یلدا» تک‌بازیگر باشد، باز هم لازم است عوامل مختلفی در پشت دوربین حضور داشته باشند. ولی در موسیقی این‌طور نیست. خیلی‌هایمان در زمینه ترانه، ملودی، تنظیم و… از آثار خودمان استفاده می‌کنیم و این باعث می‌شود یا دوستی‌هایمان به چند نفر محدود باشد، یا اصلاً دوستی نداشته باشیم و این خیلی بد است.

  • * این فقط مختص کشور ما است؟

من در ترکیه با یک سری موزیسین خارجی آشنا شدم. همه خواننده‌های ترک به هم احترام می‌گذارند و واقعاً به هم حسادت نمی‌کنند، خواننده‌ای مثل «مصطفی چچیلی» -که چند وقت پیش هم یکی از کارهای مرتضی پاشایی را کاور کرده بود- خواننده بزرگ و معروفی است اما در عین حال به «تارکان» احترام می‌گذارد و برایش ارزش قائل است و قبولش دارد. به طور کلی فکر می‌کنم در کشورهای دیگر روابط بهتری وجود دارد. وقتی با هم باشیم اتفاقات بزرگتری می‌توانیم رقم بزنیم. دو خواننده را در نظر بگیریم که یکی پرفروش است و دیگری پرفروش نیست اما پتانسیل‌هایش را دارد. ما در این کشور 80 میلیون جمعیت داریم. مخاطب به اندازه‌ی کافی هست و کسی جای کسی را تنگ نمی‌کند. اگر آن دو خواننده با هم فیت بدهند، ناخودآگاه هم به آن خواننده پرفروش کمک می‌شود و هم آن خواننده کم‌فروش بالا می‌آید.

  • * خودت حاضری چنین کاری بکنی؟

اگر جایگاهی داشته باشم که بتوانم به خواننده‌ای کمک کنم، بله.

  • * به هر حال جایگاه تو از خیلی خواننده‌های تازه‌کار بالاتر است.

اگر آن خواننده در سطح مناسب باشد، صددرصد این کار را می‌کنم و قبلاً هم این کار را انجام داده‌ام. بعضی‌ها کارهای خوبی از آب درآمده و بعضی‌ها هم چندان موفق نبوده، اما مهم این است که این اتفاق را رقم زده‌ام.

اگر ما روابط بهتری داشته باشیم، می‌توانیم برنامه‌های بزرگتری اجرا کنیم. اگر الان به سالن 2000 نفره میلاد یا سالن 3500 نفره وزارت کشور فکر می‌کنیم، وقتی چند خواننده با هم اتفاقی رقم بزنند می‌توانیم به کنسرت‌های 5 یا 6 هزار نفره فکر کنیم.

گاهی می‌بینم یک بازیگر در صفحه‌اش تئاتر یا فیلم سینمایی را تبلیغ می‌کند که خودش در آن نقشی ندارد. خود من در تمام دوران ممنوع‌الفعالیتی‌ام برای خیلی از خوانندگانی که آلبوم منتشر کردند یا اتفاق مثبتی برایشان افتاده بود، پست تبریک گذاشتم و هنوز هم هست. اما بعضی‌هایمان دچار این توهم هستیم که من از فلانی بالاترم و اگر او این کار را کرد، لازم نیست که من هم بکنم!

یک سر به همین ترکیه که همسایه‌مان است بزنید و ببینید جز استاد «شجریان»، کدام‌یک از خوانندگان ما را می‌شناسند. یا مثلاً خانم سلن دیون یا آقای پاواروتی چند خواننده پاپ، کلاسیک یا سنتی ایران را می‌شناسند؟ چون خودمان نخواسته‌ایم اتفاقات بزرگ رقم بزنیم. قبلاً شرایط بهتر بود. مثلاً، چند خواننده مثل محسن چاوشی، فرزاد فرزین، رضا صادقی، مهدی مدرس و… کنار هم می‌ایستادند و آهنگی برای ایران می‌خواندند. ولی الان همه چیز فردی شده. نمی‌دانم، شاید من اشتباه می‌کنم، اما عقیده‌ام این است همیشه تیم‌ورک نتیجه بهتری دارد.

  • * ماجرای تراشیدن موهای سرت چه بود؟

تمایلی به توضیح دادن در موردش ندارم.

  • * اما گویا با نیت خیر این کار را انجام دادی و به نظرم باید برای انتقال پیام اجتماعی‌ات درباره‌اش حرف بزنی.

خلاصه بگویم، کودکی به نام «امیرعلی» بود که به همت «شهاب مظفری» و «حسین سلیمانی»، سه نفری پُست گذاشتیم تا برای درمانش پول جمع کنیم و خدا را شکر، طی 24 ساعت بیش از 35 میلیون تومان جمع شد. عکس‌های قبلی‌اش را دیدم که مو داشت و می‌خندید و خوشحال بود و بعدها موهایش ریخته بود. حس کردم تراشیدن موهای سرم کمترین کاری است که می‌توانم برای او انجام دهم تا بلکه این حس همراهی به او منتقل شود و انرژی بگیرد و ببیند این‌که من هم مو ندارم اتفاق خاصی نیست.

  • * از نزدیک هم او را دیدی؟

از این‌ها بگذریم…

  • * چرا این‌قدر حساسیت نشان می‌دهی؟!

راستش را بخواهی متأسفانه وقتی در کارهای این‌چنینی یا برنامه خیریه‌ای شرکت می‌کنیم، حرف‌های ناامیدکننده‌ای مطرح می‌شود. یک عده می‌گویند «شماها برای خودنمایی این کارها را می‌کنید و اگر می‌خواستید کار خیر کنید، علنی نمی‌کردید». خُب، اگر من چنین کاری نکنم، یک نفر مثل آن بنده ی خدا که این حرف را می‌زند و معلوم است با این فضا بیگانه است، از کجا باید این کارها را یاد بگیرد؟ در صفحه اینستاگرام سایت شما، زیر پستی که به دیدار من با خانواده شهید مدافع حرم مربوط می‌شد، شخصی نوشته بود «تو برای گرفتنِ مجوز این کارها را می‌کنی!» ببین چقدر طرف از مرحله عقب است؛ اگر من برایت مهم نیستم چرا کامنت می‌گذاری و اگر مهم هستم چطور خبر نداری که من یک سال پیش مجوزم را گرفته‌ام! این‌ها باعث می‌شود که یا دیگر کار خیر نکنی یا اگر کردی اعلام نکنی. خیلی از همکارانم هم با مسائل مشابه روبرو بوده‌اند.

  • * تو سال گذشته بازیگری را هم تجربه کردی. از این تجربه بگو.

من سینما را به اندازه موسیقی دوست دارم. کلاً تصویر را خیلی دوست دارم و به همین دلیل موزیک‌ویدئو برایم مهم است. فکر می‌کنم در فیلم «سکه» بد بازی نکرده باشم. البته این فیلم زیاد دیده نشد. خیلی‌ها گفتند ای کاش اولین فیلمت سینمایی بود یا فیلم مهم‌تری بود. اما به هر حال برای من تجربه خوبی بود. کامنت منفی خاصی نداشتم، البته شاید بعد از این مصاحبه داشته باشم!

  • * چه شد که به آن پروژه پیوستی؟

یکی از دوستانم من را به آن مجموعه معرفی کرد. فیلم ابتدا به این شکل نبود؛ هم بازیگران و هم سناریو تغییر کرد. به نظرم فیلم تا روز پخش قدیمی شد. «سکه» سال 92 تولید شد و روز اول دِی 1395 همزمان با اولین کنسرتم منتشر شد. هنر در مملکت ما با تب پیش می‌رود. مثلاً امسال فیلم‌هایی مثل «خشم و هیاهو»، «فروشنده» یا «لانتوری» مورد توجه هستند. اگر به 6-7 سال پیش برگردیم، فیلم‌های کمیک و طنز روی بورس بودند.

  • * در موسیقی چطور؟!

مثلاً الان صداهای ضخیم مُد شده. یک استایل موسیقی مُد می‌شود و همه در آن سبک کار می‌کنند. مثلاً همه ناگهان شافل یا سیکستین‌بیت یا سویینگ یا رگه‌تون می‌زنند! هر تبی روی بورس می‌آید، سراغ همان می‌روند. اما این درست نیست. در دنیا هم ممکن است همه سراغ یک ریتم بروند، اما امضای خودشان را دارند. اینجا همه چیز یک شکل می‌شود و فقط اسم خواننده در آهنگ‌ها عوض می‌شود!

  • * خود تو چنین کاری نمی‌کنی؟

من باید سبک خودم را داشته باشم. چون مخاطب واقعی و دائمی داشتن نکته مهم‌تری است. من هیچ‌وقت آهنگی را برای این‌که معروف شوم نساختم. در نسل قبلی ما، ناصر عبدالهی، امیر کریمی، حامی، حمید برادر من، دکتر اصفهانی، علیرضا عصار و… هر کدام با یک استایل می‌خواندند. شادمهر آن زمان از همه معروف‌تر بود ولی دکتر اصفهانی نگفت چون شادمهر مثلاً «دهاتی» را خوانده و گرفته، پس من هم یک کار مثل آن بخوانم! ایشان «نازنین» را خواند و گرفت. علیرضا عصار نگفت چون اصفهانی «نازنین» را خوانده و گرفته پس من هم مثل او بخوانم. «خیال نکن نباشی» را خواند و گرفت. البته امروز هم خیلی از خواننده‌های ما فضای خودشان را دارند. اما برای مثال می‌بینیم که آهنگ حامد همایون گرفته، 50 تا آهنگ شبیه آن منتشر می‌شود! این استایل برای آن آدم است و اگر من بیایم به آن شکل بخوانم که موفق نمی‌شوم، خُب خودش هست!

  • * یعنی می‌گویی کسی نبوده که شبیه دیگری بخواند و موفق شود؟

چرا، اما باهوش بوده و تغییراتی اعمال کرده که شاید مخاطب جدی متوجه شود، اما مخاطب عام متوجه نمی‌شود. یا خواننده‌ای میاد از یک سبک الهام می‌گیرد اما با تکنیک و جنس صدای خودش می‌خواند. مثل محسن یگانه که از استایل شادمهر الهام گرفت و فضای تازه‌ای ساخت که نشانه ذکاوت او است. یا محمد علیزاده که از فضای بنیامین الهام گرفت اما با تکنیک و جنس صدای خودش، استایل خودش را به وجود آورد. این از هوش این افراد است و کسی به آن‌ها انگ تقلید نمی‌زند. چیزی در کارشان بوده که مردم جذب شده‌اند.

  • * از خوانندگان نسل جدید کار کدام را می‌پسندی؟

واقعاً همه آن‌ها را دوست دارم.

  • * این جواب کلیشه‌ای است! فکر می‌کنی در درازمدت کدام‌یک از این‌ها موفق‌تر باشند؟

مخاطبین موسیقی در ایران را اصلاً نمی‌توان پیش‌بینی کرد. شاید من فردا موزیکی منتشر کنم که مگاهیت شود و شاید هم تا 10 سال بعد نتوانم چنین کاری بکنم. فرمولی ندارد و اتفاقات را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.

  • نظرت در مورد خواننده‌هایی مثل بهنام بانی، سینا شعبانخانی، سیامک عباسی، شهاب مظفری و… که طی یک سال اخیر به عرصه رسمی وارد شده‌اند چیست؟

من همه آهنگ‌های جدید همکارانم را گوش می‌کنم. به نظرم بهنام بانی خواننده ژوست و خوبی است و موسیقی خوبی هم انتخاب کرده. آهنگ‌هایی که قبلاً از او می‌شنیدم من را یاد خواننده‌های دیگری می‌انداخت. اما به نظر من حامد برادران که موزیسین خوش‌ذوقی است و سلیقه‌ی روز را می‌شناسد، ملودی‌هایی برای بهنام می‌سازد که در آن خوب می‌خواند. یعنی هم ملودی به‌روز است و هم خواننده از توانمندی‌اش به حد نیاز و نه بیشتر استفاده می‌کند. شهاب مظفری غم و بغضی در صدایش دارد که آن را دوست دارم.سینا شعبانخانی را دوست دارم و هر وقت او را دیده‌ام به خودش گفته‌ام که خواننده توانا و خوبی است و فقط باید سعی کند که شبیه احسان خواجه‌امیری نشود تا با او مقایسه نشود. چون خودش می‌تواند یک خواننده‌ی با استایل باشد. هیچ‌وقت مخاطب آثارسیامک عباسی نبوده‌ام؛ اما قطعه «عشق دور» در آلبومش به نظرم کار حسی و قشنگی بود. حال و هوای «اگه یه روز» را داشت که دیگر نوستالژی شده و شاید این قطعه هم در گذر زمان چنین اتفاقی برایش بیفتد.

  • * به دنیای بازیگری برگردیم. خیلی از بازیگرها در سال‌های اخیر به سمت موسیقی آمده‌اند که بعضی‌هایشان هم سوپراستار بوده‌اند. بعضی اهالی موسیقی نسبت به این قضیه موضع گرفته‌اند. تو در مورد این اتفاق چه نظری داری؟

اولاً به نظر من غیر از محمدرضا گلزار، سوپراستار نداریم…

  • * تو محمدرضا فروتن و بهرام رادان را سوپراستار نمی‌دانی؟!

این‌ها بازیگران بزرگ، باارزش و معروفی هستند.

  • * پس سوپراستار را تعریف کن.

سوپراستار از نظر من کسی است که میلیاردی می‌فروشد و داشته‌های متفاوتی نسبت به استارها و آدم‌های دیگر دارد. فیلم‌هایی که یک سوپراستار بازی می‌کند، به شکل عجیبی می‌فروشد، حتی فیلم‌هایی که سناریو یا کارگردانی خوبی ندارند. مثلاً «جرج کلونی» در هالیوود یک سوپراستار است. فیلم‌های معمولیِ زیادی بازی کرده که خوب فروخته‌اند و در واقع باید گفت جرج کلونی خوب فروخته. سوپراستار کسی است که از نظر چهره و تیپ جذاب است و تکیه‌کلام‌ها، مدل مو، حرف زدن و… همه چیزش الگوسازی می‌کند. در فیلمی رضا گلزار دیالوگی داشت که می‌گفت: «بابا به ما نمی‌خوری…!» و من فردای تماشای فیلم این عبارت را چند جا شنیدم. وقتی سوپراستار باشی، در وادیِ دیگرِ هنر هم وارد شوی موفق خواهی بود، چون همه آن جذابیت‌ها را داری.

  • * الان برای مثال درباره همین محمدرضا گلزار که نام بردی، خیلی‌ها منتقد سرسخت خوانندگی‌اش هستند.

کسانی که می‌گویند آن بازیگر نباید خواننده شود، به نظرم یا بی‌سوادند یا حسود. الان من بیایم و بگویم چرا رضا گلزار بازیگر شده، خُب به من چه؟! وقتی بلیت‌هایش به فروش می‌رسد و سالنش پر است، با این حرف من به مردم توهین می‌کنم. اگر از نظر من بد است، می‌توانم موزیک‌هایش را گوش نکنم، یا اگر بازیگر خوبی نیست فیلم‌هایش را نمی‌بینم. ایراد گرفتن از کنسرت رضا گلزار توهین به مردم است. یعنی آن یک نفر درست تشخیص می‌دهد و آن دو هزار نفری که در هر سانس به سالن کنسرت می‌روند درست متوجه نمی‌شوند! بین آن دو هزار نفر، دکتر و مهندس و وکیل و… هم هست. به نظر من هر کسی که مردم او را می‌پذیرند قابل احترام است. از قدیم بازیگران یا خوانندگان زیادی داشتیم که به حرفه دیگری وارد شدند و این در تمام دنیا وجود داشته است. در ترکیه، «اوزجان دنیز» خواننده بسیار موفقی است، در عین حال نوازنده حرفه‌ای گیتار است در حدی که برای دیگران ساز می‌زند، بازیگر موفقی هم هست و در سریال‌های پرطرفدار بازی می‌کند. «مهسون کرمزی‌گل» خواننده موفقی که در ایران هم بسیار پرطرفدار است، یکی از موفق‌ترین کارگردان‌های ترکیه است و یکی دو جایزه هم گرفته. «ویل اسمیت» که رپر معروفی است، بازیگر شد و I am Legend را بازی کرد. ما فقط دوست داریم موضع بگیریم. شما تصادفی از کسی سوال کن چرا این شکلات‌ها خوب نیست؟ می‌گوید آقا شکلات‌های ایران این‌جوری است دیگر! حالا طرف تا به حال از یک کیلومتری کارخانه شکلات رد نشده.

به نظر من هر آدمی که بتواند مخاطب جذب کند، موفق است و باید به موفقیتش احترام گذاشت. اگر هم خوشمان نمی‌آید می‌توانیم آن فرد را دنبال نکنیم. مثال دیگر «پژمان جمشیدی» است. به خدا من هیچ آشنایی با او ندارم که بخواهم طرفداری کنم. او یک سریال بازی کرد که حتی دوستان خودش هم از او انتقاد می‌کردند. امروز می‌بینیم در چندین تئاتر هم بازی کرده. تئاتر نیاز به فن بیان، صدای رسا، کوک حرف زدن و توانمندی‌های مختلف دیگر دارد و کار راحتی نیست. اما حالا یکی می‌آید و می‌گوید چرا پژمان که فوتبالیست بوده بازیگر شده. خُب تو که همه‌اش نقد می‌کنی خودت برای جامعه‌ات چه کار کردی؟!

  • * قصد انتشار آلبوم نداری؟

آلبوم بعد از ماه‌های محرم و صفر و بر اساس نظر و زمان‌بندی تهیه‌کننده منتشر خواهد شد. اما چند تک‌قطعه آماده انتشار دارم که بعد از دهه اول ماه محرم به مرور آنها را منتشر خواهم کرد. قطعات جدیدم متفاوت است و خیلی دوستشان دارم. همچنین با یک خواننده خوب هم‌خوانی کرده‌ام که به زودی از آن باخبر خواهید شد. حدود 5-6 سالی هم هست که مشغول نوشتن کتابی از درد دل‌ها و دل‌نوشته‌هایم هستم که امیدوارم بتوانم آن را کامل کنم و به زودی منتشرش کنم.

منبع:
اختصاصی موسیقی ما
http://musicema.ir/
 عکاس:

اینتر ارکستر تهران به رهبری نادر مشایخی روی صحنه رفت

سازها برای بیماران ام اس به صدا درآمد

بیست و پنجم شهریور ماه تالار وحدت میزبان رویدادی در جهت حمایت از بیماران مبتلا به ام اس بود.

به گزارش سایت خبری و تحلیلی «موسیقی ایرانیان» و به نقل از هنر آنلاین، در این روزهای باقی مانده تا ماه محرم، اینتر ارکستر تهران به رهبری نادر مشایخی روی صحنه رفت و در حمایت از بیماران ام اس ایران، به اجرای موسیقی کلاسیک پرداخت. در این برنامه که میهمانان ویژه‌ای همچون علی مرادخانی معاون امور هنری وزارت ارشاد، مرتضی کاظمی مشاور وزیر ارشاد، سید محمد بهشتی رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صادق خرازی، محمدرضا خاتمی، نعیمه اشراقی و هنرمندانی همچون علیرضا سمیع‌آذر، محمدرضا شریفی‌نیا، کیهان ملکی و … حضور داشتند؛ جمعیت حاضر در تالار وحدت با بستن شال‌های نارنجی رنگ که نماد این بیمارى است، به دور گردن شان منتظر حضور ارکستر بودند که پس از دقایقی اعضای ارکستر یک به یک روی صحنه آمدند.

اعضای ارکستر یک دست با لباس‌های مشکی و شال‌های نارنجی رنگ در جای خود نشستند. آرشه‌های آماده با حرکت دست مشایخی به حرکت در آمدند و نخستین قطعه آغاز شد. Wir zetsen unz به آرامی در سالن طنین‌انداز شد و سپس گروه کر نیز با ارکستر همراه کرد. جو آرام حاکم بر سالن جمعیت را با موسیقی همراه کرد.

مشایخی پس از نخستین قطعه گفت: این کنسرت با اعتقادی که به زندگی دارم اتفاق می‌افتد. من خودم ام اس دارم و می‌خواهم بگویم هیچ دلیلی برای ناراحتی وجود ندارد. همه می‌دانند اگر به کسی کمک شود بدون این که آن‌ها متوجه شوند، بسیار زیباتر است. من از زندگی‌ام بسیار لذت می‌برم. خوشحالم که در ایران در کنار کسانی زندگی می‌کنم که بلاعوض به من کمک می‌کنند.

دومین قطعه Marche نام داشت. صدای دف آغازکننده این قطعه بود، سپس ویولونیست‌ها نیز ساز شان را به صدا در آوردند و ترکیب این دو ساز ملودی را شکل داد. در ادامه نادر مشایخی خاطره‌ای از بیماری‌اش تعریف کرد و سپس ارکستر را به اجرا قطعه Choconne دعوت کرد.

مشایخی در میانه کنسرت اشاره کرد: از سازهای ایرانی استفاده کردیم زیرا سازهای غربی قرن هفدهم بیشتر شبیه ساز‌های ایرانی است. هم جواری زیباترین شکل همکاری فرهنگ‌ها است. نیازی به تغییر دادن فرهنگ در هم جواری نیست. فرهنگ ایرانی خود کامل است، ما فقط آن را هم جوار می‌کنیم.

پس از قطعه Pavane نوبت به اجرای قطعه Armide رسید. رفت و برگشت آرشه ویولن‌ها قطعه را طنین‌انداز کرد و خواننده نیز با ارکستر همراه شد.

مشایخی در ادامه به ارائه توضیحی درباره یکی از قطعه پرداخت و گفت: بریکولاژ نوعی طرز فکر است که علت و معمول ندارد. این تفکر در ایران بسیار رایج است. مانند بافتن گبه است که نقشه‌ای ندارد و همین است که آن را منحصر به فرد می کند. مشایخی پس از این صحبت‌ها ارکستر را با دستانش برای نواختن، رهبری کرد. تمامی سازها به آرامی با هم همراه شدند و گروه کر نیز در شکل‌گیری این قطعه به آن‌ها کمک کرد. حاضران مجذوب صحنه شده بودند و پس از پایان این قطعه تشویق‌ها سالن را پر کرد.

س از تنفسی چند دقیقه‌ای، قسمت دوم اجرا اینتر ارکستر تهران آغاز شد.

قطعه Sarbande آغازگر بخش دوم بود و قطعه Cantus کنسرت را ادامه داد. ترکیب زیبای سازهای ایرانی و غربی در این قطعه نیز دیده می‌شد و صدای خوشی را به گوش مخاطبان رساند.

در بخش دوم مانند قسمت نخست، مشایخی پیش از هر قطعه علت انتخاب آن و ماجرای ساخته شدن آن را توضیح داد.

قطعه Da Pacem فضای متفاوتی در سالن ایجاد کرد و قطعه Fratres آن را به خوبی ادامه داد، در این قطعه خواننده ساخته باخ را همراهی کرد. پس از اجرای دو قطعه بعدی دوباره نوبت به بریکولاژی دیگر رسید. این قطعه نیز مانند بخش نخست توانست توجه جمعیت را به خود جلب کند و تشویق‌های حاکی از رضایت آن‌ها را به عنوان حسن ختام در پی داشته باشد.

لازم به یادآوری است، اینتر ارکستر تهران به رهبری نادر مشایخی با همکاری انجمن بیماران ام اس ایران، برای روحیه بخشی به مبتلایان این بیماری روی صحنه رفت.

منبع : https://musiceiranian.ir/

http://www.honaronline.ir/

خانه تنبور کرمانشاه افتتاح شد

حسین علیزاده: چرا وقتی می‌خواهیم به هنرمندی جایگاه بین‌المللی بدهیم، «ایران» را حذف می‌کنیم!
موسیقی ما – مراسم افتتاحیه خانه تنبور روز گذشته در روستای بانزلان برگزار شد، در این مراسم مسئولان و هنرمندانی چون حسین علیزاده، شهرام ناظری، کیهان کلهر، علی‌اکبر شکارچی، محمدرضا درویشی، نوید افقه، علی بوستان، علی ترابی و بسیاری از هنرمندان محلی حضور داشتند.

«حسین علیزاده» از اینکه «علی‌اکبر مرادی» خانه تنبور را در ملک خصوصی‌اش و با هزینه‌های غیرارگانی ساخته، تشکر کرد و گفت: «فکر می‌کنم در میان اتفاق‌هایی که برای ملت ایران افتاده؛ اتفاق امروز بسیار مهم است. امروز در برگزاری این مراسم هیچ تشنجی نیست و حضور این مردم در اینجا نیاز به هیچ مسئله حفاظتی ندارد.  ما همه ایرانی هستیم و تنبور به منی که تنبورنواز نیستم تعلق دارد؛‌همان‌طور که هر سازی به شما تعلق دارد. هر قطعه‌ای از هر کجای ایران به تمامِ ایرانی‌ها تعلق دارد و ایران یکی از سرزمین‌های بزرگ دنیاست که فرهنگ‌ های بسیار متنوعی را در خودش جای می‌دهد واز نظر تخصص موسیقی یکی از کشورهای بسیار ثروتمند است؛، چون به خاطر اقوامی که در اینجا زندگی می‌کنند دارای موسیقی‌های بسیار غنی هستند.  شاید این مساله برای مردمی که تخصص چندانی ندارند، ناشناخته باشد؛ اما در سطوح دانشگاهی و تحقیقاتی یک ادعا نیست و به همین خاطر است که درست است سالیان درازی به موسیقی کم‌لطفی می‌شود؛ اما موسیقی به لطف کسی نیازی ندارد. موسیقی در قلب همه است. مثل نفس کشیدن است؛ تمام زندگی ما پر از موسیقی است؛ موسیقی‌ای که با ساز نواخته نمی‌شود، مثل رنگ است؛ مثل طبیعتی است که شما می‌بینید. »

او ادامه داد:‌ «من به شهر کرمانشاه بسیار غیرت دارم چون با موسیقی این منطقه آشنا هستم و دو هنرمند بزرگ کیهان کلهر و شهرام ناظری از آن سر برآورده‌اند؛ اما وقتی صحبت از این دوستان می‌شود که در تمام جهان مطرح هستند؛ دو عنوان از فرهنگِ خودمان را حذف می‌کنیم. یکی مساله «شوالیه» است که درباره‌ی «شهرام ناظری» به کار می‌بریم. خود نامِ «شهرام ناظری» به تنهایی گویا نیست که ما از واژه‌ی دیگری استفاده کنیم؟‌ او کرمانشاهی و ایرانی است . شاید به همین خاطر خودم این عنوان را قبول نکردم تا «حسین علیزاده» باشم، نمی‌خواهم شوالیه باشم. همین‌طور تمام روزنامه‌نگاران از «کیهان کلهر» به عنوان کمانچه‌نوازی بین‌المللی یاد می‌کنند، چرا این اتفاق رخ می‌دهد؟‌ یعنی ما در جهان ایران نداریم؟‌ ایران بخش مهمی از جهان است؛ چرا وقتی می‌خواهیم جهانی باشیم، ایران را حذف می‌کنیم؟‌ کلهر آهنگساز و کمانچه نواز بزرگ ایرانی است. با عنوان‌های غیرفارسی و غیرایرانی هنرمندانمان را خطاب نکنیم. اگر در فرانسه بدانند که ما به هنرمندمان «شوالیه» می‌گوییم به ما می‌خندند؛ این یعنی ما هنرمندمان را با عنوانی خطاب می‌کنیم که آنها به ما داده‌اند. شما در دنیای موسیقی جوایز و نشان‌های بسیاری گرفته‌اید، مبارک‌تان باشد و صدها جایزه دیگر هم حق‌تان هست که باید بگیرید اما نام‌تان برای بیان بزرگی‌تان کافی است. شهرام ناظری وقتی اسمش می‌آید قلب همه برایش می‌تپد پس نیازی به عنوان «شوالیه» ندارد. هنرمندان بسیار دیگری هم در ایران هستند که نشان «شوالیه» را گرفته‌اند اما تنها به نامشان خطاب می‌شوند. محمدرضا شجریان هم نشان شوالیه گرفته اما همان نامش برای بیان بزرگی‌اش در هنر کافی است.»‌

«شهرام ناظری» نیز در بخش دیگری از این مراسم سخنانِ کوتاهی بیان کرد: «باعث سعادت من است که امروز به همراه دیگر استادان موسیقی در اینجا در خدمت شما هستیم. از همه کسانی که زمینه ایجاد این خانه تنبور را فراهم کرده‌اند، تشکر می‌کنم. از مرادی که زحمات بسیاری کشیده تشکر می‌کنم. از تمام مسئولانی که این برنامه را یاری کردند تشکر می‌کنم. تاریخ نام کسانی که در به سرانجام رسیدن این مراسم کمک کرده‌اند را به مهر یاد می‌کند. روسیاهی هم برای کسانی می‌ماند که نمی‌خواستند چنین مراسم باشکوهی برای افتتاح خانه تنبور برگزار شود.»

ناظری همچنین در بخش دیگری از این مراسم به درخواست مردم برای آوازخوانی‌اش پاسخ مثبت داد و دو قطعه را یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان کردی برای حاضران اجرا کرد.

در این مراسم همچنین «علی اکبر مرادی» – نوازنده‌ی تنبور و متولی خانه تنبور- در سخنانی کوتاه گفت : «کسی که در تمام این دوران یار ما بوده، مهندس محمود بیات معمار این بناست. اینجا(خانه تنبور) مرکزی برای هنر است. اینجا جایی برای هنر والاست؛ پس به ما اجازه خدمت بدهید. همه ما بدون هیچ توقعی داریم کار می کنیم. اینجا خانه تنبور گوران یا کرمانشاه هم نیست؛ اینجا خانه تنبور است.»

«محمدرضا درویشی» آهنگساز و پژوهشگر موسیقی ایران هم درباره‌ی این رویداد گفت: «علی اکبر مرادی بی‌هیچ پشتوانه‌ای جان و مالش را برای تاسیس این خانه گذاشته است. امیدوارم جوانان تنبورنواز از کلِ نقاط استان و حتی استان‌های اطراف به این مکان بیایند. تنبور امروز یک ساز ملی است. یک ساز باستانی است. تنبور فقط یک ساز محلی نیست. هیچ جایی بهتر از خانه تنبور نمی تواند مقام های اصیل تنبور را به نسل های بعد منتقل کند. به استاد مرادی تبریک و خسته نباشید می گویم. خوش به حال همه ما که در اولین جشنواره تنبور هستیم.»

«کیهان کلهر» نیز که به تازگی سه اجرای موفق همراه با «رامبرانت تریو» داشته است؛ دیگر سخن‌ران این مراسم بود: «آنچه من می‌خواستم بیان کنم، استادان ناظری و درویشی بیان کردند؛ جز اینکه بسیار خوشحالم که یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای دوستم آقای علی‌اکبرخان مرادی تحقق پیدا کرد و اینجا ساخته شد. ایشان در سال 81 به من گفت که چنین قصدی دارد و خوشبختانه ساخت این مرکز میسر شد. راه‌اندازی این مرکز به تنبور در این منطقه مرکزیت می‌دهد.»

برندگان جشنواره در سه رده‌ی سنی الف تا ج معرفی شدند؛ اما از اتفاقاتِ مهم امروز عیادت «حسین علیزاده» استادِ برجسته‌ی موسیقی ایران برای عیادت از کودکِ کمانچه‌نوازی است که هم‌اکنون در کما به سر می‌برد.

منبع : http://www.musicema.com/node/325617

کنسرت کره ای ها در برج میلاد

موسیقی ما – به مناسبت پنجاه و پنجمین سالگرد روابط دیپلماتیک ایران و کره جنوبی، کنسرت موسیقی سنتی به همت سفارت جمهوری کره در ایران و همکاری مرکز همایش های برج میلاد تهران ساعت ۱۸ روز شنبه ۲۵ شهریور در فضای باز این مجموعه برگزار می شود.اجرای موسیقی کوبشی و حرکات آکروباتیک از آیین های نمایشی جشن برداشت محصولات کشور کره جنوبی، اجرای موسیقی آذربایجانی با همکاری نوازندگان کره ای، موسیقی طبل سنتی «پونگ – مول نری»، حرکت نمایش سنتی بشقاب بازی «بانانوری»، هنر نمایشی «سنگ – مو نوری» و بند بازی از جمله برنامه هایی است که برای این اجرای موسیقایی – نمایشی تدارک دیده شده است.

ویژه برنامه «شب کره ای» ساعت ۱۸ روز شنبه ۲۵ شهریور ماه در فضای باز برج میلاد برگزار می شود، این در حالی است که ورود برای شهروندان تهرانی برای تماشای کنسرت آزاد اعلام شده است.

منبع:
خبرگزاری مهر
http://www.mehrnews.com/

سینا شعبانخانی جادوی خاص باعث شد وسواسی شوم

موسیقی ما – آهنگش بیشتر از خودش شناخته شده. خیلی‌ها «جادوی خاص» را شنیده بودند اما تا مدت‌ها نمی‌دانستد که خواننده آن کیست و شاید هنوز هم خیلی‌ها این را ندانند. «سینا شعبانخانی» اما می‌گوید بیش از ‌آن‌چه برای این قطعه اتفاق افتاده، به این‌که بعد از موفقیت آن چه باید بکند فکر کرده و حالا که توانسته بعد از مدت‌ها حضور در عرصه موسیقی، مجوز فعالیت رسمی را کسب کند، می‌گوید برنامه‌ریزی مفصلی برای ماندن در این میدان دارد.

آرام و سربه‌زیر به نظر می‌رسد اما یک ساعت که از هم‌نشینی با او بگذرد، می‌توان فهمید آن‌قدرها هم ساکت و آرام نیست! عصر یک روز بهاری «سینا شعبانخانی» همراه با مدیر برنامه‌هایش به دفتر «موسیقی ما» آمد و با هم از گذشته و آینده حرف زدیم.

  • * از ابتدا شروع کنیم. اصلاً چه شد که خواننده شدی؟

فکر می‌کنم سال سوم راهنمایی بودم. یکی از بستگان‌مان -که نوازنده ارکستر سمفونیک تهران بود- در خانه‌شان یک پیانو داشت که برای من خیلی جالب بود و همان پیانو را از او خریدیم. با این‌که سازهای دیگری وجود داشت که هم یادگیری‌شان راحت‌تر بود و هم قابل‌حمل بودند، اما من از پیانو و صدایش خوشم آمده بود و تصمیم گرفتم نواختنش را یاد بگیرم. قبل از آن، من فقط شنونده‌ی موسیقی بودم و هیچ فعالیت موسیقایی نداشتم. بعد از خرید آن پیانو، 4 یا 5 سال فقط نوازندگی می‌کردم. استادم با من سبک کلاسیک کار می‌کرد. اما همان اوایل، این سبک برایم خسته‌کننده شده بود. پیانو زدن را یاد گرفته بودم و دوست داشتم آهنگ‌هایی که شنیده‌ام را بنوازم و با آن بخوانم. لابه‌لای همین نواختن‌ها و خواندن‌ها، به این علاقه‌مند شدم که خودم آهنگ جدیدی بسازم و روی آن بخوانم.

  • * در کودکی رویای خوانندگی نداشتی؟ این‌که مثلاً بُرس در دست بگیری و جلوی آینه بخوانی!

در آن حد نه! ولی آهنگ‌هایی که می‌شنیدم و دوست داشتم را می‌خواندم و ضبط می‌کردم و لذت می‌بردم! (خنده)

  • * می‌دانم که به استاد «ایرج» خیلی علاقه داری. این مسئله هم تأثیری در خواننده شدنت داشت؟

در این‌که به سمت خوانندگی بیایم، تأثیری نداشت؛ اما در روند کاری‌ام چرا. مثلاً در تغییر روند کاری و استفاده از تکنیک‌های خوانندگی. هم جنس صدای زیبای ایشان و هم تکنیک‌ها و تحریرهای فوق‌العاده‌شان همیشه مورد توجه من بوده و سعی کرده‌ام اینها را با آن‌چه خودم در ذهن داشته‌ام، ترکیب کنم.

  • * اولین قطعه‌ات را چه زمانی منتشر کردی؟

سال 90 قبل از رفتن به خدمت سربازی، قطعه‌ای به نام «بدون تو تنهام» و بعدها قطعه دیگری به نام «کابوس تنهایی» منتشر کردم که تنظیم‌هایشان از خودم بود. دوست داشتم این کارها را بخوانم و پخش کنم و البته بازخورد خاصی هم از آنها نگرفتم! دوستان و اطرافیانم ایراداتی به کار می‌گرفتند که مربوط به تنظیم و میکس بود. در نتیجه، تصمیم گرفتم سراغ یک تنظیم‌کننده بروم و خودم بیشتر تمرکزم را روی خوانندگی بگذارم. آن موقع از یک آهنگ شش‌و‌هشت سامان جلیلی خوشم آمده بود که در انتهای آن اسم «حامد برادران» به عنوان تنظیم‌کننده معرفی شده بود. تصمیم گرفتم برای همکاری، سراغ حامد بروم و بعد از آن قطعاتم را با تنظیم او منتشر کنم.

  • * «جادوی خاص» چندمین همکاری‌ات با حامد برادران بود؟

چهارمین کارمان بود. اولین همکاری‌مان قطعه‌ای به نام «ملک‌بانو» بود که برای فوت مادربزرگم خواندم. بعد قطعه «وای که دلم» که استایل ترکی داشت و پس از آن «تنگ غروب» را ساختیم و منتشر کردیم که اتفاق خاصی برایشان نیفتاد. مهرماه سال 91 یا 92 «جادوی خاص» را منتشر کردیم و بعد از 4-5 ماه بازخوردهای خوبی از آن دریافت کردیم.

  • * با این کار حس کردی معروف شده‌ای؟

راستش تقریباً یک سال بعد فهمیدم چه خبر است!

  • * بعد از «جادوی خاص» کدام کارها را ساختید و چه بازخوردی داشت؟

پس از مدتی، «اگه نباشی» را منتشر کردیم که زیاد موفق نبود. اما بعد از آن «چشمای مست» و «تب چشمات» بود که خیلی شنیده شدند و بازخوردهایشان عالی بود.

  • * «جادوی خاص» با چند ورژن منتشر شده؟

سه ورژن. یک ورژن را قبلاً خودم تنظیم کرده بودم که اصلاً شنیده نشد. بعدها حامد آن را شنید و از آن خوشش آمد و تنظیم جدیدی روی آن انجام داد که خیلی موفق بود. بعد از یک سال هم «مهران عباسی» از من خواست وکال را در اختیارش قرار دهم تا کار را ریمیکس کند.

  • * نسخه دیگری از آن هم نوروز امسال در برنامه احسان علیخانی پخش شد.

بله، زحمت آن را «امیر علیزاده» کشید و نسخه متفاوتی هم بود و مورد استقبال واقع شد. البته تنظیم دیگری از این کار هم روی استیج اجرا خواهد شد!

  • * مدتی قبل در «موسیقی ما» قطعات هیت پس از انقلاب را بررسی می‌کردیم. بخش عمده‌ای از این قطعات متعلق به دهه‌های 70 و 80 بودند و در سال‌های اخیر قطعات هیت کمتری داشته‌ایم. به نظرت دلیلش چیست؟

به نظر من دلیل اصلی‌اش این است که در سال‌های اخیر، موسیقی ما در حال پوست انداختن و در واقع در دوره‌ی گذار است. سبک شعرها و موسیقی‌ها، سلیقه‌ی مردم و حتی موزیسین‌ها در حال تغییر است و شاید کسی هم نداند بعد از این دوره‌ی گذار، چه فضایی بر موسیقی حاکم خواهد شد. گاهی این نکته عنوان می‌شود که موسیقی ما ضعیف شده. من با این حرف موافق نیستم و به نظرم همان پوست‌اندازی‌ای که گفتم باعث بروز برخی تغییرات شده است. در گذشته هم این مسأله اتفاق افتاده؛ مثلاً زمانی فضای موسیقی قمرالملوک وزیری یا تاج اصفهانی حاکم بود اما بعدها فضا پاپیولارتر شد.

  • * فکر می‌کنی دلیل موفقیت «جادوی خاص» چه بود؟

آن موقع که این قطعه به موفقیت رسید، دلیلش را نمی‌دانستم و هنوز هم نمی‌دانم! فقط این را می‌دانم که آن موفقیت باعث شد بعد از آن حساسیت و وسواس بیشتری روی قطعات داشته باشم. بعضی‌ها لطف دارند و می‌گویند صدایت خوب است و باعث استقبال از کارها می‌شود. من این را قبول ندارم. چون خیلی افراد دیگر هستند که حتی شغل‌شان خوانندگی نیست، اما صدای بسیار بهتری دارند. پس فقط صدا ملاک نیست. موقعیت زمانی انتشار، شعر، ملودی، تنظیم و به‌طور کلی، فضای کار در موفقیت آن تأثیر دارد. البته به نظرم شانس هم مقداری دخیل است.

در مورد «جادوی خاص» تنظیم، میکس و مسترینگ حامد برادران خیلی موثر بود. به نظرم شاید شعر و ملودی هم خوب بود ولی اگر یک تنظیم معمولی روی آن قرار می‌گرفت که مناسب صدای من نبود، مسلماً نتیجه‌ای حاصل نمی‌شد. به نظر من تنظیم‌های حامد فضای گرم و تازه‌ای دارد و کمتر کسی در آن فضا کار کرده است. این فضا با سبک و صدای من هم‌خوانی دارد.

  • * بعد از این قطعه هم بیشتر همکاری‌هایی که با هم داشتید، خوب نتیجه داد. مدل همکاری‌تان چطور است که نتیجه‌اش این می‌شود؟

مدل همکاری ما، اشتراکی است. البته نمی‌دانم، شاید در مورد بقیه خواننده‌هایی که حامد با آنها کار کرده هم همین‌طور باشد. وقتی قرار است کاری تنظیم شود، من خیلی وسواس به خرج می‌دهم و برعکس، حامد خیلی حسی و بدون وسواس عمل می‌کند و در عین حال، باهوش و دقیق است. ترکیب این ویژگی‌ها باعث می‌شود کار بهتر جلو برود. حامد از من می‌خواهد ایده‌هایم در مورد تنظیم را بگویم و من هم سعی می‌کنم تا جایی که حق دارم، نظرم را بگویم و زیاد وارد حیطه تخصصی او نشوم. این مدل همکاری برایمان دلچسب است.

  • * این وسواسی که گفتی برای انتشار کارهای جدید در تو به وجود آمده، خوب است یا بد؟

هم خوب است و هم بد. خوب است به این دلیل که به خودم اجازه نمی‌دهم هر آهنگی بخوانم. بد است به این دلیل که هم انتخاب برایم سخت شده و هم این‌که وسواس زیاد، گاهی باعث می‌شود ریسک کردن را تجربه نکنم. در حالی که لازم است گاهی ریسک کنیم، شاید به ریسکش بیارزد و کار موفق شود.

  • * کاری بوده که در آن از این ریسک‌ها کرده باشی؟

بله. «اگه نباشی» و «آخر کار خودتو کردی» از این کارها بودند که آن‌طور که باید شنیده نشدند. همین‌طور «من بی تو» که اشتباه کردم و ترجیع‌بندش را عوض کردم، در حالی که حامد با این کار موافق نبود. اما برای «چشمای مست» خیلی فکر کردیم و موفق هم شد.

  • * بهمن‌ماه 94 آخرین قطعه‌ی تو منتشر شد و درست در روزهایی که کارَت گل کرده بود، روند انتشار آثارت متوقف شد. دلیل این مسأله چه بود؟

آن روزها آلبومی داشتم که بعد از انتشار قطعه «هم‌خونه» قصد داشتیم آن را منتشر کنیم. اما حس کردیم آلبوم آن‌طور که باید نیست و تصمیم گرفتیم بعضی قطعات را حذف کنیم و در برخی هم تغییراتی ایجاد کنیم. این اولین دلیل آن توقف بود. از طرفی تصمیم گرفتیم هم‌زمان با اعمال این تغییرات، روال اداری را هم پیگیری کنیم که در زمان صرفه‌جویی شود؛ اما در این بخش به مشکل خوردیم و این دلیل دوم بود.

  • * چرا این روال طولانی شد؟

این اولین‌باری بود که من برای اخذ مجوز اقدام می‌کردم و به همین دلیل، بررسی‌ها بیشتر طول کشید. شوراهای مربوط به اخذ مجوز از افراد و مراجع مختلفی تشکیل شده‌اند که ممکن است در مورد یک خواننده و آثارش با یکدیگر هم‌نظر نباشند و این باعث طولانی شدن پروسه خواهد شد. اما به‌هرحال مساعدت کردند و خدا را شکر بالاخره مجوز فعالیتم صادر شد.

  • * چه کار خارج از چارچوبی انجام داده بودی؟

من نه ویدئوکلیپ داشتم و نه همکاری‌ای با افراد یا شبکه‌های غیرمجاز انجام داده بودم. اما تک‌آهنگ‌هایی که منتشر کردم، در سایت‌هایی قرار گرفت که قانونی و مورد تأیید نبودند. این نکته باعث ایجاد حساسیت شد که البته خدا را شکر، به مرور مسئله حل شد. اما به کسانی که قصد دارند کارشان را به صورت جدی و حرفه‌ای شروع کنند، توصیه می‌کنم از همان روز اول، همه‌چیز را با مجوز و طبق روال انجام بدهند تا بعدها به مشکل نخورند. من هم اگر آگاهی بیشتری داشتم، نمی‌گذاشتم کار به این شکل پیش برود. البته در آن زمان این قانون که برای هر تک‌آهنگ مجوز اخذ شود، وجود نداشت.

  • * در آستانه برگزاری جشنواره موسیقی فجر سال گذشته، نامت به عنوان یکی از گزینه‌های اجرا در بخش پاپ این جشنواره مطرح شد. اصلاً صحبتی در این زمینه شده بود یا کل ماجرا شایعه بود؟

نه شایعه نبود. اولش به صورت قطعی چیزی به ما گفته نشد و فقط در این حد بود که فلان تاریخ برای شما در نظر گرفته شده و به زودی مشخص خواهد شد. اما وقتی به برگزاری جشنواره نزدیک شدیم، گفتند که قطعاً در این جشنواره حضور خواهم داشت. کمی بعد عنوان شد که امسال امکان حضور در جشنواره را ندارم و ان‌شاءالله در دوره بعدی و پس از اخذ مجوز این اتفاق خواهد افتاد.

  • * حالا که مجاز شدی، چه حس و حالی داری؟

حس و حالم خیلی خفن است! (خنده). راستش هنوز هم در شوک هستم.

  • * چه‌طور از مجاز شدنت باخبر شدی؟

با کامبیز طاهری (مدیر برنامه‌هایم) و یکی از دوستان در کافه‌ای قرار داشتیم. منتظر بودم که جواب ماجرا را بشنوم و اگر منفی بود، کافه را به هم بریزم! (خنده) اما خدا را شکر آن خبر خوب را شنیدم و احساساتی شدم. هنوز از خوشحالی آن روز سرحال هستم.

  • * و حالا در آغاز فعالیت رسمی، چه برنامه‌ای داری؟

اول باید غیبتی که داشتم را جبران کنم و با انتشار آثار خوب، پاسخ مخاطبینی که در این مدت پشتم را خالی نکردند، بدهم. این عزیزان سرمایه‌های معنوی من هستند و خودم را مدیون‌شان می‌دانم. در روزهایی که اجازه کار نداشتم و خیلی از این بابت ناراحت بودم، کامنت‌ها و پیام‌هایشان در من انگیزه ایجاد می‌کرد که صبرم را بیشتر کنم. حالا نوبت من است که در حد توانم و با تنها کاری که بلدم یعنی موسیقی، تا حدی این لطف را جبران کنم. دو قطعه به نام‌های «من بی‌قرارم» و «عمداً» تا کنون پخش شده‌اند و چندین قطعه دیگر هم آماده انتشار دارم که بهترین‌هایشان را منتشر خواهم کرد. در این زمینه، برنامه‌ی مدون و مشخصی داریم که طبق آن عمل خواهیم کرد.

  • * قصد انتشار آلبوم نداری؟

آلبومم آماده انتشار است و به زودی در مورد آن تصمیم‌گیری خواهیم کرد. اما احتمالاً بعد از ماه مبارک رمضان اگر خدا بخواهد منتشر می‌شود.

  • * کنسرت چه‌طور؟

بعد از مشخص شدن زمان انتشار آلبوم، بلافاصله برای کنسرت‌ها برنامه‌ریزی می‌کنیم که زمان آن قطعاً بعد از عید فطر خواهد بود. قراردادهایی برای چند شهرستان بسته شده است. کنسرت‌های تهران هم به تهیه‌کنندگی آقای «شاهین ترابی» برگزار خواهد شد.

  • * شباهت صدا و فضای آثار تو به احسان خواجه‌امیری، مسأله‌ای است که در مورد تو مطرح است. نظرت در این باره چیست؟

این مسأله کاملاً درست است و این شباهت وجود دارد. البته این چیزی نیست که در اختیار من باشد. کما این‌که خواننده‌های دیگری هم داشته و داریم که صدایشان شبیه به خواننده‌ی دیگری بوده و من این را نکته‌ی بدی نمی‌دانم. زمانی که احسان خواجه‌امیری آغاز به کار کرد، خیلی‌ها فضای کاری‌اش را نزدیک به محمد اصفهانی می‌دانستند. به هر حال وقتی خواننده‌ای وارد عرصه می‌شود، از آن‌جایی‌که مردم ذهنیت خاصی نسبت به او ندارند، ممکن است کارهایش را شبیه به خواننده دیگری بدانند. این به هوشمندی و توانمندی آن خواننده برمی‌گردد که بتواند آن فضا را تکمیل یا به‌روز کند تا نامش زیر سایه خواننده دیگری نباشد. درست مثل احسان خواجه‌امیری که امروز کسی نمی‌تواند بگوید شبیه فلانی است.

اما اگر در فضای کاری من هم این شباهت احساس شود، شاید به این دلیل است که من هم آن فضا را دوست دارم. هرچند به نظرم خط کاری و استایل من و احسان متفاوت است و جدا از این، احسان خواننده بسیار توانمند و باتجربه‌تری است.

  • * از این نگاه ناراحت نمی‌شوی؟

نه، اتفاقاً خیلی هم خوشحالم می‌شوم. احسان خواننده‌ی مورد علاقه‌ی من است و این برایم خیلی خوشحال‌کننده است که با این خواننده بزرگ مقایسه شوم.

  • * غیر از احسان خواجه‌امیری، کار کدام خواننده‌ها را دوست داری؟

رضا صادقی و محمد علیزاده را هم دوست دارم. اما احسان خواجه‌امیری خواننده‌ای بود که من از ابتدا طرفدارش بودم.

  • * برخی معتقدند بعد از موفقیت «جادوی خاص»، تو سعی کردی همان فضا را دنبال کنی و شاید به نوعی خودت را تکرار کنی. با این موافقی؟

زیاد موافق نیستم. چون خودم هم به این آگاهم که خواننده نباید خودش را به خط کاری خاصی محدود کند و تکراری شود. البته شاید این برایم خوشایند باشد که این استایل از ترنس را به نام خودم جا بیندازم، اما به نظرم انرژی گذاشتن روی چنین چیزی زیاد عقلانی نیست. چون استایل‌های نوین‌تری هم در ترنس داریم. معتقدم کار باید زاینده‌ی یک اتفاق خوب باشد؛ حالا سبک و فضایش هر چه که می‌خواهد باشد. ترنس، شش‌وهشت یا اسلو، فرقی نمی‌کند. این نگاه کلی من است.

اما صد در صد گاهی دوست دارم به آن فضایی که از من مورد توجه قرار گرفته و مخاطب آن را پسندیده، دوباره اشاره کنم. مثلاً در «من بی‌قرارم» آگاهانه این کار را انجام دادیم. چون می‌خواستم قطعه‌ای که بعد از مدت‌ها از من منتشر می‌شود، تداعی‌کننده‌ی آثار موفق قبلی باشد. اما اصلاً قرار نیست همیشه در همین فضا بمانم.

  • * عوامل آلبومی که آماده انتشار داری چه کسانی هستند؟

مدیریت تولید آلبوم را «حامد برادران» بر عهده دارد و بیشتر تنظیم‌ها را هم انجام داده است. هومن نامداری، معین راهبر و نیمان غفاری سایر تنظیم‌کنندگان آلبوم هستند. یک ملودی از «امیرعباس حسن‌زاده» دارم و بقیه را خودم ساخته‌ام. در بخش ترانه هم علاوه بر سروده‌های خودم، ترانه‌هایی از عاطفه حبیبی، نرگس جعفری، حدیث دهقان، مهرزاد امیرخانی و فرهاد جهانی را خواهید شنید.

  • * پس در کارهای جدید بیشتر از ساخته‌های دیگران استفاده می‌کنی.

من اصراری به این‌که ساخته‌های خودم را بخوانم ندارم و قبلاً هم با دیگران کار کرده‌ام. اگر شعر یا ملودی خوبی باشد، حتماً می‌خوانم. اما چیزی که به آن اصرار دارم، مدیریت خودم روی ملودی است. دوست دارم کار برای خودم دلچسب باشد و معتقدم چیزی که به دل خودم ننشیند، قطعاً روی مخاطب هم تأثیر نخواهد گذاشت. طبیعتاً وقتی خودم می‌نویسم و می‌سازم، می‌دانم که چه می‌خواهم.

  • * تو ترانه‌سرا و آهنگساز هستی و در مارکت شناخته‌شده هم هستی، اما همکاری‌های زیادی در این زمینه با دیگران نداشته‌ای. با این‌که انتظار می‌رفت حالا که نمی‌توانی مثل بقیه از کنسرت درآمد داشته باشی، از این راه کسب درآمد کنی. دلیلش چه بوده؟

البته همکاری‌هایی با محمد علیزاده، پیام صالحی، میثم ابراهیمی، مصطفی پاشایی و… داشته‌ام. اما درست است؛ تعدادشان چندان زیاد نبوده است. دلیلش هم این است که من فروختنِ ملودی را به عنوان شغل دوست ندارم. نمی‌خواهم به عنوان آهنگساز در مارکت موسیقی شناخته شوم. من خوانندگی را دوست دارم.

  • * شاید هم از نظر مالی تأمین بودی و دغدغه‌ی این‌چنینی نداشتی.

من کلاً آدم قانعی هستم! (خنده)

  • * ارکسترت را تشکیل داده‌ای؟

بله، حدود یک سال است که این کار را کرده‌ام. «امیر علیزاده» که موزیسین باسابقه‌ای است و نیاز به معرفی ندارد، رهبری ارکستر من را بر عهده دارد. سعید عباسی، مرتضی کوراوقلی، عظیم روحانی، علی قاسمی، هادی جداری و محمدعلی نصری بدنه اصلی ارکستر را تشکیل می‌دهند و ممکن است تا زمان اولین اجرا، بنا به تشخیص امیر علیزاده تغییراتی در گروه ایجاد شود و افرادی اضافه شوند.

  • * حضور نوازندگان مشترک با ارکستر سابق محمد علیزاده در گروهت، اتفاقی بوده؟

این ارکستر به انتخاب امیر علیزاده شکل گرفته و طبیعی است افرادی که قبلاً با آنها کار کرده را برای همکاری انتخاب کند. البته همه دوستان زمانی با ما وارد همکاری شدند که در ارکستر دیگری حضور نداشتند و در واقع جدا شده بودند.

  • * حضورت در ویژه‌برنامه سال تحویل «سه‌ستاره» چطور رقم خورد؟

خیلی اتفاقی در جلسه‌ای که ربطی هم به ما نداشت، با آقای «عباس اختری» کارگردان این برنامه آشنا شده و به هم معرفی شدیم. ایشان گفتند که با احسان علیخانی صحبت می‌کنند تا با هم همکاری داشته باشیم. مدتی بعد جلسه‌ای با احسان علیخانی داشتیم و قرار شد که به ما خبر بدهند. در روزهای نزدیک با ما عید تماس گرفته شد و گفتند که حضور من قطعی شده است. تصمیم گرفتیم «جادوی خاص» و «چشمای مست» را با تنظیم جدیدی در این برنامه اجرا کنیم که زحمتش را امیر علیزاده کشید و بازخورد خیلی خوبی هم داشت.

  • * حضور در «دورهمی» چطور بود؟

خیلی خوب بود. در آن برنامه، حدود 20 ثانیه از یک قطعه آوازی را به صورت زنده خواندم. من خیلی به موسیقی سنتی علاقه دارم. از آنجایی که مخاطبین با این وجه سینا شعبانخانی آشنا نبودند، بازخورد جالبی داشت.

  • * کدام خوانندگان موسیقی سنتی ایران را دوست داری؟

بیش از همه به استاد ایرج علاقه دارم. استاد شجریان، همایون شجریان و مرحوم بنان را هم دوست دارم.

  • * چطور تو در برنامه «دورهمی» مهران مدیری و «سه‌ستاره» احسان علیخانی حضور پیدا کردی، اما همچنان مجوز فعالیت رسمی نداشتی؟

راستش خودم هم درست نمی‌دانم چرا! به طور کلی سیاست‌های وزارت ارشاد و صداوسیما در این مسئله با هم متفاوت است. اما اگر وزارت ارشاد به صورت جدی مخالف بود، شاید صداوسیما هم رغبتی برای دعوت من به خرج نمی‌داد. از طرفی من کار خاصی نکرده بودم و پیشینه‌ی مشکل‌داری نداشتم که از حضورم در تلویزیون ممانعت شود.

  • * از آثاری که سال گذشته منتشر شدند، کدام مورد پسندت بود؟

من قطعه «عشقم این روزا» از محمد علیزاده و تک‌آهنگ‌هایی که حامد همایون قبل از آلبومش منتشر کرد را دوست داشتم.

  • * نظرت درباره حامد همایون که چهره جدید موسیقی پاپ در سال گذشته بوده، چیست؟

خواننده باهوشی است و آگاهانه عمل کرده. به نظرم لحن و جنس صدایش و واژه‌هایی که در ترانه‌هایش به کار می‌رود، عامل موفقیتش بوده است.

  • * اگر قرار باشد در پوست‌اندازی موسیقی پاپ چهره‌های جدیدی به جریان اصلی وارد شوند، تو یکی از کسانی هستی که این شانس را داری. فکر می‌کنی جای کدام خواننده را در مارکت پاپ بگیری؟

اصلاً قرار نیست من جایگزین کسی شوم و ابداً چنین قصد و تفکری ندارم. اما فکر می‌کنم طیف مخاطبینی که به سمت کارهای من جذب می‌شوند با توجه به صدا و سبک و سیاق کاری‌ام با طیف هواداران خوانندگانی نظیر احسان خواجه‌امیری و محمد علیزاده مشترک باشد.

  • * از حس و حال روزهایی که اجازه فعالیت نداشتی بگو.

خیلی روزهای تلخ و ناراحت‌کننده‌ای بود. همه‌اش در این فکر بودم که آخرش چه می‌شود! یک حس سردرگمی همیشه همراهم بود.

  • * به این‌که شاید هیچ‌وقت مجوز نگیری هم فکر کردی؟!

بله، مگر می‌شد فکر نکرد؟ با خودم فکر می‌کردم اگر به هر دلیلی نشد، مجبورم به اجراهای خصوصی بسنده کنم. چون من واقعاً فقط همین کار را دوست دارم و همین را هم بلدم.

  • * در سال 95، چند نفر از خواننده‌هایی که ممنوع‌الفعالیت بودند، به عرصه رسمی وارد شده و روی صحنه رفتند. وقتی خبر مجاز شدن آنها را می‌شنیدی چه حسی داشتی؟

اصلاً یک وقت به این فکر نکنید که دلم می‌خواست آنها را بکُشم! (خنده) اما راستش را بخواهید واقعاً حسودی‌ام می‌شد. از طرفی برایم خوشحال‌کننده بود، چون این نوید را می‌داد که به زودی نوبت من هم خواهد شد. از سویی به خودم می‌گفتم مگر من چه کار کرده‌ام که باید این‌قدر سختی بکشم. وقتی به کنسرت دوستانم می‌رفتم هم باز همین حس و حال را داشتم. اما به هر حال خدا این طور خواسته بود و خدا را شکر که آن روزها تمام شد.

  • * از میان خوانندگانی که به کنسرت‌شان رفته‌ای، اجرای کدام را بیشتر می‌پسندی؟

امید حاجیلی و محمد علیزاده.

  • * دو خواننده‌ای که نام بردی، هر دو از جمله‌ی موفق‌ترین خوانندگان پاپ یکی دو سال اخیر در زمینه برگزاری کنسرت بوده‌اند. با توجه به این‌که اجرای آنها را دیده‌ای، به نظرت دلیل موفقیت آنها و استقبال مردم از اجراهایشان چیست؟

علاوه بر موسیقیِ خیلی خوبشان که مورد پسند مردم است، طبیعتاً اجراهای بسیار خوبی روی استیج دارند که باعث رضایت مردم می‌شود. تفاوت‌شان این است که به نظرم در کنسرت امید، آن‌چه می‌بینیم در لحظه رخ می‌دهد اما محمد علیزاده برای اجرایش با برنامه و تفکر قبلی روی صحنه می‌رود. در پایان اجرای هر دو نفر، مخاطب این رغبت را دارد که بار دیگر به تماشای اجرای آن خواننده و گروهش بنشیند.

  • * با توجه به این مسأله، برای اجراهای خودت برنامه‌ای داری؟

بله، قطعاً. در خصوص موارد مختلفی از فن بیان و ارتباط با مردم گرفته تا فضای آهنگ‌ها و سورپرایزها برنامه‌ریزی کرده‌ایم.

  • * این‌که مدتی حضور کم‌رنگی داشتی، روی تعداد مخاطبین و به طور کلی جایگاهت در بازار موسیقی تأثیری داشت؟

قطعاً تأثیر گذاشته است. ما وارد مسیری شدیم که ناخواسته خیلی طولانی شد. بعضی‌ها می‌گویند مخاطبِ امروز، بی‌وفا است. من این را قبول ندارم. مخاطب می‌خواهد موسیقی گوش کند. این‌که من نتوانم به هر دلیلی، اثری به گوش مخاطب برسانم، تقصیرش به عهده من و شرایط است. با این حال من مخاطب باوفایی دارم؛ با این‌که حضور پررنگی نداشتم اما فراموشم نکردند و هر روز از انرژی مثبت و دلگرمی‌هایشان بهره‌مند بودم و این خیلی با ارزش است.

  • * حرف آخر؟

در این مدت خیلی غصه خوردم و سختی کشیدم ولی به قول دوست خوبم مهدی یغمایی، «ناامیدی ممنوع»! اتفاق‌های خوب وقتی می‌افتد که اصلاً انتظارش را نداری. ما برای روزهای خوب و اتفاق‌های خوب برنامه‌ریزی‌های کامل و مفصلی کرده‌ایم و این تازه شروعِ راه طولانی سینا شعبانخانی در بازار است.

منبع:
سایت موسیقی ما
http://musicema.ir/node/325834
 عکاس:

۲۳ شهریور، آخرین کنسرت تابستانی شهاب مظفری در تهران

موسیقی ما – خواننده قطعه «میگن که عوض شدی» آخرین کنسرت تابستانی خود در تهران را برگزار می‌کند.

به گزارش موسیقی ما، «شهاب مظفری» که از اوایل تابستان امسال برگزاری کنسرت‌هایش را به همت موسسه «آراد» به مدیریت «میلاد ماهان‌راد» و «سعید سال‌افزون» آغاز کرده، به دفعات در تهران و شهرستان‌های مختلف به اجرای زنده برای هوادارانش پرداخته است.

اولین کنسرت‌ های این خواننده، ۱۴ و ۱۵ تیر در حالی برگزار شد که تمامی بلیت‌های آن در کمتر از ۲۴ ساعت به فروش رسیده بود. او ۲۳ تیر و ۱۴ شهریور بار دیگر در تهران روی صحنه رفت و قرار است آخرین کنسرت تابستانی‌اش در پایتخت را ۲۳ شهریور برگزار کند.

این خواننده طی دو ماه اخیر علاوه بر تهران در شهرهایی چون بندرعباس، رشت، آبادان، تبریز، بوشهر، اهواز، کرمان و آمل کنسرت برگزار کرده است. «مهدی فردی» رهبری ارکستر او را بر عهده دارد.

در ادامه عکس‌های «مرتضی قربانی» از کنسرت ۱۴ شهریور شهاب مظفری در سالن میلاد نمایشگاه بین‌المللی تهران را ببینید.

منبع:
موسیقی ما
http://musicema.ir/

علی پهلوان نمی‌شد این قطعه متفاوت را با «آریان» منتشر کرد

موسیقی ما  جدیدترین تک‌آهنگ علی پهلوان، عضو سابق گروه آریان با نام «تنهای تنها» به صورت رسمی منتشر شد.

علی پهلوان از زمانی که گروه «آریان» منحل شد، تنها یک قطعه با نام «خاطره‌های سوت و کور» منتشر کرد و حالا بعد از چند سال، دومین تک‌قطعه خود را در اختیار مخاطبانش قرار داده که علاوه بر خواندن، آهنگسازی، تنظیم، نوازندگی و تهیه‌کنندگی آن را خود بر عهده داشته و میکس و مسترینگ آن هم در ایران و توسط امیر تفرشی انجام شده است.

این خواننده که سال‌ها است در استرالیا زندگی می‌کند، درباره «تنهای تنها» به «موسیقی ما» می‌گوید: «فکر می‌کنم حداقل 15 سال پیش بود که آهنگی روی شعری از داراب پهلوان (که پیش از این هم ترانه دو قطعه را برای آریان گفته بود) ساختم. این قطعه جزء اولین کارهایی بود که برایش آهنگ ساختم اما چون سبک آن خیلی با آریان متفاوت بود، با گروه منتشرنشد. همیشه این آهنگ را با گیتار می‌زدم و می‌خواندم، اینجا هم یک روز با دوستانمان نشسته بودیم و داشتم این آهنگ را می‌خواندم که گفتند چرا آن را همین‌طور ساده منتشر نمی‌کنی؟ خلاصه اینکه موضوع جدی شد و آن را ضبط کردم و الان هم که منتشر شده است.»

پهلوان درباره اینکه چرا در این چند سال کمتر فعالیت موسیقایی داشته و تنها دو تک‌قطعه منتشر کرده می‌گوید: «راستش تا الان که به صورت دلی کار کرده‌ام چون تا زمانی که کنسرت نداشته باشی، نمی‌توانی به طور مستمر فعالیت موسیقایی داشته باشی. البته بدم نمی‌آید کار کنم و خیلی هم دوست دارم که کنسرت داشته باشم اما نه فرصت آن پیش آمده و نه شرایط به گونه‌ای بوده که بتوان این کار را انجام داد.»

خواننده گروه «آریان» درباره اینکه آیا ممکن است بار دیگر این گروه با هم روی صحنه برود می‌گوید: «بعید می‌دانم دیگر آریان به آن شکل قبل دور هم جمع شود. با بعضی از بچه‌ها در تماس هستم و اگر کاری هم پیش بیاید انجام می‌دهیم. هر کدام از بچه‌ها هم فعالیت‌های مستقل خود را دارند؛ پیام صالحی که آلبوم منتشر کرد، من هم «خاطره‌های سوت و کور» را با نینف انجام دادم. سیامک خواهانی هم که اخیراً آلبوم‌اش منتشر شد و بخشی از کارهایش با نینف بود که قبلاً برایش انجام داده بود. من هم سعی کردم هر طور می‌توانم برایش تبلیغ کنم و برای آلبوم «قصر خیال»‌اش، از اینجا پخش بین‌المللی انجام دادم. با ساناز کاشمری هم در تماس هستم و در کل اگر کاری پیش بیاید، بدمان نمی‌آید انجام دهیم.»

قطعه «تنهای تنها» با صدای علی پهلوان را از تماشاخانه سایت موسیقی ما بشنوید و دانلود کنید.

منبع:
موسیقی ما
http://musicema.ir/