بایگانی دسته: آخرین های اخبار موسیقی

بابک جهانبخش اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است

موسیقی ما – سن شناسنامه‌ای او فاصله چندانی با چهل سالگی ندارد اما سن ظاهری او بسیار کمتر نشان می‌دهد. دلیلش ظاهر پرنشاط و با انرژی است که دارد و اخلاق او هم به همین شکل است. اما می‌گوید که برای تولید آثارش به آن سن شناسنامه‌ای خودش نگاه می‌کند و دیگر می‌خواهد کارهایی با فضاهای متفاوت یا حتی تلفیقی بخواند. اما به هرحال هنوز هم «بابک جهانبخش» در کنار کارهای احساسی و آرامش، قطعات ریتمیک هم می‌خواند. به طور کلی بابک جهانبخش با لحن و مدل احساسی کارهایش شناخته می‌شود و در آستانه ورود به سیزدهمین سال فعالیت حرفه‌ای خودش است. فعالیتی که به دو بخش مهم تقسیم می‌شود و 7 سال دوم آن فعال‌تر بود. هفت سالی که با تولید قطعه هیتی نظیر من و بارون، همکاری با ارکستری متشکل از نوازندگان مطرح و همکاری با یک تهیه‌کننده ثابت همراه بود.

اتفاقاً یکی از مباحث اصلی گپ مفصل ما با بابک جهانبخش درباره ماندگاری‌اش در بازار موسیقی و همچنین بررسی علل حذف برخی خواننده‌های دهه هشتاد از عرصه رقابت بود. حدود یک ساعت و نیم با این خواننده گپ زدیم و به جز این، از مباحث دیگر نظیر خواننده‌های پرفروش بازار، تغییر سبک، گرایشش به موسیقی سنتی و داستان پیشنهاد بازیگری‌اش در سریال «عاشقانه» صحبت کردیم. او در یکی از آخرین روزهای فصل تابستان به همراه تهیه‌کننده آثار و مدیر برنامه‌اش «محمدرضا خانزاده»، مدیر شرکت اکسیر نوین، مهمان دفتر سایت «موسیقی ما» بودند و حاصلش گفتگویی شد که در ادامه می‌خوانید:

*سوالی که درباره اغلب خواننده‌هایی که در دهه هشتاد به شهرت رسیدند، مطرح مطرح می‌شود این است که چرا تک تک در حال کنار رفتن از عرصه رقابت هستند؟ درست است که تغییر نسل‌ها و تغییر سلایق مخاطبان را داریم اما در دنیا معمولاً اینطور نیست که یک خواننده بعد 5 سال از رقابت خارج شود. این نکته را هم بگویم که مثلاً علیرضا عصار را از دهه هفتاد داریم که سال گذشته هفت یا هشت سانس فروش داشت یا محمد اصفهانی هم هنوز کنسرت‌هایش مخاطب خوبی دارد.
آقای علیرضا عصار به نظر من استاد هستند و احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل هستم. اما باید این سوال را هم بپرسیم که ایشان پس از چند سال موفق به فروش بلیت در این تعداد سانس شدند؟ من فکر می‌کنم چند عامل باعث این اتفاق است. اگر دید تهیه‌کننده نسبت به خواننده، تاریخ مصرفی باشد آن خواننده سریع از بین می‌رود. مسأله بعدی خود خواننده است که می‌تواند به تهیه‌کننده این انگیزه را بدهد که چه نوع نگاهی داشته باشد. یعنی می‌تواند یک خواننده تنبل باشد و هیچ تلاشی نکند و تهیه‌کننده را مجبور به فعالیت‌های دیگر کند یا می‌تواند فعال باشد و خودش را در سطح بالا نگه دارد. از کار خودمان نمی‌خواهم مثال بزنم ولی مثلاً می‌توانیم از «کریستیانو رونالدو» به عنوان یک انسان حرفه‌ای و درجه یک الگوبرداری کنیم. او در زندگی‌اش کاملاً حرفه‌ای با همه چیز برخورد می‌کند چون یک ورزشکار حرفه‌ای است. احساس من بر این است که چنین عواملی به اتفاقی که شما اشاره کردید بستگی دارد. دوستانی هم که از گذشته و دهه‌های قبل هنوز در ذهن مخاطبان باقی مانده‌اند دلیلش این است که ما ده خواننده داشتیم و در آن زمان راحت‌تر می‌شد مطرح شد. درباره هنر این دوستان صحبت نمی‌کنم و مثلاً هنر و صدای دکتر محمد اصفهانی بی‌نظیر است یا آقای عصار، خاص هستند و برای همه آنها احترام قائل هستیم و اساتید ما هستند. نکته مهم این است که آن دوره حمایت تلویزیون وجود داشت و مطرح شدن بین ده نفر راحت‌تر از امروز بود. در حالی که امروز اگر آهنگی را روی یک صفحه قرار دهید، دو ساعت بعد از آن صفحه می‌رود چون کارهای جدید لحظه به لحظه منتشر می‌شوند. تولید بی‌رویه آثار موسیقی به دلیل عدم مدیریت هم یکی از دلایل حذف تدریجی برخی خواننده‌ها است. در بحث تولید بی‌رویه باید بگویم که اگر ما ده مدیر خوب ولی دو مدیر بد داشته باشیم، همه چیز را تحت الشعاع قرار می‌دهند و باعث می‌شود توان شما کم شود. نکته جالب این است که مایکل جکسون به عنوان سلطان پاپ دنیا 5 آلبوم دارد و بابک جهانبخش 8 آلبوم رسمی‌دارد و دهها تک‌آهنگ دارد! این نشان می‌دهد که بازار موسیقی ما استانداردهایش را از دست داده است.

*من و محمدرضا خانزاده در طول کار مشکلات زیادی داشتیم ولی اصل را از بین نبرده‌ایم*

*تقریباً جواب سوال بعدی من را هم دادید! چون می‌خواستم این را بپرسم که بابک جهانبخش چگونه توانسته هنوز خودش را در عرصه رقابت حفظ کند و کنسرت‌ داشته باشد و آلبوم منتشر کند؟
یکی از مهمترین عوامل، مدیریت آقای «محمدرضا خانزاده» بوده است. من و محمدرضا خانزاده در طول کار مشکلات زیاد داشتیم و اختلاف نظرهایی هم بوده که شاید شما هم در جریان باشید ولی اصل را از بین نبرده‌ایم. با وجود اختلاف نظرهایی که بعضاً داشتیم، احترام را از بین نبردیم و تلاش کردیم مسائل را حل کنیم و با هم پیشرفت داشته باشیم. نه من این چند سال همکاری و دوستی را به جایی فروختم و نه ایشان نسبت به کارش بی‌غیرت بوده و همیشه با غیرت به این همکاری نگاه کرده است. درخت در یک جا ریشه می‌دواند و اگر مدام جا به جا کنید، خشک می‌شود. خیلی‌ها شاید تحت تأثیر قرار بگیرند و بخواهند فضای خودشان را بهتر کنند، پس از یک مشکل کوچک تغییرات ایجاد می‌کنند و تغییرات به آنها لطمه می‌زند. درباره دوستان خودم باید بگویم که تغییرات زیاد تهیه‌کننده و مدیر برنامه باعث نابودی خواننده می‌شود. دوستی می‌شناسم که بیست مدیر برنامه عوض کرده و این فاجعه است.

*ثبات کاری جالبی در طول این سال‌ها داشتی. نزدیک هفت سال است که با محمدرضا خانزاده مشغول کار هستی و حدود 6 سال است که با این ارکستر فعالیت داری. کمی هم درباره مدیریت خودت بر کارها بگو.
درباره ارکستر من مدیریت خاصی انجام ندادم. سهم بیشتر مدیریت ارکستر بر عهده رضا خانزاده بوده است. تنها نکته درباره مدیریت ارکستر توسط من این بوده که هیچ وقت نگاه از بالا نداشتم. در گروه هم «رضا تاجبخش» آدم مثبتی است و اهل رئیس‌بازی نیست. به همین دلیل همکاری بین ما تداوم پیدا کرد. در یک جای دیگر هم من با خودم کنار آمدم این بود که برای کیفیت بهتر ارکستر، بیشتر هزینه کردم. در حالی که هر خواننده‌ای اگر جای من بود بابت چنین ارکستر قوی این هزینه را نمی‌کرد. من در طول سالیان می‌توانستم بیشتر پول داشته باشم ولی به خاطر کیفیت از آن گذشتم و ناراحت نیستم چون برای کارم ارزش قائل هستم. به اعتقاد من هر چقدر که معروف‌تر می‌شوید، هزینه‌های شما بیشتر خواهد شد. در حالی که خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر معروف شوند باید از جایگاه خود سواستفاده کنند و بگویند که آهنگ یا ترانه مجانی می‌خواهند.

*روز اول که خبر فعالیت شما با این ارکستر منتشر شد بعضی‌ها می‌گفتند که بابک نمی‌تواند با چنین گروهی کار کند چون برخی از آنها پیشکسوت هستند و سن بیشتری نسبت به سایر اعضا دارند.
رضا خانزاده برای حفظ گروه خیلی تلاش کرد. در مواردی من دلسرد می‌شدم ولی من به گروه و رضا خانزاده اعتماد کردم. شاید اگر به من بود با این ارکستر فقط دو سال کار می‌کردم. وقتی هر کسی در یک گروه ستاره است، راضی‌کردن همه کار سختی است. در روزهای اول تنش‌های بیشتری داشتیم اما در ادامه فاز همه تغییر کرد و شرایط بسیار مساعد شد.

*هر چیزی که زیاد شود در نگاه مردم ایران چیپ می‌شود*

*در بحث تداوم فعالیت‌های شما این دیدگاه وجود دارد که می‌گویند مخاطب ترانه‌ها، موسیقی و نوع خواندن بابک جهانبخش در حال کاهش است. در عین حال مخاطب کارهایی که لحن اعتراضی دارند و صداهایی که به قول معروف کلفت‌تر هستند در حال افزایش است. خودت چه نظری داری؟
همه می‌توانند انتقاد کنند و حرف زدن راحت است. ایستادن روی استیج و چشم در چشم مردم خواندن، دنیای دیگری دارد. الان در نقطه‌ای هستم که همه حق دارند درباره من نظر بدهند ولی هیچکس جای من نیست. اگر توانستند در نقطه ای که من ایستاده ام بایستند و دوام بیاورند، آن زمان می‌توان تحسینشان کرد. من مسیر خودم را طی می‌کنم و مخاطبم به اجراهایم می‌آید و کارهایم را می‌شنود و نقدها هم برایم محترم است. دلیل اینکه سبکم را تغییر نمی‌دهم این است که صدایم احساسی است. آقای علیرضا عصار با آن صدای حماسی خودشان یک مسیر را می‌روند یا آقای سالار عقیلی با آن صدای ملی در یک مسیر موفق هستند و من هم در این مسیر موفق هستم. من اگر بخواهم «همه جان و تنم وطنم وطنم» را بخوانم روی مخاطب تأثیر نمی‌گذارد. اما اگر از عاشقانه‌های مثبت بخوانم تأثیرگذار می‌شود! مثلاً بعضی ها هم می‌گویند که چرا تو کار اجتماعی نمی‌خوانی؟ صدای من برای خواندن کار اجتماعی مناسب نیست.

  • *در این فضایی که ایجاد شده و بر مخاطب غالب شده احساس خطر نمی‌کنید؟
    نه. چون اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است. من اصلاً اهل موج‌سواری نیستم و مثلاً اگر جام جهانی باشد آهنگ نمی‌خوانم یا برای تولد کسی کار تولید نمی‌کنم. نمی‌توانم روی این موج ها سوار شوم چون مولف هستم و موسیقی من این است. موسیقی پاپ یک گستره‌ای دارد که اگر بخواهید خارج از آن گستره کار تولید کنید و متفاوت باشد مردم گوش نمی‌کنند. موسیقی پاپ متفاوت بدون مخاطب را چه کسی گوش می‌کند؟ فکر می‌کنم فقط هنر هنرمند او را بین مردم نگه نمی‌دارد. بلکه باید کاراکتر داشته باشد و محبوب باشد و به مخاطبان خود حس خوب بدهد. من روزی سه پست در فضای مجازی منتشر می‌کنم و بعضی ها می‌گویند چرا کلاس خودت را حفظ نمی‌کنی و ماهی یک پست منتشر کن! اما من همین هستم و می‌خواهم حال مخاطبم را خوب کنم. شاید یک روز صبح حال خودم خوب نباشد اما برای مخاطب آرزوی روز خوب می‌کنم چون وظیفه ام این است که حال مخاطبم را خوب کنم. این نکته را هم باید بگویم که از لحاظ فنی و موسیقی مسیرم را اشتباه نرفته ام. این همه قطعه منتشر کرده ام که همگی حرفه ای تولید شده‌اند که ممکن است برخی از آنها مورد پسند عموم نباشد یا شاید مخاطب، زمانی از من اشباع شود که طبیعی است.
  • *کارهای شخص یا گروه خاصی که آن لحن اعتراضی که گفتم دارند را پیگیری می‌کنید؟
    کارها را به صورت اتفاقی می‌شنوم. من کسی را نمی‌توانم زیر سوال ببرم چون هر کسی جای خودش است و خودش برای سبکش تصمیم می‌گیرد. اگر نظر من به عنوان یک مخاطب را بخواهید، طرفدار این لحن اعتراضی جدید بازار موسیقی نیستم. نمی‌توانم بگویم که اشتباه می‌کنند یا درست است چون تفکر من برای خودم است و آن دوستان هم تفکر خودشان را دارند.

*فکر می‌کنید این استایل ماندگاری دارد؟
تجربه من می‌گوید ماندگاری ندارد. هر چیزی که زیاد شود در نگاه مردم ایران چیپ می‌شود. همه گیر شدن یک مدل موسیقی هم حدی دارد و اگر از حدی فراتر برود، از چشم مخاطب می‌آفتد. هنرمندان بسیار خوبی داریم که از نقطه صفر به صد و از صد به صفر می‌رسند.

*رمز ماندگاری در بازار موسیقی راضی کردن مخاطب عام و خاص است*

*در نقطه مقابل این دوستان هم خوانندگانی هستند که کارهای عاشقانه ریتمیک می‌خوانند و از جمله آنها می‌توانم به حامد همایون یا بهنام بانی اشاره کنم. با توجه به اینکه همیشه می‌گویند مردم ایران کارهای شاد را دوست دارند، فکر نمی‌کنی کار این دوستان هم ماندگار باشد؟
نمی‌توانم نظر بدهم و آرزو دارم همه خواننده‌ها ماندگار باشند چون هیچکس جای دیگری نیست. اما به نظر من رمز ماندگاری در بازار موسیقی راضی کردن مخاطب عام و خاص است. یعنی شما باید مخاطب عام را به همراه مخاطب خاص داشته باشید.

*کار بسیار سختی است.
می‌توانید دو قطعه نزدیک به بازار و دو قطعه برای مخاطب خاص منتشر کنید. اصلاً دو قطعه منتشر کنید که فقط بیست نفر شنونده داشته باشد اما مطمئن باشید که همان بیست نفر سالیان سال همراه تو خواهند بود. دو هزار نفری که به کنسرت من می‌آیند با احترام باید بگویم که به کنسرت دیگران هم می‌روند. این هم خوب است چون از دید مارکتینگ موثر هستند اما از دید ماندگاری باید مخاطب خاص یا اصطلاحاً دوآتیشه‌ها را همراه خودت داشته باشی و راضی کنی.

*از آن دست خواننده‌هایی هستی که افزایش و گسترش مخاطبانش مهم نیست و دوست داری یک طیف مشخص اما همیشگی داشته باشی. درست است؟
ما بخواهیم یا نخواهیم مخاطب اضافه می‌شود. من خیلی از مخاطبانم را در کنسرت به دست آورده‌ام. یعنی خیلی ها به صورت گذری همراه یک دوست به کنسرت من آمده‌اند و سپس پیام داده‌اند که کارهای شما را نشنیده بودم ولی از امشب طرفدارتان هستم. این خوب است و شما می‌توانید چنین افرادی را همراهتان داشته باشید. من اصولاً نگاه به لایک و فالوئر ندارم.

*به نظرم نگاه تجاری هم نداری!
اگر بگویم نگاه تجاری نسبت به موسیقی ندارم دروغ است چون کار و زندگی ام است. من به کار خوب فکر می‌کنم و کار خوب طبیعتاً در کنارش بُعد تجاری را هم دارد. اما به پول فکر نمی‌کنم. اگر جایی بروم بخوانم بلافاصله به آقای خانزاده زنگ نمی زنم که فلان اجرا را چند بستی؟! چون برایم کیفیت کار اهمیت دارد.

*سال گذشته «محسن یگانه» قطعه «بهت قول میدم» را منتشر کرد و پرش بزرگی در جذب مخاطب و فروش کنسرت‌هایش داشت. به فکر انجام چنین کاری نیستی که تا از 2 یا 4 سانس به برگزاری 10 یا 20 سانس کنسرت در ماه برسی و وارد جمع رکورددارها شوی؟
قطعه «بهت قول میدم» محسن یگانه به نظر من یک کار فوق‌العاده بود. اما درباره کنسرت‌ها برای اینکه فروش شما از 4 به 10 سانس برسد راه های زیادی وجود دارد که باز نمی‌کنم. نمی‌خواهم خودم را در شش ماه یا یک سال تمام کنم و می‌خواهم آرام آرام اما همیشه بروم. به تفکرهای دیگر هم احترام می‌گذارم چون تصمیم گیرنده نیستیم. محسن یگانه دوست خیلی خوب من است و شک ندارم خود محسن یگانه هم هرگز فکر نمی کرد این کار تا این اندازه مورد استقبال قرار بگیرد. ورژن دوم کار بهت قول میدم هم باعث شد تا تأثیرگذاری بیشتری روی مخاطبان داشته باشد. علت موفقیت قطعه بهت قول میدم، ریشه محسن یگانه بود. محسن در میان مخاطبان ریشه داشت و با یک هول کوچک دوباره به جایگاه خودش بازگشت.

*تازگی هم که ظاهراً همدیگر را دیده بودید!
من و محسن خیلی همدیگر را می‌بینیم! (خنده) اما حقیقتاً او فوق العاده است. جالب است بگویم که از این یکی دو قطعه اخیر که منتشر کردم بازخورد خیلی خوبی گرفتم. این کارها با فصل همخوانی داشت و گویا مخاطب هم دوست دارد صدای من را در ریتم‌ها و فرم‌های جنوبی بشنود.

*کلاً کارهای شادت موفق می‌شود اما کار شاد نمی‌خوانی.
بله اما سلیقه خودم متفاوت است.

*سلیقه متفاوت است یا کاراکتر شاد نداری؟
کاراکتر من نه شاد و نه غمگین است. چون خیلی احساسی هستم با زمان پیش می‌روم. اگر همه چیز خوب باشد من هم خوب و شاد خواهم بود.

*تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه ثابت به آدم‌ها نگرفته‌ام*

*این روزها یکی از اتفاقات مهم و خبرساز بازار موسیقی، فعالیت تنظیم کنندگان نسل جدید موسیقی نظیر حامد برادران یا مسعود جهانی و… است. این هنرمندان به عبارتی مدیریت تولید آثار خواننده‌ها را بر عهده می‌گیرند و در اغلب پروژه‌هایشان هم موفق بوده‌اند. به فکر این قبیل همکاری‌ها با چهره‌های جوان تر هستی؟
با حفظ احترام نسبت به تمامی‌دوستان و براساس تفکر و تجربه خودم باید بگویم که تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه ثابت به آدم‌ها نگرفته‌ام. به همین دلیل فکر می‌کنم هنر به نوعی است که باید در آن از سلایق و افراد مختلف استفاده کرد. شاید جایگاه ثابت در یک مقطع خوب باشد اما از یک مقطع تبدیل به تکرار می‌شود. فکر می‌کنم راهی که خیلی از دوستان پیش می‌روند دوام چندانی نداشته باشد.

*در کارها و آلبوم‌هایی که تولید می‌کنی تماماً تفکر خودت دخیل است؟ چون به بحث نتیجه نگرفتن از جایگاه ثابت آدم‌ها اشاره داشتی این سوال برایم پیش آمد.
این حرف نباید بد برداشت شود چون من نتیجه خوبی نگرفتم. اگر من همه چیز را دست یک نفر سپردم، پس از مدتی شرایط آن آدم را تغییر داد. من خیلی رُک صحبت می‌کنم و به همین دلیل می‌گویم که نمی‌توان جایگاه ثابت داد چون نتیجه معکوس حاصل می‌شود. در چنین شرایطی متأسفانه دوستی شدید، تبدیل به دشمنی بزرگ می‌شود به همین دلیل تعادل در دوستی و همکاری بهترین اتفاق است. کلاً کارهای تیمی هم در ایران دوام چندانی نداشته است. البته همکاری همایون شجریان و سهراب پورناظری به نظرم یک تیم‌ورک موفق است اما شاید دلیل موفقیتشان این باشد که پاپ نیستند و در فضای پاپ چنین همکاری هایی سخت است. در فضای موسیقی سنتی تعداد هنرمندها کمتر است و شاید به همین دلیل راحت تر با هم کنار می‌آیند. شاید هم مَنِش آنها متفاوت باشد.

*با توجه به ثباتی که در همکاری با تهیه‌کننده و ارکستر داشتی فکر می‌کردم در این زمینه هم بتوانی به آن شکل عمل کنی.
باز هم می‌گویم که برای یک مقطع خوب است اما برای طولانی مدت جواب نمی‌دهد. اگر بازار موسیقی ما برای یک آدمی‌که کنار تو قرار می‌گرفت آنقدر درآمدزا بود که قطعاً کنارت می‌آیستاد. ولی او پس از مدتی خودش نمی‌آیستد چون بارها از تنظیم‌کننده‌ها شنیده‌‌ام که می‌گویند من یک تنظیم می زنم نهایتاً با قیمت 10 میلیون تومان ولی چرا خواننده چندین برابر از همان کار پول در بیاورد؟ در کشورهای دیگر هزینه‌های تولید کار بالا است و همه عوامل از لحاظ مالی تأمین می‌شوند و چنین مسائلی وجود ندارد.

*شکل دیگر کار هم این است که تنظیم‌کننده و آهنگساز و ترانه‌سرا تا پایان عمر از اجرای آن قطعه بهره مالی دارند. در ایران هم کم کم آهنگسازان و تنظیم‌کننده ها در حال حرکت به این سمت هستند.
این مدل کاری در ایران هم جواب نمی‌دهد. اگر ما آدم‌های ماشینی بودیم می‌توانستیم با قوانین و قراردادها جلو برویم ولی احساسی هستیم و به همین دلیل هم مشکلات زیادی داریم.

*درباره کارهای این تنظیم‌کننده هایی که نام بردم و چهره های دیگر نسل جدید چه نظری داری؟
در میان کارهای نسل جدید تنظیم‌کننده های موسیقی هم کار خوب و هم کار تکراری شنیده ام.

*چون برخی منتقدان این تنظیم‌کننده‌ها می‌گویند که این دوستان یک موج هستند.
اگر بخواهید فقط به بازار نگاه کنید زود تمام می‌شوید و در این بین باید کارهایی داشته باشید که مخاطب خاص را مدنظر قرار دهد و تاریخ مصرف نداشته باشد. آهنگی که صرفاً برای موفقیت یکی دو ماهه باشد اعتبار هیچ هنرمندی نیست.

*البته خواننده‌ای که مثل تو به این جایگاه رسیده می‌تواند چنین دیدگاهی داشته باشد.
درست است ولی خواننده‌های جوان هم باید این موضوع را در نظر داشته باشند. همچنین باید به این نکته اشاره کنم که ترانه هم یکی از اِلِمان‌های مهم ماندگاری است. ترانه سطحی مثل عطر خوش بویی است که زود از بین می‌رود ولی ترانه ای که مثل عطر خوب ماندگار باشد، خاطره سازی می‌کند.

*عملکرد تیمی‌در میان برخی ترانه‌سراها هم گسترش پیدا کرده*

*در همین بحث ترانه یک نکته جالب برای من این است که با برخی برندهای عرصه کلام و ترانه تا کنون همکاری نکرده ای ولی گاهی اوقات نام برخی ترانه‌سراها را برای اولین بار پای کارهای تو می‌بینیم.
این قضیه به صورت اتفاقی پیش آمده است. یک بار خواستم با یکی از همین دوستان برند کار کنم اما وقتی ترانه‌سرای مطرح ما کار خوبش را به من نمی‌دهد چطور می‌توانم همکاری کنم؟ نمی‌گویم کاری که ایشان در اختیار من گذاشت بد بود ولی آن چه که باید باشد نبود و این یعنی من نمی‌خواهم با تو کار کنم. از آن ترانه‌سرا که اتفاقاً دوستش هم دارم ترانه ای گرفتم که به شما هم اگر نشان می‌دادم می‌گفتید چرا همچین کاری کرده است؟!

*دلیل خاصی داشته است؟
متأسفانه عملکرد تیمی‌در میان برخی ترانه‌سراها هم گسترش پیدا کرده و اصطلاحاً هرکدام تیم خودشان را در میان خواننده‌ها و آهنگسازان دارند. در حالی که من به آن عزیز اعتماد کردم و دوست داشتم ترانه خوبش را به من بدهد ولی اینطور نشد.

*یک اتهامی‌که نسبت به خواننده‌ ها بیان می‌شود این است که سراغ چهره های مطرح عرصه ترانه نمی‌روند تا پول کمتری بدهند.
درباره من اینطور نیست و حتی به خاطر دارم در اولین همکاری با محسن شیرالی هم تمامی تعهدات مالی را انجام دادیم! اما محسن شیرالی در ادامه یکی از بهترین دوستان من شد ولی کار درستی نیست که همه ترانه هایم را از او می‌گیرم. یک بار فراخوانی برای ترانه صادر کردم اما متأسفانه هزار ترانه بد برایم آمد. باورم نمی‌شد که هزار ترانه برای من آمد ولی یک مورد هم کار خوب در آن نبود. دلیلش هم این است که ترانه‌سرایان ما سراغ مطالعه نمی‌روند. از سوی دیگر هم مقوله ترانه کاملاً ذاتی است. با حفظ احترام برای همه هنرمندان ایران باید بگویم که استعدادهای مسابقه آمریکن آیدل را واقعاً در ایران نداریم. در آن مسابقه خواننده نوجوانی داریم که وقتی می‌خواند من خجالت می‌کشم! علت این است که آنها به صورت ریشه ای به موسیقی بها داده‌اند. به کارهای خوب، جایگاه و جایزه می‌دهند. ولی در ایران به کارهای خوب جایزه می‌دهند؟

*موسیقی بسیار مظلوم است اما موسیقی پاپ از همه هنرها مظلوم‌تر است*

*البته تو در اولین جشن سالانه «موسیقی ما» بابت قطعه «من و بارون» برنده تندیس طلایی بهترین قطعه پاپ شدی.
سایت «موسیقی ما» به عنوان یک رسانه معتبر بانی اهدای تندیس به من و سایرین شد اما چرا برای ما جشنواره برگزار نمی‌شود؟ مگر موسیقی با سینما چه تفاوتی دارد؟ ما که نجیب تر هم بودیم و با حفظ احترام باید بگویم برخی اتفاقات آن طرف در سمت ما رخ نمی‌دهد. ما همیشه حواسمان هست که کسی چیزی نگوید ولی می‌بینیم که همه کار در سینما انجام می‌شود. سینماگران هم هیچ کمکی به موسیقی نمی‌کنند چون یک سینماگر بسیار بزرگ چشم در چشم من گفت که تو را نمی‌شناسم! من هم گفتم دم شما گرم و حالا ما باید فیلم‌های شما را ببینیم؟ ایشان هم گفت که ما با فضای موسیقی آشنایی نداریم. متأسفانه این نکته را هم مدنظر قرار نمی‌دهند که خوانندگان باید تیتراژهایشان را بخوانند و آهنگسازان برای کارهایشان باید موسیقی متن بسازند. همیشه هم سینماگران می‌گویند از ما حمایت نمی‌شود ولی بهترین حمایت‌ها برای سینما است.

*کلاً در ایران داستان موسیقی متفاوت است.
جایزه گرفتن به هنرمند انگیزه می‌دهد. می‌خواهم به سوال اول تو برگردم و اینکه خیلی از هنرمندان ما بی انگیزه می‌شوند و از رقابت کنار می‌روند. تهیه‌کننده و موزیسین اگر تقدیر شوند برایشان انگیزه می‌شود و در بازار رقابت قرار می‌گیرند. موسیقی بسیار مظلوم است اما موسیقی پاپ از همه هنرها مظلوم‌تر است. چون در کشور ما ارزش بسیار زیادی برای موسیقی سنتی قائل می‌شوند ولی ما حتی نمی‌توانیم به‌اندازه آن دوستان هم صحبت کنیم.

*البته خواننده‌های دهه هفتاد می‌گویند که ما جاده صاف کن بودیم و همه مشکلات برای ما بود و خواننده‌های دهه هشتاد به بعد هیچ مشکلی ندارند و کارشان راحت است.
آن خواننده‌ها هم زحمت کشیدند و بیراه نگفتند و من حداقل قدردان آنها هستم ولی ماجرا این است که خواننده‌های دهه هفتاد ما پولشان را در آوردند و سراغ کارهای دیگر رفتند. یکی برج ساز و دیگر بیزنس‌من شد و به نظر شما کار را رها نکردند؟ در حالی که حضورشان به عنوان پیشکسوت می‌توانست برای ما مفید باشد و متأسفانه بعضی از آن دوستان مقابل خواننده‌های دهه هشتاد هم قرار گرفتند. در صورتی که به عنوان بزرگترهای این کار باید کارهای ریشه ای انجام می‌دادند.

*خودت غیر از موسیقی کار تجاری دیگری نداری؟
گاهی اوقات کارهایی انجام می‌دهم ولی موسیقی کار و شغل اصلی من است. از مشاغل دیگر می‌توانم پول بیشتر در بیاورم ولی موسیقی را از دست می‌دهم. ترجیح می‌دهم زمانی سراغ شغل دیگری بروم که در موسیقی حرف دیگری برای گفتن نداشته باشم.

*یک سوال مهم این است که برای ما از همکاری دوباره با رضا صادقی در قطعه تو که حساسی بگو. چه شد که به سراغ تکرار تجربه من و بارون رفتید و اینکه آیا به‌اندازه آن کار برایتان فیدبک داشت؟ چون برخی مخاطبانت این انتقاد را داشتند که ای کاش همکاری تو با رضا فقط در همان من و بارون خلاصه می‌شد و به سراغ تکرارش نمی‌رفتید.

من اینطور فکر نمی‌کنم. اتفاق قطعه «من و بارون» یک حرکت دلی بود. در آن زمان ما این کار را خیلی اتفاقی خواندیم و دلیلش هم رفاقت من و رضا صادقی بود. آن کار با دو ورژن منتشر شد چون قرار بود در آلبوم رضا صادقی هم من یک کار باشد که هم رضا به تنهایی بخواند و هم ما به صورت دوصدایی بخوانیم. این اتفاق بنا به دلایلی در آن زمان رخ نداد. در این سال‌ها پیشنهادات زیادی برای همخوانی با خواننده‌های مختلف داشتم. پس از اینکه قطعه «دیوونه جان» را با معین راهبر کار کردم، آهنگ بعدی که پیش او بردم به نوعی باعث این همکاری شد و معین راهبر بانی همخوانی دوباره من و رضا صادقی بود. من و رضا دوست داشتیم که پس از اتفاق خوب من و بارون بتوانیم یک همکاری دیگر هم داشته باشیم. احساس من بر این است که کار موفقی بود. اینکه پس از من و بارونی که آنقدر بزرگ شده بود و از جشن سالانه «موسیقی ما» جایزه برده بود، دوباره بخواهید کاری را منتشر کنید که بخواهد واقعاً شنیده شود کار ساده‌ای نیست.

شش سال از تولید من و بارون می‌گذرد و در حقیقت شش سال زمان داشته که بزرگ شود. اگر کمی‌به قطعه تو که حساسی وقت داده شود، به نوبه خودش می‌تواند کار خودش را انجام دهد. اما به نظرم این کار خیلی محبوب بود و من و رضا از این همکاری راضی بودیم.

*همایون شجریان واقعاً فوق العاده است*

*بین صحبت‌ها از همایون شجریان گفتی و یک سوال به ذهنم رسید.
قبل از اینکه هر چیزی بپرسی باید بگویم همایون شجریان واقعاً فوق العاده است.

*خب سوال من این بود که موسیقی سنتی گوش می‌کنی؟
من اگر صدای سنتی داشتم حتماً سراغ موسیقی سنتی می‌رفتم. کارهای همایون شجریان، سینا سرلک و سالار عقیلی را دنبال می‌کنم و ارادت ویژه‌ای هم نسبت به استاد محمدرضا شجریان دارم. موسیقی سنتی ما کلاً یک سر و گردن از هر لحاظ بالاتر است. نشان شوالیه نشان کمی نیست ولی به استاد بزرگ موسیقی سنتی یعنی آقای «شهرام ناظری» اهدا شده است. مسأله این است که ما استاد بزرگ موسیقی پاپ نداریم. در موسیقی سنتی استاد شجریان یا استاد علیزاده و استاد ناظری را داریم که داخل کشور هستند و همه از آنها چیزهای زیادی یاد می‌گیرند.

*قصد نداری در کارهای جدیدت به سمت تلفیق بروی؟
به فکرهای کارهای تلفیقی هستم. اتفاقاً یک نکته جالب بگویم و آن هم اینکه می‌خواهم یک استاد آواز سنتی برای خودم بگیرم. می‌خواهم یک هنرمند امین پیدا کنم تا گوشه ها و ردیف های سنتی را به من یاد بدهد. به نظر تو بد است؟! (خنده)

*بد نیست اما تا کنون از هیچ خواننده پاپی چنین چیزی را نشنیده بودم!
استاد آواز سنتی توان خواندن من را بالاتر می‌برد و در اجرایی کردن آن ایده‌های تلفیقی که دارم برایم موثر خواهد بود.

*آن تلفیق که می‌گویی دقیقاً چه مدلی است؟
استاد آواز سنتی چیزهایی به من یاد خواهد داد که می‌توانم با نگاه بازتری سراغ تلفیق بروم. اما من اصول موسیقی سنتی را نمی‌دانم و به همین دلیل باید تعلیم ببینم. البته گوشه های ایرانی را در صدایم دارم ولی باید پرورش داده شوند. برای خودم هم یک حس جدید است. فکر می‌کنم عامه مردم تلفیق پاپ و سنتی را دوست دارند.

*اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده به دلیل نگاه مثبت اهالی پاپ است*

*کارهای خواننده‌ها یا گروه های موسیقی تلفیقی را دنبال می‌کنی؟
چند قطعه گروه چارتار را دوست دارم. قطعاتی از هوروش بند شنیدم که تم سنتی تر داشتند و جالب بود. چند قطعه آقای سینا سرلک را دوست دارم و به نظرم علیرضا افکاری هم آهنگساز بسیار خوبی است و همکاری های این دو هنرمند جالب بود.

*این روزها موسیقی تلفیقی از لحاظ جذب مخاطب به رقیب جدی موسیقی پاپ تبدیل شده و خیلی‌ها می‌گویند دلیل گرایش اهالی پاپ به سمت تلفیق هم همین احساس خطر است.
اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده به دلیل نگاه مثبت اهالی پاپ است. چون آن دوستان از موسیقی پاپ برای خودشان برداشته‌اند و موسیقی آنها جذاب شده است. به همین دلیل اهالی پاپ بیشتر مهمان‌نوازی کرده‌اند. گوش مردم از موسیقی پاپ پر است و کارهای تلفیقی برایشان طعم و ذائقه جدید است. اما خاویار همیشه خاویار است ولی فلافل و بندری همیشه فلافل و بندری است! (خنده) من دوست دارم ماکارونی را با سماق بخورم اما مهم این است که ذات غذا همان ماکارونی است. در نهایت به نظرم همه چیز دوباره به اصل خودش باز می‌گردد.

*حتی در موسیقی سنتی هم خیلی ها به سمت پاپ آمده‌اند.
بعید نیست چند وقت دیگر کار راک بشنویم که وسط آن چهچهه سنتی و پایانش تنظیم‌هاوس باشد! (خنده) همه کار انجام می‌دهیم تا مخاطب راضی باشد. اما از این طرف هم خوب نیست و یک مقدار خودمان باید ترمز کنیم. چندی پیش جمله ای خواندم که بی ربط نبود. آن هم این بود که اگر از یک نفر معذرت خواهی کنید بقیه در صف می‌ایستند. مدتی قبل فراموش کردم در صفحه شخصی خودم از یک شهر تشکر کنم. برخی نوشتند چون شهر ما کوچک بود شما تشکر نکردید و من از آنها تشکر کردم. چند شهر دیگر هم آمدند و گفتند که چرا از ما تشکر نکردید؟! همه را نمی‌توانید راضی کنید و به همین دلیل اگر من بخواهم کار تلفیقی انجام بدهم صرفاً در حد یک ناخنک زدن است. گاهی اوقات بعضی ها درویش می‌شوند و کلاً همه چیزشان تغییر می‌کند اما من نمی‌خواهم کلاً مدلم را تغییر بدهم!

*اگر بخواهیم از بحث تلفیق و احوالات موسیقی خارج بشویم یک سوال من دارم آن هم اینکه به نظر می‌رسد رابطه‌ات با تلویزیون چندان خوب نیست!
رابطه من با تلویزیون خوب است. اگر آنها به ما لطمه نزنند قدردانشان هستیم! مخاطب حرف من مدیریت یا سازمان صدا و سیما نیست و درباره برخی تولیدکنندگان برنامه ها صحبت می‌کنم. داستانی که وجود دارد این است که می‌گویند شما به برنامه ما بیایید. با عشق و تلاش سایر برنامه های خودمان را لغو می‌کنیم و به آن برنامه تلویزیونی می‌رویم و می‌گویند که مثلاً یک ویدئو می‌خواهیم از شما بسازیم. ویدئو را می سازند و می‌بینید که دقیقاً شما را از طلا به حلبی تبدیل کرده‌اند! بعد می‌گویید که پخش نکنید و من به عنوان مهمان به برنامه شما می‌آیم اما دوست عزیزمان گوشی تلفنش را خاموش می‌کند و آن ویدئو را پخش می‌کند! سپس سیر انتقادات به سمت شما می‌آید و باید خرابکاری آنها را با چند کار جبران کنید چون سطحتان را تغییر می‌دهند. حتی حق و حقوق مادی و معنوی آن اثر هم داده نشد. امسال عید هم یک آهنگ دیگر برای تلویزیون داشتم که حق و حقوق مادی و معنوی اش داده نشد. آن کار در بخش کارشناسی برنامه «ساعت 25» به عنوان بهترین تیتراژ نوروز امسال انتخاب شد. هیچ جوابی هم نداشتند و من و آقای خانزاده آنقدر سطح پایین نیستیم که بخواهیم به خاطر مسائل مادی دعوا کنیم. من فقط سوالم این است که آن تهیه‌کننده خودش خجالت نمی‌کشد که پس از هفت ماه حتی عذرخواهی هم به خاطر مسائل مالی نکردند. ما همه دستمزدهای عوامل آن کار را خودمان پرداخت کردیم ولی مسأله بی احترامی ‌است و ای کاش می‌گفتند که ما به مشکل خوردیم و پول نداریم! اما با این حرکت‌ها نهایت بی احترامی ‌را می‌کنند. من دو سه تجربه بد در تلویزیون داشتم و به همین دلیل زیاد درگیر تلویزیون نیستم.

*بابت همین است که طی این سال‌ها فقط دو یا سه تیتراژ در تلویزیون داشتی؟
اگر بخواهید تیتراژ بخوانید باید ارزان فروشی کنید. چرا باید سازندگان برنامه‌های تلویزیونی بابت اجرای تیتراژ از خواننده پول هم بگیرند؟ چرا خواننده‌های ما بابت خواندن تیتراژها پول می‌دهند؟ دوستان دیگر پول داده‌اند و همه را بد عادت کرده‌اند و آقای تهیه‌کننده می‌گوید که فلانی برای اجرای تیتراژ پول هم می‌دهد حالا تو بابک جهانبخش هستی که باش! (خنده) نکته بد دیگر هم این است که بعضی ها بابت تیتراژهای تلویزیونی دلالی می‌کنند. صدا و سیما متأسفانه چنین اجازه ای را داده و اگر جلوی این روند را نگیرد خودش ضربه می‌خورد. چون هنرمندانی که سطحی در میان مخاطبان دارند با این رسانه همکاری نمی‌کنند و مخاطب را از دست می‌دهند. قبلاً همه چیز خوب بود ولی برخی عزیزان روندها خراب کردند. این ارزان‌فروشی که عنوان کردم صرفاً شامل تیتراژ نیست چون برخی دوستان عزیز در کنسرت‌های خارجی ارزان فروشی می‌کنند. راه خراب می‌شود و تهیه‌کننده های خارج از کشور فکر می‌کنند که باید پول هم بگیرند. یک بخش از هر چیزی، تجارت و بخش دیگر هم جایگاه است. شما باید جایگاه آدم‌ها را بشناسید و متوجه شوید که آدم‌ها تفاوت دارند.

*فکر می‌کنم یک بخش از این صحبت‌هایت دوباره به همان داستان های «ماه عسل» و «احسان علیخانی» باز می‌گردد.
می‌تواند به آن داستان هم برگردد. در حرفه‌ای بودن احسان علیخانی شکی نیست. ما به مشکل حاد و خاصی نخوردیم و به نظر من در مجریان تلویزیون از همه حرفه ای تر کار می‌کند. اما باید بپذیریم که دیگر برای احسان علیخانی، بابک جهانبخش مهم نیست. یک روز شاید مهم بود ولی الان جایگاهش به قدری تغییری کرده که شکل دیگری به قضیه نگاه می‌کند. اینکه ما با تغییر جایگاهمان، نگاهمان به اطراف تغییر کند نگاه چندان اصیلی نیست.

حقیقتش را بخواهید تلویزیون برای من مهم نیست چون مخاطب من مردم هستند. یک صفحه شخصی هم دارم و خوشحال هستم که از آنجا با مخاطبانم ارتباط دارم. فکر کنم کسی مثل من نبوده که نه تیتراژ خوانده و نه حاشیه خاصی داشته اما کارش را دارد انجام می‌دهد.

* به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته‌اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش!*

*در حال حاضر به موازات صدا و سیما یک رسانه جدید به نام شبکه نمایش خانگی رونق پیدا کرده است و سریال‌های پرمخاطبی دارد. خواننده‌هایی که در این رسانه کار می‌خوانند هم تقریباً همگی موفق می‌شوند. از جمله محسن چاوشی، فرزاد فرزین و فریدون آسرایی که کارهایشان طی یکی دو سال اخیر مخاطبان زیادی داشته است. کارهای این فضا را دنبال می‌کنی و پیشنهادی برای این عرصه نداشتی؟
به نظر من خواننده‌های شبکه نمایش خانگی کارهای خوبی تولید می‌کنند و در این رسانه فیلم‌های خوبی هم دیدم. پارت اول سریال شهرزاد جذاب تر بود و این فیلم را دوست دارم. اصولاً فیلم‌هایی که داستانشان در قدیم است را دوست دارم و یکی از حسرت‌های من این است که چرا در قدیم به دنیا نیامدم و این زمان از دنیا نصیبم شد! چون با پیشرفت تکنولوژی احساس در دنیا کاهش پیدا می‌کند. همچنین پیشنهاد بازی در سریال عاشقانه به من داده شده بود. البته از طریق آقای منوچهر هادی نبود و خودم نرفتم و ریسک نکردم.

*چرا؟
حضور خواننده‌ها در این سریال‌ها صرفاً برای استفاده تبلیغاتی است و نقش خوبی به خواننده‌ها نمی‌دهند. به این ترتیب می‌روید می‌بینید که شأن و منزلت شما پایین می‌آید.

*اما برای فرزاد فرزین که هم در این فیلم بازی کرد و هم خواند اتفاقات بدی رخ نداد.
نگاه شما با نگاه من تفاوت دارد. آهنگ ها را تأیید می‌کنم ولی اگر من بودم بازی نمی‌کردم. آقای فرزاد فرزین بازی اش خوب است ولی من ترجیح می‌دهم خواننده بمانم.

*یعنی دوست داری یک نقش خاص یا نقش اول داشته باشی؟
اگر روزی بخواهم وارد عرصه بازیگری شوم، نقش خواننده را بازی نمی‌کنم. دوست دارم قبل از ورود به بازیگری، دوره ببینم و دلم می‌خواهد کارگردان یا سرمایه گذار آن فیلم بگوید اگر بازی تو بد بود آنقدر برداشت می‌کنیم تا بازی خوب از تو بگیریم. کلاً اینکه در یک فیلم خواننده گیتار به دست بگیرد و چند کار بخواند کلیشه شده است. فیلم سینمایی «پر پرواز» اوج این داستان بود و شادمهر عقیلی به موقع وارد بازیگری شد و این کار را انجام داد. به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته‌اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش! (خنده)

*بعضی کارها را دیگر خودم خجالت می‌کشم روی صحنه بخوانم!*

*از کارهای جدید و آلبوم جدید چه خبر؟
هنوز با خودم درگیر هستم که اصلاً آلبوم منتشر کنم یا منتشر نکنم.

*در یک مصاحبه قول بعد از محرم و صفر را برای انتشار آلبوم داده بودی.
همه قول می‌دهند و عمل نمی‌کنند حالا ما هم مثل همه! (خنده) اما من دوست دارم آلبوم منتشر کنم ولی ناگهان ده کار با همدیگر می سوزد.

*عوامل کارهای جدید همان هنرمندان کارهای گذشته ات هستند؟
عوامل کارها تغییر نکرده‌اند ولی ادبیات کارهای جدیدم متفاوت است. در میان کارهای جدیدم دو شعر دارم و ترانه نیست.

*فکر کنم این چیزهایی که می‌گویی نشانه های نزدیکی به چهل سالگی باشد!
واقعاً بعضی کارها را دیگر خودم خجالت می‌کشم روی صحنه بخوانم!

*برای این حرف ها زود است چون ظاهر و استایلت که کاملاً جوان است.
من آدم عمیقی هستم و از نظر تفکرات، سطحی نیستم. پدر بودن روی من تأثیر گذاشت و خیلی از ترانه هایی که این روزها می‌شنوم دیگر حالم را عوض نمی‌کند. مثلاً در کارهای جدیدم یک بیت دارم که می‌گوید:«من یکان عدد هیچم و از هیچ پُرم/چون سکوت آمدم تا به کسی برنخورم.» این کار سروده محسن شیرالی است. باید اجازه بدهیم بعضی تغییرات خودش رخ بدهد.

*و اینکه به پدر شدن اشاره کردی و به عنوان سوال آخر می‌خواهم بدانم دوست داری آرتا خواننده شود؟
من نمی‌توانم برای آرتا تعیین تکلیف کنم. تنها چیزی که از صمیم قلب می‌خواهم این است که آرتا معروف نشود. دوست دارم اگر مشهور می‌شود مثلاً در پزشکی مشهور شود چون شهرت خوانندگی و هنر و سینما، خودت را از خودت می‌گیرد و مریضی های روحی به تو اضافه می‌کند. اگر آن آدم جنبه نداشته باشد پس از یکی دو سال می‌تواند بیمار شود. نوسان در شهرت وجود دارد و همیشه در تیررس و مقایسه و قضاوت هستی. گاهی می‌گویی اصلاً من بد هستم و نمی‌خواهم هر روز مقایسه شوم. شما روی همه چیز مقایسه می‌شوید و به همین دلیل می‌گویم، عادی زندگی کردن در نهایت بهتر است. پتانسیل آرتیست شدن را دارد و دیروز به من می‌گفت بابا به من پیانو یاد بده! من بخواهم نخواهم شاید وارد خوانندگی شد ولی آرزو می‌کنم هر سرنوشتی که دارد جنبه اش را داشته باشد.

http://musicema.ir/node/327484

 

دانلود آهنگ جدید هوروش بند بنام خالیه جای تو

دانلود آهنگ جدید هوروش بند بنام خنک شد دلت با بالاترین کیفیت
Download New Music Hoorosh Band – Khalie Jaye To
ترانه و آهنگ : آرش ای پی , تنظیم : مسعود جهانی
برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید …
متن آهنگ جدید هوروش بند بنام خالیه جای تو :
خالیه جای تو بستم پر و بال تو که نری من دورت باشم بگردم
تو دلت میخواست بری گم شدی تو این شبا از کجا پیدات کنم کجا دنبالت بگردم
دیوونم کردی تو آخه چیو آتیش میزنی هر چقدر دور میشی بازم تو بهم نزدیک تری
با تو آخه دیگه عقلم از توی این سر پرید مثل باد و مثل بارون رفتی سریع
دیوونم کردی تو آخه چیو آتیش میزنی هر چقدر دور میشی بازم تو بهم نزدیک تری
با تو آخه دیگه عقلم از توی این سر پرید مثل باد و مثل بارون رفتی سریع
♫♫♫♫♫♫
آهنگ جدید هوروش بند بنام خالیه جای تو
♫♫♫♫♫♫
خالیه جای تو پیشم من میترسم تا ابد طاقت نیارم
عالیه اگه تو باشی من به این دوری دیگه اصلا عادت ندارم
دیوونم کردی تو آخه چیو آتیش میزنی هر چقدر دور میشی بازم تو بهم نزدیک تری
با تو آخه دیگه عقلم از توی این سر پرید مثل باد و مثل بارون رفتی سریع
دیوونم کردی تو آخه چیو آتیش میزنی هر چقدر دور میشی بازم تو بهم نزدیک تری
با تو آخه دیگه عقلم از توی این سر پرید مثل باد و مثل بارون رفتی سریع

http://pop-music.ir/

امید حجت نگاه من جهانی است مثل اصغر فرهادی

موسیقی ما – درست است که از اولین نوازنده‌های حرفه‌ای گیتار الکتریک در موسیقی پس از انقلاب است، یا یکی از چهره‌هایی که اوایل دهه هفتاد با زنده‌یاد «افشین یداللهی» همکاری کرده و ترانه‌ای از او را در تیتراژ یک سریال خوانده، اما هیچ‌گاه ادعایی روی تصاحب عنوان اولین بودن ندارد؛ چراکه اصولاً کاراکترش آرام و بی‌حاشیه است.

پس از سال‌ها همکاری با خوانندگان مطرح در مقام نوازنده و آهنگساز و تنظیم‌کننده، حالا چند سالی می‌شود که دغدغه اصلی و این‌بار مستمر امید حجت، فعالیت جدی در عرصه خوانندگی است. اتفاقی که اگر از همان دهه هفتاد پیگیرش می‌شد، شاید الان حیطه کاری‌اش کلاً متفاوت بود و وجه خوانندگی او شهرت بیشتری داشت. امید حجت پیش از نوروز 96، آلبوم «My name is Love» را به زبان انگلیسی- فارسی منتشر کرد. اثری که قرار است سبک و سیاقش ادامه داشته باشد و این موزیسین قصد دارد در همکاری با سازمان ملل و یونسکو چند قطعه بین‌المللی دیگر را هم تولید کند.

در یکی از روزهایی که امید حجت مشغول تولید قطعات جدید و همچنین مدیریت مرکز هنری جدیدش در باشگاه انقلاب بود، با او به گفت‌وگو نشستیم و درباره همه سال‌های فعالیتش گپ زدیم. برنده تندیس طلایی بهترین نوازنده از دومین جشن سالانه «موسیقی ما» در این گفت‌وگو نکات جالبی درباره همکاری با خواننده‌های مختلف، اوضاع این روزهای موسیقی و همچنین اهدافش برای آینده عنوان کرد.

* شما سال‌ها است که در حوزه موسیقی فعالیت می‌کنید و فکر می‌کنم جزء اولین کسانی بودید که بعد از انقلاب نامتان به عنوان نوازنده گیتار الکتریک در اجراها و آلبوم‌های موسیقی ثبت شد. آشنایی‌تان با موسیقی چطور شکل گرفت؟
من در خانواده‌ای به دنیا آمده‌ام که شدیداً به شعر و موسیقی گرایش داشت. مثلاً زنده‌یاد استاد جلیل شهناز، از اقوام نزدیکم بود. پدر خودم هم خواننده بسیار خوبی است که دوست نداشت شغلش خوانندگی باشد و به پزشکی علاقه داشت. او اگر در حوزه موسیقی فعالیت می‌کرد، مطمئنم که یکی از بهترین صداهای کشور بود. این ریشه از ابتدا در من وجود داشت و همیشه صدای موسیقی خوبِ اصیل ایرانی در خانواده‌ام شنیده می‌شد تا اینکه با شخصی آشنا شدم که نوازنده بسیار خوب گیتار بود و به این ساز گرایش پیدا کردم. موسیقی‌های اولد سانگ اجرا می‌کرد و کلاس‌ کاری او روی من تأثیر زیادی گذاشت. به یاد دارم که از کودکی با لهجه بدی «لاو استوری» می‌خواندم. اما علاقه من یک‌باره از موسیقی سنتی به موسیقی پاپ سنگین و ملایم تغییر پیدا کرد. تا اینکه یک شوی راک دیدم و گیتار الکتریک آن، مغزم را متحول کرد.

* چند سالتان بود؟
حدوداً شانزده ساله بودم. آن زمان در خانه یک ارگ دو طبقه داشتیم که کار با آن هم خیلی سخت بود و با اینکه هیچ‌گاه استادی نداشتم، سعی می‌کردم با آن بنوازم. در آن سن و سال، انرژی گیتار الکتریک من را متحول کرد و خیلی با من سازگار شد. یک‌باره طوفان ذهنی من شروع شد و دنبال یادگیری این ساز رفتم. به شکل اتفاقی در یک ساندویچی در شهرک چشمه داشتم درباره گیتار حرف می‌زدم که مدیر آنجا گفت پس خوب است فرهاد مجذوب را ببینی.

منظورش استاد فرهاد مجذوب است که هر چه بلدم از لطف او است. فرهاد خان را که دیدم متحول شدم. دو، سه روز من و ایمان (برادرم) به فکر فرو رفتیم چون تازه فهمیده بودیم که گیتار زدن یعنی چه. مانده بودم پس این چیزهایی که ما می‌زدیم چه بودند؟! او دریایی را به روی من باز کرد که هنوز که هنوز است ته آن را ندیده‌ام و اصلاً دیدنی نیست و ای کاش یک روز برایش بزرگداشتی در خور شأنش گرفته شود. انسان دانشمندی بود. به هر حال گذرم به او افتاد و تفکر و نوع نوازندگی‌ام کاملاً تغییر کرد. در کنار گیتار، خواندن را با پدر پیش می‌بردم اما پدر همیشه دوست داشت مهندسی را پیش ببرم و موسیقی سرگرمی‌ام باشد که نشد (می‌خندد).

در همین میان، دانشگاه قبول شدم و به زاهدان رفتم که آنجا نقطه تأثیرگذار بعدی در زندگی‌ام بود. تأثیر کویر و تنهایی و درون‌گرایی باعث شد فصل جدیدی از زندگی من آغاز شود. یک‌مقدار دانش فنی روی گیتار داشتم و آنجا روی فکر و اندیشه‌ام تأثیر گذاشت. در واقع کویر و پنج سال درس خواندن در آنجا و حس مهمان‌نوازی مردم سیستان و بلوچستان، اندیشه‌ای را در من شکل داد که برای مثال قطعه 3 آلبومم با نام «یاد باد» را سال 66 در دانشگاه نت‌نویسی کردم و امسال آن را منتشر کردم. حالا شما ببینید که چه مسیری را طی کرده است.

* گفتید در خانه کیبورد دو طبقه داشتید. این اولین سازی بود که با آن روبه‌رو شدید؟
نه. ویولون پدرم بود ولی آنقدر ساز سختی است که هیچ وقت نتوانستم یک خط هم با آن بنوازم. اصلاً به همین دلیل هم من را سمت خود نمی‌کشاند؛ اما همیشه افسوس می‌خوردم که چرا نمی‌توانم با آن بنوازم. خلاصه که گیتار الکتریک، آن شور جوانیِ من را پاسخ داد اما خیلی درگیر موسیقی راک نشدم. کلاً به تک ژانری اعتقاد ندارم و احساس می‌کنم یک موزیسین می‌تواند در سبک‌های مختلف از خود اثر به جا بگذارد.

وقتی به زاهدان رفتم، موسیقی تقریباً آنجا ممنوع بود. اما آنقدر پیگیر شدم که بالأخره اجازه دادند یک انباری را تبدیل به محلی برای ساختن سرود کنیم. کم‌کم آنجا اتفاقات بزرگی افتاد و شهر رنگ دیگری گرفت. نه اینکه من کاری کرده باشم، منظورم این است که آنقدر پیگیر بودم که حتی در خانه ارشاد زاهدان سرود ساختم و انجمن اسلامی به من اجازه داد برای اولین‌بار در دانشگاه سیستان و بلوچستان، در روز فارغ‌التحصیلی گیتار بزنم.

* فکر می‌کنم این اتفاق باید مربوط به اوایل دهه هفتاد باشد.
بله، سال 1371 بود. اولین کنسرت جدی‌ام هم همان سال‌ها برای مراسم خیریه‌ای در مدرسه ایتالیایی‌ها در تهران بود که پول زیادی برای جزامی‌های مشهد و تبریز جمع کردیم.

* در آن کنسرت قطعات کاور اجرا می‌کردید؟
بله. هنوز اندیشه ساخت را زیاد جدی نگرفته بودم. دانشگاه که تمام شد و به تهران برگشتم، موسیقی خیلی جدی‌تر شد تا اینکه به طور اتفاقی، بابک امینی من را برای ضبط یک موسیقی فیلم، ساخته استاد مجید انتظامی دعوت کرد.

* نام فیلم چه بود؟
«عشق بدون مرز» از ساخته‌های پوران درخشنده که دنی کوئین، پسر آنتونی کوئین هم در آن بازی می‌کرد. از من خواستند که سولوی اصلی موسیقی فیلم را بزنم اما با پارتیتورخوانی آشنایی کافی نداشتم و خیلی اذیتشان کردم. به من گفتند استعداد خیلی خوبی داری. آنجا من دوباره متحول شدم و به کلاس‌های استاد عزیزم، «وارطان ساهاکیان» رفتم. تئوری و سولفژ می‌خواندم که شاگرد اول هم بودم و جوری شد که دیگر خواندن نت برایم خیلی راحت شد.

آن زمان شادمهر در حال جمع کردن آلبوم «مسافر» بود که وقتی منتشر شد سه تا اسم بیشتر پشت آن نبود؛ شادمهر عقیلی، بهروز صفاریان به عنوان آهنگساز و من به عنوان گیتاریست. این آلبوم خیلی پرفروش شد و به طبع آن، ما سه نفر هم خیلی دیده شدیم و با موجی از دعوت برای ضبط قطعات موسیقی روبه‌رو شدم. به جایی رسیده بود که روزی سه، چهار تا ضبط می‌زدم و هر روز تا نصفه شب در استودیو بودم. جوری شده بود که دیگر از این همه کار خسته شده بودم.

آلبوم «مسافر» شادمهر موفق‌ترین ضبطم بود

* آلبوم «مسافر» اولین آلبومی بود که شما در آن نوازندگی کردید و منتشر شد؟
یادم نیست، اما معروف‌ترینِ آن بود. شاید قبل از آن برای هنرمندان دیگر هم ساز زده بودم اما آنچه که در خاطرات خود به یاد دارم این است که آلبوم «مسافر» موفق‌ترین ضبطی بود که انجام دادم. در بیشتر آلبوم‌های خشایار اعتمادی و حامی و سایر خواننده‌ها هم ساز زده بودم؛ تعدادشان خیلی زیاد بود و نمی‌توانم نام ببرم.

* پس معتقدید شما جزء اولین گیتاریست‌های پاپ بعد از انقلاب بودید؟
بله. البته هیچ وقت نمی‌توانم بگویم اولین، اما جزء اولین نفرات موسیقی پاپ بودیم.

البته این را هم بگویم که ساز زدن در استودیو داستان متفاوتی دارد. در استودیو باید احساس موسیقی را بگیری و جواب آن را پس دهی اما برخی از نوازنده‌ها فکر می‌کنند باید در استودیو خودنمایی کنند و متأسفانه در خدمت آهنگ نیستند. در حالیکه شما باید ملودی و حالی که از آن آهنگ استخراج می‌کنید را پرورش دهید و آن را با تکنیک‌های خودتان در آن جاری کنی تا ماندگار شود. ولی گاهی نوازنده‌ها متوجه نیستند که برای خودنمایی نیامده‌اند. درایت به این امر باعث می‌شود تبدیل به یک نوازنده استودیویی خوب شوی وگرنه ما نوازنده‌های خوب زیادی در اجرای زنده داریم اما خیلی‌ها در استودیو نمی‌توانند به خوبی ایمپرووایز کنند.

* چه شد که شادمهر با آن همه توانایی در نوازندگی، شما را به عنوان نوازنده گیتار آلبومش انتخاب کرد؟
شاید لطف خدا بود و اینکه شادمهر کلاً آدم حسودی نبود. در ضمن من الکتریک گیتارهای آن آلبوم را زدم که شادمهر اصلاً نمی‌زد. گیتار اسپانیش را خیلی خوب با تاچ ویلون می‌زد که در تمام آلبوم‌هایش هم زد اما گیتار الکتریک را هیچ وقت نزد چون حس و حال گیتار الکتریک درونش نیست. باید با لهجه موسیقی بلوز سال‌ها زندگی کرده باشی اما شادمهر چون ایرانی می‌زد و ظاهراً در هنرستان موسیقی، ساز تخصصی‌اش سنتور بود، ساز زدنش بیشتر حال و هوای ایرانی داشت. من به واسطه استاد جلیل شهناز آن فضای ایرانی را داشتم و در کنارش فضای خارجی را هم از فرهاد خان مجذوب گرفته بودم و می‌توانستم به راحتی بین گیتار اسپانیش و الکتریک و آکوستیک، سوئیچ کنم.

* اولین اجراهای صحنه‌ای شما با چه خوانندگانی بود؟
فکر می‌کنم اولین آن با خشایار اعتمادی بود که آن زمان کنسرت‌های خیلی زیادی داشت. از همان اول هم سولیست بودم. در ارکستر او از «سانتانا» می‌زدیم و ارکستر بسیار خوبی داشت که هنوز هم درجه یک موسیقی مانده‌اند. بهترین گروه کُر ایران را داشت و در کل یک ارکستر فاخر بود. آن زمان من هم به عنوان نوازنده‌ای که تازه دیده شده بودم، به اجراهای مختلفی برای همکاری دعوت می‌شدم و این موج من را بُرد تا این اواخر که با احسان خواجه‌امیری روی صحنه می‌رفتم. از آن به بعد تصمیم گرفتم فعلاً به کارهای خودم بپردازم. برای همین تصمیم گرفتم دیگر سراغ تولید آلبوم شخصی خودم بروم که سال‌ها است در فکر آن هستم. دو کنسرت هم در سِمَت خواننده برگزار کردم ولی ادامه‌دار نبود.

* بعد از آن هم تصمیم گرفتید یک آلبوم انگلیسی زبان منتشر کنید. حالا چرا با کلام غیر ایرانی؟
کم‌کم به ذات خودم برگشتم؛ گفتم که در کودکی انگلیسی می‌خواندم و به من می‌گفتند آنها را خوب می‌خوانی. یک قطعه به نام «پیس اند لاو» برای صلح ساختم که گری لوئیس (نماینده سازمان ملل) در سخنرانی خود به آن اشاره کرد و گفت امید حجت با این موسیقیِ قوی، می‌تواند سفیر صلح خوبی برای کشور جمهوری اسلامی ایران باشد. وقتی فهمیدم این موسیقی کار خودش را کرده، سبکم را به همان سمت سوق دادم و با کمک دوست و برادر عزیزم علی افشار به عنوان اسپانسر، یک آلبوم انگلیسی منتشر کردم که بیشتر هم در کشورهای خارجی بازتاب داشته است. حالا هم قرار است به امید خدا شروع به برگزاری تور کنسرت‌هایش در خارج از ایران کنم. به هر حال جای این سبک از موسیقی خیلی خالی بود.

اولین بودن مزیتی ندارد و فقط باعث می‌شود آدم‌ها نسبت به هم گله‌مند شوند

* در دهه هفتاد، شما در آلبوم‌ها و اجراهای زنده زیادی حضور داشتید. خیلی‌ها هم می‌گویند که من اولین خواننده پاپ بعد از انقلاب بودم. فکر کنم با توجه به سابقه‌ای که دارید، بتوانید جوابی برای این سوال داشته باشید.
ببینید، من هیچ وقت نمی‌توانم بگویم اولین. به نظر من موجی به وجود آمد که تقدم و تأخرش را جزء افتخارات نمی‌دانم. این اولین بودن مزیتی ندارد و فقط باعث می‌شود آدم‌ها نسبت به هم گله‌مند شوند. مثلاً من هم جزء اولین‌ها بودم که خواندم؛ اولین شعرهای افشین یدالهی را من خواندم و به آن هم افتخار می‌کنم.

* فکر می‌کنم اولین کاری که از زنده‌یاد افشین یدالهی خواندید، قطعه «سادگی» برای تیتراژ سریال «بازی پنهان» بود.
بله. می‌خواهم سوال شما را اینطور پاسخ دهم که مهم نیست چه کسی اول خوانده، چون اولین بودن لزوماً به معنای بهترین بودن نیست. قطعاً خیلی‌ها پشت مجوزها ماندند، خیلی‌ها نتوانستند خودشان را تبلیغ کنند، خیلی‌ها سخت گرفتند و آنقدر حرص شهرت داشتند که نتوانستند کار ساده خودشان را ارائه دهند. زمانی که ما شروع کردیم، ممیزی‌ها خیلی زیاد بود و هر کسی را به صدا و سیما راه نمی‌دادند که بخواند. به همین دلیل خیلی‌ها افسرده شدند و نخواندند یا بعداً خواندند.

*تیتراژ «سادگی» برای چه سالی بود و چه شد که آن کار را خواندید؟
مدیون برادرم هستم. ما هر دو با هم موسیقی را شروع کردیم اما من چون برای دانشگاه به سیستان رفتم و او تهران ماند، خیلی جدی کار صدابرداری و ضبط را دنبال کرد. به نظر من یکی از بهترین آلبوم‌هایی که اگر منتشر می‌شد سر و صدای زیای به پا می‌کرد را ایمان تولید کرده بود. از شعرهای حافظ با همان لحن خاص خودش استفاده کرد که وزارت ارشاد به او مجوز نداد. کاراکترش آن روزها همانقدر برای من زیبا بود که الان هست. آهنگسازهای زیادی برای صدابرداری پیش او می‌آمدند و خودش هم خیلی آهنگسازی فیلم می‌کرد و در نتیجه کارگردان‌ها هم زیاد به او سر می‌زدند.

یک روز «شاپور قریب» پیش او آمد و ایمان هم به آقای قریب پیشنهاد داد که تیتراژی برای انتهای فیلم در نظر بگیرد. البته او در ابتدا خیلی استقبال نکرد و گفت باید آن را بشنوم. آن زمان با افشین یدالهی دوست بودم و افشین هم که ادبیاتش انتها نداشت. فیلم را دید و فکر کرد و روی آن فیلم کاری کرد که استاد قریب وقتی آن را دید و شنید، اشک در چشمانش نشست. خدا را شکر تیتراژ خیلی موفقی شد.

* الان پشیمان نیستید که چرا خوانندگی را همان موقع ادامه ندادید؟
نه. من از آن دوران درس زیادی گرفتم و بی‌رودربایستی پول هم درآوردم. الان هم می‌خواهم سر فرصت چند آلبوم شبیه کاری که کرده‌ام ضبط کنم. نگاه بازاری ندارم و هیچ وقت بر این اساس که بازار چه می‌خواهد فکر نکرده‌ام.

* گفتید یک دوره‌هایی موجی شکل می‌گیرد که آدم‌ها با آن پیش می‌روند. تیتراژی که شما خواندید هم گرفته بود و هر کس دیگری بود در همان فضا پیش می‌رفت و راه را برای خودش باز می‌کرد. شما چرا اینکار را نکردید؟ به نظرتان اگر کسی موسیقی را به شکل ویژه‌تری دنبال کرده باشد، اشکالی دارد که با این موج‌ها پیش برود؟
هر کس باید به دلش رجوع کند. هیچ کس قرار نیست کار مشابه هم انجام دهد و اصلاً بزرگترین اشتباه این است که درباره کارهایی که دلت می‌گوید، از دیگران نظر بپرسی. به من از درون الهام شد که می‌‌توانم در راستای صلح بخوانم. همین‌که سفیر سازمان ملل می‌گوید حرف تو صلح‌آمیز است، من به بخشی از اهداف زندگی‌ام رسیده‌ام. حالا ممکن است شما از درون آینده دیگری متصور شده باشید.

* فکر نمی‌کنم هیچ هنرمندی از معروف شدن و روی صحنه رفتن بدش بیاید.
بله اما من هیچ وقت این تصویر را در ذهنم نداشتم. نه اینکه برایم مهم نباشد، اتفاقاً بهترین اتفاق دنیا این است که آهنگ‌هایت را مردم بخوانند، منتها باید ببینی تو برای آن مأموریت آمده‌ای یا نه؟ اگر این را بفهمی، دیگر دچار افسردگی نمی‌شوی. من و رضا (صادقی) یک قطعه با هم خواندیم که خیلی هم شنیده شد…

* منظورتان قطعه «یک روز از پیش تو می‌رم» است؟
بله. قطعه‌ای بود که اگر آن زمان هم این مسیر را ادامه می‌دادم، ممکن بود جَوی شکل بگیرد و کنسرت بگذارم، منتها چیزی از درون من را نسبت به کارهایی که کمی تکنو ترنس و خودمانی‌تر هستند دور می‌کند و این شاید ایراد یا حسن شخصیت من باشد که هنوز آن را نفهمیده‌ام. آنچه که من را به سمت خود می‌کشد، کارهای سخت است. حالا در مقابل، می‌توانم قطعات پاپ را با گیتار بسازم و بخوانم. اما اگر راستش را بخواهید نگاه من جهانی است و آرزو دارم قطعاتم به صورت جهانی دیده شوند؛ مثل اصغر فرهادی. منظورم اجرای قطعاتی به زبان انگلیسی است که در تمام دنیا قابل شنیده شدن باشد. ممکن است هیچ وقت هم به این هدفم نرسم.

* یعنی فکر می‌کنید با این شرایطی که موسیقی پاپ پیدا کرده، می‌تواند در جهان حرفی برای گفتن داشته باشد؟
شرایط را ما می‌آفرینیم. مگر کسی فکر می‌کرد کسی از ایران دو بار اسکار بگیرد؟ باور کنید کسی نمی‌تواند بگوید یک ایرانی توان این را ندارد که در حوزه موسیقی پاپ در جهان حرفی بزند. سینمای ما از نظر تبلیغ کردن، صنعت رو به جلویی در جهان دارد اما در موسیقی، تازه کسانی مثل کیهان کلهر توانسته‌اند کاری کنند که راه به «گرمی» باز شود. مطمئن باشید این راه‌ها در آینده بیشتر باز خواهند شد.

از طرف فدراسیون فوتبال برای من نامه زدند که صلح و عشق را برای افتتاحیه جام جهانی بخوانم. این حرکتی بود که شاید 90 درصد نمی‌توانست اتفاق بیفتد ولی همین‌که نامه‌ای از طرف فدراسیون فوتبال ایران به «سپ بِلاتر»، رییس وقت فدراسیون جهانی فوتبال، نوشته می‌شود که امید حجت می‌خواهد پیام صلح را بخواند شاید بعضی‌ها فکر کنند که مگر می‌شود؟ اما من مطمئنم که یک زمان یک نفر این کار را می‌کند. مطمئنم مثل والیبال‌مان که فکر نمی‌کردیم به این درجه برسند، موسیقی پاپ ما هم یک روز جایگاه بسیار خوبی پیدا می‌کند. من این روزها ترجیح می‌دهم در این مسیر حرکت کنم.

ترک‌هایی که برای احسان خواجه‌امیری، محسن چاوشی یا حمید عسگری ساختم، خیلی مطرح شدند

* در دهه هشتاد، علاوه بر نوازندگی بُعد آهنگسازی و تنظیم‌کنندگی شما نیز پررنگ‌تر شد. این اتفاق به این دلیل بود که گفتید از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم کارهای شخصی خودم را پیش ببرم؟
من از ابتدای فعالیتم آهنگسازی هم می‌کردم. یک قطعه هم به صورت ویدئو کلیپ ساختم با نام «آروم آروم» که در شبکه مهاجر (زمانی که با مجوز رسمی کار می‌کرد) پخش شد و خود رئیس شبکه هم درباره آن صحبت کرد اما آن را جدی نمی‌گرفتم. چندین فول آلبوم هم با خواننده‌های مختلف کار کردم که البته خیلی دیده نشدند اما تنظیم و آهنگسازی برای برخی از چهره‌های مطرح موسیقی مثل محسن چاوشی هم انجام دادم و می‌دانستم که در این زمینه استعداد دارم. موسیقی برای بعضی‌ها مرز ندارد؛ تنظیم می‌کنند، ملودی می‌سازند، می‌خوانند و… و نمی‌توانی به او بگویی که بالاخره تو چه‌کاره هستی؟! این آدم استعدادش را دارد، مثل راجر واترز که اصلاً جو دنیا را در موسیقی عوض کرد. به نظر من، این کار هیچ اشکالی ندارد و اصلاً همه چیز موسیقی به هم متصل است. البته منظور من در حوزه موسیقی پاپ است.

* یعنی تنظیم و آهنگسازی را هم به صورت آکادمیک دنبال کردید؟
نه اما کمی هارمونی پیش استاد «وارطان ساهاکیان» یاد گرفتم که خیلی به من کمک کرد. گیتار هم سازی است که خیلی آهنگسازی می‌طلبد و دائماً دوست داری جلویت شعر بگذاری و برایش آهنگ بسازی.

* با این شرایط، آدم انتظار دارد خودتان اکثر کارهای شخصی‌تان را آهنگسازی و تنظیم کنید اما معمولاً آنها را به افراد دیگری می‌سپارید.
وقتی توان کاری را نداشته باشم ترجیح می‌دهم آن را به اهلش بسپارم؛ مثل موسیقی الکترونیک یا دنس‌موزیک. بچه‌های امروز، با این نوع موسیقی‌ها بزرگ شده‌اند و باید به آن احترام گذاشت و از استعداد آنها استفاده کرد. بالعکس، وقتی من می‌خواهم یک کار راک بنویسم، نمی‌توانم مطمئن باشم که یک جوان می‌تواند راکی که به سن و سال من بیاید را بسازد. بنابراین اینکه به توانایی‌های بچه‌هایی که الان کار می‌کنند احترام بگذاریم، اهمیت زیادی دارد.

* اما در مقابل کارهایی که برای هنرمندانی چون محسن چاوشی و احسان خواجه‌امیری ساختید، شنیده شدند.
بله. ترک‌های که من برای احسان خواجه‌امیری، محسن چاوشی یا حمید عسگری ساختم، خیلی مطرح شدند. البته هیچ ادعایی روی این قضیه ندارم و فقط ذوقش را دارم و وقت زیادی هم روی آن گذاشته‌ام. شاید من هم جزء اولین نفراتی بودم که تنظیم می‌کردم اما نه به شکل حرفه‌ای که بخواهم پول بگیرم. در منزل برای خودم سازها را کنار هم می‌گذاشتم و به این فکر می‌کردم که تنظیم قطعات باید چطور باشد که زیبا صدا بدهد. اما موسیقی الکترونیکِ این روزها، من را هیچ‌وقت گرفتار خودش نکرد و نتوانستم از آن سر دربیاورم، برای همین از دوستان دیگر کمک گرفتم. مثل همان قطعه‌ای که با رضا صادقی خواندم. اما به طور طبیعی، کسانی که کارشان صرفاً تنظیم است، به دلیل این تمرکز موفق‌تر هستند.

* بین قطعاتی که برای خواننده‌های مختلف تنظیم کردید، با کدامشان بیشتر ارتباط برقرار کرده‌اید؟
قطعه «پاروی بی‌قایق» محسن چاوشی.

* کمی درباره همکاری با محسن چاوشی صحبت کنیم. همکاری شما در آن مقطع با چاوشی جالب توجه بود، چون آن زمان شهاب اکبری، کوشان حداد و امیر جمالفرد را به عنوان تنظیم‌کننده کنارش داشت و در واقع با چند تنظیم‌کننده ثابت کار می‌کرد ولی نام شما به میان آمد و اتفاقاً قطعه‌ای که تنظیم کردید هم به عنوان نام آلبوم انتخاب شد.
من همه این‌ها را لطف خدا می‌دانم. فکر می‌کنم گیتارِ سه، چهار آلبوم محسن را من زدم. باعث آشنایی ما هم محمدرضا آهاری بود که یک زمان در من ذوقی دید و ما را به هم معرفی کرد. ما با هم خیلی راحت بودیم و هیچ‌کدام نسبت به هم گارد نداشتیم و توانستیم با هم خاطره بسازیم. لحن خاص و گویش هنرمندانه و صدایش را خیلی دوست دارم و البته شخصیت دوست‌داشتنی و مهربانش.

اصولاً باید تنوع نوازنده و تنظیم‌کننده وجود داشته باشد مگر اینکه گروه باشند. من همیشه می‌گویم بگذار دنیا کار خودش را بکند و فراموش نکن زمان درست، زمانی است که تو را می‌خواهند. خود تو نباید دائماً دنبال این باشی که کارها را به تو واگذار کنند. وقتی صادقانه کار کنی، خودبه‌خود طول عمر کارت هم زیاد می‌شود.

* شما بعد از «پرنده غمگین»، با هم «پاروی بی‌قایق» را کار کردید که فکر می‌کنم در آن دوره به آن نقدهایی هم شد.
بله. «پرنده غمگین» را با هم کار کردیم که تنظیم ساده‌ای داشت اما می‌خواستم «پاروی بی‌قایق» تنظیم شلوغی داشته باشد چون شعر اعتراضی هم دارد و برای همین دو، سه لاین گیتار گرفتم. در پاسخ به این نقدها هم باید بگویم که این همهمه دلیل دارد؛ در شعر می‌گوید: «دو تا چشمام دو تا سرباز مغرورن…» من این دو سرباز را به عنوان اِلِمانی در موسیقی آوردم و دو لاین گیتار را مقابل هم قرار دادم و آنها را با یکدیگر به چالش کشیدم. من واقعاً از این همکاری راضی بودم چون به خوبی روی کار من نشسته بود. آن لحن راک‌گونه و معترض‌ محسن با کار من جور شد و ادامه پیدا کرد. الان هم بسیار موفق است و از شنیدن کارهایش کِیف می‌کنم.

حتی جدایی من از حمید عسکری هم زیبا بود

* شما با حمید عسکری هم همکاری داشتید که فکر می‌کنم یکی از طولانی‌ترین همکاری‌هایتان بود.
بله. حمید اصلاً برادر من است. واقعاً عین برادرم دوست‌اش دارم و خاطراتم با او، بسیار خاص هستند. آن خاطراتی که با ایمان و نیما وارسته داشتیم و آن انرژی که بین ما وجود داشت، منحصربه‌فرد بود. لحظه‌شماری می‌کردیم که بگویند کیش کنسرت داریم، آنقدر که به ما خوش می‌گذشت. به هر حال خواننده‌ها شرایطی دارند که نمی‌توانند مثل من راحت صحبت کنند ولی من همه چیز را راحت بیان می‌کنم. بیشتر خواننده‌ها و سلبریتی‌ها مجبورند به دلیل شرایطشان حواس جمع باشند. حمید از محبوب‌ترین چهره‌های موسیقایی زندگی من است و تا پایان عمر، بخشی از قلب من را اشغال کرده است. حتی جدایی من از حمید هم زیبا بود و هنوز هم گاهی نوازندگی کارهایش را به من می‌دهد. خدا را شکر با هیچ خواننده‌ای مشکلی نداشته‌ام.

* فکر می‌کنم در آن ارکستر با نیما وارسته رفاقت خیلی خاصی داشتید و بعد از درگذشت او هم خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بودید. آشنایی‌تان در ارکستر حمید عسکری بود؟
خانه نیما وارسته درست روبه‌روی خانه همسر برادرم در شهرک چشمه بود. من نمی‌شناختمش اما ایمان او را می‌شناخت. بعداً نیما من را برای چند تا از ضبط‌‌هایش دعوت کرد؛ آن زمان گیتارهای گودین مد شده بود و با آن در کارهایش می‌نواختم.

این را هم بگویم که هیجانات نیما جالب بود و هرکاری را با پشت کار زیاد و کیفیت بالا انجام می‌داد. از طرف نیما برای ارکستر حمید عسکری دعوت شدم. آن زمان تصمیم نداشتم در گروهی بنوازم چون از اجراهای زیاد خسته شده بودم و حقیقتاً قصد نداشتم با ارکستری همکاری کنم. اما انرژی نیما جذاب بود و خیلی سریع ارکستری چیده شد که با آن پنج، شش سال دور ایران را گشتیم. نیما انرژی‌های وجودش را خیلی زود سوزاند و خرج کرد. او همیشه می‌گفت: «امید حجت، من چهل سالگی را نمی‌بینم، حالا ببین!» نیما خیلی جدی، خوش‌اخلاق و زودرنج بود و آدمی بود که اگر از دستت ناراحت می‌شد، سریع آن را بروز می‌داد؛ رو بازی می‌کرد. بهترین لحظات ارکسترهای زندگی من، در کنار نیما وارسته بود و نقشی که او در ارکستر حمید به من داده بود، از نقش خودش بیشتر بود.

* یک مسئله درباره حمید عسکری این است که می‌گویند وقتی ارکستر او تغییر کرد و شما و چند چهره دیگر از گروهش جدا شدید، اجراهای این خواننده از لحاظ سطح کیفی پایین آمد.
اصلاً اینطور نیست. هر خواننده در زندگی خودش یک نمودار دارد و حفظ نمودار شهرت در ایران برای خواننده‌ها بسیار سخت است. چون در ایران نمی‌توانیم کنسرت‌های چند ده هزار نفره داشته باشیم. در کشور سالن‌های کوچک داریم و مجبوریم پرکار باشیم و سپس بازنشسته شویم. خوشبختانه موسیقی همیشه این شانس را به شما می‌دهد که بتوانید پس از سال‌ها دوباره یک انفجار ایجاد کنید. درباره حمید هم نمی‌توانم بگویم ما بهترین ارکستر او بودیم و شاید گروه حال حاضر این خواننده خیلی هم بهتر باشد. موسیقی حمید عسکری در زمان خودش انفجار عجیبی ایجاد کرد و به همین دلیل توانستیم در کنار یکدیگر یک موج به راه بیندازیم. شاید بعضی‌ها بگویند که حمید شبیه یک خواننده دیگر بود ولی حقیقت این است که به هرحال اگر در صدای هر کسی به شکل جزئی نگاه کنیم، شاید شباهت‌هایی با دیگری ببینیم.

احسان خواجه‌امیری با کارهایش توقع همه را بالا برده است!

* همکاری شما با ارکستر احسان خواجه‌امیری هم خبرساز بود و در آن دوره هم گروه خوبی داشتید.
احسان خواجه‌امیری پسر استاد ایرج است که صدایش بدنه موسیقی کشور را لرزانده است. ولی احسان را باید کاملاً از پدرش جدا کنید. وقتی پسر یک استاد وارد موسیقی شود، یعنی یک عقبه عظیم دارد و ناخودآگاه استاندارد شما بسیار بالا می‌رود. احسان خواجه‌امیری استاد خوانندگی است و اگر آواز ایرانی بخواند، تمامی دستگاه‌ها و گوشه‌ها را به خوبی اجرا می‌کند. به خاطر دارم که گاهی در روز سه اجرا با احسان داشتیم و خواندن او در صبح و عصر و شب هیچ تفاوتی با هم نداشت. آنجا بود که متوجه شدم صدای احسان ورزیده است و همه چیز را به خوبی نزد یک استاد، فراگرفته است. احسان بسیار زحمت کشیده، هرگز نمی‌توانیم بگوییم که این جایگاه حقش نیست چون یکی از بهترین و باصلابت‌ترین صداها را دارد. شیوه زندگی احسان هم بسیار سالم و بدون حاشیه است چون با او زندگی کرده‌ام و می‌دانم روش زندگی‌اش چطور است. البته احسان بسیار هم هوشمند است چون به خوبی توانست کارهایش را با موسیقی‌های جدید همراه کند.

* به نظر شما نمودار فعالیت‌های احسان خواجه‌امیری در حال حاضر کجا است؟
احسان توقع همه را زیاد کرده است. وقتی تو همیشه بیست می‌گیری، همه منتظرند هجده بگیری تا شلوغ کنند. من غصه می‌خورم وقتی می‌بینم همه منتظر شکست دیگران هستند. هزار نکته مثبت را نمی‌بینیم و فقط منتظر یک نکته منفی هستیم. این مسأله، بدنه هنر ما را می‌رنجاند. نمودار کاری احسان هم معمولاً بین 18 تا 20 است. احسان خواجه‌امیری در سن هفده سالگی آلبوم منتشر کرده. پس هیچ وقت نمی‌توان کسی که در سن هفده سالگی آلبوم داشته را نقد کرد. اما یک مسأله درباره همه خواننده‌ها این است که ما امکانات اجرای صد هزار نفره نداریم و مجبور هستیم صد بار کنسرت هزار نفری برگزار کنیم. وقتی هزار نفر را صد بار ببینیم بالأخره تکراری می‌شویم.

از شنیدن کارهای نسل جدید لذت می برم

* اصلاً چه دلیلی دارد که این همه کنسرت، آن هم تکراری برگزار شود؟
گردش کار موسیقی ایران با تعداد اجراها است نه با میزان جمعیت. ما فقط بین چند شهر محدود در ایران می‌کردیم. مثلاً ما مطمئن هستیم که اگر محسن چاوشی در استادیوم آزادی کنسرت برگزار کند، 100 هزار نفر از سراسر ایران به تماشای اجرای او می‌نشینند. اما امکان چنین کنسرتی وجود ندارد. بنابراین باید صد بار با هزار مخاطب کنسرت برگزار شود.

* مثلاً بهنام بانی، حامد همایون و اشوان و… از جمله هنرمندانی هستند که ده‌ها سانس طی ماه‌های اخیر کنسرت برگزار کرده‌اند. با توجه به صحبت شما یعنی این خواننده‌ها به زودی تکراری می‌شوند؟
آنها مجبورند این تعداد سانس کنسرت برگزار کنند. اما به هرحال ممکن است به زودی خواننده‌های نسل جدید ما برای مخاطب تکراری شوند مگر اینکه آنقدر هوشمند باشند که قطعات درستی منتشر کنند یا تیتراژ خوب بخوانند. تیتراژ برای شهرت خواننده‌ها و ماندگاری آنها اهمیت زیادی دارد و به همین دلیل است که سر خواندن تیتراژهای ماه رمضان و مناسبت‌های دیگر همیشه رقابت است.

* کلاً کارهای نسل جدید را گوش می‌کنید؟
بله و از شنیدن آنها هم لذت می برم.

* فکر می‌کنید از بین این هنرمندان جدید، کدام چهره‌ها بتوانند ماندگار شوند. چون بعضی‌ها می‌گویند این نسل، موسیقی مصرفی دارند و صرفاً یک موج هستند.
پیش‌بینی کار درستی نیست. نسبت به هنرمندان نسل جدید، موج مثبتی دارم و به نظرم این خواننده‌ها انرژیِ مردم را تأمین کرده‌اند. خوشحالم تا این حد استعداد داریم که کارشان موفق می‌شود و مخاطب هم دارند. به هر حال موفقیت آنها به صنف موسیقی کمک می‌کند. اما نباید فراموش کرد که نسل جدید خواننده‌ها، برای ماندگاری کار سختی در پیش دارند.

آلبوم «صلح و عشق» توانایی پاپیولار شدن را دارد

* چه شد که تصمیم به تولید آلبومی به نام «صلح و عشق» گرفتید؟ فکر می‌کنم موفقیت‌های این قطعه شما را به این سمت سوق داد اما چرا یک آلبوم انگلیسی و فارسی؟
دقيقاً همينطوره .به گفته خيلى از دوستانم، من آهنگ‌هاى انگليسى رو بهتر از فارسى مي‌خوانم كه به دليل علاقه شخصي و توان صدایم است و با توجه به اهميت اين زبان در دنياى امروز، اين سبك تلفيقى رو انتخاب كردم.

* این آلبوم هم به سفارش و با حمایت دفتر سازمان ملل در تهران تهیه شد؟ چون به نظرم کارهایی که به زبان انگلیسی تولید می‌کنید با حمایت سازمان ملل هستند و برایم جالب است بدانم ارتباطتان با این ارگان جهانی چگونه شکل گرفته است؟
نه. این آلبوم به سفارش سازمان ملل نبوده ولی به امید خدا آلبوم دیگری را با حمایت UNIC که در حقیقت دفتر اطلاعات سازمان ملل در تهران است و در راستای اهداف صلح‌آمیز است، تولید خواهم کرد.

ارتباط من با این سازمان از اجرای قطعه Peace and love در گرامی‌داشت روز جهانی صلح به دعوت کتابرانه در سال رایزنی شکل گرفت و امسال نیز در دهکده فرهنگی باشگاه انقلاب (دهکده سبز زندگی) این جشن را برگزار کردیم و این قطعه مجدداً اجرا شد و در کنار من عباس لطیفی و ایمان جعفری هنرنمایی کردند.

* معمولاً تجربه ثابت کرده آلبوم‌هایی به غیر از زبان فارسی میان مخاطب ایرانی با استقبال چشمگیری مواجه نمی‌شود. چرا برای اولین آلبومتان یک کار فارسی و پاپیولاتر اجرا نکردید که اسمتان بین مخاطبان بیشتر مطرح شود؟
به نظر من این آلبوم نیز توانایی پاپیولار شدن را دارد چون مردم با چند ترکِ این آلبوم مثل «لاو استوری» یا «پاپا»، خاطره‌های زیادی دارند ولی ممکن است در سنین پایین و نوجوانان مورد توجه قرار نگیرد.

* نکته جالب درباره آلبومتان این است که در قطعه اول خودتان هم شعری به فارسی دارید. کمی درباره این موضوع و سایر عوامل تولید برایمان بگویید که چطور انتخاب شدند؟
این آلبوم با حمایت دوست عزیزم علی افشار تولید شد و اشعار انگلیسی را سروناز هرانر سرود و اشعار فارسی را که بر گرفته از متن انگلیسی بود، خودم نوشتم. البته به غیر از کارهایی که بازخوانی کردم، تنظیم قطعات را به غیر از چند ترک که شهراد امیدوار و رضا تاجبخش انجام دادند، محمدرضا آهاری و خودم انجام دادیم و طراح کاور آلبوم فرید حامدی عزیز و میکس و مستر هم با ایمان حجت برادرم بود که همیشه به من لطف داشته و در اینجا از تک‌تک این دوستان به خاطر همراهی تشکر می‌کنم.

* فیدبک‌های این آلبوم چطور بود؟ آلبوم بعدی شما هم دوباره در همین فضا است؟ با توجه به اینکه گفتید نگاه جهانی دارید تصمیمتان بر این است که فقط کارهای انگلیسی بخوانید؟
فیدبک‌های این آلبوم بسیار رضایت‌بخش بود. اخیراً هم چند برنامه بسیار عالی اجرا کردیم که به امید خدا ادامه خواهد داشت و شاید همین سبک انگلیسی-فارسی را ادامه بدهم.

* برای انتهای گفت‌وگو هم از برنامه‌های آینده برای ما بگویید و اینکه تا کنون برای آن اهداف جهانی که گفتید، چه کارهایی انجام داده‌اید؟
در حال حاضر مدیریت یک آکادمی موسیقی را در باشگاه انقلاب شروع کرده ام و از حرکت‌های فرهنگی جهانی و خیریه ای حمایت خواهیم کرد. به عنوان مثال، گرامیداشت روز جهانی صلح را با حضور نمایندگان سازمان ملل در آنجا برگزار کردیم. همچنین با چند مجموعه حمایت از کودکان همکاری داریم. دوست دارم با سایت «موسیقی ما» هم در این مجموعه همکاری کنم. از سوی دیگر می‌خواهم قطعات آلبومم را به صورت تک‌آهنگ منتشر کنم. آلبوم من چون به زبان انگلیسی و فارسی بود فقط از طریق شهرکتاب‌ها به فروش رسید ولی می‌خواهم تک‌آهنگ‌هایی هم به مخاطبان ارائه کنم. آلبوم دیگری را شروع کرده‌ام. در این پروژه‌هایم می‌خواهم از نوازندگان و خوانندگان خاص استفاده کنم. نهایتاً از پدر و مادر عزیزم، همسر مهربانم و برادران خوبم که همه این سال‌ها در طول این مسیر همراهم بودند تشکر می‌کنم. همچنین سایت «موسیقی ما» که همیشه حامی موسیقی و هنر بوده است.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما

http://musicema.ir/
نویسنده:
فرزان صوفیوحید لشکری
عکاس:
لیلی شاهوردی

همایون شجریان «هوای گریه» را در لندن و منچستر اجرا می‌کند

موسیقی ما – «همایون شجریان» در توری که برای بزرگداشت پدر خود «محمدرضا شجریان» برگزار کرده، برای نخستین بار «هوای گریه» در دو شهر لندن و منچستر روی صحنه می‌برد. اجرای نخست این هنرمند 10 اکتبر در سالن پلازای شهر منچستر و اجرای دوم او 12 اکتبر در شهر لندن خواهد بود.

«همایون شجریان» در این کنسرت‌ها، قطعاتی از آلبوم‌های «نسیم وصل» و «با ستاره‌ها» با آهنگسازی «محمدجواد ضرابیان» را اجرا می‌کند. از جمله قطعات این برنامه می‌توان به تو کیستی، خانه سودا، هوای گریه، افسونگر، غریبانه، عشق از کجا، با ستاره‌ها، دفتر دل و نسیم وصل اشاره کرد.

در این برنامه‌ها سینا جهان‌آبادی (کمانچه)، میلاد محمدی (تار)،‌ مستان اشتیاقی (دبل باس)، لعیا اعتمادی (ویولون آلتو)،‌ پریسا پیرزاده (ویولون)،‌ حسین رضایی‌نیا (دف)،‌ علی جعفری پویان (ویولون)، نگار نوراد (چلو)، آیین مشکاتیان (تنبک)،‌ پاشا هنجنی (نی)،‌ پریچهر خواجه (قانون) او را همراهی می‌کنند. «رضا صادقی» نیز به عنوان صدابردار در این کنسرت‌ها حضور دارد. تهیه کنندگی این برنامه را «مقداد مصطفایی» برعهده دارد.

«همایون شجریان» پیش‌تر، تورِ این کنسرت‌ها را در تهران، برخی شهرستان‌ها و همچنین استرالیا به اجرا درآورده بود. این خواننده‌ چندی پیش کنسرت-نمایش «سی» با آهنگسازی «سهراب پورناظری»،‌ نویسندگی نغمه ثمینی و کارگردانی علی‌اصغر دشتی و بازی بهرام رادان، سحر دولتشاهی، مهدی پاکدل، ‌ بانیپال شومون، حسین صوفیان و دلنیا آرام را طی سی شب در تهران روی صحنه برد. کنسرت-نمایش «سی» براساس سه داستان از داستان‌های شاهنامه همچون زال و رودابه، رستم و اسفندیار و رستم و سهراب اجرا شده بود.

http://musicema.ir/

گردهمایی کانون ناشران خانه موسیقی برگزار می‌شود

موسیقی ما- گردهمایی سالیانه کانون ناشران خانه موسیقی روز چهارشنبه 19 مهرماه ساعت 16 در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان برگزار می‌شود.

در این گردهمایی سالیانه اعضای هیئت مدیره کانون ناشران و بازرس این کانون گزارشی از عملگرد یکساله کانون ارائه خواهند داد و مسائل و مشکلات ناشران موسیقی را مورد بررسی قرار می‌دهند؛ همچنین در بخش دیگری از برنامه اعضای کانون ناشران پیشنهادات، انتقادات و نقطه نظرات خود را در خصوص مسائل صنفی ناشران و … بیان خواهند کرد.

این گردهمایی روز چهارشنبه (19 مهرماه) از ساعت 16 با حضور اعضای کانون ناشران خانه موسیقی در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان برگزار می‌شود.

http://musicema.ir/node/327417

دکتر محمد اصفهانی برای سریال «هاتف» می‌خواند

با شعری از حسین منزوی و به مناسبت ماه محرم
دکتر محمد اصفهانی برای سریال «هاتف» می‌خواند
موسیقی ما – دکتر «محمد اصفهانی» خواننده تیتراژ سریال «هاتف» شد. این مجموعه که به مناسبت ماه محرم و متناسب با فضای این ماه تهیه شده و دکتر محمد اصفهانی برای این سریال، قطعه‌ای با شعری از «حسین منزوی» را خوانده است. این سریال در ده قسمت 50 دقیقه‌ای به کارگردانی داریوش یاری و تهیه‌کنندگی نعمت چگینی تهیه شده و هر شب ساعت 22:15 روی آنتن شبکه اول سیما می‌رود. زیبا بروفه، سید مهرداد ضیایی، بهزاد خداویسی، مریم بوبانی، کمند امیرسلیمانی، حمیدگودرزی، محمد حاتمی، شهرام قائدی، محمد فیلی، کاظم بلوچی، مریم کاویانی و الهه حسینی برخی از بازیگران سریال هاتف هستند.

تکلیف خواننده تیتراژ سریال هاتف در حالی مشخص شده که چندی پیش نام «محسن چاوشی» مطرح شد. اما در ادامه این خواننده با انتشار بیانیه تندی رسماً اعلام کرد که خواننده سریال هاتف نیست. حتی در یک مقطع زمانی هم شایعه شده بود که این سریال بدون تیتراژ روی آنتن خواهد رفت تا اینکه بالاخره روابط عمومی شبکه اول سیما امروز حضور دکتر محمد اصفهانی را تأیید کرد.

این دومین تیتراژ دکتر محمد اصفهانی در سال 96 است. او ماه رمضان امسال هم تیتراژ سریال «نفس» به کارگردانی «جلیل سامان» را اجرا کرد. او سال 87 تیتراژ سریال «دعوت» که مجموعه مناسبتی ماه محرم شبکه دوم سیما بود را خوانده بود.
منبع:
موسیقی ما

http://musicema.ir/

کارن همایونفر موسیقی به وقت شام ابراهیم حاتمی‌کیا را می‌سازد

چهارمین همکاری این دو هنرمند این‌بار در فیلمی درباره داعش رقم خورد

کارن همایونفر موسیقی « به وقت شام » ابراهیم حاتمی‌کیا را می‌سازد

موسیقی ما – کارن همایونفر و ابراهیم حاتمی‌کیا برای چهارمین بار در کنار یکدیگر قرار گرفتند تا به این ترتیب ساخت موسیقی جدیدترین فیلم سینمایی حاتمی‌کیا یعنی«به وقت شام» به این آهنگساز برسد.

همایون‌فر و حاتمی‌کیا پیش از این در سریال «حلقه سبز» و فیلم‌های سینمایی «گزارش یک جشن» و «بادیگارد» با یکدیگر همکاری داشته‌اند و این آهنگساز این‌بار قرار است خلاقیت خود را در فیلمی با موضوع حملات تروریستی به نمایش بگذارد. در واقع، «به وقت شام» به تهیه‌کنندی محمد خزاعی، درباره داعش و تهدیدات تکفیری‌ها است که تنها دو بازیگر مرد ایرانی یعنی هادی حجازی‌فر و بابک حمیدیان در آن حضور دارند و باقی جمعی از بازیگران مطرح سوری و لبنانی هستند. این فیلم یکی از محصولات سازمان هنری رسانه‌ای اوج در سال ۹۶ است که در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر رونمایی می‌شود.

فیلمبرداری «به وقت شام» همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان در یکی از فرودگاه‌های نظامی آغاز شد و این روزها مراحل پایانی خود را می‌گذراند. تدوین فیلم نیز هم‌زمان با فیلم‌برداری اثر، توسط مهرداد خوشبخت انجام می‌شود.

این کارگردان باسابقه پیش از این درباره آهنگساز هجدهمین فیلم‌سینمایی‌اش گفته بود: «تجربه موسیقی بادیگارد با هفده فیلم قبلی‌ام متفاوت شد، چون کارن همایونفر در بادیگارد چنان جوشید که خود تجلی مضمون اصلی فیلم، «محافظ بادیگارد» شد. در چنین موقعیتی، کارگردان بادیگارد جز فخر به حضور چنین هنرمندی چه باید بگوید…» حالا باید دید این‌بار تجربه این دو چهره مطرح سینما و موسیقی در کنار یکدیگر، چه اتفاقی را رقم خواهد زد.

تصویر: خبرگذاری مهر
منبع:
اختصاصی موسیقی ما

http://musicema.ir/node/327154

آلبوم محرمی «زنگ قافله» دیجیتالی منتشر شد

با گلچینی از مجموعه نواهای محرمی

آلبوم محرمی «زنگ قافله» دیجیتالی منتشر شد

موسیقی ما – آلبوم محرمی «زنگ قافله» دیجیتالی منتشر شد. آلبوم محرمی «زنگ قافله»، با گلچینی از مجموعه نواهای محرمی، به مناسبت ایام سوگواری ماه های محرم و صفر، به صورت رایگان از طریق «ریتمو» منتشر و در دسترس قرار گرفت.

نواهای محرمی، سوای بار موسیقایی خود، حزنی اصیل و نوستالژیک در شنیدار مخاطب تزریق می کنند که با عادات و ارادات عاشقان حسینی، نسبتی دیرینه دارد، نواخوانان اهل بیت، آثاری به احترام محرم خلق کرده اند تا ادای دینی به نشانه زنده نگاه داشتن این ایام و اولیاء الله، ارائه کرده باشند.

آلبوم محرمی «زنگ قافله»، مشتمل بر ۱۹ قطعه از «میثم مطیعی – لبیک یا حسین»، «سیب سرخی – افتادی از پا ای جانم»، «محمود کریمی – من اومدم با یه حالتی»، «محمدرضا طاهری – یه خواهری دل آشوبه»، «محمود کریمی – تو خیمه ها یکی بیتابه»، «علیمی – به کربلا آب روان قیمت جان شد»، «محمدرضا طاهری – غصه خوردن شده روزی هر شب»، «سیب سرخی – قافله اومده و کربلا مهمون داره»، «جواد مقدم – قافله سالار داره میاد»، «حسن خلج – رسیده قافله کبوترای خدا»، «هلالی – من لی غیرک»، «علیمی – یه غافله از راه دور»، «بنی فاطمه – شکر لالله به ماه محرم رسیدم»، «محمود کریمی – کی میدونه شاید امسال»، «محمدرضا طاهری – خدا میدونه کجای راهی»، «جواد مقدم – کوفه نیا که مردمش وفا ندارن»، «میرداماد – بر فراز دارم»، «محمود کریمی – غمه تو چشمام برا آقام» و «علیمی – نمیدونستم وفا نداره» گرد آوری شده و از ریتمو با دسته بندی مجموعه شماره ۱ قابل دریافت است.

شایان ذکر است که مجموعه «زنگ قافله» با منتخبی از نواهای محرمی، به صورت رایگان به انتشار رسیده است و علاقمندان می توانند جهت دریافت این اثر، به سایت «ریتمو ritmo.ir» مراجعه كنند.

منبع:
سایت موسیقی ما

http://musicema.ir/

سیامک عباسی دیگر کنسرت برگزار نمی‌کنم

  • خواننده «خوشبختیت آرزومه» یک سال پس از ورود به عرصه رسمی و رونمایی از چهره‌اش گفت
    سیامک عباسی: دیگر کنسرت برگزار نمی‌کنم تا فرصت برای تولید قطعات داشته باشم
    موسیقی ما – 29 شهریورماه سال 95 بود که «سیامک عباسی» پس از سال‌ها فعالیت در عرصه موسیقی پاپ برای اولین‌بار روی صحنه رفت و برای اولین‌بار مخاطبانش چهره او را دیدند. این خواننده در طول سال‌ها فعالیتش و تولید چندین اثر و ویدئو، هرگز چهره‌ خود را نشان نداده بود و همین موضوع برزگترین سورپرایز اولین کنسرتش محسوب می‌شد که بازتاب جالبی هم در فضای مجازی و رسانه‌ها داشت. سیامک عباسی چندی پیش همزمان با سالگرد برگزاری کنسرت و رونمایی از چهره‌اش یک پست مفصل در صفحه شخصی‌اش منتشر کرد و مهمترین نکته‌اش هم تصمیم به عدم برگزاری کنسرت بود.

سیامک عباسی در این پست نوشت:«1 سال گذشت. 1 سال که خیلی سخت و فشرده ولی در عین حال شیرین و لذت‌بخش بود. اتفاقات جدیدی افتاد و شکل زندگیم تغییر کرد. دیده شدنم و از خفا دراومدنم مهمترین این تغییرات بود. توی این 1 سال کلی کنسرت اجرا کردم، کلی چیز یاد گرفتم، کلی تجربه جدید کسب کردم، آدمای جدید شناختم، دوستای جدید پیدا کردم، و در نهایت کلی خاطره‌ی خوب برام به جا موند که شیرین‌ترین این خاطره‌ها، همصدایی و خاطره‌بازی با شما مخاطب‌های نازنینم بود. توى اين سالى كه گذشت سرم خيلى شلوغ بود، چون هم درس و دانشگاه و امتحان داشتم، هم كنسرت مى‌رفتم، و هم كارهاى شركت و تجربه‌هاى هنرى جديد وقتمو پر كرده بود. اينه كه به خاطر اين همه مشغله نتونستم اون جورى كه بايد و شايد توى استوديو فعال باشم و آهنگ جديد بخونم براتون؛ كه فكر مى كنم خيلى از شما از اين موضوع ناراحت باشيد.
خواستم اينو بهتون بگم كه در جريان باشيد
امسال ديگه درس ندارم ولى به جاش بايد روى رساله ام كار كنم. واسه همين براى اينكه از كار استوديويى جا نمونم و بتونم مرتب آهنگاى جديد بخونم و منتشر كنم، تصميم گرفتم توى كنسرت كمرنگ تر بشم. اينه كه فعلاً
ديگه كنسرت نمى ذارم. مگر در شهرستان هايى كه تا به حال كنسرت نداشته م، اونم فقط به اين دليل كه بين مخاطب هام توى شهرهاى مختلف فرق نذاشته باشم.
خلاصه كه قول مى دم امسال پُركارتر از هميشه باشم و كلى آهنگ جديد بخونم براتون، از اون آهنگ ها كه خودتون مى دونيد.
ممنونم كه طى همه ى اين سال ها پشت و پناهم بوديد، زبونم براى سپاسگزارى قاصره، فقط مى تونم بگم خوشبختى تك تك تون آرزوى قلبيمه»

از سوی دیگر سیامک عباسی بلافاصله در ادامه این پست توضیحات دیگری در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد و نوشت:« متعاقب پست قبلى خواستم تشكر كنم از اعضاى گروهم، هم گروه قبلى، هم گروه فعلى كه طى ١ سالى كه گذشت رفيقانه و برادرانه مثل يه خانواده در كنارم بودن ضمناً همين جا اعلام مى كنم مدت قرارداد من با مديربرنامه ى سابقم آقاى پيمان عيسى زاده به پايان رسيده و ايشون ديگه مديريت برنامه هاى منو به عهده ندارن. البته كه دوستى من با پيمان عزيز همچنان برقراره و عدم همكارى ما به رفاقت قديمى ما هيچ ارتباطى نداره. از اين به بعد مديريت تمام برنامه هاى من به عهده ى شركت فرهنگى هنرى مهرآفرين آهنگ خواهد بود، كه راه هاى ارتباطى اين شركت رو در آينده اعلام خواهم كرد.»

منبع:
سایت موسیقی ما

http://musicema.ir
نویسنده:
وحید لشکری

آخرین کنسرت تابستانی خواجه‌امیری

خواننده «سی سالگی»، سه شب دیگر در تهران روی صحنه رفت
اولین اجرای «عاشق که بشی» در آخرین کنسرت تابستانی خواجه‌امیری
موسیقی ما – آخرین کنسرت تابستانی «احسان خواجه‌امیری» طی روزهای 26، 27 و 28 شهریور در برج میلاد تهران برگزار شد.

این اجرا سانس‌های تمدیدی کنسرت مردادماه خواجه امیری در تالار وزارت کشور بود که با استقبال خوب مخاطبانش مواجه شد. احسان خواجه‌امیری در این برنامه ارکستر بزرگ به رهبری «آرمین قیطاسی» را همراه خودش داشت. ارکستری که متشکل از نوازندگان سازهای پاپ و ایرانی بود و قطعات این خواننده با تنظیم متفاوت اجرا شد. یکی از نکات کنسرت شهریورماه احسان خواجه‌امیری اجرای یک قطعه جدید به نام «عاشق که بشی» بود که قرار است پس از دهه اول محرم به همراه موزیک ویدئو منتشر شود.

در ادامه می‌توانید گزارش تصویری مفصل «سعید عبداللهی» و «مرتضی قربانی» از سه شب کنسرت احسان خواجه‌امیری در برج میلاد تهران که به همت شرکت «رویال هنر پارس» به مدیریت «مجید عبدی» برگزار شده بود را ببینید:
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
عکاس:
سعید عبداللهی
مرتضی قربانی
http://musicema.ir/