بایگانی دسته: گفتگو و مصاحبه

گفت‌وگو با سیاوش امامی به بهانه انتشار آلبوم «میوت ایجنسی»

گفت‌وگو با سیاوش امامی به بهانه انتشار آلبوم «میوت ایجنسی» به تهیه‌کنندگی سامان مقدم
با آرزوهای بزرگی آمدیم اما سونامی ابتذال غرق‌مان کرد
موسیقی ما – حالا چهارده سال از زمانی که چند جوان بیست و چهار، پنج ساله تصمیم گرفتند رویاهایشان را تحقق ببخشند می‌گذرد؛ مثل خیلی دیگر از جوان‌هایی که با امید به آینده خواستند تجربه‌های جدید در موسیقی رقم بزنند و نتیجه‌اش چیزی جز دلسردی نبود. اما حالا سال‌ها گذشته و بسیاری از همان جوان‌های پر شر و شور، پدر و مادرهایی شده‌اند که می‌خواهند رویاهایشان را در فرزندانشان به سرانجام برسند.

سیاوش امامی یکی از همان جوان‌ها است که سال هشتاد، آن زمان که هنوز اینترنت‌ها دایال‌آپ بودند توانست با گروهش یعنی «موتوژن» رتبه اول مسابقه معروف اینترنتی سایت «تهران اونیو» را به انتخاب داوران به‌دست بیاورد؛ مسابقه جریان‌سازی که نقش مهمی در روی زمین آمدن گروه‌های زیرزمینی داشت و گروه‌هایی مثل «127» هم دست‌آورد این اتفاق بودند.

همین می‌شود که گروه میوت ایجنسی Mute Agency)) شکل می‌گیرد و دو آلبوم ضبط و در فضای مجازی منتشر می‌کند. سیاوش می‌گوید سه عضو اصلی آن، امیر توسلی، هومن اژدری و من بودیم. هومن قطعات انگلیسی می‌خواند و گروه سعی در ارائه آثار در سبک Trip-Hop داشت؛ سبکی که گروه‌هایی مثل Portishead و Massive Attack آغازکننده آن بودند و آن زمان هنوز یک دهه هم از شکل‌گیری این سبک در زادگاهش یعنی انگلیس نگذشته بود. اما آنها هم مثل خیلی از گروه‌های دیگر، مثل «اوهام» نتوانستند مجوز بگیرند تا همین یک ماه پیش که سیاوش در مراسم رونمایی از این کودک 14 ساله، آن را به زبان آورد.

کارهای سیاوش امامی البته تنها محدود به این گروه نبود و به عنوان نوازنده و تنظیم‌کننده با هنرمندان مختلفی کار کرده است؛ همکاری دامنه‌دار او با امیر توسلی در زمینه موسیقی فیلم، نوازندگی برای گروه‌های مختلف از جمله «کاربن»، تنظیم آلبوم «مرد خواب آلود» به خوانندگی علیرضا تهرانی و میکس و مستر آلبوم‌های «دگردیسی 1 و 2» از فرشاد رمضانی، رهبری ارکستر کامران تفتی، همکاری با هومن جاوید و البته همکاری‌اش با نوازنده گیتار باس گروه «کمل» یعنی کالین بیس که در یکی از قطعات آلبوم تازه منتشر شده گروه «میوت ایجنسی»، گیتار نواخته است.

***

* دقیقاً چهارده سال از زمان تولید آلبوم «میوت اِیجِنسی» می‌گذرد؛ دلیل این همه وقفه برای انتشار آن چه بود؟
آلبوم Mute Agency سال 83 تولید شد و از سال 84 که برای مجوزش اقدام کردیم، مجوز اشعارش صادر نشد. بعد هم که دیگر گذشت و من و هومن (اژدری) مشغول کارهای خودمان شدیم تا این‌که بعد از حدود دوازده سال، نیما جوان (مدیر نشر جوان) دنبال گرفتن مجوزهای آن رفت و پس از تلاش‌های فراوان در نهایت موفق به این کار شد.

* این آلبوم با همان شکل و شمایل چهارده سال پیش است یا قطعات دوباره بازسازی شده‌اند؟
طی مشورت‌هایی که با خیلی از موزسین‌ها و تهیه‌کننده‌ها داشتم، تصمیم بر این شد که آلبوم را به همان شکل (انگار که از آن تاریخ فریز شده) منتشر کنیم و تنها آن را دوباره مستر کردیم که به شکل کاملاً آنالوگ و با تجهیزات قدیمی توسط پیمان توسلی انجام شد.

  • * فکر می‌کنی با توجه به تکنولوژی و تجهیزات جدید، شنیدن آلبومی با کیفیت چهارده سال پیش همچنان می‌تواند جذابیت داشته باشد؟
    بعضی از موزیک‌ها تاریخ مصرف ندارند. ما نسلی بودیم که اواخر دهه هفتاد، با امکانات بسیار کم که شاید یک صدم امکانات امروز هم نبود، با ضبط دیجیتال به ساخت موسیقی‌های استاندارد مشغول بودیم و همه با یک آرزوی بزرگ این کار را کردیم اما متأسفانه سونامی ابتذال سرازیر شد و نود درصد بچه‌هایی که آن زمان کار می‌کردند را غرق کرد. آلبوم خیلی از هم‌دوره‌ای‌های من که موسیقی‌های خوبی می‌ساختند، هیچ وقت شنیده نشد. طبیعتاً من الان دیگر آن آدم شاد بیست و چهار ساله نیستم و آن سونامی هنوز هم ادامه دارد. موزیک‌های پرطرفداری که در ایران ساخته می‌شوند، کاملاً سری‌دوزی هستند و مردم متأسفانه از آنها استقبال می‌کنند و جایی برای موزیک‌های خاص در ذهنشان باقی نمانده است.
  • * یعنی فکر نمی‌کنی که این آلبوم مخاطب عام هم داشته باشد؟
    من پیش‌بینی نمی‌کنم. ببین، یک طرف ماجرا مردم هستند که باید به آنها غذای روح داده شود و طرف دیگر هم افرادی هستند که باید از این دست موسیقی‌ها حمایت کنند. الان موسیقی‌ها کاملاً سطحی هستند و مثل فیلم‌های سطحی، میلیاردی فروش می‌کنند. این باعث می‌شود آرتیست‌هایی که کمی کارهای متفاوت می‌کنند، زیر دست و پا له شوند و همین می‌شود که موسیقیِ خوب پیشرفت نمی‌کند.

من همان زمان که این آلبوم را تولید کردم، آن را پیش رامین صدیقی بردم که گفت این آلبوم باید ده سال دیگر منتشر شود چون الان جامعه ما نمی‌تواند آن را بپذیرد، ولی شاید ده سال دیگر بتواند و دقیقاً هم همان اتفاق افتاد. این آلبوم با در نظر گرفتن سال تولیدش، کاملاً شکل و شمایل خودش را دارد و شبیه چیزی نیست.

* زمانی که این آلبوم را تولید کردی، از تولد این سبک از موسیقی (تریپ‌هاپ) در زادگاهش یعنی انگلستان چیزی حدود ده سال گذشته بود که آن زمان شاید در دنیا هم مخاطب فراگیری نداشت اما الان بخش الکترونیک موسیقی زیاد شده و بیشتر شنیده می‌شود. به نظرت الان این ژانر در چه وضعیتی است و آیا می‌تواند مخاطب بیشتری داشته باشد؟
بله مخاطب بیشتری دارد چون گوش مردم هم از موسیقی‌های یکنواخت و یک جور پر شده است. این نوع موسیقی که من آن زمان ساختم، مُد نبود و هنوز هم مُد نیست. این آلبوم را نمی‌توانم صددرصد در این ژانر تعریف کنم و یک جاهایی هم طعنه به راک می‌زند اما بیشتر متمایل به تریپ‌هاپ است.

* حرف از مُد زدی؛ در این چند وقت اخیر استفاده از فضای الکترونیک خیلی در ایران مد شده که البته شاید خیلی مواقع فقط نامش را یدک می‌کشد. الان این جریان را در موسیقی ایران چطور می‌بینی؟
اگر منظور موزیک الکترونیک به معنای واقعی کلمه باشد، باید بگویم که راه درازی در پیش دارد. ببینید، موسیقی الکترونیک در جهان یک روندی را طی کرده، در واقع یک‌‌سری از سازهای الکترونیک (مثل موگ) ساخته و آن سازها در کنار هم ضبط شدند و صدای آنها باعث به وجود آمدن موسیقی الکترونیک بین دهه‌های 60 تا 90 میلادی شد که آلمانی‌ها مثل گروه «Tangerine Dream»، «کلاوس شولتز»، «پیتر بُومن» و… خیلی در آن موفق بودند.

آنها آن مسیر را گذراندند و پیش آمدند و الان به جایی رسیده‌اند که کاملاً مینیمال و به لپ‌تاپ و نرم‌افزار منتقل شده‌اند. ما کسی که سینتی‌سایزر بداند و در واقع مثل کلاوس شولتز سینت‌پلیر باشد، در تاریخ‌مان نداشتیم. حتی گاهی اوقات «اورگن» را با «سینت سایزر» اشتباه می‌گیرند و می‌گویند انوشیروان روحانی سینت سایزر می‌نوازد؛ نه، آن سینت نیست! طبیعتاً افرادی هستند که از سینت‌سایزر استفاده می‌کنند اما من آلبومی را در ایران ندیده‌ام که به شکل رسمی منتشر و مثل کارهای «کلاوس شولتز» صرفاً سینت‌سایزر با همان شیوه در آن سال‌ها باشد. اصلاً امکاناتش را هم نداشته‌ایم!

* زبان این آلبوم صرفاً انگلیسی است؛ دلیل این انتخاب چه بود؟
آن سال تصمیم گرفتیم کلام انگلیسی باشد تا بتوانیم آن را خارج از ایران هم تبلیغ کنیم؛ حتی سامان مقدم و امیر توسلی برای انتشار آن توسط «ویرجین رکوردز» هم تلاش کردند که البته نشد و همین موضوع باعث شد به کلی فستیوال‌های خارجی دعوت شویم که البته به دلیل شرایط آن دوره، هیچ کدام را هم نرفتیم. کلام انگلیسی را انتخاب کردیم چون آن زمان گنجاندن کلام فارسی در آن سخت بود.

* یعنی نمی‌توان تریپ‌هاپ را ایرانیزه کرد؟
می‌توان این کار را کرد اما آن زمان دانش و تجربه من نسبت به این موزیک کم بود. در حال حاضر، هم تجربه‌ام بیشتر شده و هم شعور موسیقایی‌ام نسبت به آن دوره تفاوت کرده است. برای همین اگر الان این کار را انجام دهم، حتماً از کلام فارسی استفاده می‌کنم؛ کمااینکه قصدم هم همین است و قرار است آلبوم بعدیِ «میوت ایجنسی» فارسی باشد.

* به سامان مقدم اشاره کردی؛ چه شد که تصمیم گرفتی او را به عنوان تهیه‌کننده انتخاب کنی؟
سال هشتاد، «تهران اَوِنیو» مسابقه‌ای را در فضای مجازی بین موسیقی‌های زیرزمینی راه انداخت تا گروه‌ها در دو بخش کارشناسی (که تقریباً خیلی از موزیسین‌های مطرح و ناشران این داوران را تشکیل می‌دادند) و مردمی با هم رقابت کنند. مردم از طریق اینترنت دایال آپ موسیقی‌ها را گوش می‌کردند و به آنها رأی می‌دادند. من و دو نفر از دوستانم، گروهی به نام «موتوژن» داشتیم که با یک قطعه فرانسوی الکترونیک-رگه در این مسابقه شرکت کردیم و با نظر هیأت داوران، اول شدیم.

سامان مقدم که آن زمان دنبال ساپورت کردن یک گروه موسیقی بود، این موزیک را شنید و از آن خوشش آمد. بعد هم از طریق امیر توسلی قرار گذاشتیم و هومن اژدری هم به ما اضافه شد و به این شکل پروژه «میوت ایجنسی» شکل گرفت.

* برنامه آینده گروه «میوت ایجنسی» چه خواهد بود؟
سعی می‌کنیم هر چه سریع‌تر کنسرت برگزار کنیم که قطعاً یک کنسرت صرفاً موزیکال نخواهد بود و با تلفیقی از ویدئو و پرفورمنس روی صحنه خواهیم رفت. در مراسم رونمایی هم دو قطعه از آلبوم را با نگاه امروزمان به موسیقی به همراه محمدرضا اصغری، فرشاد رضایی و هومن اژدری اجرا کردیم که دمویی برای کنسرت پیش‌رو خواهد بود.

* و حرف پایانی؟
متأسفانه وضعیت موسیقی در ایران اسفناک است؛ کلام آنچنانی ندارد و با خواننده‌هایی طرفیم که با رفتن روی استیج مشخص می‌شود اصلاً خواننده نیستند! حالا تصور کنید که همین‌ها طرفداران زیادی دارند! این یعنی موسیقی خوب در مملکت حرام شده و به گوش مردم نرسیده که حداقل قابلیت مقایسه کردن آنها را داشته باشند. وقتی موزیسین‌های خارجی به ایران می‌آیند آنقدر برایشان تبلیغ می‌شود که مردم به کنسرت‌هایشان می‌روند؛ پس مردم پتانسیل شنیدن موسیقی خاص را هم دارند فقط افرادی که از این نوع موسیقی حمایت کنند تا بتوانند کنسرت بگذارند، وجود ندارند. واقعاً دردناک است.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما

musicema.com/node/349305

مسعود جهانی: بیش از ۴۰ قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است

اولین گفت‌وگوی مفصل تنظیم‌کننده پرطرفدار این روزها و عضو اصلی «هوروش‌بند»
مسعود جهانی: بیش از ۴۰ قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است
موسیقی ما – یکی دو سالی است که نامش در اغلب قطعات هیت و پرطرفدار دیده می‌شود. چند ماهی هم هست که «هوروش‌بند» را معرفی کرده و در بخش کار گروهی هم اغلب آثارش همه‌گیر شده است. شاید فکر کنید صحبت ما درباره یک چهره مسن و پیشکسوت باشد اما اینطور نیست. درباره تنظیم‌کننده‌ای صحبت می‌کنیم که جوان اما پرمخاطب است. یکی از دلایل آن هم می‌تواند این باشد که می‌گوید در کارهایش استراتژی دارد و البته به زعم خیلی‌ها در کارهایی که با خواننده‌های شاخص داشته، خودش را تکرار نکرده است. در روزهایی که او مشغول تولید کارهای جدید «هوروش بند» و تنظیم برای خوانندگانی نظیر محمد علیزاده و فرزاد فرزین و… بود سراغش رفتیم و یک گپ مفصل با هم داشتیم.

مسعود جهانی در این گفت‌وگو برای اولین‌بار درباره تمامی ابعاد زندگی شخصی و حرفه‌ای خود صحبت کرد و البته دیدگاه‌های متفاوتی هم نسبت به موسیقی مجاز داشت. این تنظیم‌کننده خوش‌اخلاق خردادی، صحبت‌های جالبی در مورد حامد همایون، بهروز صفاریان، نیما وارسته و سیروان خسروی و… داشت و در انتهای گفت و گو هم اعلام کرد این اولین و البته فعلاً آخرین مصاحبه من خواهد بود.

* بعضی‌ها در خانواده خود موزیسین داشتند و همین برایشان انگیزه شد. بعضی‌ها خیلی پولدار بودند، بعضی‌ها خیلی بچه در‌س‌خوان بودند، بعضی خیلی بچه درس‌نخوان بودند و بعضی‌ها هم برحسب شانس سمت موسیقی آمدند! ورود تو به این عرصه چگونه بود؟
خانواده من با موسیقی مخالف بودند. من هم از کودکی درس‌خوان بودم و می‌خواستم وارد دانشگاه شوم و بعد از آن خودم موسیقی را ادامه دهم. درسم را خواندم و سال 85 دکترای داروسازی در اصفهان قبول شدم. از خانواده جدا شدم و به اصفهان رفتم و درس نخواندم! بعد ازدواج کردم و یک گروه موسیقی در دانشگاه تشکیل دادم. یک روز به من گفتند برای اینکه بتوانی در دانشگاه اجرا کنی، باید فیلم اجرایتان را اداره ارشاد اصفهان تأیید کند.

* آن زمان چند سال داشتی؟
19 ساله بودم. گفتند باید پلی‌بک کنید و یک نفر کارهایتان را آهنگسازی و تنظیم کند. آن زمان به ما 700، 800 هزار تومان قیمت می‌دادند که چنین پول‌هایی نداشتیم! در اصفهان نزد شخصی رفتم که من را راهنمایی کرد و گفت خودت می‌توانی بعضی از کارها را انجام دهی. به او گفتم که صدابرداری دوست دارم و دوره آن را هم پیش همان شخص دیدم. یک تنظیم‌کننده هم پیدا کردیم که بدون پول با ما کار می‌کرد. مدتی بعد او گفت که شما می‌خواهید از من سواستفاده کنید و از من کار یاد بگیرید و دیگر با شما همکاری نمی‌کنم. یک دوره، خودم شبانه‌روز پای این کار نشستم و چیزهای زیادی یاد گرفتم ولی دیگر نتوانستم درس بخوانم!

بی‌پولی‌ها و سختی‌های زیادی کشیدم

* بعد از این اتفاق سربازی هم رفتی؟
نه. من فرزند شهید هستم. درسم را که رها کردم، سال 86 به تهران آمدم و بی پولی‌ها و سختی‌های زیادی کشیدم. حدود یک سال کلاً خانواده‌ام را ندیدم و همان زمان هم یک قطعه برای هومن سزاوار تنظیم کردم. او می‌خواست آلبوم مجاز منتشر کند که برایش هفت یا هشت قطعه تنظیم کردم و در ادامه روند کارهایم شروع شد. بعد از آن با رضا شیری آشنا شدم و یک دوره حدوداً هفت ساله با هم بودیم.

* بابت کار برای هومن سزاوار پول نگرفتی؟
به شکل مستقیم پول نگرفتم. البته آن زمان خیلی بچه بودم و همین الان هم چهره‌ام خیلی بزرگ نشان نمی‌دهد! (خنده) حتی مورد داشتیم یک خواننده در استودیو به من گفت بگو آقا مسعود بیاید! (خنده) اما هومن در آن زمان کارهای علی عطایی و چند دوست دیگرش را برای تنظیم به من می‌داد که پول خوبی هم داشت؛ حدوداً یک میلیون تومان بود.

* اولین قطعه‌ای که تنظیم کردی و هیت شد کدام کار بود؟
قطعه «عاشقی یعنی همین» با صدای رضا شیری بود. حتی من پیشنهاد ورود رضا شیری به فضای موسیقی رسمی را دادم. مرتبه اول موفق نشد ولی بار دوم حدود دو سال و نیم صبر کرد و موفق به اخذ مجوز شد. الان هم به همه خواننده‌های جوان توصیه می‌کنم مجاز کار کنند. اگر خواننده‌ای برای آهنگش مجوز نگیرد حق استفاده از اسم من را ندارد..

* پس به دلیل همین دیدگاه بود که کلاً همکاری‌هایت با خواننده‌های غیر رسمی ‌را قطع کردی؟
طبیعتاً وقتی من به صورت رسمی کار می‌کنم، فقط می‌توانم با خواننده‌های مجاز همکاری کنم .وقتی ارشاد و تلویزیون به من اعتماد کرده‌اند چه دلیلی برای فعالیت غیررسمی دارم؟ پولی در این کارها نیست و این قبیل همکاری‌ها برای زمانی بود که بچه بودم و فقط می‌خواستم خودم را نشان بدهم. آن زمان می‌دیدم که این همه کار می‌کنم ولی هیچ جا اسمی از من نیست؛ در هیچ جشنواره‌ای اسمم نیست و هر جا که موسیقی هست، من نیستم. با خودم می‌گفتم مگر کار تو بد است؟! ولی بالاخره فهمیدم که راه درست فعالیت درحوزه موسیقی، این نیست. این را هم بگویم که همان زمان کارهای مجاز برای خوانندگانی چون حامد زمانی هم تنظیم کردم. کاری با مجاز یا غیرمجاز ندارم، ولی من 43 قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است اما دیدم که فقط تنظیم‌کننده هستم و بعد هم هیچ اتفاق خاصی برایم رخ نمی‌دهد. برای همین در کنار تصمیمی که برای فعالیت رسمی داشتم، به سراغ عملی کردن یکی از ایده‌های قدیمی‌خودم یعنی تشکیل یک گروه موسیقی رفتم.

این کلمه هوروش نیست بلکه هوروَش به معنای فروزان مثل خورشید است

* که فکر می‌کنم منظورت «هوروش بند» باشد.
همیشه دوست داشتم خودم یک گروه تشکیل و پرورش دهم تا موفقیت‌هایش هم برای خودم باشد. روزی در یک جمع دوستانه، سنتی خواندن مهدی دارابی را دیدم که برایم جالب بود. از او خواستم یک کار از استاد ایرج را بازخوانی کند و پیشنهاد دادم خودمان هم یک قطعه از مولانا یا حافظ بسازیم و منتشر کنیم. یک کار ساختیم که البته هرگز منتشر نشد ولی دوستان خیلی استقبال کردند. حمید فریزند که آن زمان مدیر برنامه مهدی (دارابی) بود (و الان مدیر برنامه «هوروش بند» است) از پیشنهاد تشکیل گروه استقبال کرد و خواست که خودتم هم حتماً در این گروه حضور داشته باشم. من اول به او گفتم می‌توانیم درصدی کار کنیم ولی حمید فریزند گفت تو باید عضو اصلی گروه باشی. من هم بدم نیامد و یک قرارداد نوشتیم و باز هم این داستان مسکوت ماند. خلاصه با پیگیری‌های حمید فریزند قطعه‌ای به نام «یاد تو می‌افتم» را منتشر کردیم که اولین کار مان بود. برای این قطعه اتفاقات خوبی افتاد و با شرکت «ققنوس» قرارداد بستیم.

* حالا «هوروش» به چه معنا است؟
این کلمه هوروش نیست بلکه هوروَش به معنای فروزان مثل خورشید است. من موقع خواندن این کلمه اشتباه کردم و فکر کردم که هوروش است!(خنده) درواقع اشتباه لفظی من باعث شد نام گروهمان هوروش باشد! مجید فرهبد هم لوگوی گروه را طراحی کرد که البته چندبار روی آن کار کردیم تا به نتیجه رسیدیم.

* در کارهای هوروش تقریباً رگه‌هایی از موسیقی ایرانی وجود دارد و حتی آهنگ پیشواز موبایل خودت هم تکنوازی تار است. سابقه کار در موسیقی اصیل ایرانی داری؟
اگر کسی بگوید موسیقی اصیل ایرانی دوست ندارم، دروغ می‌گوید ولی من می‌خواستم کاری کنم تا مخاطبان با موسیقی ایرانی آشتی کنند. این قضیه به تنظیم باز می‌گشت و یک‌سری تنظیم‌های خاص را هم امتحان کردم اما باز هم امیدی به جواب دادنش نداشتم. من سابقه هنری خودم را روی فردی گذاشته بودم که باید کاملاً از صفر شروع می‌کرد. خلاصه وقتی دیدیم مردم از آن استقبال کردند، این ایده را پرورش دادیم.

خواننده‌های معروف برای فعالیت گروهی حرف گوش نمی‌کنند!

* تو می‌توانستی برای ایده‌هایت سراغ خواننده‌هایی بروی که اسم و رسم بیشتری در موسیقی سنتی یا تلفیقی داشته باشند.
مهدی دارابی موسیقی را دلی یاد گرفته و به همین دلیل با احساس می‌خواند و جنس صدایش با خواننده‌های سنتی ما کاملاً تفاوت دارد. او حتی اگر اشتباه هم بخواند، باز هم همه چیز خواندنش مختص خودش است. البته این را هم نباید فراموش کرد که خواننده‌های معروف برای فعالیت گروهی، حرف گوش نمی‌کنند! اما مهدی هر کاری که بخواهیم را اجرا می‌کند. جنس صدای او هم هر روز پخته‌تر می‌شود.

* تو در دوره‌ای این کار را کردی که فضای موسیقی تلفیقی فراگیر شده بود و شاید تحت تأثیر همین فضا چنین مسیری انتخاب کردی.
من راه دیگری را انتخاب کردم و این فضا الان جواب داده ولی موسیقی تلفیقی به شکل کنونی دیگر جواب نمی‌دهد. اگر ما راه یکی از همین گروه‌ها را انتخاب می‌کردیم، قطعاً موفق نمی‌شدیم ولی دوست داشتیم راه جدیدی را انتخاب کنیم که هم فضای سنتی داشته باشد و هم مخاطبان آن را بپسندند. این مسیر خیلی سخت بود و همه چیز به تنظیم بستگی داشت.

* از این مسیر سخت چقدر جواب گرفتی؟
انتظار داشتم هفتمین یا هشتمین قطعه «هوروش» موفق شود، ولی چهارمین قطعه جواب داد. آن روز خودمان هم فکر نمی‌کردیم که «به کی پز میدی» تا این حد موفق شود.

* البته این رگه‌های ایرانی که گفتی، در کارهای هوروش خیلی کم است و در مواردی به غیر از خواندن مهدی، عملاً وجود ندارد. این فضای ایرانی را حتی در سازبندی هم می‌توانستی لحاظ کنی اما بیشتر کارها پاپ به نظر می‌رسند.
کارهای «هوروش بند» هیپ‌هاپ هستند. درباره خواندن مهدی هم باید بگویم که او موسیقی سنتی روحوضی را با موسیقی سنتی امروز تلفیق کرده و موسیقی R&B و هیپ‌هاپ را هم به آن اضافه کرده است. مثلاً در قطعه اول، حتی تحریر جَز و بلوز هم در خواندنش دارد. همین‌ که انتظار دارید درصد فضای ایرانی کارهای هوروش بیشتر باشد ولی نیست، خودش یک اتفاق جالب است.

* منظورت چیست؟
مردم انتظار دارند یک گروه تلفیقی در هر کاری یک ساز سنتی استفاده کند اما ما این کار را نکردیم که همین موضوع باعث تفاوت ما شده است.

* باز هم با توجه به تقسیم‌بندی‌های سبک‌ها، خیلی سخت می‌توان هوروش را در میان تلفیقی‌ها قرار داد.
ما پاپ نیستیم. البته قطعه سوم ما پاپ بود ولی مثلاً قطعه «به کی پز میدی؟» را نمی‌توان به عنوان یک اثر پاپ در نظر گرفت. این نکته را مدنظر داشته باشید که من همیشه دوست دارم برخلاف پیش‌بینی و انتظار مخاطبان کار کنم. همین الان قطعه‌ای دارم که تِرَپ سنتی است. یک سال است که این کار را تنظیم کرده‌ام ولی اول باید مخاطب آمادگی شنیدنش را پیدا کند تا آن را منتشر کنیم. کار بسیار عجیبی است و به گوش مخاطب ایرانی آشنا نیست. اگر بخواهید یک کار بزرگ انجام دهید، باید مخاطب شما را بپذیرد. ما مجبور شدیم کارهایی منتشر کنیم که اسم گروه بیشتر مطرح شود؛ مثلاً قطعه آخر گروه یعنی «منو به باد داد» کاملاً پاپ بود ولی مخاطبان کلامش را دوست داشتند. در این قطعه تنظیم خاصی انجام ندادم و در قطعه «به کی پز میدی؟» هم خودم نبودم. از سوی دیگر، دومین اثر ما به نام «مجنون» کاملاً با جریان بازار تفاوت داشت و مخاطبان آن را دوست نداشتند. مجبور شدیم برگردیم و کارهایی که پاپیولارتر است انجام دهیم تا ذهن‌ها برای کارهایی که می‌خواهیم آماده شود.

ما از یک سو دوست داریم خاص باشیم اما از سوی دیگر بلیت کنسرت را قرار است مردم تهیه کنند. الان خواننده‌های زیادی هستند که خاص‌اند ولی بلیت هم نمی‌فروشند. ما هم تمام این جوانب را بررسی کردیم. ما الان 16 قطعه آماده داریم که هر کدام را از بین 50 اثر انتخاب کرده‌ایم ولی هرکدام باید در زمان خاصی منتشر شوند. مثلاً یک قطعه «چیل‌‌اوت سنتی» داریم که خیلی عجیب است و برای زمانی مناسب خواهد بود که مردم شما را قبول کنند و بتوانید ریسک کنید.

* معمولاً تنظیم‌کننده‌های ما نگاه می‌کنند در بازار چه کارهایی گرفته و به دنبال کپی‌برداری از همان سبک‌ها می‌روند تا اسمشان بیشتر مطرح شود.
یک زمان شما دنباله رو هستید و یک زمان هم می‌توانید جریانی را با خودتان همراه کنید. زمانی که قطعه «تو که نیستی پیشم» را برای آرش عدل‌پرور تنظیم کردیم، با فضای بازار تفاوت داشت ولی کم‌کم در بین مخاطبان جا افتاد. طبق بررسی‌هایی که کردیم، موسیقی‌ هاوس فقط تا سه ماه دیگر جا دارد و بعد از آن لوث می‌شود. ما می‌خواهیم به دنبال یک جایگزین باشیم که مردم هم آن را دوست داشته باشند. من از سال گذشته تا الان نزدیک 350 قطعه ‌هاوس تنظیم کرده‌ام ولی مگر چقدر می‌توانید کار هاوس تولید کنید و به تکرار نیفتید؟ اگر به خاطر داشته باشید، یک زمان همه مردم کارهای 6 و 8 ساسی مانکنی می‌خواندند ولی آن موج ناگهان تمام شد. کار هاوس هم به زودی تمام خواهد شد. متأسفانه یا خوشبختانه، کارهایی که ما انجام می‌دهیم الگوی خیلی‌ها شده که در نوع خودش هم جالب است.

هوروش بند موج نیست چون اعضایش تولیدکننده هستند

* به دلیل همین استراتژی است که تاکنون در هوروش، قطعه 6 و 8 منتشر نکرده‌اید؟
بله. اما اگر از همان اول کار هوروش بند، قطعه 6 و 8 منتشر می‌کردیم به ما می‌گفتند کپی حامد همایون هستید! حتی خود شما هم می‌گفتید و هرکاری می‌کردیم شبیه می‌شد. الان قرار است در همین فصل تابستان، یک کار 6 و 8 منتشر کنیم که مختص خودمان است و به هیچ خواننده دیگری ربط ندارد.

* گفتی به نظرت برخی از فضاها و تنظیم‌ها موج هستند و زود فروکش کرده یا می‌کنند. «هوروش بند» چطور؟ موج نیست؟
هوروش بند موج نیست چون اعضایش تولیدکننده هستند. من آدمی نیستم که خودم را تکرار کنم؛ یک خردادی‌ام که دوست دارم هر روزم با روز دیگرم تفاوت داشته باشد.

* فکر نمی‌کنم این نکاتی که درباره تفاوت و اسامی سبک‌ها به کار می‌بری، برای مردم تفاوت چندانی داشته باشند و نهایتاً مخاطبان می‌گویند موسیقی غربی با خوانش ایرانی؛ این تفاوتها قرار است کجا برای مردم ملموس شود؟
مردم از کار خوب لذت می‌برند؛ اما خواننده ما هم سنتی نمی‌خواند. یعنی وسط چهچهه‌های آواز سنتی، ناگهان تبدیل به تحریر غربی می‌شود که تاکنون برای هیچکس رخ نداده است. مورد دوم اینکه من گوش قسمتی از مردم را از لحاظ تنظیم می‌شناسم. من شناخت دقیقی از مقوله شعر ندارم ولی اگر تنظیم یک کار به من حس خوبی بدهد، آن کار موفق می‌شود. زمانی که شروع به تنظیم کردن می‌کنم، از ابتدا نمی‌دانم قرار است به چه سمتی برود. روند کاری‌ام اینگونه است که خواننده یک لاین می‌خواند و بعد من کارم را شروع می‌کنم؛ اگر حس تنظیم در همان لحظه بیاید که کار خوبی از آب درمی‌آید و در غیر این صورت کار خوبی نخواهد شد. وقتی در همان لحظه با کار ارتباط برقرار کنم، به موفقیتش اطمینان پیدا می‌کنم.

اگر بخواهید همیشه مخاطب را با خود همراه کنید، تکراری می‌شوید

  1. * معمولاً موزیسین‌های ما وقتی وارد فاز کنسرت و کسب درآمد می‌شوند، صرفاً رضایت مخاطب را مدنظر قرار می‌دهند تا بلیت کنسرت فروش برود. به همین دلیل از آن استراتژی‌هایی که داشتند عقب‌نشینی می‌کنند. گروه شما تا چه زمانی همین روند را خواهد داشت؟
    اگر همیشه مخاطب را با خود همراه کنید تکراری می‌شوید. گاهی اوقات باید افت کنید و جای ریسک بگذارید. همیشه در اوج بودن باعث تکرار می‌شود. ما چند قطعه ریسکی داریم ولی می‌خواهم به جایی برسیم که این لغزش عمدی، به کل داستان صدمه وارد نکند. در حال حاضر تا اردیبهشت سال آینده، آهنگ‌ها را برای انتشار چیده‌ایم اما ممکن است با برگزاری کنسرت، روند حرکت ما کمی تغییر کند ولی کلاً مسیرمان را عوض نمی‌کنیم. هوروش در حال حاضر یک نوزاد است و باید رشد کند. ما برای رشدش برنامه چیده‌ایم اما ممکن است برخی اتفاقات نظیر کنسرت و مسائل دیگر، تغییرات جزئی در این برنامه ایجاد کند.
  2. * الان مشغول آزمون و خطا هستید؟
    همیشه فکر می‌کردم اگر گروه داشته باشم، تنظیمی انجام می‌دهم که کل دنیا به من افتخار کند. اما دیدم که مردم در هوروش بند از من، مسعود جهانی را نمی‌خواهند و فقط حس می‌خواهند. مثلاً کار دوم ما، من را راضی نکرد و دوستش نداشتم.

* منظورت چیست که از تو مسعود جهانی نمی‌خواهند؟
تقابل حس و تکنیک است و مخاطبان از من حس می‌خواهند. من هیچ وقت در کارهایم مدلاسیون یا تغییر ریتم نداشته‌ام. مثلاً هرگز در تنظیم‌هایم از ساز بادی استفاده نمی‌کنم چون مردم موسیقی‌هایی را دوست دارند که آرامش داشته باشد و در آن داد نزنند.

آرش عدل‌پرور می‌تواند جریان و روند بازار را تغییر دهد

* فکر می‌کنم مشابه این اتفاقاتی که می‌گویی مردم دوست دارند، در کارهای آرش و مسیح رخ داده باشد.
آرش عدل‌پرور هوش بسیار بالا و استعداد وحشتناکی دارد. آرش قلم را بر می‌دارد و در حالی که من مشغول چیدن ریتم هستم و تازه می‌خواهم به او بگویم فضا چگونه است، ترانه را آماده می‌کند! همان لحظه پشت میکروفون می‌رود و آن را می‌خواند و کار در همان لحظه بسته می‌شود. ممکن است در یک شب ده قطعه با هم بسازیم که از بین آنها، حداقل چهار کار خیلی خوب است. ترانه‌های آرش عدل‌پرور حس زیادی دارند، او می‌تواند جریان و روند بازار را تغییر دهد. الان خیلی‌ها چه در سبک و چه در شعر و حتی در نوع و لحن خواندن از آرش تقلید می‌کنند.

* صحبت از آرش عدل‌پرور شد. من در کارهایی نظیر «چطوری دیوونه» محمدرضا گلزار یا «خوشبختی» علی لهراسبی (که اتفاقاً خود تو و آرش آنها را ساخته‌اید) احساس کردم که لحن خواننده در بعضی قسمت‌ها، به سمت کارهای آرش و مسیح می‌رود. درواقع فضای آنها طوری بود که بدون نگاه کردن به کَست کار می‌فهمیدم آرش در آنها نقش دارد.
آرش برای هوروش یا مهدی آذر هم کار می‌سازد ولی چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. اما در مواردی که شما نام بردی، این نوع لحن عمدی بود و نتیجه‌ای که می‌خواستیم را هم گرفتیم. ضبط‌های استودیو توسط مهدی آذر انجام می‌شود و بخشی از این شباهت به خاطر او بود.

* اتفاقاً من حس می‌کردم که مغز متفکر، آرش است و او به این جریان خط می‌دهد.
الان چند گروه و خواننده آمده‌اند که دقیقاً کپی مسیح و آرش هستند اما این شباهت‌ها که شما اشاره کردی، از سوی آرش نبود. فارغ از این موضوع، مثلاً برای قطعه «چطوری دیوونه» اتفاقات خوبی رخ داد در حالی که به خاطر این شباهت ممکن بود کار شکست بخورد. ولی ما در کارها گوش مردم عادی و خصوصاً گوش مخاطب تین‌ایج را در نظر می‌گیریم و در برخی موارد یک‌سری کارها را عمدی انجام می‌دهیم. اما چنین شباهت‌هایی کار درستی نیست.

* ولی شما این کار را انجام داده‌اید!
چند خواننده نام ببرم که در کارهایشان همین کپی را انجام داده‌اند؟

* جالب است که همین کپی‌ها هم موفق بوده‌اند.
مردم ما کارهای کپی را دوست دارند. مثل همین کپی رونالدو و مسی که شاید از نسخه‌های اصلی در ایران معروف‌تر شده‌اند!

* در قطعه «به کی پُز میدی؟» هوروش بند هم چنین شباهتی وجود داشت!
اگر منظورتان ترجیع‌بند کار باشد که ما چهار ساعت روی این قسمت کار کردیم تا مهدی دقیقا لحنی را که می‌خواستم اجرا کند! دقیقاً همین لحن اعتراضی را از او می‌خواستم!

  • * تو در صحبت‌های قبلی هم گفتی که نمی‌خواهم در کارهایم تکرار داشته باشم ولی الان کمی به تناقض برخورد کردیم!
    ببینید، مثلاً شما نمی‌توانید بگویید که در آشپزی هرگز از فلان ادویه استفاده نمی‌کنم. به هرحال یک جا مجبور می‌شوی کمی از آن استفاده کنی. ما هم کپی نکردیم و فقط یک بخش از کار شبیه بود. اگر در ترجیع‌بند قطعه «به کی پُز میدی؟» هر مدل دیگری می‌خواندیم، آن اتفاق ویژه رخ نمی‌داد. آن لحن مردانه اعتراضی باید بیان می‌شد و به همین دلیل چهار ساعت با مهدی دارابی کار کردم که چنین لحنی را بخواند. جالب است که یک ساعت بعد از پخش این قطعه، آن را با صدای بلند در خیابان‌ها شنیدم که حس خیلی خوبی داشت.
  • * دیگر برای چه کارهایی این حس را تجربه کردی؟
    برای قطعه «ماه عسل» محمد علیزاده هم چنین اتفاقی رخ داد اما دوست ندارم از بقیه کارهایم که این اتفاق برایشان افتاه اسم بیاورم.

* منظورت کدام کارها است که دوست نداری اسمی از آنها بیاوری؟ با خواننده‌اش مشکل داری؟!
تقریباً. دو نفر راهی را با هم شروع می‌کنند، شما برای او نقشه می‌کشید که پیشرفت کند و بتوانید با همدیگر روزهای خوبی بسازید. ولی وقتی او تصمیم می‌گیرد مسیرش را از قصد عوض کند، بازی عوض می‌شود. یکی از خواننده‌هایی که من قبلاً با او همکاری می‌کردم، می‌توانست الان مجاز باشد ولی این راه را به آینده‌ای با پول بیشتر ترجیح داد. اگر او حرف من را گوش می‌کرد و به قراردادهایش با من و شرکت‌های دیگر عمل می‌کرد، می‌توانست الان روی صحنه باشد.

* یعنی کار مدیر برنامه هم انجام می‌دهی؟ یا پرودیوسر هستی؟
من پرودیوسری هستم که صفر تا صد کارهای یک آدم با استعداد را انجام می‌دهم و به او برای رشد کردن کمک می‌کنم و وقتی به درآمدزای رسید، با او درصدی کار می‌کنم.‌ البته این کار را فقط برای کسانی انجام می‌دهم که واقعاً مستعد باشند؛ این کار را همه پرودیوسرهای دنیا انجام می‌دهند. من از همان اول به پول فکر نمی‌کنم و می‌توانم باعث رشد کسی شوم که آینده و زندگی اش تغییر کند.

پیشنهادهای زیادی دارم که می‌گویند کار را انجام بده ولی اسم خودت را نزن!

* پس خودت را پرودیوسر می‌دانی؛ در حالی که خیلی‌ها می‌گویند در ایران پرودیوسر نداریم.
من یک پرودیوسر هستم؛ اولین نمونه‌اش هم همان خواننده بود که خودش نخواست به مسیر مجاز و برگزاری کنسرت وارد شود. دومین نمونه‌اش هم «هوروش بند» است. من یا کار نمی‌کنم یا فقط کار مجاز انجام می‌دهم؛ در حالی که پیشنهادهای زیادی دارم که می‌گویند کار را انجام بده ولی اسم خودت را پای آن نزن! خواننده غیرمجاز اگر به جنگ شادی و عروسی نرود، پول در نمی‌آورد و پول‌هایی که از این راه به دست می‌آیند، اصلاً در برابر درآمد کنسرت‌های رسمی به حساب نمی‌آید.

* بعضی‌ها می‌گویند خواننده‌هایی که مجاز می‌شوند کارشان حس و حال قبل را ندارد و معمولاً موفق نمی‌شوند. تو با این نظر موافقی؟
این برای قدیم بود. در حال حاضر به غیر از برخی کلمه‌های خارج از چارچوب، هیچ مرزی بین موسیقی مجاز و غیرمجاز وجود ندارد. می‌توان کلمات را طوری کنار هم چید که مشکلی نداشته باشد. من به هر خواننده‌ای که برای کار پیشم می‌آید می‌گویم حتماً برو و مجوز بگیر چون شهرت بدون فعالیت رسمی و کسب درآمد هیچ فایده‌ای ندارد.

* خب این نکته در مورد خودت هم وجود دارد. چون تعداد کارهای هیتی که با خواننده‌های که هنوز مجاز نشده اند داشتی خیلی بیشتر است.
خواننده‌های غیررسمی ما انعطاف‌پذیری بیشتری دارند.

* فکر می‌کنی خواننده‌های غیررسمی استعداد بیشتری هم دارند؟
نه. تنها نکته آنها این است که انعطاف‌پذیرتر هستند و قدرت ریسک بیشتری دارند. بعضی خواننده‌های مجاز ما زیاد اهل ریسک نیستند و از من تکرار خودشان را می‌خواهند. همین باعث می‌شود که سیر نزولی داشته باشند.

محسن چاوشی یکی از نوستالژی‌های من است

* شاید بتوان گفت یکی از کسانی که قدرت این ریسک را داشت و کارهای متفاوتی انجام داد، محسن چاوشی بود.
آفرین! من تا به حال برخوردی با محسن چاوشی نداشته‌ام ولی صدایش را دوست دارم. اگر او همچنان محسن چاوشی هشت سال پیش بود، الان کاملاً فراموش می‌شد. او موسیقی راک و تلفیقی را امتحان کرد و در کلام هم سراغ تجربیات جدید رفت. محسن چاوشی انعطاف‌پذیر بود، پس ماند و در ادامه هم خواهد ماند. کسی که می‌تواند خودش را نگه دارد و به روز کند، آدم زرنگی است. من روزی دو ساعت برای به روزکردن خودم وقت می‌گذارم؛ مجله‌های خارجی می‌خوانم و برای وسائل سخت‌افزار و نرم‌افزارهایی که لازم دارم، هزینه می‌کنم. خواننده‌های قدیمی اگر می‌خواهند همچنان در بازار بمانند، باید به روز باشند.

* حتی محسن چاوشی بابت این تغییرات ریزش مخاطب هم داشت.
قطعاً تغییرات، ریزش مخاطب دارد ولی در ادامه جذب مخاطبِ بیشتری خواهد داشت؛ البته اگر این تغییرات با فکر و درست باشد. قطعاً محسن چاوشی هم این تغییرات را با فکر انجام داده و در حال حاضر هم خیلی خوب مسیرش را ادامه می‌دهد.

* دوست داری با چاوشی همکاری داشته باشی؟
محسن چاوشی یکی از نوستالژی‌های من است. این نکته را هم بگویم که دلم برای اولین آلبوم رسمی محسن چاوشی تنگ شده و دلم یک کار پاپ به روز از او می‌خواهد. من ترانه‌های حسین صفا را واقعاً دوست دارم چون از زاویه دیگری به ترانه نگاه می‌کند و با محسن چاوشی به معنای واقعی هماهنگ هستند.

* آهنگ خاصی با صدای محسن چاوشی بوده که پس از شنیدنش حس کنی اگر خودت تنظیم می‌کردی اتفاق بهتری برای آن می‌افتاد؟
قطعات «دوست داشتم» و «تهران که دریا نداره» اگر برای من بود، آنها را به شکل دیگری تنظیم می‌کردم. اما کارهایی که خود محسن چاوشی تنظیم می‌کند را خیلی دوست ندارم.

* حتی قطعه «کجایی؟» که تا آن اندازه شنیده شد را هم دوست نداشتی؟
گاهی اوقات شعر و ملودی آنقدر قدرتمند است که با هر تنظیمی‌ موفق می‌شود. زمانی نقش تنظیم‌کننده مشخص می‌شود که با یک شعر و ملودی که شصت، هفتاد درصد کیفیت دارد کاری کنی که کیفیتش به نود یا صد در صد برسد.

* برعکس آن هم امکان‌پذیر است؛ مثلاً با یک تنظیم بد، کیفیت یک اثر را از 90 به 40 درصد برسانی.
اگر کار کسی مثل محسن چاوشی باشد، بعید است این‌گونه شود ولی برای خواننده‌ای که در حال رشد است قطعاً نابودی به دنبال خواهد داشت.

* از نوستالژی گفتی؛ می‌خواهم به گذشته برگردیم. شروع دوباره موسیقی در ایران و هنرمندان آن دوره، برای خیلی‌ها انگیزه ورود به دنیای موسیقی بود. این انگیزه برای تو هم وجود داشت؟
آن زمان کارهای سعید شهروز و شادمهر عقیلی را واقعاً دوست داشتم و پیگیری می‌کردم.گروه «آریان» هم در زمان خودش بی‌رقیب بود و همه کارهایش را می‌شنیدم.

واقعاً دوست داشتم در آلبوم «رمانتیک» شهاب رمضان حضور داشته باشم

* در میان تنظیم‌کننده‌های آن زمان هم کسی بود که کارهایش را دوست داشته باشی؟
تنظیم‌های بهروز صفاریان در آلبوم‌های «شبح» و «غریبه» برایم جالب بودند. در حال حاضر هم بین تنظیم‌کننده‌ها، میلاد ترابی، حامد برادران و سیروان خسروی را دوست دارم.

* بین کارهایی که سیروان خسروی تنظیم کرده، قطعه‌ای بوده که دوست داشته باشی آن را به شکل دیگری تنظیم کنی؟
سیروان خسروی در آلبوم‌های «رمانتیک» شهاب رمضان و «عشق من باش» بهنام صفوی فوق‌العاده کار کرده است. من واقعاً دوست داشتم در آلبوم «رمانتیک» حضور داشته باشم.

* چند قطعه را نام می‌برم، نظرت را درباره تنظیم‌های آنها بگو. قطعه «غیر معمولی» محسن چاوشی؟
به همان شکل خوب است و دوستش دارم.

* «احساس آرامش» از احسان خواجه امیری؟
نظری ندارم.

* قطعه «جز تو» محمد علیزاده؟
«جز تو» محمد علیزاده واقعاً تنظیم خوبی دارد. میلاد ترابی تنها تنظیم‌کننده‌ای است که با من هم‌فکری می‌کند و به من نزدیک است. در آلبوم جدید محمد علیزاده هم قطعه «عشقم این روزا» را خیلی دوست داشتم.

* «دنیا دیگه مثل تو نداره» بنیامین بهادری؟
روح نیما وارسته شاد. او هنرمند خوش فکری بود و به معنای واقعی، سبک داشت. اگر «دنیا دیگه مثل تو نداره» برای من بود، آن را به شکل دیگری تنظیم می‌کردم.

* «عشق من باش» از بهنام صفوی؟
سیروان «عشق من باش» را خوب تنظیم کرده است. البته من هیچ علاقه‌ای به قطعات6 و 8ندارم. قطعه «چنین کنم چنان کنم» حامد همایون هم 6و 8است اما من نمی‌توانم با این سبک ارتباط برقرار کنم.

اگر کسی می‌گوید حامد همایون تب است بیاید و چنین تبی بسازد

* حامد همایون در مدت زمان بسیار کوتاهی توانست موفق شود. به نظرت او هم استعدادش را داشت یا فقط یک موج زودگذر است؟
حامد همایون قبل از شهرت هم یک کار با من داشت که ورژن جدیدش در آلبوم او منتشر شد. حتی اگر حامد همایون همین الان تمام شود، به نظرم مسیرش را درست پیش رفته و به صد رسیده است. به نظر من محسن رجب‌پور پرودیوسر خوبی است که توانسته برند بسازد چون برندسازی در بازار کساد موسیقی کار بسیار سختی است.

* محسن رجب‌پور در مراسم رونمایی آلبوم حامد همایون گفت که برای موفق شدن او، یک نسخه شش صفحه‌ای به او داده است. تو هم از این نسخه‌ها برای خواننده‌هایت داری؟
من فقط به خواننده‌ام می‌گویم استراحت کن و روی کار موسیقی متمرکز باش. پول شاعر و آهنگساز را هم خودم می‌دهم و اگر یک استعداد واقعی پیدا کنم حتی به او حقوق هم می‌دهم. در دنیا هم اگر کسی خواننده است باید فقط به موسیقی فکر کند و دنبال اجاره‌خانه و مخارج نباشد.

  • * در عین حال منتقدان حامد همایون می‌گویند که او یک موج است.
    اگر موفقیت حامد همایون حتی یک تب سه ساله هم باشد و بگذرد، به هر حال زندگی او عوض می‌شود. اگر او و تیم کاری‌اش زرنگ باشند و بخواهند بیشتر بمانند، باید فکر کنند. ولی اگر فکر هم نکنند، حامد همایون از هر لحاظ از صفر به صد رسیده و موفق بوده است. اگر کسی می‌گوید حامد همایون تب است بیاید و چنین تبی بسازد. به من می‌گویند اُورتور فلان آهنگت کاور است. من هم می‌گویم مگر کاور نیست؟ اما موفق می‌شود؛ تو هم اگر می‌توانی بیا و چنین کاری بساز تا موفق شود.
  • * معمولاً در موسیقی ایران وقتی تب و تاب یک خواننده فروکش می‌کند، کلاً خودش هم محو می‌شود. فکر می‌کنی اگر خودت چنین تبی ایجاد کنی و خاموش شود، دوباره با شخص دیگری آن را ایجاد خواهی کرد؟
    اینکه خواننده‌های ما پس از چند سال محو می شوند یعنی مشکل از خودشان است، وگرنه در موسیقی جهان کدام خواننده است که پس از چند سال محو شود؟ سیراب شدن، ترس از ریسک و تکرار باعث محو شدن خواننده‌های ما می‌شود. همه چیز به سقف آرزوها بستگی دارد. اگر سقف آرزوهای خواننده‌های ما بی‌نهایت باشد، قطعاً حضورشان دائمی‌خواهد بود.

* شرایط بازار طوری است که قابل پیش‌بینی نیست؛ تو فرمول خاصی برای کارهایت داری که این‌طور با قاطعیت صحبت می‌کنی؟
درباره بحث استعدادها باید بگویم که چنین آدم‌هایی انگشت شمار و شاید یک یا دو نفر هستند. ما کار تیمی انجام می‌دهیم و وقتی یک صدای جدید می‌گیریم در جمع خودمان آن را پخش می‌کنیم و از همه می‌خواهیم که آن را نقد کنند. اگر نتوانند نقد کنند پس یعنی صدای خوبی است. ما یک تیم هشت نفره هستیم که درصد موفقیت هر کار را می‌سنجیم و یک برآیند کلی برای آن در نظر می‌گیریم. من در عرض پنج ساعت تنظیم یک قطعه را انجام می‌دهم در حالیکه برای پیش تولید آثار هوروش بند، چهار ماه زمان صرف کردیم چون می‌خواستیم کارهای گروه در کوتاه‌ترین زمان ممکن پس از انتشارشان موفق شود.

در کارهایی که فکر و ایده من نبوده و صرفاً اپراتور بوده‌ام، موفقیتی نداشته‌ام

* برای تمام قطعاتی که تنظیم می‌کنی چنین روندی داری و مشورت می‌کنید؟
اگر سرمایه‌گذار و پرودیوسر خودم باشم یا برای مدیریت هنری قطعات خواننده پول گرفته باشم، این کار را انجام می‌دهم. ولی وقتی یک خواننده‌ صرفاً بگوید این کار را تنظیم کن، این پروسه را نخواهیم داشت. من کارهای زیادی دارم که موفق نبودند؛ در کارهایی که فکر و ایده من نبوده و صرفاً اپراتور بوده‌ام، موفقیتی نداشته‌ام.

* اثری هم داشته‌ای که فکر می‌کردی موفق شود اما شکست خورده باشد؟
روی قطعه دوم هوروش بند (مجنون) مشورت نکردیم و موفق هم نشد. بین چهار اثر هوروش، تنظیم این قطعه را خیلی دوست دارم ولی اتفاق خاصی برای آن نیفتاد. قطعه «بیا بازم» از آرش هم داستان جالبی داشت؛ قرار بود برای یک مشتری کارهایی انجام دهیم که این قطعه هم بین آنها بود و تصمیم داشتیم آن را به صورت ‌هاوس تنظیم کنیم. تصمیم گرفت این آهنگ را خودش بخواند و جالب اینجا است که نسخه‌ای که از قطعه «بیا بازم» منتشر شد، ورژن اصلی نبود اما توانست موفقیت چشمگیری داشته باشد. در تنظیم آن کار اشکالاتی وجود دارد ولی پس از انتشارش موزیسین‌های زیادی به من تبریک گفتند.

* نکته جالب توجه این است که در گروه شما، همه همدیگر را حمایت می‌کنند و هرکدام از اعضا که قطعه‌ای منتشر می‌کند سایرین تصویر پروفایل خودشان را به کاور آن قطعه تغییر می‌دهند در حالیکه کمتر شاهد این حمایت‌ها در عرصه موسیقی هستیم.
ما یک اتاق فکر داریم؛ روی عکس کاورها و تیزرها فکر می‌کنیم که این بخش ایده‌های مجید فرهبد است. بخش شعر و ملودی مربوط به آرش است و برای آهنگسازی‌های عجیب و غریب، خود مهدی (دارابی) فکر می‌کند و در بخش تنظیم هم من ایده می‌آورم. ولی آرش و حمید و مهدی و مجید و دیگر دوستان در مشورت‌ها ی گروهی حضور دارند. حمایت اعضای گروه ما از هم قبلاً دلی بود ولی الان هدفمند است. ما یک تیم هنری هستیم که کارهای خوب منتشر می‌کنیم و به تبع آن از همدیگر هم حمایت می‌کنیم. اگر قطعه‌ای خوب نباشد، قطعاً این تیم اجازه انتشار آن را نمی‌دهد. اولین‌بار که فعالیت هوروش را به شکل جدی آغاز کردیم، بچه‌ها به دلیل لطفی که به من داشتند، از گروه حمایت کردند. از این اتفاق بازخوردهای مثبتی گرفتیم و برای همین تصمیم گرفتیم هرکسی از جمع ما قطعه‌ای منتشر کرد، سایرین او را حمایت کنند.

اگر پول داشته باشید ده درصد استعداد دارید و اگر پول نداشته باشید استعداد بالایی دارید!

* اوایل صحبت گفتی که بی‌پولی کشیده بودی. آن زمان شده بود کاری را صرفاً به خاطر پول انجام دهی؟
متأسفانه ایده‌ها و تنظیم‌های خیلی خوبی را به خاطر بی‌پولی با قیمت پایین به آدم‌هایی دادم که اصلاً نمی‌دانستند احساس یعنی چه! مجبور بودم و کاری نمی‌توانستم انجام دهم. من دنبال پول بودم و پول هم پیش کسانی بود که اغلب آنها استعداد نداشتند. یک معادله عجیبی وجود دارد؛ آن هم اینکه اگر پول داشته باشید ده درصد استعداد دارید و اگر پول نداشته باشید استعداد بالایی دارید!

* الان این‌طور نیست؟
در حال حاضر اول صدا را گوش می‌کنم و اگر آن را تأیید کنم، با او جلسه می‌گذارم. اما اگر استعداد واقعی پیدا کنم، بدون اینکه پولی از او بگیرم، مدیریت هنری کارهایش را انجام می‌دهم و وقتی به بازدهی رسید، درصد می‌گیرم.

من تنظیم‌کننده گرانی هستم چون یک تنظیم را می‌بافم

* یک نکته جالب درباره تو این است که به نظر می‌رسد مسعود جهانی به شکل جدی دنبال برندسازی برای خودش است. یعنی علاوه بر ذکر اسم خودت در انتهای کارها، از عکست روی کاور هم استفاده می‌شود. نکته بعدی اینکه در کاور چند اثر نام تو و خواننده به عنوان کسانی که با هم «فیت» داده‌اند نوشته شده بود. واژه «فیت» معمولاً برای کارهای دو صدایی به کار می‌رود تو چرا از این عبارت استفاده می‌کنی؟
سال‌ها با برندهای دیگر کار کرده‌ام تا اسم مسعود جهانی را برند کنم و حالا می‌خواهم از اسم مسعود جهانی، دیگران را برند کنم. منظور من هم از عبارت فیت، فیت تنظیمی است. به این معنا که تنظیم‌کننده نمی‌خواند ولی پا به پای شما پیش می‌آید و با یک تنظیم معمولی تفاوت دارد.

* خیلی‌ها می‌گویند مسعود جهانی این کار را می‌کند تا قیمت خودش را بالا ببرد.
من در حال حاضر خیلی کم سفارش تنظیم قبول می‌کنم. شما اگر تنظیم‌کننده باشید، قاعدتاً ترجیح می‌دهید روی یک نفر کار کنید و وقت بگذارید و پس از چند ماه از او چند ده میلیون سود بدست بیاورید تا اینکه بخواهید صرفاً یک تنظیم بزنید و چند میلیون کسب کنید. اگر خواننده‌ای که استعداد دارد را برند کنید، بهتر است تا صرفاً یکی دو آهنگ با یک خواننده پولدار کار کنید.

* مسعود جهانی تنظیم‌کننده گرانی است؟
بله من تنظیم‌کننده گرانی هستم چون یک تنظیم را می‌بافم. به مشتری هم می‌گویم که می‌توانم کپی کنم یا این‌که می‌توانم یک تنظیم مخصوص خودت طراحی کنم. آهنگ‌های زیادی تاکنون با تنظیم من منتشر شده ولی اسمم روی آنها نیست چون همان کارهای کپی هستند که مشتری خواسته با وقت و هزینه کمتر برایش بسازم و طبیعتاً کیفیت مدنظر خودم در چنین قطعاتی وجود ندارد. اما هیچ وقت در تنظیم کم نمی‌گذارم و حتی آن کارهایی که کیفیت مدنظر خودم را هم ندارند، بد نمی‌شوند‌. از سوی دیگر با برخی آدم‌ها هم کلاً کار نمی‌کنم و رُک می‌گویم که استعداد خوانندگی نداری و بهتر است کار دیگری انجام دهی.

درد مشترک همه تنظیم‌کننده‌ها این است که چرا با کارهای ما زندگی خواننده‌ها عوض شده ولی زندگی ما عوض نشده؟

* خودت به فکر خواننده شدن نیستی؟ چون اغلب تنظیم‌کننده‌هایی که خواننده شده‌اند می‌گویند ما کارهایی داریم که دیگران نمی‌توانند بخوانند و به همین دلیل خودمان آنها را می‌خوانیم.
دلیلش این نیست. من هم چنین فکری داشتم و می‌توانستم خودم هم آلبوم منتشر کنم ولی به سراغ یک خواننده دیگر رفتم. درد مشترک همه تنظیم‌کننده‌ها این است که چرا با کارهای ما زندگی خواننده‌ها عوض شد هولی زندگی ما عوض نشده؟ من هم چنین نگرانی داشتم و برای همین هوروش بند را تشکیل دادم. اگر سمت خوانندگی می‌رفتم، کاراکتر خودم را خراب می‌کردم.

* اگر بخواهی خودت را نقد کنی، الان که به کارنامه کاری‌ات نگاه می‌کنی چه کارهایی هستند که فکر می‌کنی هیچ وقت نباید آنها را می‌ساختی؟ یا بالعکس، بابت چه تنظیم‌هایی به خودت افتخار می‌کنی؟
راستش خیلی از کارها بودند که دوست نداشتم انجام دهم و ترجیح می‌دهم درباره آنها چیزی نگویم. درباره بخش دوم سوال هم باید بگویم که قطعه «به کی پُز میدی؟» تنها آهنگی بود که من را با زندگی جدید آشنا کرد.

* در آخر از همکاری با محمد علیزاده بگو که منجر به تولید تیتراژ «ماه عسل» شد.
ما پروژه‌های خوبی با محمد علیزاده خواهیم داشت که فعلاً نمی‌توانم جزئیات آنها را بگویم، البته قرار است یک سری کار بازاری هم با یکدیگر داشته باشیم. تیتراژ ماه عسل شروع یک داستان مفصل با محمد علیزاده بود. در کارهای تیتراژی، یک‌مقدار دستتان بسته است ولی وقتی کاری مختص خودتان باشد شرایط فرق می‌کند. در کل برای سال 96 برنامه‌های زیادی دارم؛ می‌خواهم امسال جشن سالانه «موسیقی ما»، جشنواره موسیقی فجر و جشنواره فیلم فجر را فتح کنم.

* و کلام آخر؟
من عاشق موسیقی سنتی‌ام و به فکر کار با خواننده‌های موسیقی سنتی و تلفیقی هم هستم. همچنین صدای علی زندوکیلی را خیلی دوست دارم و به نظرم خواننده خوبی است. درباره هوروش بند هم بگویم که برای کارهای این گروه، به خارج از ایران هم فکر می‌کنم. آرتیست جدید امسال من هم مهدی آذر خواهد بود؛ موسیقی خوب و با کیفیت حق مردم ما است.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما

http://www.musicema.com/node/318961
نویسنده:
وحید لشکریفرزان صوفی
عکاس:
لیلی شاهوردی

 

بابک جهانبخش اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است

موسیقی ما – سن شناسنامه‌ای او فاصله چندانی با چهل سالگی ندارد اما سن ظاهری او بسیار کمتر نشان می‌دهد. دلیلش ظاهر پرنشاط و با انرژی است که دارد و اخلاق او هم به همین شکل است. اما می‌گوید که برای تولید آثارش به آن سن شناسنامه‌ای خودش نگاه می‌کند و دیگر می‌خواهد کارهایی با فضاهای متفاوت یا حتی تلفیقی بخواند. اما به هرحال هنوز هم «بابک جهانبخش» در کنار کارهای احساسی و آرامش، قطعات ریتمیک هم می‌خواند. به طور کلی بابک جهانبخش با لحن و مدل احساسی کارهایش شناخته می‌شود و در آستانه ورود به سیزدهمین سال فعالیت حرفه‌ای خودش است. فعالیتی که به دو بخش مهم تقسیم می‌شود و 7 سال دوم آن فعال‌تر بود. هفت سالی که با تولید قطعه هیتی نظیر من و بارون، همکاری با ارکستری متشکل از نوازندگان مطرح و همکاری با یک تهیه‌کننده ثابت همراه بود.

اتفاقاً یکی از مباحث اصلی گپ مفصل ما با بابک جهانبخش درباره ماندگاری‌اش در بازار موسیقی و همچنین بررسی علل حذف برخی خواننده‌های دهه هشتاد از عرصه رقابت بود. حدود یک ساعت و نیم با این خواننده گپ زدیم و به جز این، از مباحث دیگر نظیر خواننده‌های پرفروش بازار، تغییر سبک، گرایشش به موسیقی سنتی و داستان پیشنهاد بازیگری‌اش در سریال «عاشقانه» صحبت کردیم. او در یکی از آخرین روزهای فصل تابستان به همراه تهیه‌کننده آثار و مدیر برنامه‌اش «محمدرضا خانزاده»، مدیر شرکت اکسیر نوین، مهمان دفتر سایت «موسیقی ما» بودند و حاصلش گفتگویی شد که در ادامه می‌خوانید:

*سوالی که درباره اغلب خواننده‌هایی که در دهه هشتاد به شهرت رسیدند، مطرح مطرح می‌شود این است که چرا تک تک در حال کنار رفتن از عرصه رقابت هستند؟ درست است که تغییر نسل‌ها و تغییر سلایق مخاطبان را داریم اما در دنیا معمولاً اینطور نیست که یک خواننده بعد 5 سال از رقابت خارج شود. این نکته را هم بگویم که مثلاً علیرضا عصار را از دهه هفتاد داریم که سال گذشته هفت یا هشت سانس فروش داشت یا محمد اصفهانی هم هنوز کنسرت‌هایش مخاطب خوبی دارد.
آقای علیرضا عصار به نظر من استاد هستند و احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل هستم. اما باید این سوال را هم بپرسیم که ایشان پس از چند سال موفق به فروش بلیت در این تعداد سانس شدند؟ من فکر می‌کنم چند عامل باعث این اتفاق است. اگر دید تهیه‌کننده نسبت به خواننده، تاریخ مصرفی باشد آن خواننده سریع از بین می‌رود. مسأله بعدی خود خواننده است که می‌تواند به تهیه‌کننده این انگیزه را بدهد که چه نوع نگاهی داشته باشد. یعنی می‌تواند یک خواننده تنبل باشد و هیچ تلاشی نکند و تهیه‌کننده را مجبور به فعالیت‌های دیگر کند یا می‌تواند فعال باشد و خودش را در سطح بالا نگه دارد. از کار خودمان نمی‌خواهم مثال بزنم ولی مثلاً می‌توانیم از «کریستیانو رونالدو» به عنوان یک انسان حرفه‌ای و درجه یک الگوبرداری کنیم. او در زندگی‌اش کاملاً حرفه‌ای با همه چیز برخورد می‌کند چون یک ورزشکار حرفه‌ای است. احساس من بر این است که چنین عواملی به اتفاقی که شما اشاره کردید بستگی دارد. دوستانی هم که از گذشته و دهه‌های قبل هنوز در ذهن مخاطبان باقی مانده‌اند دلیلش این است که ما ده خواننده داشتیم و در آن زمان راحت‌تر می‌شد مطرح شد. درباره هنر این دوستان صحبت نمی‌کنم و مثلاً هنر و صدای دکتر محمد اصفهانی بی‌نظیر است یا آقای عصار، خاص هستند و برای همه آنها احترام قائل هستیم و اساتید ما هستند. نکته مهم این است که آن دوره حمایت تلویزیون وجود داشت و مطرح شدن بین ده نفر راحت‌تر از امروز بود. در حالی که امروز اگر آهنگی را روی یک صفحه قرار دهید، دو ساعت بعد از آن صفحه می‌رود چون کارهای جدید لحظه به لحظه منتشر می‌شوند. تولید بی‌رویه آثار موسیقی به دلیل عدم مدیریت هم یکی از دلایل حذف تدریجی برخی خواننده‌ها است. در بحث تولید بی‌رویه باید بگویم که اگر ما ده مدیر خوب ولی دو مدیر بد داشته باشیم، همه چیز را تحت الشعاع قرار می‌دهند و باعث می‌شود توان شما کم شود. نکته جالب این است که مایکل جکسون به عنوان سلطان پاپ دنیا 5 آلبوم دارد و بابک جهانبخش 8 آلبوم رسمی‌دارد و دهها تک‌آهنگ دارد! این نشان می‌دهد که بازار موسیقی ما استانداردهایش را از دست داده است.

*من و محمدرضا خانزاده در طول کار مشکلات زیادی داشتیم ولی اصل را از بین نبرده‌ایم*

*تقریباً جواب سوال بعدی من را هم دادید! چون می‌خواستم این را بپرسم که بابک جهانبخش چگونه توانسته هنوز خودش را در عرصه رقابت حفظ کند و کنسرت‌ داشته باشد و آلبوم منتشر کند؟
یکی از مهمترین عوامل، مدیریت آقای «محمدرضا خانزاده» بوده است. من و محمدرضا خانزاده در طول کار مشکلات زیاد داشتیم و اختلاف نظرهایی هم بوده که شاید شما هم در جریان باشید ولی اصل را از بین نبرده‌ایم. با وجود اختلاف نظرهایی که بعضاً داشتیم، احترام را از بین نبردیم و تلاش کردیم مسائل را حل کنیم و با هم پیشرفت داشته باشیم. نه من این چند سال همکاری و دوستی را به جایی فروختم و نه ایشان نسبت به کارش بی‌غیرت بوده و همیشه با غیرت به این همکاری نگاه کرده است. درخت در یک جا ریشه می‌دواند و اگر مدام جا به جا کنید، خشک می‌شود. خیلی‌ها شاید تحت تأثیر قرار بگیرند و بخواهند فضای خودشان را بهتر کنند، پس از یک مشکل کوچک تغییرات ایجاد می‌کنند و تغییرات به آنها لطمه می‌زند. درباره دوستان خودم باید بگویم که تغییرات زیاد تهیه‌کننده و مدیر برنامه باعث نابودی خواننده می‌شود. دوستی می‌شناسم که بیست مدیر برنامه عوض کرده و این فاجعه است.

*ثبات کاری جالبی در طول این سال‌ها داشتی. نزدیک هفت سال است که با محمدرضا خانزاده مشغول کار هستی و حدود 6 سال است که با این ارکستر فعالیت داری. کمی هم درباره مدیریت خودت بر کارها بگو.
درباره ارکستر من مدیریت خاصی انجام ندادم. سهم بیشتر مدیریت ارکستر بر عهده رضا خانزاده بوده است. تنها نکته درباره مدیریت ارکستر توسط من این بوده که هیچ وقت نگاه از بالا نداشتم. در گروه هم «رضا تاجبخش» آدم مثبتی است و اهل رئیس‌بازی نیست. به همین دلیل همکاری بین ما تداوم پیدا کرد. در یک جای دیگر هم من با خودم کنار آمدم این بود که برای کیفیت بهتر ارکستر، بیشتر هزینه کردم. در حالی که هر خواننده‌ای اگر جای من بود بابت چنین ارکستر قوی این هزینه را نمی‌کرد. من در طول سالیان می‌توانستم بیشتر پول داشته باشم ولی به خاطر کیفیت از آن گذشتم و ناراحت نیستم چون برای کارم ارزش قائل هستم. به اعتقاد من هر چقدر که معروف‌تر می‌شوید، هزینه‌های شما بیشتر خواهد شد. در حالی که خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر معروف شوند باید از جایگاه خود سواستفاده کنند و بگویند که آهنگ یا ترانه مجانی می‌خواهند.

*روز اول که خبر فعالیت شما با این ارکستر منتشر شد بعضی‌ها می‌گفتند که بابک نمی‌تواند با چنین گروهی کار کند چون برخی از آنها پیشکسوت هستند و سن بیشتری نسبت به سایر اعضا دارند.
رضا خانزاده برای حفظ گروه خیلی تلاش کرد. در مواردی من دلسرد می‌شدم ولی من به گروه و رضا خانزاده اعتماد کردم. شاید اگر به من بود با این ارکستر فقط دو سال کار می‌کردم. وقتی هر کسی در یک گروه ستاره است، راضی‌کردن همه کار سختی است. در روزهای اول تنش‌های بیشتری داشتیم اما در ادامه فاز همه تغییر کرد و شرایط بسیار مساعد شد.

*هر چیزی که زیاد شود در نگاه مردم ایران چیپ می‌شود*

*در بحث تداوم فعالیت‌های شما این دیدگاه وجود دارد که می‌گویند مخاطب ترانه‌ها، موسیقی و نوع خواندن بابک جهانبخش در حال کاهش است. در عین حال مخاطب کارهایی که لحن اعتراضی دارند و صداهایی که به قول معروف کلفت‌تر هستند در حال افزایش است. خودت چه نظری داری؟
همه می‌توانند انتقاد کنند و حرف زدن راحت است. ایستادن روی استیج و چشم در چشم مردم خواندن، دنیای دیگری دارد. الان در نقطه‌ای هستم که همه حق دارند درباره من نظر بدهند ولی هیچکس جای من نیست. اگر توانستند در نقطه ای که من ایستاده ام بایستند و دوام بیاورند، آن زمان می‌توان تحسینشان کرد. من مسیر خودم را طی می‌کنم و مخاطبم به اجراهایم می‌آید و کارهایم را می‌شنود و نقدها هم برایم محترم است. دلیل اینکه سبکم را تغییر نمی‌دهم این است که صدایم احساسی است. آقای علیرضا عصار با آن صدای حماسی خودشان یک مسیر را می‌روند یا آقای سالار عقیلی با آن صدای ملی در یک مسیر موفق هستند و من هم در این مسیر موفق هستم. من اگر بخواهم «همه جان و تنم وطنم وطنم» را بخوانم روی مخاطب تأثیر نمی‌گذارد. اما اگر از عاشقانه‌های مثبت بخوانم تأثیرگذار می‌شود! مثلاً بعضی ها هم می‌گویند که چرا تو کار اجتماعی نمی‌خوانی؟ صدای من برای خواندن کار اجتماعی مناسب نیست.

  • *در این فضایی که ایجاد شده و بر مخاطب غالب شده احساس خطر نمی‌کنید؟
    نه. چون اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است. من اصلاً اهل موج‌سواری نیستم و مثلاً اگر جام جهانی باشد آهنگ نمی‌خوانم یا برای تولد کسی کار تولید نمی‌کنم. نمی‌توانم روی این موج ها سوار شوم چون مولف هستم و موسیقی من این است. موسیقی پاپ یک گستره‌ای دارد که اگر بخواهید خارج از آن گستره کار تولید کنید و متفاوت باشد مردم گوش نمی‌کنند. موسیقی پاپ متفاوت بدون مخاطب را چه کسی گوش می‌کند؟ فکر می‌کنم فقط هنر هنرمند او را بین مردم نگه نمی‌دارد. بلکه باید کاراکتر داشته باشد و محبوب باشد و به مخاطبان خود حس خوب بدهد. من روزی سه پست در فضای مجازی منتشر می‌کنم و بعضی ها می‌گویند چرا کلاس خودت را حفظ نمی‌کنی و ماهی یک پست منتشر کن! اما من همین هستم و می‌خواهم حال مخاطبم را خوب کنم. شاید یک روز صبح حال خودم خوب نباشد اما برای مخاطب آرزوی روز خوب می‌کنم چون وظیفه ام این است که حال مخاطبم را خوب کنم. این نکته را هم باید بگویم که از لحاظ فنی و موسیقی مسیرم را اشتباه نرفته ام. این همه قطعه منتشر کرده ام که همگی حرفه ای تولید شده‌اند که ممکن است برخی از آنها مورد پسند عموم نباشد یا شاید مخاطب، زمانی از من اشباع شود که طبیعی است.
  • *کارهای شخص یا گروه خاصی که آن لحن اعتراضی که گفتم دارند را پیگیری می‌کنید؟
    کارها را به صورت اتفاقی می‌شنوم. من کسی را نمی‌توانم زیر سوال ببرم چون هر کسی جای خودش است و خودش برای سبکش تصمیم می‌گیرد. اگر نظر من به عنوان یک مخاطب را بخواهید، طرفدار این لحن اعتراضی جدید بازار موسیقی نیستم. نمی‌توانم بگویم که اشتباه می‌کنند یا درست است چون تفکر من برای خودم است و آن دوستان هم تفکر خودشان را دارند.

*فکر می‌کنید این استایل ماندگاری دارد؟
تجربه من می‌گوید ماندگاری ندارد. هر چیزی که زیاد شود در نگاه مردم ایران چیپ می‌شود. همه گیر شدن یک مدل موسیقی هم حدی دارد و اگر از حدی فراتر برود، از چشم مخاطب می‌آفتد. هنرمندان بسیار خوبی داریم که از نقطه صفر به صد و از صد به صفر می‌رسند.

*رمز ماندگاری در بازار موسیقی راضی کردن مخاطب عام و خاص است*

*در نقطه مقابل این دوستان هم خوانندگانی هستند که کارهای عاشقانه ریتمیک می‌خوانند و از جمله آنها می‌توانم به حامد همایون یا بهنام بانی اشاره کنم. با توجه به اینکه همیشه می‌گویند مردم ایران کارهای شاد را دوست دارند، فکر نمی‌کنی کار این دوستان هم ماندگار باشد؟
نمی‌توانم نظر بدهم و آرزو دارم همه خواننده‌ها ماندگار باشند چون هیچکس جای دیگری نیست. اما به نظر من رمز ماندگاری در بازار موسیقی راضی کردن مخاطب عام و خاص است. یعنی شما باید مخاطب عام را به همراه مخاطب خاص داشته باشید.

*کار بسیار سختی است.
می‌توانید دو قطعه نزدیک به بازار و دو قطعه برای مخاطب خاص منتشر کنید. اصلاً دو قطعه منتشر کنید که فقط بیست نفر شنونده داشته باشد اما مطمئن باشید که همان بیست نفر سالیان سال همراه تو خواهند بود. دو هزار نفری که به کنسرت من می‌آیند با احترام باید بگویم که به کنسرت دیگران هم می‌روند. این هم خوب است چون از دید مارکتینگ موثر هستند اما از دید ماندگاری باید مخاطب خاص یا اصطلاحاً دوآتیشه‌ها را همراه خودت داشته باشی و راضی کنی.

*از آن دست خواننده‌هایی هستی که افزایش و گسترش مخاطبانش مهم نیست و دوست داری یک طیف مشخص اما همیشگی داشته باشی. درست است؟
ما بخواهیم یا نخواهیم مخاطب اضافه می‌شود. من خیلی از مخاطبانم را در کنسرت به دست آورده‌ام. یعنی خیلی ها به صورت گذری همراه یک دوست به کنسرت من آمده‌اند و سپس پیام داده‌اند که کارهای شما را نشنیده بودم ولی از امشب طرفدارتان هستم. این خوب است و شما می‌توانید چنین افرادی را همراهتان داشته باشید. من اصولاً نگاه به لایک و فالوئر ندارم.

*به نظرم نگاه تجاری هم نداری!
اگر بگویم نگاه تجاری نسبت به موسیقی ندارم دروغ است چون کار و زندگی ام است. من به کار خوب فکر می‌کنم و کار خوب طبیعتاً در کنارش بُعد تجاری را هم دارد. اما به پول فکر نمی‌کنم. اگر جایی بروم بخوانم بلافاصله به آقای خانزاده زنگ نمی زنم که فلان اجرا را چند بستی؟! چون برایم کیفیت کار اهمیت دارد.

*سال گذشته «محسن یگانه» قطعه «بهت قول میدم» را منتشر کرد و پرش بزرگی در جذب مخاطب و فروش کنسرت‌هایش داشت. به فکر انجام چنین کاری نیستی که تا از 2 یا 4 سانس به برگزاری 10 یا 20 سانس کنسرت در ماه برسی و وارد جمع رکورددارها شوی؟
قطعه «بهت قول میدم» محسن یگانه به نظر من یک کار فوق‌العاده بود. اما درباره کنسرت‌ها برای اینکه فروش شما از 4 به 10 سانس برسد راه های زیادی وجود دارد که باز نمی‌کنم. نمی‌خواهم خودم را در شش ماه یا یک سال تمام کنم و می‌خواهم آرام آرام اما همیشه بروم. به تفکرهای دیگر هم احترام می‌گذارم چون تصمیم گیرنده نیستیم. محسن یگانه دوست خیلی خوب من است و شک ندارم خود محسن یگانه هم هرگز فکر نمی کرد این کار تا این اندازه مورد استقبال قرار بگیرد. ورژن دوم کار بهت قول میدم هم باعث شد تا تأثیرگذاری بیشتری روی مخاطبان داشته باشد. علت موفقیت قطعه بهت قول میدم، ریشه محسن یگانه بود. محسن در میان مخاطبان ریشه داشت و با یک هول کوچک دوباره به جایگاه خودش بازگشت.

*تازگی هم که ظاهراً همدیگر را دیده بودید!
من و محسن خیلی همدیگر را می‌بینیم! (خنده) اما حقیقتاً او فوق العاده است. جالب است بگویم که از این یکی دو قطعه اخیر که منتشر کردم بازخورد خیلی خوبی گرفتم. این کارها با فصل همخوانی داشت و گویا مخاطب هم دوست دارد صدای من را در ریتم‌ها و فرم‌های جنوبی بشنود.

*کلاً کارهای شادت موفق می‌شود اما کار شاد نمی‌خوانی.
بله اما سلیقه خودم متفاوت است.

*سلیقه متفاوت است یا کاراکتر شاد نداری؟
کاراکتر من نه شاد و نه غمگین است. چون خیلی احساسی هستم با زمان پیش می‌روم. اگر همه چیز خوب باشد من هم خوب و شاد خواهم بود.

*تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه ثابت به آدم‌ها نگرفته‌ام*

*این روزها یکی از اتفاقات مهم و خبرساز بازار موسیقی، فعالیت تنظیم کنندگان نسل جدید موسیقی نظیر حامد برادران یا مسعود جهانی و… است. این هنرمندان به عبارتی مدیریت تولید آثار خواننده‌ها را بر عهده می‌گیرند و در اغلب پروژه‌هایشان هم موفق بوده‌اند. به فکر این قبیل همکاری‌ها با چهره‌های جوان تر هستی؟
با حفظ احترام نسبت به تمامی‌دوستان و براساس تفکر و تجربه خودم باید بگویم که تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه ثابت به آدم‌ها نگرفته‌ام. به همین دلیل فکر می‌کنم هنر به نوعی است که باید در آن از سلایق و افراد مختلف استفاده کرد. شاید جایگاه ثابت در یک مقطع خوب باشد اما از یک مقطع تبدیل به تکرار می‌شود. فکر می‌کنم راهی که خیلی از دوستان پیش می‌روند دوام چندانی نداشته باشد.

*در کارها و آلبوم‌هایی که تولید می‌کنی تماماً تفکر خودت دخیل است؟ چون به بحث نتیجه نگرفتن از جایگاه ثابت آدم‌ها اشاره داشتی این سوال برایم پیش آمد.
این حرف نباید بد برداشت شود چون من نتیجه خوبی نگرفتم. اگر من همه چیز را دست یک نفر سپردم، پس از مدتی شرایط آن آدم را تغییر داد. من خیلی رُک صحبت می‌کنم و به همین دلیل می‌گویم که نمی‌توان جایگاه ثابت داد چون نتیجه معکوس حاصل می‌شود. در چنین شرایطی متأسفانه دوستی شدید، تبدیل به دشمنی بزرگ می‌شود به همین دلیل تعادل در دوستی و همکاری بهترین اتفاق است. کلاً کارهای تیمی هم در ایران دوام چندانی نداشته است. البته همکاری همایون شجریان و سهراب پورناظری به نظرم یک تیم‌ورک موفق است اما شاید دلیل موفقیتشان این باشد که پاپ نیستند و در فضای پاپ چنین همکاری هایی سخت است. در فضای موسیقی سنتی تعداد هنرمندها کمتر است و شاید به همین دلیل راحت تر با هم کنار می‌آیند. شاید هم مَنِش آنها متفاوت باشد.

*با توجه به ثباتی که در همکاری با تهیه‌کننده و ارکستر داشتی فکر می‌کردم در این زمینه هم بتوانی به آن شکل عمل کنی.
باز هم می‌گویم که برای یک مقطع خوب است اما برای طولانی مدت جواب نمی‌دهد. اگر بازار موسیقی ما برای یک آدمی‌که کنار تو قرار می‌گرفت آنقدر درآمدزا بود که قطعاً کنارت می‌آیستاد. ولی او پس از مدتی خودش نمی‌آیستد چون بارها از تنظیم‌کننده‌ها شنیده‌‌ام که می‌گویند من یک تنظیم می زنم نهایتاً با قیمت 10 میلیون تومان ولی چرا خواننده چندین برابر از همان کار پول در بیاورد؟ در کشورهای دیگر هزینه‌های تولید کار بالا است و همه عوامل از لحاظ مالی تأمین می‌شوند و چنین مسائلی وجود ندارد.

*شکل دیگر کار هم این است که تنظیم‌کننده و آهنگساز و ترانه‌سرا تا پایان عمر از اجرای آن قطعه بهره مالی دارند. در ایران هم کم کم آهنگسازان و تنظیم‌کننده ها در حال حرکت به این سمت هستند.
این مدل کاری در ایران هم جواب نمی‌دهد. اگر ما آدم‌های ماشینی بودیم می‌توانستیم با قوانین و قراردادها جلو برویم ولی احساسی هستیم و به همین دلیل هم مشکلات زیادی داریم.

*درباره کارهای این تنظیم‌کننده هایی که نام بردم و چهره های دیگر نسل جدید چه نظری داری؟
در میان کارهای نسل جدید تنظیم‌کننده های موسیقی هم کار خوب و هم کار تکراری شنیده ام.

*چون برخی منتقدان این تنظیم‌کننده‌ها می‌گویند که این دوستان یک موج هستند.
اگر بخواهید فقط به بازار نگاه کنید زود تمام می‌شوید و در این بین باید کارهایی داشته باشید که مخاطب خاص را مدنظر قرار دهد و تاریخ مصرف نداشته باشد. آهنگی که صرفاً برای موفقیت یکی دو ماهه باشد اعتبار هیچ هنرمندی نیست.

*البته خواننده‌ای که مثل تو به این جایگاه رسیده می‌تواند چنین دیدگاهی داشته باشد.
درست است ولی خواننده‌های جوان هم باید این موضوع را در نظر داشته باشند. همچنین باید به این نکته اشاره کنم که ترانه هم یکی از اِلِمان‌های مهم ماندگاری است. ترانه سطحی مثل عطر خوش بویی است که زود از بین می‌رود ولی ترانه ای که مثل عطر خوب ماندگار باشد، خاطره سازی می‌کند.

*عملکرد تیمی‌در میان برخی ترانه‌سراها هم گسترش پیدا کرده*

*در همین بحث ترانه یک نکته جالب برای من این است که با برخی برندهای عرصه کلام و ترانه تا کنون همکاری نکرده ای ولی گاهی اوقات نام برخی ترانه‌سراها را برای اولین بار پای کارهای تو می‌بینیم.
این قضیه به صورت اتفاقی پیش آمده است. یک بار خواستم با یکی از همین دوستان برند کار کنم اما وقتی ترانه‌سرای مطرح ما کار خوبش را به من نمی‌دهد چطور می‌توانم همکاری کنم؟ نمی‌گویم کاری که ایشان در اختیار من گذاشت بد بود ولی آن چه که باید باشد نبود و این یعنی من نمی‌خواهم با تو کار کنم. از آن ترانه‌سرا که اتفاقاً دوستش هم دارم ترانه ای گرفتم که به شما هم اگر نشان می‌دادم می‌گفتید چرا همچین کاری کرده است؟!

*دلیل خاصی داشته است؟
متأسفانه عملکرد تیمی‌در میان برخی ترانه‌سراها هم گسترش پیدا کرده و اصطلاحاً هرکدام تیم خودشان را در میان خواننده‌ها و آهنگسازان دارند. در حالی که من به آن عزیز اعتماد کردم و دوست داشتم ترانه خوبش را به من بدهد ولی اینطور نشد.

*یک اتهامی‌که نسبت به خواننده‌ ها بیان می‌شود این است که سراغ چهره های مطرح عرصه ترانه نمی‌روند تا پول کمتری بدهند.
درباره من اینطور نیست و حتی به خاطر دارم در اولین همکاری با محسن شیرالی هم تمامی تعهدات مالی را انجام دادیم! اما محسن شیرالی در ادامه یکی از بهترین دوستان من شد ولی کار درستی نیست که همه ترانه هایم را از او می‌گیرم. یک بار فراخوانی برای ترانه صادر کردم اما متأسفانه هزار ترانه بد برایم آمد. باورم نمی‌شد که هزار ترانه برای من آمد ولی یک مورد هم کار خوب در آن نبود. دلیلش هم این است که ترانه‌سرایان ما سراغ مطالعه نمی‌روند. از سوی دیگر هم مقوله ترانه کاملاً ذاتی است. با حفظ احترام برای همه هنرمندان ایران باید بگویم که استعدادهای مسابقه آمریکن آیدل را واقعاً در ایران نداریم. در آن مسابقه خواننده نوجوانی داریم که وقتی می‌خواند من خجالت می‌کشم! علت این است که آنها به صورت ریشه ای به موسیقی بها داده‌اند. به کارهای خوب، جایگاه و جایزه می‌دهند. ولی در ایران به کارهای خوب جایزه می‌دهند؟

*موسیقی بسیار مظلوم است اما موسیقی پاپ از همه هنرها مظلوم‌تر است*

*البته تو در اولین جشن سالانه «موسیقی ما» بابت قطعه «من و بارون» برنده تندیس طلایی بهترین قطعه پاپ شدی.
سایت «موسیقی ما» به عنوان یک رسانه معتبر بانی اهدای تندیس به من و سایرین شد اما چرا برای ما جشنواره برگزار نمی‌شود؟ مگر موسیقی با سینما چه تفاوتی دارد؟ ما که نجیب تر هم بودیم و با حفظ احترام باید بگویم برخی اتفاقات آن طرف در سمت ما رخ نمی‌دهد. ما همیشه حواسمان هست که کسی چیزی نگوید ولی می‌بینیم که همه کار در سینما انجام می‌شود. سینماگران هم هیچ کمکی به موسیقی نمی‌کنند چون یک سینماگر بسیار بزرگ چشم در چشم من گفت که تو را نمی‌شناسم! من هم گفتم دم شما گرم و حالا ما باید فیلم‌های شما را ببینیم؟ ایشان هم گفت که ما با فضای موسیقی آشنایی نداریم. متأسفانه این نکته را هم مدنظر قرار نمی‌دهند که خوانندگان باید تیتراژهایشان را بخوانند و آهنگسازان برای کارهایشان باید موسیقی متن بسازند. همیشه هم سینماگران می‌گویند از ما حمایت نمی‌شود ولی بهترین حمایت‌ها برای سینما است.

*کلاً در ایران داستان موسیقی متفاوت است.
جایزه گرفتن به هنرمند انگیزه می‌دهد. می‌خواهم به سوال اول تو برگردم و اینکه خیلی از هنرمندان ما بی انگیزه می‌شوند و از رقابت کنار می‌روند. تهیه‌کننده و موزیسین اگر تقدیر شوند برایشان انگیزه می‌شود و در بازار رقابت قرار می‌گیرند. موسیقی بسیار مظلوم است اما موسیقی پاپ از همه هنرها مظلوم‌تر است. چون در کشور ما ارزش بسیار زیادی برای موسیقی سنتی قائل می‌شوند ولی ما حتی نمی‌توانیم به‌اندازه آن دوستان هم صحبت کنیم.

*البته خواننده‌های دهه هفتاد می‌گویند که ما جاده صاف کن بودیم و همه مشکلات برای ما بود و خواننده‌های دهه هشتاد به بعد هیچ مشکلی ندارند و کارشان راحت است.
آن خواننده‌ها هم زحمت کشیدند و بیراه نگفتند و من حداقل قدردان آنها هستم ولی ماجرا این است که خواننده‌های دهه هفتاد ما پولشان را در آوردند و سراغ کارهای دیگر رفتند. یکی برج ساز و دیگر بیزنس‌من شد و به نظر شما کار را رها نکردند؟ در حالی که حضورشان به عنوان پیشکسوت می‌توانست برای ما مفید باشد و متأسفانه بعضی از آن دوستان مقابل خواننده‌های دهه هشتاد هم قرار گرفتند. در صورتی که به عنوان بزرگترهای این کار باید کارهای ریشه ای انجام می‌دادند.

*خودت غیر از موسیقی کار تجاری دیگری نداری؟
گاهی اوقات کارهایی انجام می‌دهم ولی موسیقی کار و شغل اصلی من است. از مشاغل دیگر می‌توانم پول بیشتر در بیاورم ولی موسیقی را از دست می‌دهم. ترجیح می‌دهم زمانی سراغ شغل دیگری بروم که در موسیقی حرف دیگری برای گفتن نداشته باشم.

*یک سوال مهم این است که برای ما از همکاری دوباره با رضا صادقی در قطعه تو که حساسی بگو. چه شد که به سراغ تکرار تجربه من و بارون رفتید و اینکه آیا به‌اندازه آن کار برایتان فیدبک داشت؟ چون برخی مخاطبانت این انتقاد را داشتند که ای کاش همکاری تو با رضا فقط در همان من و بارون خلاصه می‌شد و به سراغ تکرارش نمی‌رفتید.

من اینطور فکر نمی‌کنم. اتفاق قطعه «من و بارون» یک حرکت دلی بود. در آن زمان ما این کار را خیلی اتفاقی خواندیم و دلیلش هم رفاقت من و رضا صادقی بود. آن کار با دو ورژن منتشر شد چون قرار بود در آلبوم رضا صادقی هم من یک کار باشد که هم رضا به تنهایی بخواند و هم ما به صورت دوصدایی بخوانیم. این اتفاق بنا به دلایلی در آن زمان رخ نداد. در این سال‌ها پیشنهادات زیادی برای همخوانی با خواننده‌های مختلف داشتم. پس از اینکه قطعه «دیوونه جان» را با معین راهبر کار کردم، آهنگ بعدی که پیش او بردم به نوعی باعث این همکاری شد و معین راهبر بانی همخوانی دوباره من و رضا صادقی بود. من و رضا دوست داشتیم که پس از اتفاق خوب من و بارون بتوانیم یک همکاری دیگر هم داشته باشیم. احساس من بر این است که کار موفقی بود. اینکه پس از من و بارونی که آنقدر بزرگ شده بود و از جشن سالانه «موسیقی ما» جایزه برده بود، دوباره بخواهید کاری را منتشر کنید که بخواهد واقعاً شنیده شود کار ساده‌ای نیست.

شش سال از تولید من و بارون می‌گذرد و در حقیقت شش سال زمان داشته که بزرگ شود. اگر کمی‌به قطعه تو که حساسی وقت داده شود، به نوبه خودش می‌تواند کار خودش را انجام دهد. اما به نظرم این کار خیلی محبوب بود و من و رضا از این همکاری راضی بودیم.

*همایون شجریان واقعاً فوق العاده است*

*بین صحبت‌ها از همایون شجریان گفتی و یک سوال به ذهنم رسید.
قبل از اینکه هر چیزی بپرسی باید بگویم همایون شجریان واقعاً فوق العاده است.

*خب سوال من این بود که موسیقی سنتی گوش می‌کنی؟
من اگر صدای سنتی داشتم حتماً سراغ موسیقی سنتی می‌رفتم. کارهای همایون شجریان، سینا سرلک و سالار عقیلی را دنبال می‌کنم و ارادت ویژه‌ای هم نسبت به استاد محمدرضا شجریان دارم. موسیقی سنتی ما کلاً یک سر و گردن از هر لحاظ بالاتر است. نشان شوالیه نشان کمی نیست ولی به استاد بزرگ موسیقی سنتی یعنی آقای «شهرام ناظری» اهدا شده است. مسأله این است که ما استاد بزرگ موسیقی پاپ نداریم. در موسیقی سنتی استاد شجریان یا استاد علیزاده و استاد ناظری را داریم که داخل کشور هستند و همه از آنها چیزهای زیادی یاد می‌گیرند.

*قصد نداری در کارهای جدیدت به سمت تلفیق بروی؟
به فکرهای کارهای تلفیقی هستم. اتفاقاً یک نکته جالب بگویم و آن هم اینکه می‌خواهم یک استاد آواز سنتی برای خودم بگیرم. می‌خواهم یک هنرمند امین پیدا کنم تا گوشه ها و ردیف های سنتی را به من یاد بدهد. به نظر تو بد است؟! (خنده)

*بد نیست اما تا کنون از هیچ خواننده پاپی چنین چیزی را نشنیده بودم!
استاد آواز سنتی توان خواندن من را بالاتر می‌برد و در اجرایی کردن آن ایده‌های تلفیقی که دارم برایم موثر خواهد بود.

*آن تلفیق که می‌گویی دقیقاً چه مدلی است؟
استاد آواز سنتی چیزهایی به من یاد خواهد داد که می‌توانم با نگاه بازتری سراغ تلفیق بروم. اما من اصول موسیقی سنتی را نمی‌دانم و به همین دلیل باید تعلیم ببینم. البته گوشه های ایرانی را در صدایم دارم ولی باید پرورش داده شوند. برای خودم هم یک حس جدید است. فکر می‌کنم عامه مردم تلفیق پاپ و سنتی را دوست دارند.

*اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده به دلیل نگاه مثبت اهالی پاپ است*

*کارهای خواننده‌ها یا گروه های موسیقی تلفیقی را دنبال می‌کنی؟
چند قطعه گروه چارتار را دوست دارم. قطعاتی از هوروش بند شنیدم که تم سنتی تر داشتند و جالب بود. چند قطعه آقای سینا سرلک را دوست دارم و به نظرم علیرضا افکاری هم آهنگساز بسیار خوبی است و همکاری های این دو هنرمند جالب بود.

*این روزها موسیقی تلفیقی از لحاظ جذب مخاطب به رقیب جدی موسیقی پاپ تبدیل شده و خیلی‌ها می‌گویند دلیل گرایش اهالی پاپ به سمت تلفیق هم همین احساس خطر است.
اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده به دلیل نگاه مثبت اهالی پاپ است. چون آن دوستان از موسیقی پاپ برای خودشان برداشته‌اند و موسیقی آنها جذاب شده است. به همین دلیل اهالی پاپ بیشتر مهمان‌نوازی کرده‌اند. گوش مردم از موسیقی پاپ پر است و کارهای تلفیقی برایشان طعم و ذائقه جدید است. اما خاویار همیشه خاویار است ولی فلافل و بندری همیشه فلافل و بندری است! (خنده) من دوست دارم ماکارونی را با سماق بخورم اما مهم این است که ذات غذا همان ماکارونی است. در نهایت به نظرم همه چیز دوباره به اصل خودش باز می‌گردد.

*حتی در موسیقی سنتی هم خیلی ها به سمت پاپ آمده‌اند.
بعید نیست چند وقت دیگر کار راک بشنویم که وسط آن چهچهه سنتی و پایانش تنظیم‌هاوس باشد! (خنده) همه کار انجام می‌دهیم تا مخاطب راضی باشد. اما از این طرف هم خوب نیست و یک مقدار خودمان باید ترمز کنیم. چندی پیش جمله ای خواندم که بی ربط نبود. آن هم این بود که اگر از یک نفر معذرت خواهی کنید بقیه در صف می‌ایستند. مدتی قبل فراموش کردم در صفحه شخصی خودم از یک شهر تشکر کنم. برخی نوشتند چون شهر ما کوچک بود شما تشکر نکردید و من از آنها تشکر کردم. چند شهر دیگر هم آمدند و گفتند که چرا از ما تشکر نکردید؟! همه را نمی‌توانید راضی کنید و به همین دلیل اگر من بخواهم کار تلفیقی انجام بدهم صرفاً در حد یک ناخنک زدن است. گاهی اوقات بعضی ها درویش می‌شوند و کلاً همه چیزشان تغییر می‌کند اما من نمی‌خواهم کلاً مدلم را تغییر بدهم!

*اگر بخواهیم از بحث تلفیق و احوالات موسیقی خارج بشویم یک سوال من دارم آن هم اینکه به نظر می‌رسد رابطه‌ات با تلویزیون چندان خوب نیست!
رابطه من با تلویزیون خوب است. اگر آنها به ما لطمه نزنند قدردانشان هستیم! مخاطب حرف من مدیریت یا سازمان صدا و سیما نیست و درباره برخی تولیدکنندگان برنامه ها صحبت می‌کنم. داستانی که وجود دارد این است که می‌گویند شما به برنامه ما بیایید. با عشق و تلاش سایر برنامه های خودمان را لغو می‌کنیم و به آن برنامه تلویزیونی می‌رویم و می‌گویند که مثلاً یک ویدئو می‌خواهیم از شما بسازیم. ویدئو را می سازند و می‌بینید که دقیقاً شما را از طلا به حلبی تبدیل کرده‌اند! بعد می‌گویید که پخش نکنید و من به عنوان مهمان به برنامه شما می‌آیم اما دوست عزیزمان گوشی تلفنش را خاموش می‌کند و آن ویدئو را پخش می‌کند! سپس سیر انتقادات به سمت شما می‌آید و باید خرابکاری آنها را با چند کار جبران کنید چون سطحتان را تغییر می‌دهند. حتی حق و حقوق مادی و معنوی آن اثر هم داده نشد. امسال عید هم یک آهنگ دیگر برای تلویزیون داشتم که حق و حقوق مادی و معنوی اش داده نشد. آن کار در بخش کارشناسی برنامه «ساعت 25» به عنوان بهترین تیتراژ نوروز امسال انتخاب شد. هیچ جوابی هم نداشتند و من و آقای خانزاده آنقدر سطح پایین نیستیم که بخواهیم به خاطر مسائل مادی دعوا کنیم. من فقط سوالم این است که آن تهیه‌کننده خودش خجالت نمی‌کشد که پس از هفت ماه حتی عذرخواهی هم به خاطر مسائل مالی نکردند. ما همه دستمزدهای عوامل آن کار را خودمان پرداخت کردیم ولی مسأله بی احترامی ‌است و ای کاش می‌گفتند که ما به مشکل خوردیم و پول نداریم! اما با این حرکت‌ها نهایت بی احترامی ‌را می‌کنند. من دو سه تجربه بد در تلویزیون داشتم و به همین دلیل زیاد درگیر تلویزیون نیستم.

*بابت همین است که طی این سال‌ها فقط دو یا سه تیتراژ در تلویزیون داشتی؟
اگر بخواهید تیتراژ بخوانید باید ارزان فروشی کنید. چرا باید سازندگان برنامه‌های تلویزیونی بابت اجرای تیتراژ از خواننده پول هم بگیرند؟ چرا خواننده‌های ما بابت خواندن تیتراژها پول می‌دهند؟ دوستان دیگر پول داده‌اند و همه را بد عادت کرده‌اند و آقای تهیه‌کننده می‌گوید که فلانی برای اجرای تیتراژ پول هم می‌دهد حالا تو بابک جهانبخش هستی که باش! (خنده) نکته بد دیگر هم این است که بعضی ها بابت تیتراژهای تلویزیونی دلالی می‌کنند. صدا و سیما متأسفانه چنین اجازه ای را داده و اگر جلوی این روند را نگیرد خودش ضربه می‌خورد. چون هنرمندانی که سطحی در میان مخاطبان دارند با این رسانه همکاری نمی‌کنند و مخاطب را از دست می‌دهند. قبلاً همه چیز خوب بود ولی برخی عزیزان روندها خراب کردند. این ارزان‌فروشی که عنوان کردم صرفاً شامل تیتراژ نیست چون برخی دوستان عزیز در کنسرت‌های خارجی ارزان فروشی می‌کنند. راه خراب می‌شود و تهیه‌کننده های خارج از کشور فکر می‌کنند که باید پول هم بگیرند. یک بخش از هر چیزی، تجارت و بخش دیگر هم جایگاه است. شما باید جایگاه آدم‌ها را بشناسید و متوجه شوید که آدم‌ها تفاوت دارند.

*فکر می‌کنم یک بخش از این صحبت‌هایت دوباره به همان داستان های «ماه عسل» و «احسان علیخانی» باز می‌گردد.
می‌تواند به آن داستان هم برگردد. در حرفه‌ای بودن احسان علیخانی شکی نیست. ما به مشکل حاد و خاصی نخوردیم و به نظر من در مجریان تلویزیون از همه حرفه ای تر کار می‌کند. اما باید بپذیریم که دیگر برای احسان علیخانی، بابک جهانبخش مهم نیست. یک روز شاید مهم بود ولی الان جایگاهش به قدری تغییری کرده که شکل دیگری به قضیه نگاه می‌کند. اینکه ما با تغییر جایگاهمان، نگاهمان به اطراف تغییر کند نگاه چندان اصیلی نیست.

حقیقتش را بخواهید تلویزیون برای من مهم نیست چون مخاطب من مردم هستند. یک صفحه شخصی هم دارم و خوشحال هستم که از آنجا با مخاطبانم ارتباط دارم. فکر کنم کسی مثل من نبوده که نه تیتراژ خوانده و نه حاشیه خاصی داشته اما کارش را دارد انجام می‌دهد.

* به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته‌اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش!*

*در حال حاضر به موازات صدا و سیما یک رسانه جدید به نام شبکه نمایش خانگی رونق پیدا کرده است و سریال‌های پرمخاطبی دارد. خواننده‌هایی که در این رسانه کار می‌خوانند هم تقریباً همگی موفق می‌شوند. از جمله محسن چاوشی، فرزاد فرزین و فریدون آسرایی که کارهایشان طی یکی دو سال اخیر مخاطبان زیادی داشته است. کارهای این فضا را دنبال می‌کنی و پیشنهادی برای این عرصه نداشتی؟
به نظر من خواننده‌های شبکه نمایش خانگی کارهای خوبی تولید می‌کنند و در این رسانه فیلم‌های خوبی هم دیدم. پارت اول سریال شهرزاد جذاب تر بود و این فیلم را دوست دارم. اصولاً فیلم‌هایی که داستانشان در قدیم است را دوست دارم و یکی از حسرت‌های من این است که چرا در قدیم به دنیا نیامدم و این زمان از دنیا نصیبم شد! چون با پیشرفت تکنولوژی احساس در دنیا کاهش پیدا می‌کند. همچنین پیشنهاد بازی در سریال عاشقانه به من داده شده بود. البته از طریق آقای منوچهر هادی نبود و خودم نرفتم و ریسک نکردم.

*چرا؟
حضور خواننده‌ها در این سریال‌ها صرفاً برای استفاده تبلیغاتی است و نقش خوبی به خواننده‌ها نمی‌دهند. به این ترتیب می‌روید می‌بینید که شأن و منزلت شما پایین می‌آید.

*اما برای فرزاد فرزین که هم در این فیلم بازی کرد و هم خواند اتفاقات بدی رخ نداد.
نگاه شما با نگاه من تفاوت دارد. آهنگ ها را تأیید می‌کنم ولی اگر من بودم بازی نمی‌کردم. آقای فرزاد فرزین بازی اش خوب است ولی من ترجیح می‌دهم خواننده بمانم.

*یعنی دوست داری یک نقش خاص یا نقش اول داشته باشی؟
اگر روزی بخواهم وارد عرصه بازیگری شوم، نقش خواننده را بازی نمی‌کنم. دوست دارم قبل از ورود به بازیگری، دوره ببینم و دلم می‌خواهد کارگردان یا سرمایه گذار آن فیلم بگوید اگر بازی تو بد بود آنقدر برداشت می‌کنیم تا بازی خوب از تو بگیریم. کلاً اینکه در یک فیلم خواننده گیتار به دست بگیرد و چند کار بخواند کلیشه شده است. فیلم سینمایی «پر پرواز» اوج این داستان بود و شادمهر عقیلی به موقع وارد بازیگری شد و این کار را انجام داد. به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته‌اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش! (خنده)

*بعضی کارها را دیگر خودم خجالت می‌کشم روی صحنه بخوانم!*

*از کارهای جدید و آلبوم جدید چه خبر؟
هنوز با خودم درگیر هستم که اصلاً آلبوم منتشر کنم یا منتشر نکنم.

*در یک مصاحبه قول بعد از محرم و صفر را برای انتشار آلبوم داده بودی.
همه قول می‌دهند و عمل نمی‌کنند حالا ما هم مثل همه! (خنده) اما من دوست دارم آلبوم منتشر کنم ولی ناگهان ده کار با همدیگر می سوزد.

*عوامل کارهای جدید همان هنرمندان کارهای گذشته ات هستند؟
عوامل کارها تغییر نکرده‌اند ولی ادبیات کارهای جدیدم متفاوت است. در میان کارهای جدیدم دو شعر دارم و ترانه نیست.

*فکر کنم این چیزهایی که می‌گویی نشانه های نزدیکی به چهل سالگی باشد!
واقعاً بعضی کارها را دیگر خودم خجالت می‌کشم روی صحنه بخوانم!

*برای این حرف ها زود است چون ظاهر و استایلت که کاملاً جوان است.
من آدم عمیقی هستم و از نظر تفکرات، سطحی نیستم. پدر بودن روی من تأثیر گذاشت و خیلی از ترانه هایی که این روزها می‌شنوم دیگر حالم را عوض نمی‌کند. مثلاً در کارهای جدیدم یک بیت دارم که می‌گوید:«من یکان عدد هیچم و از هیچ پُرم/چون سکوت آمدم تا به کسی برنخورم.» این کار سروده محسن شیرالی است. باید اجازه بدهیم بعضی تغییرات خودش رخ بدهد.

*و اینکه به پدر شدن اشاره کردی و به عنوان سوال آخر می‌خواهم بدانم دوست داری آرتا خواننده شود؟
من نمی‌توانم برای آرتا تعیین تکلیف کنم. تنها چیزی که از صمیم قلب می‌خواهم این است که آرتا معروف نشود. دوست دارم اگر مشهور می‌شود مثلاً در پزشکی مشهور شود چون شهرت خوانندگی و هنر و سینما، خودت را از خودت می‌گیرد و مریضی های روحی به تو اضافه می‌کند. اگر آن آدم جنبه نداشته باشد پس از یکی دو سال می‌تواند بیمار شود. نوسان در شهرت وجود دارد و همیشه در تیررس و مقایسه و قضاوت هستی. گاهی می‌گویی اصلاً من بد هستم و نمی‌خواهم هر روز مقایسه شوم. شما روی همه چیز مقایسه می‌شوید و به همین دلیل می‌گویم، عادی زندگی کردن در نهایت بهتر است. پتانسیل آرتیست شدن را دارد و دیروز به من می‌گفت بابا به من پیانو یاد بده! من بخواهم نخواهم شاید وارد خوانندگی شد ولی آرزو می‌کنم هر سرنوشتی که دارد جنبه اش را داشته باشد.

http://musicema.ir/node/327484

 

امید حجت نگاه من جهانی است مثل اصغر فرهادی

موسیقی ما – درست است که از اولین نوازنده‌های حرفه‌ای گیتار الکتریک در موسیقی پس از انقلاب است، یا یکی از چهره‌هایی که اوایل دهه هفتاد با زنده‌یاد «افشین یداللهی» همکاری کرده و ترانه‌ای از او را در تیتراژ یک سریال خوانده، اما هیچ‌گاه ادعایی روی تصاحب عنوان اولین بودن ندارد؛ چراکه اصولاً کاراکترش آرام و بی‌حاشیه است.

پس از سال‌ها همکاری با خوانندگان مطرح در مقام نوازنده و آهنگساز و تنظیم‌کننده، حالا چند سالی می‌شود که دغدغه اصلی و این‌بار مستمر امید حجت، فعالیت جدی در عرصه خوانندگی است. اتفاقی که اگر از همان دهه هفتاد پیگیرش می‌شد، شاید الان حیطه کاری‌اش کلاً متفاوت بود و وجه خوانندگی او شهرت بیشتری داشت. امید حجت پیش از نوروز 96، آلبوم «My name is Love» را به زبان انگلیسی- فارسی منتشر کرد. اثری که قرار است سبک و سیاقش ادامه داشته باشد و این موزیسین قصد دارد در همکاری با سازمان ملل و یونسکو چند قطعه بین‌المللی دیگر را هم تولید کند.

در یکی از روزهایی که امید حجت مشغول تولید قطعات جدید و همچنین مدیریت مرکز هنری جدیدش در باشگاه انقلاب بود، با او به گفت‌وگو نشستیم و درباره همه سال‌های فعالیتش گپ زدیم. برنده تندیس طلایی بهترین نوازنده از دومین جشن سالانه «موسیقی ما» در این گفت‌وگو نکات جالبی درباره همکاری با خواننده‌های مختلف، اوضاع این روزهای موسیقی و همچنین اهدافش برای آینده عنوان کرد.

* شما سال‌ها است که در حوزه موسیقی فعالیت می‌کنید و فکر می‌کنم جزء اولین کسانی بودید که بعد از انقلاب نامتان به عنوان نوازنده گیتار الکتریک در اجراها و آلبوم‌های موسیقی ثبت شد. آشنایی‌تان با موسیقی چطور شکل گرفت؟
من در خانواده‌ای به دنیا آمده‌ام که شدیداً به شعر و موسیقی گرایش داشت. مثلاً زنده‌یاد استاد جلیل شهناز، از اقوام نزدیکم بود. پدر خودم هم خواننده بسیار خوبی است که دوست نداشت شغلش خوانندگی باشد و به پزشکی علاقه داشت. او اگر در حوزه موسیقی فعالیت می‌کرد، مطمئنم که یکی از بهترین صداهای کشور بود. این ریشه از ابتدا در من وجود داشت و همیشه صدای موسیقی خوبِ اصیل ایرانی در خانواده‌ام شنیده می‌شد تا اینکه با شخصی آشنا شدم که نوازنده بسیار خوب گیتار بود و به این ساز گرایش پیدا کردم. موسیقی‌های اولد سانگ اجرا می‌کرد و کلاس‌ کاری او روی من تأثیر زیادی گذاشت. به یاد دارم که از کودکی با لهجه بدی «لاو استوری» می‌خواندم. اما علاقه من یک‌باره از موسیقی سنتی به موسیقی پاپ سنگین و ملایم تغییر پیدا کرد. تا اینکه یک شوی راک دیدم و گیتار الکتریک آن، مغزم را متحول کرد.

* چند سالتان بود؟
حدوداً شانزده ساله بودم. آن زمان در خانه یک ارگ دو طبقه داشتیم که کار با آن هم خیلی سخت بود و با اینکه هیچ‌گاه استادی نداشتم، سعی می‌کردم با آن بنوازم. در آن سن و سال، انرژی گیتار الکتریک من را متحول کرد و خیلی با من سازگار شد. یک‌باره طوفان ذهنی من شروع شد و دنبال یادگیری این ساز رفتم. به شکل اتفاقی در یک ساندویچی در شهرک چشمه داشتم درباره گیتار حرف می‌زدم که مدیر آنجا گفت پس خوب است فرهاد مجذوب را ببینی.

منظورش استاد فرهاد مجذوب است که هر چه بلدم از لطف او است. فرهاد خان را که دیدم متحول شدم. دو، سه روز من و ایمان (برادرم) به فکر فرو رفتیم چون تازه فهمیده بودیم که گیتار زدن یعنی چه. مانده بودم پس این چیزهایی که ما می‌زدیم چه بودند؟! او دریایی را به روی من باز کرد که هنوز که هنوز است ته آن را ندیده‌ام و اصلاً دیدنی نیست و ای کاش یک روز برایش بزرگداشتی در خور شأنش گرفته شود. انسان دانشمندی بود. به هر حال گذرم به او افتاد و تفکر و نوع نوازندگی‌ام کاملاً تغییر کرد. در کنار گیتار، خواندن را با پدر پیش می‌بردم اما پدر همیشه دوست داشت مهندسی را پیش ببرم و موسیقی سرگرمی‌ام باشد که نشد (می‌خندد).

در همین میان، دانشگاه قبول شدم و به زاهدان رفتم که آنجا نقطه تأثیرگذار بعدی در زندگی‌ام بود. تأثیر کویر و تنهایی و درون‌گرایی باعث شد فصل جدیدی از زندگی من آغاز شود. یک‌مقدار دانش فنی روی گیتار داشتم و آنجا روی فکر و اندیشه‌ام تأثیر گذاشت. در واقع کویر و پنج سال درس خواندن در آنجا و حس مهمان‌نوازی مردم سیستان و بلوچستان، اندیشه‌ای را در من شکل داد که برای مثال قطعه 3 آلبومم با نام «یاد باد» را سال 66 در دانشگاه نت‌نویسی کردم و امسال آن را منتشر کردم. حالا شما ببینید که چه مسیری را طی کرده است.

* گفتید در خانه کیبورد دو طبقه داشتید. این اولین سازی بود که با آن روبه‌رو شدید؟
نه. ویولون پدرم بود ولی آنقدر ساز سختی است که هیچ وقت نتوانستم یک خط هم با آن بنوازم. اصلاً به همین دلیل هم من را سمت خود نمی‌کشاند؛ اما همیشه افسوس می‌خوردم که چرا نمی‌توانم با آن بنوازم. خلاصه که گیتار الکتریک، آن شور جوانیِ من را پاسخ داد اما خیلی درگیر موسیقی راک نشدم. کلاً به تک ژانری اعتقاد ندارم و احساس می‌کنم یک موزیسین می‌تواند در سبک‌های مختلف از خود اثر به جا بگذارد.

وقتی به زاهدان رفتم، موسیقی تقریباً آنجا ممنوع بود. اما آنقدر پیگیر شدم که بالأخره اجازه دادند یک انباری را تبدیل به محلی برای ساختن سرود کنیم. کم‌کم آنجا اتفاقات بزرگی افتاد و شهر رنگ دیگری گرفت. نه اینکه من کاری کرده باشم، منظورم این است که آنقدر پیگیر بودم که حتی در خانه ارشاد زاهدان سرود ساختم و انجمن اسلامی به من اجازه داد برای اولین‌بار در دانشگاه سیستان و بلوچستان، در روز فارغ‌التحصیلی گیتار بزنم.

* فکر می‌کنم این اتفاق باید مربوط به اوایل دهه هفتاد باشد.
بله، سال 1371 بود. اولین کنسرت جدی‌ام هم همان سال‌ها برای مراسم خیریه‌ای در مدرسه ایتالیایی‌ها در تهران بود که پول زیادی برای جزامی‌های مشهد و تبریز جمع کردیم.

* در آن کنسرت قطعات کاور اجرا می‌کردید؟
بله. هنوز اندیشه ساخت را زیاد جدی نگرفته بودم. دانشگاه که تمام شد و به تهران برگشتم، موسیقی خیلی جدی‌تر شد تا اینکه به طور اتفاقی، بابک امینی من را برای ضبط یک موسیقی فیلم، ساخته استاد مجید انتظامی دعوت کرد.

* نام فیلم چه بود؟
«عشق بدون مرز» از ساخته‌های پوران درخشنده که دنی کوئین، پسر آنتونی کوئین هم در آن بازی می‌کرد. از من خواستند که سولوی اصلی موسیقی فیلم را بزنم اما با پارتیتورخوانی آشنایی کافی نداشتم و خیلی اذیتشان کردم. به من گفتند استعداد خیلی خوبی داری. آنجا من دوباره متحول شدم و به کلاس‌های استاد عزیزم، «وارطان ساهاکیان» رفتم. تئوری و سولفژ می‌خواندم که شاگرد اول هم بودم و جوری شد که دیگر خواندن نت برایم خیلی راحت شد.

آن زمان شادمهر در حال جمع کردن آلبوم «مسافر» بود که وقتی منتشر شد سه تا اسم بیشتر پشت آن نبود؛ شادمهر عقیلی، بهروز صفاریان به عنوان آهنگساز و من به عنوان گیتاریست. این آلبوم خیلی پرفروش شد و به طبع آن، ما سه نفر هم خیلی دیده شدیم و با موجی از دعوت برای ضبط قطعات موسیقی روبه‌رو شدم. به جایی رسیده بود که روزی سه، چهار تا ضبط می‌زدم و هر روز تا نصفه شب در استودیو بودم. جوری شده بود که دیگر از این همه کار خسته شده بودم.

آلبوم «مسافر» شادمهر موفق‌ترین ضبطم بود

* آلبوم «مسافر» اولین آلبومی بود که شما در آن نوازندگی کردید و منتشر شد؟
یادم نیست، اما معروف‌ترینِ آن بود. شاید قبل از آن برای هنرمندان دیگر هم ساز زده بودم اما آنچه که در خاطرات خود به یاد دارم این است که آلبوم «مسافر» موفق‌ترین ضبطی بود که انجام دادم. در بیشتر آلبوم‌های خشایار اعتمادی و حامی و سایر خواننده‌ها هم ساز زده بودم؛ تعدادشان خیلی زیاد بود و نمی‌توانم نام ببرم.

* پس معتقدید شما جزء اولین گیتاریست‌های پاپ بعد از انقلاب بودید؟
بله. البته هیچ وقت نمی‌توانم بگویم اولین، اما جزء اولین نفرات موسیقی پاپ بودیم.

البته این را هم بگویم که ساز زدن در استودیو داستان متفاوتی دارد. در استودیو باید احساس موسیقی را بگیری و جواب آن را پس دهی اما برخی از نوازنده‌ها فکر می‌کنند باید در استودیو خودنمایی کنند و متأسفانه در خدمت آهنگ نیستند. در حالیکه شما باید ملودی و حالی که از آن آهنگ استخراج می‌کنید را پرورش دهید و آن را با تکنیک‌های خودتان در آن جاری کنی تا ماندگار شود. ولی گاهی نوازنده‌ها متوجه نیستند که برای خودنمایی نیامده‌اند. درایت به این امر باعث می‌شود تبدیل به یک نوازنده استودیویی خوب شوی وگرنه ما نوازنده‌های خوب زیادی در اجرای زنده داریم اما خیلی‌ها در استودیو نمی‌توانند به خوبی ایمپرووایز کنند.

* چه شد که شادمهر با آن همه توانایی در نوازندگی، شما را به عنوان نوازنده گیتار آلبومش انتخاب کرد؟
شاید لطف خدا بود و اینکه شادمهر کلاً آدم حسودی نبود. در ضمن من الکتریک گیتارهای آن آلبوم را زدم که شادمهر اصلاً نمی‌زد. گیتار اسپانیش را خیلی خوب با تاچ ویلون می‌زد که در تمام آلبوم‌هایش هم زد اما گیتار الکتریک را هیچ وقت نزد چون حس و حال گیتار الکتریک درونش نیست. باید با لهجه موسیقی بلوز سال‌ها زندگی کرده باشی اما شادمهر چون ایرانی می‌زد و ظاهراً در هنرستان موسیقی، ساز تخصصی‌اش سنتور بود، ساز زدنش بیشتر حال و هوای ایرانی داشت. من به واسطه استاد جلیل شهناز آن فضای ایرانی را داشتم و در کنارش فضای خارجی را هم از فرهاد خان مجذوب گرفته بودم و می‌توانستم به راحتی بین گیتار اسپانیش و الکتریک و آکوستیک، سوئیچ کنم.

* اولین اجراهای صحنه‌ای شما با چه خوانندگانی بود؟
فکر می‌کنم اولین آن با خشایار اعتمادی بود که آن زمان کنسرت‌های خیلی زیادی داشت. از همان اول هم سولیست بودم. در ارکستر او از «سانتانا» می‌زدیم و ارکستر بسیار خوبی داشت که هنوز هم درجه یک موسیقی مانده‌اند. بهترین گروه کُر ایران را داشت و در کل یک ارکستر فاخر بود. آن زمان من هم به عنوان نوازنده‌ای که تازه دیده شده بودم، به اجراهای مختلفی برای همکاری دعوت می‌شدم و این موج من را بُرد تا این اواخر که با احسان خواجه‌امیری روی صحنه می‌رفتم. از آن به بعد تصمیم گرفتم فعلاً به کارهای خودم بپردازم. برای همین تصمیم گرفتم دیگر سراغ تولید آلبوم شخصی خودم بروم که سال‌ها است در فکر آن هستم. دو کنسرت هم در سِمَت خواننده برگزار کردم ولی ادامه‌دار نبود.

* بعد از آن هم تصمیم گرفتید یک آلبوم انگلیسی زبان منتشر کنید. حالا چرا با کلام غیر ایرانی؟
کم‌کم به ذات خودم برگشتم؛ گفتم که در کودکی انگلیسی می‌خواندم و به من می‌گفتند آنها را خوب می‌خوانی. یک قطعه به نام «پیس اند لاو» برای صلح ساختم که گری لوئیس (نماینده سازمان ملل) در سخنرانی خود به آن اشاره کرد و گفت امید حجت با این موسیقیِ قوی، می‌تواند سفیر صلح خوبی برای کشور جمهوری اسلامی ایران باشد. وقتی فهمیدم این موسیقی کار خودش را کرده، سبکم را به همان سمت سوق دادم و با کمک دوست و برادر عزیزم علی افشار به عنوان اسپانسر، یک آلبوم انگلیسی منتشر کردم که بیشتر هم در کشورهای خارجی بازتاب داشته است. حالا هم قرار است به امید خدا شروع به برگزاری تور کنسرت‌هایش در خارج از ایران کنم. به هر حال جای این سبک از موسیقی خیلی خالی بود.

اولین بودن مزیتی ندارد و فقط باعث می‌شود آدم‌ها نسبت به هم گله‌مند شوند

* در دهه هفتاد، شما در آلبوم‌ها و اجراهای زنده زیادی حضور داشتید. خیلی‌ها هم می‌گویند که من اولین خواننده پاپ بعد از انقلاب بودم. فکر کنم با توجه به سابقه‌ای که دارید، بتوانید جوابی برای این سوال داشته باشید.
ببینید، من هیچ وقت نمی‌توانم بگویم اولین. به نظر من موجی به وجود آمد که تقدم و تأخرش را جزء افتخارات نمی‌دانم. این اولین بودن مزیتی ندارد و فقط باعث می‌شود آدم‌ها نسبت به هم گله‌مند شوند. مثلاً من هم جزء اولین‌ها بودم که خواندم؛ اولین شعرهای افشین یدالهی را من خواندم و به آن هم افتخار می‌کنم.

* فکر می‌کنم اولین کاری که از زنده‌یاد افشین یدالهی خواندید، قطعه «سادگی» برای تیتراژ سریال «بازی پنهان» بود.
بله. می‌خواهم سوال شما را اینطور پاسخ دهم که مهم نیست چه کسی اول خوانده، چون اولین بودن لزوماً به معنای بهترین بودن نیست. قطعاً خیلی‌ها پشت مجوزها ماندند، خیلی‌ها نتوانستند خودشان را تبلیغ کنند، خیلی‌ها سخت گرفتند و آنقدر حرص شهرت داشتند که نتوانستند کار ساده خودشان را ارائه دهند. زمانی که ما شروع کردیم، ممیزی‌ها خیلی زیاد بود و هر کسی را به صدا و سیما راه نمی‌دادند که بخواند. به همین دلیل خیلی‌ها افسرده شدند و نخواندند یا بعداً خواندند.

*تیتراژ «سادگی» برای چه سالی بود و چه شد که آن کار را خواندید؟
مدیون برادرم هستم. ما هر دو با هم موسیقی را شروع کردیم اما من چون برای دانشگاه به سیستان رفتم و او تهران ماند، خیلی جدی کار صدابرداری و ضبط را دنبال کرد. به نظر من یکی از بهترین آلبوم‌هایی که اگر منتشر می‌شد سر و صدای زیای به پا می‌کرد را ایمان تولید کرده بود. از شعرهای حافظ با همان لحن خاص خودش استفاده کرد که وزارت ارشاد به او مجوز نداد. کاراکترش آن روزها همانقدر برای من زیبا بود که الان هست. آهنگسازهای زیادی برای صدابرداری پیش او می‌آمدند و خودش هم خیلی آهنگسازی فیلم می‌کرد و در نتیجه کارگردان‌ها هم زیاد به او سر می‌زدند.

یک روز «شاپور قریب» پیش او آمد و ایمان هم به آقای قریب پیشنهاد داد که تیتراژی برای انتهای فیلم در نظر بگیرد. البته او در ابتدا خیلی استقبال نکرد و گفت باید آن را بشنوم. آن زمان با افشین یدالهی دوست بودم و افشین هم که ادبیاتش انتها نداشت. فیلم را دید و فکر کرد و روی آن فیلم کاری کرد که استاد قریب وقتی آن را دید و شنید، اشک در چشمانش نشست. خدا را شکر تیتراژ خیلی موفقی شد.

* الان پشیمان نیستید که چرا خوانندگی را همان موقع ادامه ندادید؟
نه. من از آن دوران درس زیادی گرفتم و بی‌رودربایستی پول هم درآوردم. الان هم می‌خواهم سر فرصت چند آلبوم شبیه کاری که کرده‌ام ضبط کنم. نگاه بازاری ندارم و هیچ وقت بر این اساس که بازار چه می‌خواهد فکر نکرده‌ام.

* گفتید یک دوره‌هایی موجی شکل می‌گیرد که آدم‌ها با آن پیش می‌روند. تیتراژی که شما خواندید هم گرفته بود و هر کس دیگری بود در همان فضا پیش می‌رفت و راه را برای خودش باز می‌کرد. شما چرا اینکار را نکردید؟ به نظرتان اگر کسی موسیقی را به شکل ویژه‌تری دنبال کرده باشد، اشکالی دارد که با این موج‌ها پیش برود؟
هر کس باید به دلش رجوع کند. هیچ کس قرار نیست کار مشابه هم انجام دهد و اصلاً بزرگترین اشتباه این است که درباره کارهایی که دلت می‌گوید، از دیگران نظر بپرسی. به من از درون الهام شد که می‌‌توانم در راستای صلح بخوانم. همین‌که سفیر سازمان ملل می‌گوید حرف تو صلح‌آمیز است، من به بخشی از اهداف زندگی‌ام رسیده‌ام. حالا ممکن است شما از درون آینده دیگری متصور شده باشید.

* فکر نمی‌کنم هیچ هنرمندی از معروف شدن و روی صحنه رفتن بدش بیاید.
بله اما من هیچ وقت این تصویر را در ذهنم نداشتم. نه اینکه برایم مهم نباشد، اتفاقاً بهترین اتفاق دنیا این است که آهنگ‌هایت را مردم بخوانند، منتها باید ببینی تو برای آن مأموریت آمده‌ای یا نه؟ اگر این را بفهمی، دیگر دچار افسردگی نمی‌شوی. من و رضا (صادقی) یک قطعه با هم خواندیم که خیلی هم شنیده شد…

* منظورتان قطعه «یک روز از پیش تو می‌رم» است؟
بله. قطعه‌ای بود که اگر آن زمان هم این مسیر را ادامه می‌دادم، ممکن بود جَوی شکل بگیرد و کنسرت بگذارم، منتها چیزی از درون من را نسبت به کارهایی که کمی تکنو ترنس و خودمانی‌تر هستند دور می‌کند و این شاید ایراد یا حسن شخصیت من باشد که هنوز آن را نفهمیده‌ام. آنچه که من را به سمت خود می‌کشد، کارهای سخت است. حالا در مقابل، می‌توانم قطعات پاپ را با گیتار بسازم و بخوانم. اما اگر راستش را بخواهید نگاه من جهانی است و آرزو دارم قطعاتم به صورت جهانی دیده شوند؛ مثل اصغر فرهادی. منظورم اجرای قطعاتی به زبان انگلیسی است که در تمام دنیا قابل شنیده شدن باشد. ممکن است هیچ وقت هم به این هدفم نرسم.

* یعنی فکر می‌کنید با این شرایطی که موسیقی پاپ پیدا کرده، می‌تواند در جهان حرفی برای گفتن داشته باشد؟
شرایط را ما می‌آفرینیم. مگر کسی فکر می‌کرد کسی از ایران دو بار اسکار بگیرد؟ باور کنید کسی نمی‌تواند بگوید یک ایرانی توان این را ندارد که در حوزه موسیقی پاپ در جهان حرفی بزند. سینمای ما از نظر تبلیغ کردن، صنعت رو به جلویی در جهان دارد اما در موسیقی، تازه کسانی مثل کیهان کلهر توانسته‌اند کاری کنند که راه به «گرمی» باز شود. مطمئن باشید این راه‌ها در آینده بیشتر باز خواهند شد.

از طرف فدراسیون فوتبال برای من نامه زدند که صلح و عشق را برای افتتاحیه جام جهانی بخوانم. این حرکتی بود که شاید 90 درصد نمی‌توانست اتفاق بیفتد ولی همین‌که نامه‌ای از طرف فدراسیون فوتبال ایران به «سپ بِلاتر»، رییس وقت فدراسیون جهانی فوتبال، نوشته می‌شود که امید حجت می‌خواهد پیام صلح را بخواند شاید بعضی‌ها فکر کنند که مگر می‌شود؟ اما من مطمئنم که یک زمان یک نفر این کار را می‌کند. مطمئنم مثل والیبال‌مان که فکر نمی‌کردیم به این درجه برسند، موسیقی پاپ ما هم یک روز جایگاه بسیار خوبی پیدا می‌کند. من این روزها ترجیح می‌دهم در این مسیر حرکت کنم.

ترک‌هایی که برای احسان خواجه‌امیری، محسن چاوشی یا حمید عسگری ساختم، خیلی مطرح شدند

* در دهه هشتاد، علاوه بر نوازندگی بُعد آهنگسازی و تنظیم‌کنندگی شما نیز پررنگ‌تر شد. این اتفاق به این دلیل بود که گفتید از یک جایی به بعد تصمیم گرفتم کارهای شخصی خودم را پیش ببرم؟
من از ابتدای فعالیتم آهنگسازی هم می‌کردم. یک قطعه هم به صورت ویدئو کلیپ ساختم با نام «آروم آروم» که در شبکه مهاجر (زمانی که با مجوز رسمی کار می‌کرد) پخش شد و خود رئیس شبکه هم درباره آن صحبت کرد اما آن را جدی نمی‌گرفتم. چندین فول آلبوم هم با خواننده‌های مختلف کار کردم که البته خیلی دیده نشدند اما تنظیم و آهنگسازی برای برخی از چهره‌های مطرح موسیقی مثل محسن چاوشی هم انجام دادم و می‌دانستم که در این زمینه استعداد دارم. موسیقی برای بعضی‌ها مرز ندارد؛ تنظیم می‌کنند، ملودی می‌سازند، می‌خوانند و… و نمی‌توانی به او بگویی که بالاخره تو چه‌کاره هستی؟! این آدم استعدادش را دارد، مثل راجر واترز که اصلاً جو دنیا را در موسیقی عوض کرد. به نظر من، این کار هیچ اشکالی ندارد و اصلاً همه چیز موسیقی به هم متصل است. البته منظور من در حوزه موسیقی پاپ است.

* یعنی تنظیم و آهنگسازی را هم به صورت آکادمیک دنبال کردید؟
نه اما کمی هارمونی پیش استاد «وارطان ساهاکیان» یاد گرفتم که خیلی به من کمک کرد. گیتار هم سازی است که خیلی آهنگسازی می‌طلبد و دائماً دوست داری جلویت شعر بگذاری و برایش آهنگ بسازی.

* با این شرایط، آدم انتظار دارد خودتان اکثر کارهای شخصی‌تان را آهنگسازی و تنظیم کنید اما معمولاً آنها را به افراد دیگری می‌سپارید.
وقتی توان کاری را نداشته باشم ترجیح می‌دهم آن را به اهلش بسپارم؛ مثل موسیقی الکترونیک یا دنس‌موزیک. بچه‌های امروز، با این نوع موسیقی‌ها بزرگ شده‌اند و باید به آن احترام گذاشت و از استعداد آنها استفاده کرد. بالعکس، وقتی من می‌خواهم یک کار راک بنویسم، نمی‌توانم مطمئن باشم که یک جوان می‌تواند راکی که به سن و سال من بیاید را بسازد. بنابراین اینکه به توانایی‌های بچه‌هایی که الان کار می‌کنند احترام بگذاریم، اهمیت زیادی دارد.

* اما در مقابل کارهایی که برای هنرمندانی چون محسن چاوشی و احسان خواجه‌امیری ساختید، شنیده شدند.
بله. ترک‌های که من برای احسان خواجه‌امیری، محسن چاوشی یا حمید عسگری ساختم، خیلی مطرح شدند. البته هیچ ادعایی روی این قضیه ندارم و فقط ذوقش را دارم و وقت زیادی هم روی آن گذاشته‌ام. شاید من هم جزء اولین نفراتی بودم که تنظیم می‌کردم اما نه به شکل حرفه‌ای که بخواهم پول بگیرم. در منزل برای خودم سازها را کنار هم می‌گذاشتم و به این فکر می‌کردم که تنظیم قطعات باید چطور باشد که زیبا صدا بدهد. اما موسیقی الکترونیکِ این روزها، من را هیچ‌وقت گرفتار خودش نکرد و نتوانستم از آن سر دربیاورم، برای همین از دوستان دیگر کمک گرفتم. مثل همان قطعه‌ای که با رضا صادقی خواندم. اما به طور طبیعی، کسانی که کارشان صرفاً تنظیم است، به دلیل این تمرکز موفق‌تر هستند.

* بین قطعاتی که برای خواننده‌های مختلف تنظیم کردید، با کدامشان بیشتر ارتباط برقرار کرده‌اید؟
قطعه «پاروی بی‌قایق» محسن چاوشی.

* کمی درباره همکاری با محسن چاوشی صحبت کنیم. همکاری شما در آن مقطع با چاوشی جالب توجه بود، چون آن زمان شهاب اکبری، کوشان حداد و امیر جمالفرد را به عنوان تنظیم‌کننده کنارش داشت و در واقع با چند تنظیم‌کننده ثابت کار می‌کرد ولی نام شما به میان آمد و اتفاقاً قطعه‌ای که تنظیم کردید هم به عنوان نام آلبوم انتخاب شد.
من همه این‌ها را لطف خدا می‌دانم. فکر می‌کنم گیتارِ سه، چهار آلبوم محسن را من زدم. باعث آشنایی ما هم محمدرضا آهاری بود که یک زمان در من ذوقی دید و ما را به هم معرفی کرد. ما با هم خیلی راحت بودیم و هیچ‌کدام نسبت به هم گارد نداشتیم و توانستیم با هم خاطره بسازیم. لحن خاص و گویش هنرمندانه و صدایش را خیلی دوست دارم و البته شخصیت دوست‌داشتنی و مهربانش.

اصولاً باید تنوع نوازنده و تنظیم‌کننده وجود داشته باشد مگر اینکه گروه باشند. من همیشه می‌گویم بگذار دنیا کار خودش را بکند و فراموش نکن زمان درست، زمانی است که تو را می‌خواهند. خود تو نباید دائماً دنبال این باشی که کارها را به تو واگذار کنند. وقتی صادقانه کار کنی، خودبه‌خود طول عمر کارت هم زیاد می‌شود.

* شما بعد از «پرنده غمگین»، با هم «پاروی بی‌قایق» را کار کردید که فکر می‌کنم در آن دوره به آن نقدهایی هم شد.
بله. «پرنده غمگین» را با هم کار کردیم که تنظیم ساده‌ای داشت اما می‌خواستم «پاروی بی‌قایق» تنظیم شلوغی داشته باشد چون شعر اعتراضی هم دارد و برای همین دو، سه لاین گیتار گرفتم. در پاسخ به این نقدها هم باید بگویم که این همهمه دلیل دارد؛ در شعر می‌گوید: «دو تا چشمام دو تا سرباز مغرورن…» من این دو سرباز را به عنوان اِلِمانی در موسیقی آوردم و دو لاین گیتار را مقابل هم قرار دادم و آنها را با یکدیگر به چالش کشیدم. من واقعاً از این همکاری راضی بودم چون به خوبی روی کار من نشسته بود. آن لحن راک‌گونه و معترض‌ محسن با کار من جور شد و ادامه پیدا کرد. الان هم بسیار موفق است و از شنیدن کارهایش کِیف می‌کنم.

حتی جدایی من از حمید عسکری هم زیبا بود

* شما با حمید عسکری هم همکاری داشتید که فکر می‌کنم یکی از طولانی‌ترین همکاری‌هایتان بود.
بله. حمید اصلاً برادر من است. واقعاً عین برادرم دوست‌اش دارم و خاطراتم با او، بسیار خاص هستند. آن خاطراتی که با ایمان و نیما وارسته داشتیم و آن انرژی که بین ما وجود داشت، منحصربه‌فرد بود. لحظه‌شماری می‌کردیم که بگویند کیش کنسرت داریم، آنقدر که به ما خوش می‌گذشت. به هر حال خواننده‌ها شرایطی دارند که نمی‌توانند مثل من راحت صحبت کنند ولی من همه چیز را راحت بیان می‌کنم. بیشتر خواننده‌ها و سلبریتی‌ها مجبورند به دلیل شرایطشان حواس جمع باشند. حمید از محبوب‌ترین چهره‌های موسیقایی زندگی من است و تا پایان عمر، بخشی از قلب من را اشغال کرده است. حتی جدایی من از حمید هم زیبا بود و هنوز هم گاهی نوازندگی کارهایش را به من می‌دهد. خدا را شکر با هیچ خواننده‌ای مشکلی نداشته‌ام.

* فکر می‌کنم در آن ارکستر با نیما وارسته رفاقت خیلی خاصی داشتید و بعد از درگذشت او هم خیلی تحت تأثیر قرار گرفته بودید. آشنایی‌تان در ارکستر حمید عسکری بود؟
خانه نیما وارسته درست روبه‌روی خانه همسر برادرم در شهرک چشمه بود. من نمی‌شناختمش اما ایمان او را می‌شناخت. بعداً نیما من را برای چند تا از ضبط‌‌هایش دعوت کرد؛ آن زمان گیتارهای گودین مد شده بود و با آن در کارهایش می‌نواختم.

این را هم بگویم که هیجانات نیما جالب بود و هرکاری را با پشت کار زیاد و کیفیت بالا انجام می‌داد. از طرف نیما برای ارکستر حمید عسکری دعوت شدم. آن زمان تصمیم نداشتم در گروهی بنوازم چون از اجراهای زیاد خسته شده بودم و حقیقتاً قصد نداشتم با ارکستری همکاری کنم. اما انرژی نیما جذاب بود و خیلی سریع ارکستری چیده شد که با آن پنج، شش سال دور ایران را گشتیم. نیما انرژی‌های وجودش را خیلی زود سوزاند و خرج کرد. او همیشه می‌گفت: «امید حجت، من چهل سالگی را نمی‌بینم، حالا ببین!» نیما خیلی جدی، خوش‌اخلاق و زودرنج بود و آدمی بود که اگر از دستت ناراحت می‌شد، سریع آن را بروز می‌داد؛ رو بازی می‌کرد. بهترین لحظات ارکسترهای زندگی من، در کنار نیما وارسته بود و نقشی که او در ارکستر حمید به من داده بود، از نقش خودش بیشتر بود.

* یک مسئله درباره حمید عسکری این است که می‌گویند وقتی ارکستر او تغییر کرد و شما و چند چهره دیگر از گروهش جدا شدید، اجراهای این خواننده از لحاظ سطح کیفی پایین آمد.
اصلاً اینطور نیست. هر خواننده در زندگی خودش یک نمودار دارد و حفظ نمودار شهرت در ایران برای خواننده‌ها بسیار سخت است. چون در ایران نمی‌توانیم کنسرت‌های چند ده هزار نفره داشته باشیم. در کشور سالن‌های کوچک داریم و مجبوریم پرکار باشیم و سپس بازنشسته شویم. خوشبختانه موسیقی همیشه این شانس را به شما می‌دهد که بتوانید پس از سال‌ها دوباره یک انفجار ایجاد کنید. درباره حمید هم نمی‌توانم بگویم ما بهترین ارکستر او بودیم و شاید گروه حال حاضر این خواننده خیلی هم بهتر باشد. موسیقی حمید عسکری در زمان خودش انفجار عجیبی ایجاد کرد و به همین دلیل توانستیم در کنار یکدیگر یک موج به راه بیندازیم. شاید بعضی‌ها بگویند که حمید شبیه یک خواننده دیگر بود ولی حقیقت این است که به هرحال اگر در صدای هر کسی به شکل جزئی نگاه کنیم، شاید شباهت‌هایی با دیگری ببینیم.

احسان خواجه‌امیری با کارهایش توقع همه را بالا برده است!

* همکاری شما با ارکستر احسان خواجه‌امیری هم خبرساز بود و در آن دوره هم گروه خوبی داشتید.
احسان خواجه‌امیری پسر استاد ایرج است که صدایش بدنه موسیقی کشور را لرزانده است. ولی احسان را باید کاملاً از پدرش جدا کنید. وقتی پسر یک استاد وارد موسیقی شود، یعنی یک عقبه عظیم دارد و ناخودآگاه استاندارد شما بسیار بالا می‌رود. احسان خواجه‌امیری استاد خوانندگی است و اگر آواز ایرانی بخواند، تمامی دستگاه‌ها و گوشه‌ها را به خوبی اجرا می‌کند. به خاطر دارم که گاهی در روز سه اجرا با احسان داشتیم و خواندن او در صبح و عصر و شب هیچ تفاوتی با هم نداشت. آنجا بود که متوجه شدم صدای احسان ورزیده است و همه چیز را به خوبی نزد یک استاد، فراگرفته است. احسان بسیار زحمت کشیده، هرگز نمی‌توانیم بگوییم که این جایگاه حقش نیست چون یکی از بهترین و باصلابت‌ترین صداها را دارد. شیوه زندگی احسان هم بسیار سالم و بدون حاشیه است چون با او زندگی کرده‌ام و می‌دانم روش زندگی‌اش چطور است. البته احسان بسیار هم هوشمند است چون به خوبی توانست کارهایش را با موسیقی‌های جدید همراه کند.

* به نظر شما نمودار فعالیت‌های احسان خواجه‌امیری در حال حاضر کجا است؟
احسان توقع همه را زیاد کرده است. وقتی تو همیشه بیست می‌گیری، همه منتظرند هجده بگیری تا شلوغ کنند. من غصه می‌خورم وقتی می‌بینم همه منتظر شکست دیگران هستند. هزار نکته مثبت را نمی‌بینیم و فقط منتظر یک نکته منفی هستیم. این مسأله، بدنه هنر ما را می‌رنجاند. نمودار کاری احسان هم معمولاً بین 18 تا 20 است. احسان خواجه‌امیری در سن هفده سالگی آلبوم منتشر کرده. پس هیچ وقت نمی‌توان کسی که در سن هفده سالگی آلبوم داشته را نقد کرد. اما یک مسأله درباره همه خواننده‌ها این است که ما امکانات اجرای صد هزار نفره نداریم و مجبور هستیم صد بار کنسرت هزار نفری برگزار کنیم. وقتی هزار نفر را صد بار ببینیم بالأخره تکراری می‌شویم.

از شنیدن کارهای نسل جدید لذت می برم

* اصلاً چه دلیلی دارد که این همه کنسرت، آن هم تکراری برگزار شود؟
گردش کار موسیقی ایران با تعداد اجراها است نه با میزان جمعیت. ما فقط بین چند شهر محدود در ایران می‌کردیم. مثلاً ما مطمئن هستیم که اگر محسن چاوشی در استادیوم آزادی کنسرت برگزار کند، 100 هزار نفر از سراسر ایران به تماشای اجرای او می‌نشینند. اما امکان چنین کنسرتی وجود ندارد. بنابراین باید صد بار با هزار مخاطب کنسرت برگزار شود.

* مثلاً بهنام بانی، حامد همایون و اشوان و… از جمله هنرمندانی هستند که ده‌ها سانس طی ماه‌های اخیر کنسرت برگزار کرده‌اند. با توجه به صحبت شما یعنی این خواننده‌ها به زودی تکراری می‌شوند؟
آنها مجبورند این تعداد سانس کنسرت برگزار کنند. اما به هرحال ممکن است به زودی خواننده‌های نسل جدید ما برای مخاطب تکراری شوند مگر اینکه آنقدر هوشمند باشند که قطعات درستی منتشر کنند یا تیتراژ خوب بخوانند. تیتراژ برای شهرت خواننده‌ها و ماندگاری آنها اهمیت زیادی دارد و به همین دلیل است که سر خواندن تیتراژهای ماه رمضان و مناسبت‌های دیگر همیشه رقابت است.

* کلاً کارهای نسل جدید را گوش می‌کنید؟
بله و از شنیدن آنها هم لذت می برم.

* فکر می‌کنید از بین این هنرمندان جدید، کدام چهره‌ها بتوانند ماندگار شوند. چون بعضی‌ها می‌گویند این نسل، موسیقی مصرفی دارند و صرفاً یک موج هستند.
پیش‌بینی کار درستی نیست. نسبت به هنرمندان نسل جدید، موج مثبتی دارم و به نظرم این خواننده‌ها انرژیِ مردم را تأمین کرده‌اند. خوشحالم تا این حد استعداد داریم که کارشان موفق می‌شود و مخاطب هم دارند. به هر حال موفقیت آنها به صنف موسیقی کمک می‌کند. اما نباید فراموش کرد که نسل جدید خواننده‌ها، برای ماندگاری کار سختی در پیش دارند.

آلبوم «صلح و عشق» توانایی پاپیولار شدن را دارد

* چه شد که تصمیم به تولید آلبومی به نام «صلح و عشق» گرفتید؟ فکر می‌کنم موفقیت‌های این قطعه شما را به این سمت سوق داد اما چرا یک آلبوم انگلیسی و فارسی؟
دقيقاً همينطوره .به گفته خيلى از دوستانم، من آهنگ‌هاى انگليسى رو بهتر از فارسى مي‌خوانم كه به دليل علاقه شخصي و توان صدایم است و با توجه به اهميت اين زبان در دنياى امروز، اين سبك تلفيقى رو انتخاب كردم.

* این آلبوم هم به سفارش و با حمایت دفتر سازمان ملل در تهران تهیه شد؟ چون به نظرم کارهایی که به زبان انگلیسی تولید می‌کنید با حمایت سازمان ملل هستند و برایم جالب است بدانم ارتباطتان با این ارگان جهانی چگونه شکل گرفته است؟
نه. این آلبوم به سفارش سازمان ملل نبوده ولی به امید خدا آلبوم دیگری را با حمایت UNIC که در حقیقت دفتر اطلاعات سازمان ملل در تهران است و در راستای اهداف صلح‌آمیز است، تولید خواهم کرد.

ارتباط من با این سازمان از اجرای قطعه Peace and love در گرامی‌داشت روز جهانی صلح به دعوت کتابرانه در سال رایزنی شکل گرفت و امسال نیز در دهکده فرهنگی باشگاه انقلاب (دهکده سبز زندگی) این جشن را برگزار کردیم و این قطعه مجدداً اجرا شد و در کنار من عباس لطیفی و ایمان جعفری هنرنمایی کردند.

* معمولاً تجربه ثابت کرده آلبوم‌هایی به غیر از زبان فارسی میان مخاطب ایرانی با استقبال چشمگیری مواجه نمی‌شود. چرا برای اولین آلبومتان یک کار فارسی و پاپیولاتر اجرا نکردید که اسمتان بین مخاطبان بیشتر مطرح شود؟
به نظر من این آلبوم نیز توانایی پاپیولار شدن را دارد چون مردم با چند ترکِ این آلبوم مثل «لاو استوری» یا «پاپا»، خاطره‌های زیادی دارند ولی ممکن است در سنین پایین و نوجوانان مورد توجه قرار نگیرد.

* نکته جالب درباره آلبومتان این است که در قطعه اول خودتان هم شعری به فارسی دارید. کمی درباره این موضوع و سایر عوامل تولید برایمان بگویید که چطور انتخاب شدند؟
این آلبوم با حمایت دوست عزیزم علی افشار تولید شد و اشعار انگلیسی را سروناز هرانر سرود و اشعار فارسی را که بر گرفته از متن انگلیسی بود، خودم نوشتم. البته به غیر از کارهایی که بازخوانی کردم، تنظیم قطعات را به غیر از چند ترک که شهراد امیدوار و رضا تاجبخش انجام دادند، محمدرضا آهاری و خودم انجام دادیم و طراح کاور آلبوم فرید حامدی عزیز و میکس و مستر هم با ایمان حجت برادرم بود که همیشه به من لطف داشته و در اینجا از تک‌تک این دوستان به خاطر همراهی تشکر می‌کنم.

* فیدبک‌های این آلبوم چطور بود؟ آلبوم بعدی شما هم دوباره در همین فضا است؟ با توجه به اینکه گفتید نگاه جهانی دارید تصمیمتان بر این است که فقط کارهای انگلیسی بخوانید؟
فیدبک‌های این آلبوم بسیار رضایت‌بخش بود. اخیراً هم چند برنامه بسیار عالی اجرا کردیم که به امید خدا ادامه خواهد داشت و شاید همین سبک انگلیسی-فارسی را ادامه بدهم.

* برای انتهای گفت‌وگو هم از برنامه‌های آینده برای ما بگویید و اینکه تا کنون برای آن اهداف جهانی که گفتید، چه کارهایی انجام داده‌اید؟
در حال حاضر مدیریت یک آکادمی موسیقی را در باشگاه انقلاب شروع کرده ام و از حرکت‌های فرهنگی جهانی و خیریه ای حمایت خواهیم کرد. به عنوان مثال، گرامیداشت روز جهانی صلح را با حضور نمایندگان سازمان ملل در آنجا برگزار کردیم. همچنین با چند مجموعه حمایت از کودکان همکاری داریم. دوست دارم با سایت «موسیقی ما» هم در این مجموعه همکاری کنم. از سوی دیگر می‌خواهم قطعات آلبومم را به صورت تک‌آهنگ منتشر کنم. آلبوم من چون به زبان انگلیسی و فارسی بود فقط از طریق شهرکتاب‌ها به فروش رسید ولی می‌خواهم تک‌آهنگ‌هایی هم به مخاطبان ارائه کنم. آلبوم دیگری را شروع کرده‌ام. در این پروژه‌هایم می‌خواهم از نوازندگان و خوانندگان خاص استفاده کنم. نهایتاً از پدر و مادر عزیزم، همسر مهربانم و برادران خوبم که همه این سال‌ها در طول این مسیر همراهم بودند تشکر می‌کنم. همچنین سایت «موسیقی ما» که همیشه حامی موسیقی و هنر بوده است.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما

http://musicema.ir/
نویسنده:
فرزان صوفیوحید لشکری
عکاس:
لیلی شاهوردی

عماد طالب‌زاده هنر در کشور ما با تب پیش می‌رود

موسیقی ما  آرتین ولی الهی: «عماد طالب‌زاده» دی‌ماه سال گذشته پس از چهار سال انتظار، بالاخره فعالیت رسمی‌اش را آغاز کرد  و به انتظار چندین ساله هوادارانش پایان داد. این خواننده در ماه‌های اخیر با برگزاری کنسرت در شهرهای مختلف کشور و انتشار قطعات و موزیک‌ ویدئو های متعدد، روزهای پرکاری را سپری می‌کند. عصر یک روز تابستانی در دفتر «موسیقی ما» با این خواننده پرطرفدار هم‌کلام شدیم و به صورت مفصل از کارهای خودش و اوضاع موسیقی گپ زدیم.

  • * می‌دانم این‌که تو کمی دیر توانستی مجوز فعالیت را کسب کنی به‌خاطر طی شدن روال اداری بوده. اما دی‌ماه 1392 تیتراژ سریال تلویزیونی «خواب بلند» را خواندی و آن زمان تصور می‌شد مشکلات برطرف شده باشد، در حالی که تقریباً سه سال بعد این اتفاق افتاد. دلیلش چه بود؟

بله طولانی شدن پروسه مجوز به‌خاطر روال اداری بود. اما درباره آن تیتراژ ماجرا فرق داشت. یک روز آقایی به استودیوی پوریا حیدری آمد و گفت در صدد تهیه تیتراژی برای یک مینی‌ سریال محصول سازمان انقلاب اسلامی است و درخواست کرد من آن را بخوانم. من هم گفتم که در ارشاد ممنوع‌الفعالیت هستم و طبیعتاً در صداوسیما هم باید اوضاع پیچیده‌تر باشد. ایشان گفتند این یک سریال ویژه است و ما هم شما را انتخاب کرده‌ایم و اگر دوست داری این کار را انجام بده. خب من خیلی دوست داشتم صدایم از تلویزیون کشورم شنیده شود. پوریا مشغول تولید موسیقی متن شد و من هم ایده‌هایم را دادم. همه کار برای موسیقی از سوت زدن تا نواختن سازها انجام شد و رسیدیم به تیتراژ. ابتدا من قطعه‌ای ساختم که گفتند شعرش مجوز نمی‌گیرد و بعد طوری شد که پژواک انتظاری بیت به بیت ترانه را به من می‌داد و من با ملودی برای تهیه‌کننده می‌فرستادم تا بالاخره طی 24 ساعت کار را آماده کردیم و بعد هم پخش شد.

  • * مشکلاتی که با تهیه‌کننده‌ات در آن زمان داشتی هم تأثیر داشت؟

بله به هر حال در طولانی شدن پروسه مجوز بی‌تأثیر نبود. پرونده من مدتی رها شده بود. در این زمینه بخشی از پیگیری بر عهده خواننده است و بقیه پیگیری‌ها به عهده شرکتی است که خواننده مجوزش را به نام آن می‌گیرد. اما این پیگیری از جانب من یک‌طرفه بود و این باعث شد در نهایت از شرکت جدا شوم.

  • *  تو بیش از دو سال اثری منتشر نکردی و بعد ناگهان کنسرت برگزار کردی. به نظرت  این کار در این بازار شلوغ ریسک نبود؟

چرا. اما برنامه‌ریزی کنسرت‌ها به عهده من نبود. وقتی یک خواننده با شرکتی قرارداد می‌بندد و بیعانه می‌گیرد، نمی‌تواند برای تهیه‌کننده تعیین تکلیف کند که چه زمانی کنسرت بگذارد یا نگذارد. به هر حال تهیه کننده هم ملاحظاتی دارد که باید آن را در نظر بگیرد. اگر دست من بود دوست داشتم شش یا هفت قطعه یا ویدئو منتشر شود و بعد کنسرت بگذارم. اما سیاست‌گذاری‌ها با من نیست و باید به قرارداد پای‌بند باشم.

  • *  تجربه اولین کنسرت چطور بود؟

بعد از آن چهار سال، یه خستگی خیلی زیاد و یک هیجان کنترل شده داشتم. من مدت‌ها قبل از آن شب، تجربه استیج داشتم. من از سال 80 دارم کار موسیقی می‌کنم و اجراهای مختلفی داشته‌ام. سال 89 یک اجرای ارگانی در ورامین داشتم که بیش از 12000 نفر تماشاگر آن بودند، طوری‌که من انتهای جمعیت را نمی‌دیدم!

  • * به هر حال بعید است در اولین کنسرت رسمی استرس نداشته باشی.

وقتی این توانایی را داشته باشی که جلوی 400 نفر بخوانی، حتماً جلوی صد هزار نفر هم می‌توانی بخوانی و برایت فرقی نخواهد داشت. تازه انرژی آن صد هزار نفر می‌تواند حس خیلی بهتری به تو بدهد و دچار هیجان مثبتی می‌شوی که کمکت خواهد کرد.

  • * خودت از اجرا راضی بودی؟

بله از همه چیز راضی بودم و از مجید عبدی و پویا زارع‌فرد به خاطر زحماتشان ممنونم. از ارکستر صددرصد راضی بودم. چندماه مدام تمرین کرده بودیم و باید از تلاش‌های «انوشیروان تربتی‌نژاد» که علاوه بر رهبری ارکستر، مدیریت برنامه‌های من را هم بر عهده دارد قدردانی کنم. می‌خواهم اینجا از مجید عبدی که در این چهار سال برادرانه من را همراهی کرد تا مشکلات قراردادی‌ام برطرف شود و کنسرت‌هایم را آغاز کنم، صمیمانه تشکر کنم.

  • * از نظر خیلی‌ها، وقتی خواننده‌های غیررسمی به عرصه رسمی و مجاز وارد شدند، آگاهانه یا ناخودآگاه با تغییر فضا مواجه شده‌اند. در مورد خودت در این زمینه چه نظری داری؟

موزیک من خیلی جدیدتر شده، اما امضای خودم را دارد و سبکم را حفظ کرده‌ام. سعی کردم موسیقی‌ام به‌روز باشد. چیزی که گفتی برای خواننده‌ای رخ می‌دهد که از روزهای موفقیتش تا رسیدن به کنسرت زمان زیادی گذشته باشد و خواننده‌ای که سال 95 موزیکش گل می‌کند و همان زمان که تنورش داغ است کنسرت می‌گذارد، قطعاً موفق‌تر خواهد بود.

  • * انگار رِنج سنی مخاطبینت تغییر کرده. موافقی؟

نه من آهنگی مثل «رد دادی» دارم که از زن و مرد 50 – 60 ساله تا کودک چند ساله یا هم‌نسل‌های خودم از آن خوششان آمده است. بعضی آهنگ‌ها با حس و حال خودم رابطه دارد و به سلیقه خودم نزدیک‌تر است و طبیعتاً هم‌سن و سال‌های من بیشتر می‌پسندند. اما همیشه در تولید کارها رنج سنی مخاطبینِ پیگیر مارکت را در نظر می‌گیرم. بعضی کارها هم خیلی دلی است و از هر چند قطعه، یکی را باب دل خودم کار می‌کنم که خودم را راضی کند. هر دو فضا را دوست دارم. هیچ‌وقت با این ذهنیت که الان این کار می‌گیرد آهنگی منتشر نکرده‌ام. خیلی وقت‌ها قطعاتی بوده که هیت نشده و به قول معروف نترکانده، اما دوستشان داشتم و منتشر کردم.

  • * کدام‌یک از قطعاتت با استقبال بیشتری مواجه شده؟

«عزیزم»، «من عاشقت شدم»، «همه دنیامی»، «علاقه» و «دوستت دارم» از کارهای قبلی و از کارهای اخیر هم «نامحدود»، «رد دادی» و «به جون دوتامون» که البته «رد دادی» موفق‌تر از بقیه بوده است.

  • * «دوسِت داشتم» هم قطعه‌ای بود که به نظرم در کارهای تو شاخص است.

من این قطعه را خیلی دوست دارم، اما از نظر بازاری چندان موفق نبود. ملودی و تنظیم آن از «سیروان» بود و ترانه‌اش را «زانیار» سروده بود. آن آهنگ زمانی موفق می‌شد که من آن استایل را ادامه می‌دادم. من این کار را نکردم چون در سبک آهنگسازی‌اش موفق نبودم و  اگر می‌خواستم آن استایل را ادامه دهم باید آهنگساز برایش پیدا می‌کردم که بهترین گزینه سیروان بود. سیروان هم در یکی از مصاحبه‌هایش با تو گفته بود که دوست داشت خودش آن را بخواند. پس بعد از آن هم اگر کار خوبی در آن فضا می‌ساخت، خودش آن را می‌خواند و البته طبیعی هم هست که او برای موفقیت خودش تلاش کند. در نتیجه از آنجایی که آهنگسازی برای آن استایل نداشتم، نمی‌توانستم در آن موفق شوم. چرا که خودم هم سال‌ها در استایلی که امروز از من می‌بینید تلاش کرده بودم.

  • * کلاً کاراکتر موسیقایی‌ات با آثار 6و8 عجین شده و این چیزی است که گاهی با انتقادهایی از سوی همکارانت همراه بوده است.

اساساً تا به حال کاری نکرده‌ام که همکارانم خوششان بیاید! چون برایم مهم نیست. من موسیقی پاپ کار می‌کنم و نگاه و سلیقه مردم برایم مهم است. نمی‌توانم نگران این باشم که همکارانم چه دوست دارند؛ چون آن‌ها نیستند که بلیت کنسرت‌های من را می‌خرند و برایم هورا می‌کشند! من به دنبال جذب مخاطبان خودم هستم و برای مردم می‌خوانم.

موسیقی شاد اگر بی‌پایه باشد و از لحاظ هنری، ضعیف باشد، مانند بقیه کارهایی خواهد شد که منتشر می‌شوند و اتفاقی برایشان نمی‌افتد یا گاهی هم که هیت می‌شوند، بعد از مدتی به فراموش سپرده می‌شوند. من از کار خودم دفاع می‌کنم، البته هیچ ماست‌فروشی نمی‌گوید ماستم ترش است! اما وقتی قطعه «من عاشقت شدم» که 6 سال پیش خواندم را در کنسرت اجرا می‌کنم، مردم با من هم‌صدا می‌شوند. همین‌طور «همه دنیامی» که بعدها استایل ترانه‌اش باب شد و همکاران دیگر از آن استفاده کردند. یا «دوسِت دارم». «رد دادی» هم قطعه‌ای مدرن است که به حال و هوا و تم امروز جامعه ما نزدیک است. ما باید یک بخش از کارمان را با نگاه روز مردم پیش ببریم و «رد دادن» عبارتی است که امروز استفاده می‌شود.

از طرفی کارهایی هم بوده که شاد نبودند ولی مورد توجه قرار گرفتند. وقتی آهنگ «علاقه» را روی استیج می‌خوانم، اکثر مردم با من آن را می‌خوانند و فیلم‌های مختلفی از آن روی اینستاگرام گذاشته‌ام. همین‌طور قطعات «اعتراف» یا «حواست هست» که هر کدام به نوبه خود مورد توجه قرار گرفتند. چند وقت پیش هم قطعه‌ای به نام «قدم می‌زنم» منتشر کردم که البته با ویدئو بیشتر مورد توجه قرار گرفت. این قطعه هم مخاطب خودش را داشت و با این‌که قبلش «رد دادی» را منتشر کرده بودم و همه می‌گفتند این دو قطعه خیلی با هم فاصله دارند، اما این کاری بود که در آن زمان دوست داشتم منتشر شود و دیدم که بازخورد خوبی هم داشت.

  • * تو یکی از خوانندگان نسل قبل هستی اما همراه با خوانندگان نسل جدید وارد بازار رسمی موسیقی شده‌ای. چه موضعی نسبت به این مسئله داری؟ ناراحت نیستی؟

نه، اصلاً موضع بدی ندارم. چند نفر دیگر هم شرایط مشابه من دارند. آن‌چه مهم است این است که اول و آخرِ عمر کاری هر هنرمندی را مردم تعیین می‌کنند. به نظر من موسیقی تنها شغلی است که سن‌و‌سال نمی‌شناسد. خواننده‌ای داریم که 70 ساله است اما هنوز هیت است و همه دوستش دارند. من هم خیلی دوست داشتم که مثلاً سال 90 مجاز می‌شدم و قطعاً خیلی برایم خوشایندتر بود، اما حالا هم ناراحت نیستم.

  • * روابطت با سایر همکارانت چطور است؟

من با بیشتر بچه‌های موزیک دوست هستم یا لااقل با کسی مشکل خاصی ندارم. اما نکته‌ای که وجود دارد این است که فضای کاری موسیقیِ ما، تیم‌ورک نیست و همه یا دو‌به‌دو یا تکی کار می‌کنند یا تا زمانی که با هم کار می‌کنند رفیق هستند. برعکس؛ سینمایی‌ها با هم زندگی می‌کنند و صمیمی هستند چون بدون تیم‌ورک کارشان پیش نمی‌رود و مثلاً نمی‌شود که یک بازیگر دوربین را خودش بکارد و برود جلویش بازی کند! توفیق اجباری شده که با هم تعامل کنند و رابطه خوبی داشته باشند. اما در موسیقی، هر خواننده‌ای تیم خودش را دارد. بچه‌های موسیقی به هم احتیاج ندارند و هرکدام کار خودشان را انجام می‌دهند. ولی بازیگر به تنهایی نمی‌تواند کاری بکند. حتی اگر فیلمی مثل «شب یلدا» تک‌بازیگر باشد، باز هم لازم است عوامل مختلفی در پشت دوربین حضور داشته باشند. ولی در موسیقی این‌طور نیست. خیلی‌هایمان در زمینه ترانه، ملودی، تنظیم و… از آثار خودمان استفاده می‌کنیم و این باعث می‌شود یا دوستی‌هایمان به چند نفر محدود باشد، یا اصلاً دوستی نداشته باشیم و این خیلی بد است.

  • * این فقط مختص کشور ما است؟

من در ترکیه با یک سری موزیسین خارجی آشنا شدم. همه خواننده‌های ترک به هم احترام می‌گذارند و واقعاً به هم حسادت نمی‌کنند، خواننده‌ای مثل «مصطفی چچیلی» -که چند وقت پیش هم یکی از کارهای مرتضی پاشایی را کاور کرده بود- خواننده بزرگ و معروفی است اما در عین حال به «تارکان» احترام می‌گذارد و برایش ارزش قائل است و قبولش دارد. به طور کلی فکر می‌کنم در کشورهای دیگر روابط بهتری وجود دارد. وقتی با هم باشیم اتفاقات بزرگتری می‌توانیم رقم بزنیم. دو خواننده را در نظر بگیریم که یکی پرفروش است و دیگری پرفروش نیست اما پتانسیل‌هایش را دارد. ما در این کشور 80 میلیون جمعیت داریم. مخاطب به اندازه‌ی کافی هست و کسی جای کسی را تنگ نمی‌کند. اگر آن دو خواننده با هم فیت بدهند، ناخودآگاه هم به آن خواننده پرفروش کمک می‌شود و هم آن خواننده کم‌فروش بالا می‌آید.

  • * خودت حاضری چنین کاری بکنی؟

اگر جایگاهی داشته باشم که بتوانم به خواننده‌ای کمک کنم، بله.

  • * به هر حال جایگاه تو از خیلی خواننده‌های تازه‌کار بالاتر است.

اگر آن خواننده در سطح مناسب باشد، صددرصد این کار را می‌کنم و قبلاً هم این کار را انجام داده‌ام. بعضی‌ها کارهای خوبی از آب درآمده و بعضی‌ها هم چندان موفق نبوده، اما مهم این است که این اتفاق را رقم زده‌ام.

اگر ما روابط بهتری داشته باشیم، می‌توانیم برنامه‌های بزرگتری اجرا کنیم. اگر الان به سالن 2000 نفره میلاد یا سالن 3500 نفره وزارت کشور فکر می‌کنیم، وقتی چند خواننده با هم اتفاقی رقم بزنند می‌توانیم به کنسرت‌های 5 یا 6 هزار نفره فکر کنیم.

گاهی می‌بینم یک بازیگر در صفحه‌اش تئاتر یا فیلم سینمایی را تبلیغ می‌کند که خودش در آن نقشی ندارد. خود من در تمام دوران ممنوع‌الفعالیتی‌ام برای خیلی از خوانندگانی که آلبوم منتشر کردند یا اتفاق مثبتی برایشان افتاده بود، پست تبریک گذاشتم و هنوز هم هست. اما بعضی‌هایمان دچار این توهم هستیم که من از فلانی بالاترم و اگر او این کار را کرد، لازم نیست که من هم بکنم!

یک سر به همین ترکیه که همسایه‌مان است بزنید و ببینید جز استاد «شجریان»، کدام‌یک از خوانندگان ما را می‌شناسند. یا مثلاً خانم سلن دیون یا آقای پاواروتی چند خواننده پاپ، کلاسیک یا سنتی ایران را می‌شناسند؟ چون خودمان نخواسته‌ایم اتفاقات بزرگ رقم بزنیم. قبلاً شرایط بهتر بود. مثلاً، چند خواننده مثل محسن چاوشی، فرزاد فرزین، رضا صادقی، مهدی مدرس و… کنار هم می‌ایستادند و آهنگی برای ایران می‌خواندند. ولی الان همه چیز فردی شده. نمی‌دانم، شاید من اشتباه می‌کنم، اما عقیده‌ام این است همیشه تیم‌ورک نتیجه بهتری دارد.

  • * ماجرای تراشیدن موهای سرت چه بود؟

تمایلی به توضیح دادن در موردش ندارم.

  • * اما گویا با نیت خیر این کار را انجام دادی و به نظرم باید برای انتقال پیام اجتماعی‌ات درباره‌اش حرف بزنی.

خلاصه بگویم، کودکی به نام «امیرعلی» بود که به همت «شهاب مظفری» و «حسین سلیمانی»، سه نفری پُست گذاشتیم تا برای درمانش پول جمع کنیم و خدا را شکر، طی 24 ساعت بیش از 35 میلیون تومان جمع شد. عکس‌های قبلی‌اش را دیدم که مو داشت و می‌خندید و خوشحال بود و بعدها موهایش ریخته بود. حس کردم تراشیدن موهای سرم کمترین کاری است که می‌توانم برای او انجام دهم تا بلکه این حس همراهی به او منتقل شود و انرژی بگیرد و ببیند این‌که من هم مو ندارم اتفاق خاصی نیست.

  • * از نزدیک هم او را دیدی؟

از این‌ها بگذریم…

  • * چرا این‌قدر حساسیت نشان می‌دهی؟!

راستش را بخواهی متأسفانه وقتی در کارهای این‌چنینی یا برنامه خیریه‌ای شرکت می‌کنیم، حرف‌های ناامیدکننده‌ای مطرح می‌شود. یک عده می‌گویند «شماها برای خودنمایی این کارها را می‌کنید و اگر می‌خواستید کار خیر کنید، علنی نمی‌کردید». خُب، اگر من چنین کاری نکنم، یک نفر مثل آن بنده ی خدا که این حرف را می‌زند و معلوم است با این فضا بیگانه است، از کجا باید این کارها را یاد بگیرد؟ در صفحه اینستاگرام سایت شما، زیر پستی که به دیدار من با خانواده شهید مدافع حرم مربوط می‌شد، شخصی نوشته بود «تو برای گرفتنِ مجوز این کارها را می‌کنی!» ببین چقدر طرف از مرحله عقب است؛ اگر من برایت مهم نیستم چرا کامنت می‌گذاری و اگر مهم هستم چطور خبر نداری که من یک سال پیش مجوزم را گرفته‌ام! این‌ها باعث می‌شود که یا دیگر کار خیر نکنی یا اگر کردی اعلام نکنی. خیلی از همکارانم هم با مسائل مشابه روبرو بوده‌اند.

  • * تو سال گذشته بازیگری را هم تجربه کردی. از این تجربه بگو.

من سینما را به اندازه موسیقی دوست دارم. کلاً تصویر را خیلی دوست دارم و به همین دلیل موزیک‌ویدئو برایم مهم است. فکر می‌کنم در فیلم «سکه» بد بازی نکرده باشم. البته این فیلم زیاد دیده نشد. خیلی‌ها گفتند ای کاش اولین فیلمت سینمایی بود یا فیلم مهم‌تری بود. اما به هر حال برای من تجربه خوبی بود. کامنت منفی خاصی نداشتم، البته شاید بعد از این مصاحبه داشته باشم!

  • * چه شد که به آن پروژه پیوستی؟

یکی از دوستانم من را به آن مجموعه معرفی کرد. فیلم ابتدا به این شکل نبود؛ هم بازیگران و هم سناریو تغییر کرد. به نظرم فیلم تا روز پخش قدیمی شد. «سکه» سال 92 تولید شد و روز اول دِی 1395 همزمان با اولین کنسرتم منتشر شد. هنر در مملکت ما با تب پیش می‌رود. مثلاً امسال فیلم‌هایی مثل «خشم و هیاهو»، «فروشنده» یا «لانتوری» مورد توجه هستند. اگر به 6-7 سال پیش برگردیم، فیلم‌های کمیک و طنز روی بورس بودند.

  • * در موسیقی چطور؟!

مثلاً الان صداهای ضخیم مُد شده. یک استایل موسیقی مُد می‌شود و همه در آن سبک کار می‌کنند. مثلاً همه ناگهان شافل یا سیکستین‌بیت یا سویینگ یا رگه‌تون می‌زنند! هر تبی روی بورس می‌آید، سراغ همان می‌روند. اما این درست نیست. در دنیا هم ممکن است همه سراغ یک ریتم بروند، اما امضای خودشان را دارند. اینجا همه چیز یک شکل می‌شود و فقط اسم خواننده در آهنگ‌ها عوض می‌شود!

  • * خود تو چنین کاری نمی‌کنی؟

من باید سبک خودم را داشته باشم. چون مخاطب واقعی و دائمی داشتن نکته مهم‌تری است. من هیچ‌وقت آهنگی را برای این‌که معروف شوم نساختم. در نسل قبلی ما، ناصر عبدالهی، امیر کریمی، حامی، حمید برادر من، دکتر اصفهانی، علیرضا عصار و… هر کدام با یک استایل می‌خواندند. شادمهر آن زمان از همه معروف‌تر بود ولی دکتر اصفهانی نگفت چون شادمهر مثلاً «دهاتی» را خوانده و گرفته، پس من هم یک کار مثل آن بخوانم! ایشان «نازنین» را خواند و گرفت. علیرضا عصار نگفت چون اصفهانی «نازنین» را خوانده و گرفته پس من هم مثل او بخوانم. «خیال نکن نباشی» را خواند و گرفت. البته امروز هم خیلی از خواننده‌های ما فضای خودشان را دارند. اما برای مثال می‌بینیم که آهنگ حامد همایون گرفته، 50 تا آهنگ شبیه آن منتشر می‌شود! این استایل برای آن آدم است و اگر من بیایم به آن شکل بخوانم که موفق نمی‌شوم، خُب خودش هست!

  • * یعنی می‌گویی کسی نبوده که شبیه دیگری بخواند و موفق شود؟

چرا، اما باهوش بوده و تغییراتی اعمال کرده که شاید مخاطب جدی متوجه شود، اما مخاطب عام متوجه نمی‌شود. یا خواننده‌ای میاد از یک سبک الهام می‌گیرد اما با تکنیک و جنس صدای خودش می‌خواند. مثل محسن یگانه که از استایل شادمهر الهام گرفت و فضای تازه‌ای ساخت که نشانه ذکاوت او است. یا محمد علیزاده که از فضای بنیامین الهام گرفت اما با تکنیک و جنس صدای خودش، استایل خودش را به وجود آورد. این از هوش این افراد است و کسی به آن‌ها انگ تقلید نمی‌زند. چیزی در کارشان بوده که مردم جذب شده‌اند.

  • * از خوانندگان نسل جدید کار کدام را می‌پسندی؟

واقعاً همه آن‌ها را دوست دارم.

  • * این جواب کلیشه‌ای است! فکر می‌کنی در درازمدت کدام‌یک از این‌ها موفق‌تر باشند؟

مخاطبین موسیقی در ایران را اصلاً نمی‌توان پیش‌بینی کرد. شاید من فردا موزیکی منتشر کنم که مگاهیت شود و شاید هم تا 10 سال بعد نتوانم چنین کاری بکنم. فرمولی ندارد و اتفاقات را نمی‌توان پیش‌بینی کرد.

  • نظرت در مورد خواننده‌هایی مثل بهنام بانی، سینا شعبانخانی، سیامک عباسی، شهاب مظفری و… که طی یک سال اخیر به عرصه رسمی وارد شده‌اند چیست؟

من همه آهنگ‌های جدید همکارانم را گوش می‌کنم. به نظرم بهنام بانی خواننده ژوست و خوبی است و موسیقی خوبی هم انتخاب کرده. آهنگ‌هایی که قبلاً از او می‌شنیدم من را یاد خواننده‌های دیگری می‌انداخت. اما به نظر من حامد برادران که موزیسین خوش‌ذوقی است و سلیقه‌ی روز را می‌شناسد، ملودی‌هایی برای بهنام می‌سازد که در آن خوب می‌خواند. یعنی هم ملودی به‌روز است و هم خواننده از توانمندی‌اش به حد نیاز و نه بیشتر استفاده می‌کند. شهاب مظفری غم و بغضی در صدایش دارد که آن را دوست دارم.سینا شعبانخانی را دوست دارم و هر وقت او را دیده‌ام به خودش گفته‌ام که خواننده توانا و خوبی است و فقط باید سعی کند که شبیه احسان خواجه‌امیری نشود تا با او مقایسه نشود. چون خودش می‌تواند یک خواننده‌ی با استایل باشد. هیچ‌وقت مخاطب آثارسیامک عباسی نبوده‌ام؛ اما قطعه «عشق دور» در آلبومش به نظرم کار حسی و قشنگی بود. حال و هوای «اگه یه روز» را داشت که دیگر نوستالژی شده و شاید این قطعه هم در گذر زمان چنین اتفاقی برایش بیفتد.

  • * به دنیای بازیگری برگردیم. خیلی از بازیگرها در سال‌های اخیر به سمت موسیقی آمده‌اند که بعضی‌هایشان هم سوپراستار بوده‌اند. بعضی اهالی موسیقی نسبت به این قضیه موضع گرفته‌اند. تو در مورد این اتفاق چه نظری داری؟

اولاً به نظر من غیر از محمدرضا گلزار، سوپراستار نداریم…

  • * تو محمدرضا فروتن و بهرام رادان را سوپراستار نمی‌دانی؟!

این‌ها بازیگران بزرگ، باارزش و معروفی هستند.

  • * پس سوپراستار را تعریف کن.

سوپراستار از نظر من کسی است که میلیاردی می‌فروشد و داشته‌های متفاوتی نسبت به استارها و آدم‌های دیگر دارد. فیلم‌هایی که یک سوپراستار بازی می‌کند، به شکل عجیبی می‌فروشد، حتی فیلم‌هایی که سناریو یا کارگردانی خوبی ندارند. مثلاً «جرج کلونی» در هالیوود یک سوپراستار است. فیلم‌های معمولیِ زیادی بازی کرده که خوب فروخته‌اند و در واقع باید گفت جرج کلونی خوب فروخته. سوپراستار کسی است که از نظر چهره و تیپ جذاب است و تکیه‌کلام‌ها، مدل مو، حرف زدن و… همه چیزش الگوسازی می‌کند. در فیلمی رضا گلزار دیالوگی داشت که می‌گفت: «بابا به ما نمی‌خوری…!» و من فردای تماشای فیلم این عبارت را چند جا شنیدم. وقتی سوپراستار باشی، در وادیِ دیگرِ هنر هم وارد شوی موفق خواهی بود، چون همه آن جذابیت‌ها را داری.

  • * الان برای مثال درباره همین محمدرضا گلزار که نام بردی، خیلی‌ها منتقد سرسخت خوانندگی‌اش هستند.

کسانی که می‌گویند آن بازیگر نباید خواننده شود، به نظرم یا بی‌سوادند یا حسود. الان من بیایم و بگویم چرا رضا گلزار بازیگر شده، خُب به من چه؟! وقتی بلیت‌هایش به فروش می‌رسد و سالنش پر است، با این حرف من به مردم توهین می‌کنم. اگر از نظر من بد است، می‌توانم موزیک‌هایش را گوش نکنم، یا اگر بازیگر خوبی نیست فیلم‌هایش را نمی‌بینم. ایراد گرفتن از کنسرت رضا گلزار توهین به مردم است. یعنی آن یک نفر درست تشخیص می‌دهد و آن دو هزار نفری که در هر سانس به سالن کنسرت می‌روند درست متوجه نمی‌شوند! بین آن دو هزار نفر، دکتر و مهندس و وکیل و… هم هست. به نظر من هر کسی که مردم او را می‌پذیرند قابل احترام است. از قدیم بازیگران یا خوانندگان زیادی داشتیم که به حرفه دیگری وارد شدند و این در تمام دنیا وجود داشته است. در ترکیه، «اوزجان دنیز» خواننده بسیار موفقی است، در عین حال نوازنده حرفه‌ای گیتار است در حدی که برای دیگران ساز می‌زند، بازیگر موفقی هم هست و در سریال‌های پرطرفدار بازی می‌کند. «مهسون کرمزی‌گل» خواننده موفقی که در ایران هم بسیار پرطرفدار است، یکی از موفق‌ترین کارگردان‌های ترکیه است و یکی دو جایزه هم گرفته. «ویل اسمیت» که رپر معروفی است، بازیگر شد و I am Legend را بازی کرد. ما فقط دوست داریم موضع بگیریم. شما تصادفی از کسی سوال کن چرا این شکلات‌ها خوب نیست؟ می‌گوید آقا شکلات‌های ایران این‌جوری است دیگر! حالا طرف تا به حال از یک کیلومتری کارخانه شکلات رد نشده.

به نظر من هر آدمی که بتواند مخاطب جذب کند، موفق است و باید به موفقیتش احترام گذاشت. اگر هم خوشمان نمی‌آید می‌توانیم آن فرد را دنبال نکنیم. مثال دیگر «پژمان جمشیدی» است. به خدا من هیچ آشنایی با او ندارم که بخواهم طرفداری کنم. او یک سریال بازی کرد که حتی دوستان خودش هم از او انتقاد می‌کردند. امروز می‌بینیم در چندین تئاتر هم بازی کرده. تئاتر نیاز به فن بیان، صدای رسا، کوک حرف زدن و توانمندی‌های مختلف دیگر دارد و کار راحتی نیست. اما حالا یکی می‌آید و می‌گوید چرا پژمان که فوتبالیست بوده بازیگر شده. خُب تو که همه‌اش نقد می‌کنی خودت برای جامعه‌ات چه کار کردی؟!

  • * قصد انتشار آلبوم نداری؟

آلبوم بعد از ماه‌های محرم و صفر و بر اساس نظر و زمان‌بندی تهیه‌کننده منتشر خواهد شد. اما چند تک‌قطعه آماده انتشار دارم که بعد از دهه اول ماه محرم به مرور آنها را منتشر خواهم کرد. قطعات جدیدم متفاوت است و خیلی دوستشان دارم. همچنین با یک خواننده خوب هم‌خوانی کرده‌ام که به زودی از آن باخبر خواهید شد. حدود 5-6 سالی هم هست که مشغول نوشتن کتابی از درد دل‌ها و دل‌نوشته‌هایم هستم که امیدوارم بتوانم آن را کامل کنم و به زودی منتشرش کنم.

منبع:
اختصاصی موسیقی ما
http://musicema.ir/
 عکاس:

سینا شعبانخانی جادوی خاص باعث شد وسواسی شوم

موسیقی ما – آهنگش بیشتر از خودش شناخته شده. خیلی‌ها «جادوی خاص» را شنیده بودند اما تا مدت‌ها نمی‌دانستد که خواننده آن کیست و شاید هنوز هم خیلی‌ها این را ندانند. «سینا شعبانخانی» اما می‌گوید بیش از ‌آن‌چه برای این قطعه اتفاق افتاده، به این‌که بعد از موفقیت آن چه باید بکند فکر کرده و حالا که توانسته بعد از مدت‌ها حضور در عرصه موسیقی، مجوز فعالیت رسمی را کسب کند، می‌گوید برنامه‌ریزی مفصلی برای ماندن در این میدان دارد.

آرام و سربه‌زیر به نظر می‌رسد اما یک ساعت که از هم‌نشینی با او بگذرد، می‌توان فهمید آن‌قدرها هم ساکت و آرام نیست! عصر یک روز بهاری «سینا شعبانخانی» همراه با مدیر برنامه‌هایش به دفتر «موسیقی ما» آمد و با هم از گذشته و آینده حرف زدیم.

  • * از ابتدا شروع کنیم. اصلاً چه شد که خواننده شدی؟

فکر می‌کنم سال سوم راهنمایی بودم. یکی از بستگان‌مان -که نوازنده ارکستر سمفونیک تهران بود- در خانه‌شان یک پیانو داشت که برای من خیلی جالب بود و همان پیانو را از او خریدیم. با این‌که سازهای دیگری وجود داشت که هم یادگیری‌شان راحت‌تر بود و هم قابل‌حمل بودند، اما من از پیانو و صدایش خوشم آمده بود و تصمیم گرفتم نواختنش را یاد بگیرم. قبل از آن، من فقط شنونده‌ی موسیقی بودم و هیچ فعالیت موسیقایی نداشتم. بعد از خرید آن پیانو، 4 یا 5 سال فقط نوازندگی می‌کردم. استادم با من سبک کلاسیک کار می‌کرد. اما همان اوایل، این سبک برایم خسته‌کننده شده بود. پیانو زدن را یاد گرفته بودم و دوست داشتم آهنگ‌هایی که شنیده‌ام را بنوازم و با آن بخوانم. لابه‌لای همین نواختن‌ها و خواندن‌ها، به این علاقه‌مند شدم که خودم آهنگ جدیدی بسازم و روی آن بخوانم.

  • * در کودکی رویای خوانندگی نداشتی؟ این‌که مثلاً بُرس در دست بگیری و جلوی آینه بخوانی!

در آن حد نه! ولی آهنگ‌هایی که می‌شنیدم و دوست داشتم را می‌خواندم و ضبط می‌کردم و لذت می‌بردم! (خنده)

  • * می‌دانم که به استاد «ایرج» خیلی علاقه داری. این مسئله هم تأثیری در خواننده شدنت داشت؟

در این‌که به سمت خوانندگی بیایم، تأثیری نداشت؛ اما در روند کاری‌ام چرا. مثلاً در تغییر روند کاری و استفاده از تکنیک‌های خوانندگی. هم جنس صدای زیبای ایشان و هم تکنیک‌ها و تحریرهای فوق‌العاده‌شان همیشه مورد توجه من بوده و سعی کرده‌ام اینها را با آن‌چه خودم در ذهن داشته‌ام، ترکیب کنم.

  • * اولین قطعه‌ات را چه زمانی منتشر کردی؟

سال 90 قبل از رفتن به خدمت سربازی، قطعه‌ای به نام «بدون تو تنهام» و بعدها قطعه دیگری به نام «کابوس تنهایی» منتشر کردم که تنظیم‌هایشان از خودم بود. دوست داشتم این کارها را بخوانم و پخش کنم و البته بازخورد خاصی هم از آنها نگرفتم! دوستان و اطرافیانم ایراداتی به کار می‌گرفتند که مربوط به تنظیم و میکس بود. در نتیجه، تصمیم گرفتم سراغ یک تنظیم‌کننده بروم و خودم بیشتر تمرکزم را روی خوانندگی بگذارم. آن موقع از یک آهنگ شش‌و‌هشت سامان جلیلی خوشم آمده بود که در انتهای آن اسم «حامد برادران» به عنوان تنظیم‌کننده معرفی شده بود. تصمیم گرفتم برای همکاری، سراغ حامد بروم و بعد از آن قطعاتم را با تنظیم او منتشر کنم.

  • * «جادوی خاص» چندمین همکاری‌ات با حامد برادران بود؟

چهارمین کارمان بود. اولین همکاری‌مان قطعه‌ای به نام «ملک‌بانو» بود که برای فوت مادربزرگم خواندم. بعد قطعه «وای که دلم» که استایل ترکی داشت و پس از آن «تنگ غروب» را ساختیم و منتشر کردیم که اتفاق خاصی برایشان نیفتاد. مهرماه سال 91 یا 92 «جادوی خاص» را منتشر کردیم و بعد از 4-5 ماه بازخوردهای خوبی از آن دریافت کردیم.

  • * با این کار حس کردی معروف شده‌ای؟

راستش تقریباً یک سال بعد فهمیدم چه خبر است!

  • * بعد از «جادوی خاص» کدام کارها را ساختید و چه بازخوردی داشت؟

پس از مدتی، «اگه نباشی» را منتشر کردیم که زیاد موفق نبود. اما بعد از آن «چشمای مست» و «تب چشمات» بود که خیلی شنیده شدند و بازخوردهایشان عالی بود.

  • * «جادوی خاص» با چند ورژن منتشر شده؟

سه ورژن. یک ورژن را قبلاً خودم تنظیم کرده بودم که اصلاً شنیده نشد. بعدها حامد آن را شنید و از آن خوشش آمد و تنظیم جدیدی روی آن انجام داد که خیلی موفق بود. بعد از یک سال هم «مهران عباسی» از من خواست وکال را در اختیارش قرار دهم تا کار را ریمیکس کند.

  • * نسخه دیگری از آن هم نوروز امسال در برنامه احسان علیخانی پخش شد.

بله، زحمت آن را «امیر علیزاده» کشید و نسخه متفاوتی هم بود و مورد استقبال واقع شد. البته تنظیم دیگری از این کار هم روی استیج اجرا خواهد شد!

  • * مدتی قبل در «موسیقی ما» قطعات هیت پس از انقلاب را بررسی می‌کردیم. بخش عمده‌ای از این قطعات متعلق به دهه‌های 70 و 80 بودند و در سال‌های اخیر قطعات هیت کمتری داشته‌ایم. به نظرت دلیلش چیست؟

به نظر من دلیل اصلی‌اش این است که در سال‌های اخیر، موسیقی ما در حال پوست انداختن و در واقع در دوره‌ی گذار است. سبک شعرها و موسیقی‌ها، سلیقه‌ی مردم و حتی موزیسین‌ها در حال تغییر است و شاید کسی هم نداند بعد از این دوره‌ی گذار، چه فضایی بر موسیقی حاکم خواهد شد. گاهی این نکته عنوان می‌شود که موسیقی ما ضعیف شده. من با این حرف موافق نیستم و به نظرم همان پوست‌اندازی‌ای که گفتم باعث بروز برخی تغییرات شده است. در گذشته هم این مسأله اتفاق افتاده؛ مثلاً زمانی فضای موسیقی قمرالملوک وزیری یا تاج اصفهانی حاکم بود اما بعدها فضا پاپیولارتر شد.

  • * فکر می‌کنی دلیل موفقیت «جادوی خاص» چه بود؟

آن موقع که این قطعه به موفقیت رسید، دلیلش را نمی‌دانستم و هنوز هم نمی‌دانم! فقط این را می‌دانم که آن موفقیت باعث شد بعد از آن حساسیت و وسواس بیشتری روی قطعات داشته باشم. بعضی‌ها لطف دارند و می‌گویند صدایت خوب است و باعث استقبال از کارها می‌شود. من این را قبول ندارم. چون خیلی افراد دیگر هستند که حتی شغل‌شان خوانندگی نیست، اما صدای بسیار بهتری دارند. پس فقط صدا ملاک نیست. موقعیت زمانی انتشار، شعر، ملودی، تنظیم و به‌طور کلی، فضای کار در موفقیت آن تأثیر دارد. البته به نظرم شانس هم مقداری دخیل است.

در مورد «جادوی خاص» تنظیم، میکس و مسترینگ حامد برادران خیلی موثر بود. به نظرم شاید شعر و ملودی هم خوب بود ولی اگر یک تنظیم معمولی روی آن قرار می‌گرفت که مناسب صدای من نبود، مسلماً نتیجه‌ای حاصل نمی‌شد. به نظر من تنظیم‌های حامد فضای گرم و تازه‌ای دارد و کمتر کسی در آن فضا کار کرده است. این فضا با سبک و صدای من هم‌خوانی دارد.

  • * بعد از این قطعه هم بیشتر همکاری‌هایی که با هم داشتید، خوب نتیجه داد. مدل همکاری‌تان چطور است که نتیجه‌اش این می‌شود؟

مدل همکاری ما، اشتراکی است. البته نمی‌دانم، شاید در مورد بقیه خواننده‌هایی که حامد با آنها کار کرده هم همین‌طور باشد. وقتی قرار است کاری تنظیم شود، من خیلی وسواس به خرج می‌دهم و برعکس، حامد خیلی حسی و بدون وسواس عمل می‌کند و در عین حال، باهوش و دقیق است. ترکیب این ویژگی‌ها باعث می‌شود کار بهتر جلو برود. حامد از من می‌خواهد ایده‌هایم در مورد تنظیم را بگویم و من هم سعی می‌کنم تا جایی که حق دارم، نظرم را بگویم و زیاد وارد حیطه تخصصی او نشوم. این مدل همکاری برایمان دلچسب است.

  • * این وسواسی که گفتی برای انتشار کارهای جدید در تو به وجود آمده، خوب است یا بد؟

هم خوب است و هم بد. خوب است به این دلیل که به خودم اجازه نمی‌دهم هر آهنگی بخوانم. بد است به این دلیل که هم انتخاب برایم سخت شده و هم این‌که وسواس زیاد، گاهی باعث می‌شود ریسک کردن را تجربه نکنم. در حالی که لازم است گاهی ریسک کنیم، شاید به ریسکش بیارزد و کار موفق شود.

  • * کاری بوده که در آن از این ریسک‌ها کرده باشی؟

بله. «اگه نباشی» و «آخر کار خودتو کردی» از این کارها بودند که آن‌طور که باید شنیده نشدند. همین‌طور «من بی تو» که اشتباه کردم و ترجیع‌بندش را عوض کردم، در حالی که حامد با این کار موافق نبود. اما برای «چشمای مست» خیلی فکر کردیم و موفق هم شد.

  • * بهمن‌ماه 94 آخرین قطعه‌ی تو منتشر شد و درست در روزهایی که کارَت گل کرده بود، روند انتشار آثارت متوقف شد. دلیل این مسأله چه بود؟

آن روزها آلبومی داشتم که بعد از انتشار قطعه «هم‌خونه» قصد داشتیم آن را منتشر کنیم. اما حس کردیم آلبوم آن‌طور که باید نیست و تصمیم گرفتیم بعضی قطعات را حذف کنیم و در برخی هم تغییراتی ایجاد کنیم. این اولین دلیل آن توقف بود. از طرفی تصمیم گرفتیم هم‌زمان با اعمال این تغییرات، روال اداری را هم پیگیری کنیم که در زمان صرفه‌جویی شود؛ اما در این بخش به مشکل خوردیم و این دلیل دوم بود.

  • * چرا این روال طولانی شد؟

این اولین‌باری بود که من برای اخذ مجوز اقدام می‌کردم و به همین دلیل، بررسی‌ها بیشتر طول کشید. شوراهای مربوط به اخذ مجوز از افراد و مراجع مختلفی تشکیل شده‌اند که ممکن است در مورد یک خواننده و آثارش با یکدیگر هم‌نظر نباشند و این باعث طولانی شدن پروسه خواهد شد. اما به‌هرحال مساعدت کردند و خدا را شکر بالاخره مجوز فعالیتم صادر شد.

  • * چه کار خارج از چارچوبی انجام داده بودی؟

من نه ویدئوکلیپ داشتم و نه همکاری‌ای با افراد یا شبکه‌های غیرمجاز انجام داده بودم. اما تک‌آهنگ‌هایی که منتشر کردم، در سایت‌هایی قرار گرفت که قانونی و مورد تأیید نبودند. این نکته باعث ایجاد حساسیت شد که البته خدا را شکر، به مرور مسئله حل شد. اما به کسانی که قصد دارند کارشان را به صورت جدی و حرفه‌ای شروع کنند، توصیه می‌کنم از همان روز اول، همه‌چیز را با مجوز و طبق روال انجام بدهند تا بعدها به مشکل نخورند. من هم اگر آگاهی بیشتری داشتم، نمی‌گذاشتم کار به این شکل پیش برود. البته در آن زمان این قانون که برای هر تک‌آهنگ مجوز اخذ شود، وجود نداشت.

  • * در آستانه برگزاری جشنواره موسیقی فجر سال گذشته، نامت به عنوان یکی از گزینه‌های اجرا در بخش پاپ این جشنواره مطرح شد. اصلاً صحبتی در این زمینه شده بود یا کل ماجرا شایعه بود؟

نه شایعه نبود. اولش به صورت قطعی چیزی به ما گفته نشد و فقط در این حد بود که فلان تاریخ برای شما در نظر گرفته شده و به زودی مشخص خواهد شد. اما وقتی به برگزاری جشنواره نزدیک شدیم، گفتند که قطعاً در این جشنواره حضور خواهم داشت. کمی بعد عنوان شد که امسال امکان حضور در جشنواره را ندارم و ان‌شاءالله در دوره بعدی و پس از اخذ مجوز این اتفاق خواهد افتاد.

  • * حالا که مجاز شدی، چه حس و حالی داری؟

حس و حالم خیلی خفن است! (خنده). راستش هنوز هم در شوک هستم.

  • * چه‌طور از مجاز شدنت باخبر شدی؟

با کامبیز طاهری (مدیر برنامه‌هایم) و یکی از دوستان در کافه‌ای قرار داشتیم. منتظر بودم که جواب ماجرا را بشنوم و اگر منفی بود، کافه را به هم بریزم! (خنده) اما خدا را شکر آن خبر خوب را شنیدم و احساساتی شدم. هنوز از خوشحالی آن روز سرحال هستم.

  • * و حالا در آغاز فعالیت رسمی، چه برنامه‌ای داری؟

اول باید غیبتی که داشتم را جبران کنم و با انتشار آثار خوب، پاسخ مخاطبینی که در این مدت پشتم را خالی نکردند، بدهم. این عزیزان سرمایه‌های معنوی من هستند و خودم را مدیون‌شان می‌دانم. در روزهایی که اجازه کار نداشتم و خیلی از این بابت ناراحت بودم، کامنت‌ها و پیام‌هایشان در من انگیزه ایجاد می‌کرد که صبرم را بیشتر کنم. حالا نوبت من است که در حد توانم و با تنها کاری که بلدم یعنی موسیقی، تا حدی این لطف را جبران کنم. دو قطعه به نام‌های «من بی‌قرارم» و «عمداً» تا کنون پخش شده‌اند و چندین قطعه دیگر هم آماده انتشار دارم که بهترین‌هایشان را منتشر خواهم کرد. در این زمینه، برنامه‌ی مدون و مشخصی داریم که طبق آن عمل خواهیم کرد.

  • * قصد انتشار آلبوم نداری؟

آلبومم آماده انتشار است و به زودی در مورد آن تصمیم‌گیری خواهیم کرد. اما احتمالاً بعد از ماه مبارک رمضان اگر خدا بخواهد منتشر می‌شود.

  • * کنسرت چه‌طور؟

بعد از مشخص شدن زمان انتشار آلبوم، بلافاصله برای کنسرت‌ها برنامه‌ریزی می‌کنیم که زمان آن قطعاً بعد از عید فطر خواهد بود. قراردادهایی برای چند شهرستان بسته شده است. کنسرت‌های تهران هم به تهیه‌کنندگی آقای «شاهین ترابی» برگزار خواهد شد.

  • * شباهت صدا و فضای آثار تو به احسان خواجه‌امیری، مسأله‌ای است که در مورد تو مطرح است. نظرت در این باره چیست؟

این مسأله کاملاً درست است و این شباهت وجود دارد. البته این چیزی نیست که در اختیار من باشد. کما این‌که خواننده‌های دیگری هم داشته و داریم که صدایشان شبیه به خواننده‌ی دیگری بوده و من این را نکته‌ی بدی نمی‌دانم. زمانی که احسان خواجه‌امیری آغاز به کار کرد، خیلی‌ها فضای کاری‌اش را نزدیک به محمد اصفهانی می‌دانستند. به هر حال وقتی خواننده‌ای وارد عرصه می‌شود، از آن‌جایی‌که مردم ذهنیت خاصی نسبت به او ندارند، ممکن است کارهایش را شبیه به خواننده دیگری بدانند. این به هوشمندی و توانمندی آن خواننده برمی‌گردد که بتواند آن فضا را تکمیل یا به‌روز کند تا نامش زیر سایه خواننده دیگری نباشد. درست مثل احسان خواجه‌امیری که امروز کسی نمی‌تواند بگوید شبیه فلانی است.

اما اگر در فضای کاری من هم این شباهت احساس شود، شاید به این دلیل است که من هم آن فضا را دوست دارم. هرچند به نظرم خط کاری و استایل من و احسان متفاوت است و جدا از این، احسان خواننده بسیار توانمند و باتجربه‌تری است.

  • * از این نگاه ناراحت نمی‌شوی؟

نه، اتفاقاً خیلی هم خوشحالم می‌شوم. احسان خواننده‌ی مورد علاقه‌ی من است و این برایم خیلی خوشحال‌کننده است که با این خواننده بزرگ مقایسه شوم.

  • * غیر از احسان خواجه‌امیری، کار کدام خواننده‌ها را دوست داری؟

رضا صادقی و محمد علیزاده را هم دوست دارم. اما احسان خواجه‌امیری خواننده‌ای بود که من از ابتدا طرفدارش بودم.

  • * برخی معتقدند بعد از موفقیت «جادوی خاص»، تو سعی کردی همان فضا را دنبال کنی و شاید به نوعی خودت را تکرار کنی. با این موافقی؟

زیاد موافق نیستم. چون خودم هم به این آگاهم که خواننده نباید خودش را به خط کاری خاصی محدود کند و تکراری شود. البته شاید این برایم خوشایند باشد که این استایل از ترنس را به نام خودم جا بیندازم، اما به نظرم انرژی گذاشتن روی چنین چیزی زیاد عقلانی نیست. چون استایل‌های نوین‌تری هم در ترنس داریم. معتقدم کار باید زاینده‌ی یک اتفاق خوب باشد؛ حالا سبک و فضایش هر چه که می‌خواهد باشد. ترنس، شش‌وهشت یا اسلو، فرقی نمی‌کند. این نگاه کلی من است.

اما صد در صد گاهی دوست دارم به آن فضایی که از من مورد توجه قرار گرفته و مخاطب آن را پسندیده، دوباره اشاره کنم. مثلاً در «من بی‌قرارم» آگاهانه این کار را انجام دادیم. چون می‌خواستم قطعه‌ای که بعد از مدت‌ها از من منتشر می‌شود، تداعی‌کننده‌ی آثار موفق قبلی باشد. اما اصلاً قرار نیست همیشه در همین فضا بمانم.

  • * عوامل آلبومی که آماده انتشار داری چه کسانی هستند؟

مدیریت تولید آلبوم را «حامد برادران» بر عهده دارد و بیشتر تنظیم‌ها را هم انجام داده است. هومن نامداری، معین راهبر و نیمان غفاری سایر تنظیم‌کنندگان آلبوم هستند. یک ملودی از «امیرعباس حسن‌زاده» دارم و بقیه را خودم ساخته‌ام. در بخش ترانه هم علاوه بر سروده‌های خودم، ترانه‌هایی از عاطفه حبیبی، نرگس جعفری، حدیث دهقان، مهرزاد امیرخانی و فرهاد جهانی را خواهید شنید.

  • * پس در کارهای جدید بیشتر از ساخته‌های دیگران استفاده می‌کنی.

من اصراری به این‌که ساخته‌های خودم را بخوانم ندارم و قبلاً هم با دیگران کار کرده‌ام. اگر شعر یا ملودی خوبی باشد، حتماً می‌خوانم. اما چیزی که به آن اصرار دارم، مدیریت خودم روی ملودی است. دوست دارم کار برای خودم دلچسب باشد و معتقدم چیزی که به دل خودم ننشیند، قطعاً روی مخاطب هم تأثیر نخواهد گذاشت. طبیعتاً وقتی خودم می‌نویسم و می‌سازم، می‌دانم که چه می‌خواهم.

  • * تو ترانه‌سرا و آهنگساز هستی و در مارکت شناخته‌شده هم هستی، اما همکاری‌های زیادی در این زمینه با دیگران نداشته‌ای. با این‌که انتظار می‌رفت حالا که نمی‌توانی مثل بقیه از کنسرت درآمد داشته باشی، از این راه کسب درآمد کنی. دلیلش چه بوده؟

البته همکاری‌هایی با محمد علیزاده، پیام صالحی، میثم ابراهیمی، مصطفی پاشایی و… داشته‌ام. اما درست است؛ تعدادشان چندان زیاد نبوده است. دلیلش هم این است که من فروختنِ ملودی را به عنوان شغل دوست ندارم. نمی‌خواهم به عنوان آهنگساز در مارکت موسیقی شناخته شوم. من خوانندگی را دوست دارم.

  • * شاید هم از نظر مالی تأمین بودی و دغدغه‌ی این‌چنینی نداشتی.

من کلاً آدم قانعی هستم! (خنده)

  • * ارکسترت را تشکیل داده‌ای؟

بله، حدود یک سال است که این کار را کرده‌ام. «امیر علیزاده» که موزیسین باسابقه‌ای است و نیاز به معرفی ندارد، رهبری ارکستر من را بر عهده دارد. سعید عباسی، مرتضی کوراوقلی، عظیم روحانی، علی قاسمی، هادی جداری و محمدعلی نصری بدنه اصلی ارکستر را تشکیل می‌دهند و ممکن است تا زمان اولین اجرا، بنا به تشخیص امیر علیزاده تغییراتی در گروه ایجاد شود و افرادی اضافه شوند.

  • * حضور نوازندگان مشترک با ارکستر سابق محمد علیزاده در گروهت، اتفاقی بوده؟

این ارکستر به انتخاب امیر علیزاده شکل گرفته و طبیعی است افرادی که قبلاً با آنها کار کرده را برای همکاری انتخاب کند. البته همه دوستان زمانی با ما وارد همکاری شدند که در ارکستر دیگری حضور نداشتند و در واقع جدا شده بودند.

  • * حضورت در ویژه‌برنامه سال تحویل «سه‌ستاره» چطور رقم خورد؟

خیلی اتفاقی در جلسه‌ای که ربطی هم به ما نداشت، با آقای «عباس اختری» کارگردان این برنامه آشنا شده و به هم معرفی شدیم. ایشان گفتند که با احسان علیخانی صحبت می‌کنند تا با هم همکاری داشته باشیم. مدتی بعد جلسه‌ای با احسان علیخانی داشتیم و قرار شد که به ما خبر بدهند. در روزهای نزدیک با ما عید تماس گرفته شد و گفتند که حضور من قطعی شده است. تصمیم گرفتیم «جادوی خاص» و «چشمای مست» را با تنظیم جدیدی در این برنامه اجرا کنیم که زحمتش را امیر علیزاده کشید و بازخورد خیلی خوبی هم داشت.

  • * حضور در «دورهمی» چطور بود؟

خیلی خوب بود. در آن برنامه، حدود 20 ثانیه از یک قطعه آوازی را به صورت زنده خواندم. من خیلی به موسیقی سنتی علاقه دارم. از آنجایی که مخاطبین با این وجه سینا شعبانخانی آشنا نبودند، بازخورد جالبی داشت.

  • * کدام خوانندگان موسیقی سنتی ایران را دوست داری؟

بیش از همه به استاد ایرج علاقه دارم. استاد شجریان، همایون شجریان و مرحوم بنان را هم دوست دارم.

  • * چطور تو در برنامه «دورهمی» مهران مدیری و «سه‌ستاره» احسان علیخانی حضور پیدا کردی، اما همچنان مجوز فعالیت رسمی نداشتی؟

راستش خودم هم درست نمی‌دانم چرا! به طور کلی سیاست‌های وزارت ارشاد و صداوسیما در این مسئله با هم متفاوت است. اما اگر وزارت ارشاد به صورت جدی مخالف بود، شاید صداوسیما هم رغبتی برای دعوت من به خرج نمی‌داد. از طرفی من کار خاصی نکرده بودم و پیشینه‌ی مشکل‌داری نداشتم که از حضورم در تلویزیون ممانعت شود.

  • * از آثاری که سال گذشته منتشر شدند، کدام مورد پسندت بود؟

من قطعه «عشقم این روزا» از محمد علیزاده و تک‌آهنگ‌هایی که حامد همایون قبل از آلبومش منتشر کرد را دوست داشتم.

  • * نظرت درباره حامد همایون که چهره جدید موسیقی پاپ در سال گذشته بوده، چیست؟

خواننده باهوشی است و آگاهانه عمل کرده. به نظرم لحن و جنس صدایش و واژه‌هایی که در ترانه‌هایش به کار می‌رود، عامل موفقیتش بوده است.

  • * اگر قرار باشد در پوست‌اندازی موسیقی پاپ چهره‌های جدیدی به جریان اصلی وارد شوند، تو یکی از کسانی هستی که این شانس را داری. فکر می‌کنی جای کدام خواننده را در مارکت پاپ بگیری؟

اصلاً قرار نیست من جایگزین کسی شوم و ابداً چنین قصد و تفکری ندارم. اما فکر می‌کنم طیف مخاطبینی که به سمت کارهای من جذب می‌شوند با توجه به صدا و سبک و سیاق کاری‌ام با طیف هواداران خوانندگانی نظیر احسان خواجه‌امیری و محمد علیزاده مشترک باشد.

  • * از حس و حال روزهایی که اجازه فعالیت نداشتی بگو.

خیلی روزهای تلخ و ناراحت‌کننده‌ای بود. همه‌اش در این فکر بودم که آخرش چه می‌شود! یک حس سردرگمی همیشه همراهم بود.

  • * به این‌که شاید هیچ‌وقت مجوز نگیری هم فکر کردی؟!

بله، مگر می‌شد فکر نکرد؟ با خودم فکر می‌کردم اگر به هر دلیلی نشد، مجبورم به اجراهای خصوصی بسنده کنم. چون من واقعاً فقط همین کار را دوست دارم و همین را هم بلدم.

  • * در سال 95، چند نفر از خواننده‌هایی که ممنوع‌الفعالیت بودند، به عرصه رسمی وارد شده و روی صحنه رفتند. وقتی خبر مجاز شدن آنها را می‌شنیدی چه حسی داشتی؟

اصلاً یک وقت به این فکر نکنید که دلم می‌خواست آنها را بکُشم! (خنده) اما راستش را بخواهید واقعاً حسودی‌ام می‌شد. از طرفی برایم خوشحال‌کننده بود، چون این نوید را می‌داد که به زودی نوبت من هم خواهد شد. از سویی به خودم می‌گفتم مگر من چه کار کرده‌ام که باید این‌قدر سختی بکشم. وقتی به کنسرت دوستانم می‌رفتم هم باز همین حس و حال را داشتم. اما به هر حال خدا این طور خواسته بود و خدا را شکر که آن روزها تمام شد.

  • * از میان خوانندگانی که به کنسرت‌شان رفته‌ای، اجرای کدام را بیشتر می‌پسندی؟

امید حاجیلی و محمد علیزاده.

  • * دو خواننده‌ای که نام بردی، هر دو از جمله‌ی موفق‌ترین خوانندگان پاپ یکی دو سال اخیر در زمینه برگزاری کنسرت بوده‌اند. با توجه به این‌که اجرای آنها را دیده‌ای، به نظرت دلیل موفقیت آنها و استقبال مردم از اجراهایشان چیست؟

علاوه بر موسیقیِ خیلی خوبشان که مورد پسند مردم است، طبیعتاً اجراهای بسیار خوبی روی استیج دارند که باعث رضایت مردم می‌شود. تفاوت‌شان این است که به نظرم در کنسرت امید، آن‌چه می‌بینیم در لحظه رخ می‌دهد اما محمد علیزاده برای اجرایش با برنامه و تفکر قبلی روی صحنه می‌رود. در پایان اجرای هر دو نفر، مخاطب این رغبت را دارد که بار دیگر به تماشای اجرای آن خواننده و گروهش بنشیند.

  • * با توجه به این مسأله، برای اجراهای خودت برنامه‌ای داری؟

بله، قطعاً. در خصوص موارد مختلفی از فن بیان و ارتباط با مردم گرفته تا فضای آهنگ‌ها و سورپرایزها برنامه‌ریزی کرده‌ایم.

  • * این‌که مدتی حضور کم‌رنگی داشتی، روی تعداد مخاطبین و به طور کلی جایگاهت در بازار موسیقی تأثیری داشت؟

قطعاً تأثیر گذاشته است. ما وارد مسیری شدیم که ناخواسته خیلی طولانی شد. بعضی‌ها می‌گویند مخاطبِ امروز، بی‌وفا است. من این را قبول ندارم. مخاطب می‌خواهد موسیقی گوش کند. این‌که من نتوانم به هر دلیلی، اثری به گوش مخاطب برسانم، تقصیرش به عهده من و شرایط است. با این حال من مخاطب باوفایی دارم؛ با این‌که حضور پررنگی نداشتم اما فراموشم نکردند و هر روز از انرژی مثبت و دلگرمی‌هایشان بهره‌مند بودم و این خیلی با ارزش است.

  • * حرف آخر؟

در این مدت خیلی غصه خوردم و سختی کشیدم ولی به قول دوست خوبم مهدی یغمایی، «ناامیدی ممنوع»! اتفاق‌های خوب وقتی می‌افتد که اصلاً انتظارش را نداری. ما برای روزهای خوب و اتفاق‌های خوب برنامه‌ریزی‌های کامل و مفصلی کرده‌ایم و این تازه شروعِ راه طولانی سینا شعبانخانی در بازار است.

منبع:
سایت موسیقی ما
http://musicema.ir/node/325834
 عکاس:

علی پهلوان نمی‌شد این قطعه متفاوت را با «آریان» منتشر کرد

موسیقی ما  جدیدترین تک‌آهنگ علی پهلوان، عضو سابق گروه آریان با نام «تنهای تنها» به صورت رسمی منتشر شد.

علی پهلوان از زمانی که گروه «آریان» منحل شد، تنها یک قطعه با نام «خاطره‌های سوت و کور» منتشر کرد و حالا بعد از چند سال، دومین تک‌قطعه خود را در اختیار مخاطبانش قرار داده که علاوه بر خواندن، آهنگسازی، تنظیم، نوازندگی و تهیه‌کنندگی آن را خود بر عهده داشته و میکس و مسترینگ آن هم در ایران و توسط امیر تفرشی انجام شده است.

این خواننده که سال‌ها است در استرالیا زندگی می‌کند، درباره «تنهای تنها» به «موسیقی ما» می‌گوید: «فکر می‌کنم حداقل 15 سال پیش بود که آهنگی روی شعری از داراب پهلوان (که پیش از این هم ترانه دو قطعه را برای آریان گفته بود) ساختم. این قطعه جزء اولین کارهایی بود که برایش آهنگ ساختم اما چون سبک آن خیلی با آریان متفاوت بود، با گروه منتشرنشد. همیشه این آهنگ را با گیتار می‌زدم و می‌خواندم، اینجا هم یک روز با دوستانمان نشسته بودیم و داشتم این آهنگ را می‌خواندم که گفتند چرا آن را همین‌طور ساده منتشر نمی‌کنی؟ خلاصه اینکه موضوع جدی شد و آن را ضبط کردم و الان هم که منتشر شده است.»

پهلوان درباره اینکه چرا در این چند سال کمتر فعالیت موسیقایی داشته و تنها دو تک‌قطعه منتشر کرده می‌گوید: «راستش تا الان که به صورت دلی کار کرده‌ام چون تا زمانی که کنسرت نداشته باشی، نمی‌توانی به طور مستمر فعالیت موسیقایی داشته باشی. البته بدم نمی‌آید کار کنم و خیلی هم دوست دارم که کنسرت داشته باشم اما نه فرصت آن پیش آمده و نه شرایط به گونه‌ای بوده که بتوان این کار را انجام داد.»

خواننده گروه «آریان» درباره اینکه آیا ممکن است بار دیگر این گروه با هم روی صحنه برود می‌گوید: «بعید می‌دانم دیگر آریان به آن شکل قبل دور هم جمع شود. با بعضی از بچه‌ها در تماس هستم و اگر کاری هم پیش بیاید انجام می‌دهیم. هر کدام از بچه‌ها هم فعالیت‌های مستقل خود را دارند؛ پیام صالحی که آلبوم منتشر کرد، من هم «خاطره‌های سوت و کور» را با نینف انجام دادم. سیامک خواهانی هم که اخیراً آلبوم‌اش منتشر شد و بخشی از کارهایش با نینف بود که قبلاً برایش انجام داده بود. من هم سعی کردم هر طور می‌توانم برایش تبلیغ کنم و برای آلبوم «قصر خیال»‌اش، از اینجا پخش بین‌المللی انجام دادم. با ساناز کاشمری هم در تماس هستم و در کل اگر کاری پیش بیاید، بدمان نمی‌آید انجام دهیم.»

قطعه «تنهای تنها» با صدای علی پهلوان را از تماشاخانه سایت موسیقی ما بشنوید و دانلود کنید.

منبع:
موسیقی ما
http://musicema.ir/

سامان جلیلی آلبوم جدیدم بهترین آلبوم دوران زندگی من است

سامان جلیلی: آلبوم جدیدم بهترین آلبوم دوران زندگی من است

موسیقی‌‌ما – سامان جلیلی سال‌هاست که در حوزه موسیقی پاپ فعالیت دارد و طرفداران خاص خودش را هم دارد. از آن‌ دست خواننده‌هایی است که تیفوسی‌‌‌های زیادی را در فضای مجازی دارد و معمولا هر اتفاق از سوی او، واکنش‌های مختلفی را در پی دارد. نخستین آلبومش «پرتگاه» را چند سال پیش و پس از همه گیرشدن آثارش در اینترنت روانه بازار موسیقی کرد و تعداد اجراهای زنده‌اش به قدری‌ست که می‌گوید قطعا می‌تواند بین رکوردداران اجرای زنده در ایران باشد.
هرچند برخی مشکلات با یکی از تهیه کننده‌های تهران باعث شد چند سالی را نتواند در تهران به اجرای برنامه بپردازد و همین موضوع یکی از بزرگ‌ترین حواشی دوران کاری این خواننده است.

سامان جلیلی که این روزها در آستانه انتشار دومین آلبوم رسمی خود «چه حال خوبیه» است. بارها و بارها درباره زمان انتشار آن اظهار نظر کرده و بارها بدقول شده ولی این بار با قدرت اعلام کرده که این آلبوم اواخر خرداد ماه روانه بازار موسیقی کشور خواهد شد.

همه این اتفاقات، اصلی‌ترین دلیل این گفتگوی تفصیلی با سامان جلیلی است که برای نخستین بار به آنها پاسخ داده است. این خواننده به همراه «محمد قیامتی» (مدیربرنامه‌هایش) در دفتر سایت «موسیقی‌ما» در عصری بهاری حاضر شدند و متن زیر چکیده‌ای از گفت وگوی دو ساعته با این خواننده است که در ادامه می‌خوانید:

  • * کم حرف‌ترین خواننده ایرانی هستی که خیلی به ندرت حاضر می‌شوی در جاهای شلوغ حاضر شوی. این رفتارها نوعی از استراتژی کاری توست یا ذاتا اینگونه هستی؟

این شخصیت را خودم خیلی دوست دارم. از زمان‌های قبل که با آقای قیامتی آشنا شدیم به من گفتند که باید بیشتر توی چشم باشی. نمی‌دانم چرا ولی زیاد دوست نداشتم توی چشم باشم و بیشتر می‌خواستم از بقیه جدا باشم و خودم کار کنم. بیشتر دوست دارم شنونده باشم و می‌دانم اگر حرفی بزنم برداشت دیگری از آن می‌شود. بیشتر دوست دارم شنونده باشم و با کارهایم حرف بزنم.

  • * این شخصیت از زمانی که شروع به کار نکرده بودی هم وجود داشت یا وقتی وارد فضای موسیقی شدی این اتفاق برایت افتاد؟

همیشه همین شکلی بودم و حتی بدتر هم. کلا خجالتی و گوشه گیری بودم.

  • * با این حال وقتی اولین بار برای کنسرت روی یک استیج دوهزار نفره رفتی احساس وحشت بزرگی نداشتی؟

دقیقا. اولین اجرای ما در تهران در سالن میلاد نمایشگاه بود و من جلوی دوهزار نفر فقط راه می‌رفتم و نمی‌توانستم نگاه کنم. نمایشگاه تهران به نظر من غول مرحله آخر بود و واقعا ترسیده بودم. سن من خیلی کم بود و فقط 23 ساله بودم و واقعا برای من ترسناک بود.

  • * کمی به عقب برگردیم و اینکه چه زمانی متوجه شدی آثارت مورد توجه قرار گرفته است؟

شروع کردن من داستان جالبی داشت. من فوتبالیست بودم. با دوستانم نشسته بودیم و تلویزیون آهنگی پخش کرد و من فی البداهه یک مصرع آن را خواندم. دوستِ دوستم که گیتار می‌زد آنجا به من گفت سامان صدایت بد نیست و بیا ما گیتار بزنیم و تو با ما بخوان. ما هر هفته پنجشنبه جمعه‌ها گیتار می‌زدیم و می‌خواندیم. تا اینکه من گیتار زدن یاد گرفتم و یک روز که گیتار می‌زدم و می‌خواندم خانمی که سنش هم زیاد بود و حدود 45-50 سال سن داشت به من گفت چرا فقط آهنگ بقیه را می‌خوانی و خودت نمی‌روی آهنگ بسازی؟ من واقعا ساکت شدم و به حرفش فکر می‌کردم. فردای آن روز از کیش که در آنجا زندگی می‌کردم به شمال و بعد تهران آمدم و کار ساختم. فکر می‌کنم اولین کار من که ساخته شد آهنگ «عشق من» و بعد «بهونه» بود. آن زمان که من این آثار را خواندم، اطرافیانم گفتند که خوب است و ادامه بدهم و همین رویه باعث شد من ناخودآگاه به سمت موسیقی و خواندن بیایم.

  • * درمورد الگوها و کسانی که از ابتدا کارهایشان را رصد می‌کردی و دوست‌شان داشتی صحبت کنیم.

من با کارهای شادمهر خیلی به خواندن علاقمند شدم. ضبط‌های کوچکی در قدیم بود که دو دکمه داشت و وقتی آن را می‌زدیم شروع به ضبط کردن می‌کرد و من وقتی با آن می‌خواندم و ضبط می‌کردم از بچگی دوست داشتم صدایم شبیه به شادمهر شود و ناخودآگاه این اتفاق افتاد.

  • * درمورد فوتبالی بودنت هیچوقت حرف نزده بودی. داستان از چه قرار است؟

داستان ورزش کردن من هم جالب است. من همیشه دوست داشتم کلاس فوتبال بروم ولی پدرم می‌گفت سر کوچه کلاس کاراته است و به کاراته برو. باز می‌گفتم فوتبال و می‌گفتند دوتا کوچه پایین‌تر کلاس کشتی است و بیا کشتی را هم تست کن. به گونه‌ای شده بود که همیشه پدرم می‌گفت من در آن سال‌ها فقط برای تو اسب نخریدم و اگر اسب‌دوانی هم می‌رفتی دیگر همه چیز تمام بود! خلاصه بگویم ما به کیش رفتیم و در یکی از تیم‌های دسته دو یا سه کیش بازی می‌‌کردم. این موضوع برای 7-8 سال پیش است. من واقعا فوتبال را دوست داشتم.

  • * یعنی خیلی جدی و حرفه‌ای هم بازی کردی؟

بله. من آقای گل هم شده بودم. در تیم خدمات کیش فوروارد چپ بازی می‌کردم.

  • * آبی یا قرمز؟

من شدیدا استقلالی هستم.

  • * شخصیت جالبی از تو ظاهرا در حال کشف شدن است. کدام نسل را در استقلال دنبال کردی و قهرمانان استقلالی‌ات چه کسانی بودند؟

قهرمان من فرهاد مجیدی بود و قبل آن را زیاد به خاطر ندارم. فرهاد و جباری و امیرحسین صداقی و وحید طالب‌لو و پیروز قربانی و … بازیکنان استقلال در نسلی من بودند. من خیلی هم به استادیوم می‌رفتم.

  • * چرا عمده خواننده‌های پاپ ایرانی پرسپولیسی هستند؟ رضا صادقی، علی عبدالمالکی، فرزاد فرزین و…

اتفاقا خیلی خوب است. همیشه می‌گفتند وقتی کم باشی خاص هستی. ولی مطمئن باش من استقلالی‌ترین خواننده ایران هستم.

  • * البته تو، احسان خواجه امیری، حمید عسگری و رضا یزدانی هم استقلالی هستید.

مرتضی پاشایی هم استقلالی بود…. یادش به خیر.

  • * هیچ‌وقت به سمت این رفتی که برای باشگاه خودت کاری بخوانی؟

نه هیچ‌وقت پیش نیامد. من برای مصاحبه هم خجالتی بودم چه برسد به اینکه به باشگاه استقلال بروم و بخواهم برایشان بخوانم.

  • * فضای کاری‌ات هم به گونه‌ای است که به این فضای اکتیو و پر انرژی نزدیک هستی. شاید اگر هرکس به جای تو باشد بخواهد یک کار قوی بخواند. حتی به آن فکر هم نکرده‌ای؟

تاکنون به این فکر نکردم که بخواهم برای استقلال بخوانم.

  • * به موسیقی برگردیم. همه اتفاق‌ها گذشت و اولین آلبوم تو منتشر شد. نکته اینجاست که بعد ازآلبوم رسمی تو اتفاقات زیادی دست به دست هم داد که تو در تهران اجرای کمتری داشته باشی. هیچوقت در این مورد صحبت نکردی.

ما وقتی آلبوم را منتشر کردیم محمد قیامتی مدیر برنامه‌های من تصمیم گرفت با تهیه کننده‌های کنسرت در تهران قرارداد ببندیم. محمد در این باره کلی تحقیق کرد و من هم دورادور شرکتی را که با آنها قرارداد تهران را بستیم را می‌شناختم. با ایشان قرارداد بستیم. من خواننده‌ای با سن کم بودم و آن روزها 23 ساله بودم و تجربه‌ای نداشتم و فقط 34 آهنگ خوانده بودم و نمی‌شد انتظار زیادی از من داشت. آن زمان به من قول‌های زیادی درمورد آلبوم و کلیپ و تبلیغات دادند و کلی وعده و وعید … . اجرای اول را که گذاشتیم و من نمی‌دانستم که میزان سود مالی برای تهیه کننده چطور بوده. چون ما قرارداد داشتیم. اجرای دوم را خود محمد گذاشت و تهیه کننده بود و دیگر آن آقای تهیه کننده برای ما کنسرتی نگذاشت. … همین گونه گذشت تا سرانجام تصمیم گرفتیم همکاری را ادامه ندهیم و به ما برای فسخ قرارداد مبلغی را گفتند و بعد از این مدت محمد مبلغی را آماده کرد و ما قرارداد را فسخ کردیم. متاسفانه این شد بدترین تجربه زندگی من در فضای حرفه‌ای.

  • * آن دوره یکی از مهم ترین دوره‌های کاری تو بود که به دلیل این ماجراها بسیار ناخوشایند گذشت. آلبوم تو منتشر شده بود و شاید بهترین زمان برای کنسرت تهران را داشتی. ولی این اتفاقات باعث شد طرفداران تو در تهران بسیار دلگیر شوند ولی باید به آینده نگاه کرد.

کنسرت تهران که به تهیه کنندگی محمد قیامتی برگزار می‌شود و در مردادماه و روز تولدم به روی صحنه می‌رویم. دوسانس بودن یا چهارسانس بودن آن را محمد بهتر می‌داند. شهرستان هم اجرا داریم. دوست دارم همه اتفاقات تلخ گذشته را فراموش کنم و به آینده و این همه اتفاق بزرگ که در راه است فکر کنم. روزهای خوبی در پیش است و من انرژی زیادی برای آنها دارم. آن آقای تهیه کننده را هم بخشیدم و برایشان آرزوی موفقیت دارم. من به گذشت و اینکه در مواقع سخت باید بعضی چیزها را رها کنی و برای پیشرفت از حق ات بگذری، اعتقاد دارم. مرور زمان خیلی چیزها را ثابت خواهد کرد.

  • * موضوعی که همیشه ناگفته مانده، درمورد نوع آشنایی و سیاست کاری‌ات با محمد قیامتی – مدیربرنامه‌هایت- است. این آشنایی از کجا شروع شد، شرح وظایف به چه صورت است. برنامه ریزی‌های آینده شما چیست.

7 یا 8 سال پیش من در تهرانسر خدمت سربازی بودم. یک نفر که برادر محمد بود به من زنگ زد که ما می‌خواهیم قرارداد ببندیم. من هم قبول کردم. به دنبال من آمدند و من هم مرخصی گرفتم و باهم صحبت کردیم که گفتند برای من آلبوم می‌زنند و تهیه کننده و مدیربرنامه من می‌شوند و درصدی هم بینمان تعیین کردیم که کارهای اجرا و هر نوع درآمدی شامل آن باشد. ما با هم قرارداد بستیم و الان هم قرارداد داریم وانشالله تمدید می‌شود و مشکلی نداریم و راضی هستیم.

  • * نکته‌ای که هست زیاد بودن اجراهای شهرستان توست. از لحاظ اجرا در شهرستان قطعا جزو رکوردداران خوانند‌ههای پاپ هستی.

محمد قیامتی: قبل از محرم و صفر پارسال یعنی تا برج 6 به جرات می‌توانم بگویم کمتر از محمد علیزاده در شهرستان اجرا نرفته‌ایم. بعد از محرم و صفر حدود یک ماهی شد که سامان بیماری در کبد خود داشت که کمی درگیر آن بودیم و اجرا نرفتیم. امسال خداروشکر سلامتی‌اش را بدست آورد. بعد از آن هم درگیر فسخ قرارداد کنسرت تهران بودیم حتی لغو قرارداد کنسرت تهران اولویت بیشتری نسبت به آلبوم‌مان داشت. همه این‌ها دلایل کم کاری ما در 6 ماه گذشته بود و انشالله بعد از آلبوم اجراهای زیادی داریم و حداقل قرارداد اجرا در 15 شهر را بسته‌ایم که در هر شهر دو سانس اجرا داشته باشیم و شاید در شهرهایی مثل تبریز به 4 یا 6 سانس هم برسیم.

  • * ماجرای طرفداران زیاد تو در آذربایجان چیست؟ تِم استانبولی برخی آثارت در این موضوع نقش ندارد؟

وافعا خودم هم نمی‌دانم. با اینکه خودم شمالی و مازندرانی هستم در شمال کشور هم شاید انقدر طرفدار نداشته باشم. وقتی به سمت تبریز و اردبیل می‌روم همه بچه‌ها از دلیل آن عاجز می‌مانیم. فکر می‌کنم تُن صدا دلیل باشد و آن سمت‌ها از این تن صدا خوششان بیاید. واقعا برای خودم عجیب است و فکر می‌کنم در تبریز ظرفیت اجرای زنده زیادی داشته باشم که قطعا بعد از آلبوم در این شهر اجراهای ویژه‌ای خواهم داشت.

محمد قیامتی: اجرای اولی که در تبریز رفتیم در سالن چیچک که فکر می کنم ظرفیت هزار وچهارصد نفری دارد دو سانس اجرا رفتیم. اگر در سالن پتروشیمی که پانصد نفر ظرفیت داشت می‌رفتیم 6 سانس را هم می توانستم اجرا کنیم. همه این‌ها برای قبل از آلبوم بود و من با تضمین می‌گویم که آلبوم فوق العاده‌ای است که حداقل 5-6 کار آن هیت می‌شود و هرجا که بروید آن را می‌شنوید.

سامان: آلبوم خیلی خوبی شده و من واقعا خودم فکر نمی‌کردم به این خوبی شود. آلبوم‌هایی که الان می‌آید و من می‌شنوم واقعا چیز زیادی در خود ندارند و احساس می‌کنم آلبوم من واقعا یک سر و گردن از همه آنها بالاتر است.

  • * برسیم به آلبوم. پروسه این آلبوم دقیقا از چه زمانی استارت خورد؟

سال گذشته من یک سری کارها ساخته بودم و فکر می‌کنم یک سال یا یک سال و نیم است که گفته‌ایم آلبوم‌مان را شروع کردیم و قرار است پخش شود. بعد به اجرا و بیماری من خورد و کبدم مشکل پیدا کرد و حتی من یک ماه نمی‌تواستم غذا بخورم چه برسد به اینکه بتوانم کار یا اجرا کنم. بعد از همه این‌ها به نظر من آن کارها قدیمی شد. آلبوم «پرتگاه» من که سه سال بعد از ساختن ملودی‌هایم پخش شد برای من تجربه‌ای بود که ملودی‌ها باید یک تا سه ماه قبل پخش آلبوم باشد. یعنی ملودی را بسازم و برای تنظیم بدهم و بخوانم و سریعا کار پخش شود. همه کارها را کنار گذشتم و فکر می‌کنم در عرض 35 روز 9 آهنگ ساختم که فکر می‌کنم بهترین آلبوم دوران زندگی من باشد. فکر می‌کنم با آلبوم «چه حال خوبیه» حال همه مخاطبانم خوب شود.

  • * شما برای آلبوم زمان‌های مختلفی را مطرح کردید هوادارانتان کمی بدبین شده‌اند. بخش مهمی از فعالیت حرفه‌ای یک آرتیست نوع اطلاع رسانی درمورد آثارش است و بدقول شدن نزد مخاطب اتفاقی است که می‌تواند تبعات منفی داشته باشد. چرا این بدقولی باعث رنجش طرفدارانتان شد؟

ما بی‌تجربگی کردیم ولی داستان‌هایی هم دارد. اول از همه خودم را می‌گویم که یک سری ملودی‌هایی ساختم که می‌گفتم خیلی خوب است و وقتی ملودی‌های دیگر می‌ساختم و در کنارشان می‌گذاشتم می‌دیدم که خوب نیستند و کارهای معمولی بقیه کارهای خوب را خراب می‌کنند. دوباره زمان می‌گذاشتم که آلبوم را بهتر کنم ولی دلیل اصلی آن تنظیم کننده بود که فکر می‌کنم 7-8 ماه کار ما را عقب انداخت. هر روز با بهانه‌ی مختلفی مثل اینکه امشب اینترنت ندارم کار را بفرستم، امشب فلانی مریض است، پایم درد می‌کند و انگشتم در رفت، چشم‌هایم قرمز شده و هزار بهانه دیگر. بهتر بود 5 ماه پیش بگویند که وقت ندارم و زمان ما را نمی‌گرفتند. فقط هم من نیستم و آدم‌های زیادی را اذیت کرده است.

  • * درمورد فضای کلی آلبوم صحبت کنیم. قبل از انتشار آلبوم زمان خوبی است که ایده‌آل‌هایت را درمورد آلبوم بگویی. فکر می‌کنی چه قشری از جامعه مخاطبینت از این آلبوم لذت ببرند؟

من در این چند سالی که کار کرده‌ام سعی داشتم که کارهایم ترتیبی داشته باشد و یکی غمگین و دیگری شاد و دیگری هاوس و ترنس باشد و همیشه همین روال را تکرار می‌کردم. شب عید حتما باید یک کار شاد می‌دادم. من در یک سالی که گذشت فقط آهنگ‌های غمگین و هاوس ترنس کار کردم و هدفم این بود که آهنگ‌های شش و هشت و شاد من به چشم بیاید. اسم آلبوم را در ابتدا «سقوط» گذاشته بودیم ولی خودم دیگر از این فاز بد و منفی وتکراری بیزار شده بودم. احساس کردم همه خیلی مشکلات دارند و فکرشان در کار و زندگی درگیر است و پیش خودم گفتم چرا حالشان را خوب نکنیم؟ این همه من آهنگ غمگین خواندم و اتفاقاتی که باید می‌افتاد دیگر افتاده و باید به دنبال خوب کردن حال مردم باشم و آهنگ‌هایی بسازم که وقتی مردم برای شنیدنش سه دقیقه وقت می‌گذارند حالشان عوض شود. سعی کردم که بین آهنگ‌ها تفاوت هم باشد. مثلا من هیچوقت کار تلفیقی نخوانده بودم و در این آلبوم خواندم. کارهای شادی ساختم و از فضایی که قبلا در آن بودم درآمدم. این آلبوم کار غمگین هم دارد ولی 2-3 کار غمگین خیلی خوب هستند و باید این آلبوم شنیده شود.

  • * واقعا آلبوم در چه مرحله‌ای است؟

وکال یکی از کارها مانده و یک کار را هم به اشکان آبرون داده‌ام که فکر می‌کنم 7-8 روز دیگر به من تحویل بدهند. مجوز آلبوم تمام شده است و وکال این کار را هم بگیرم میکس و مستر کار می‌ماند که فکر می کنم 7 کار را کوشان حداد میکس کرده و فقط 3 تای دیگر مانده است. فکر می‌کنم به زودی کار آلبوم تمام شود چون قرارداد پخش را هم بسته‌ایم.

  • * حالا که کارهای آلبوم تمام شده کمی درباره مسائل شخصی تر تو حرف بزنیم. یک روز عادی سامان جلیلی چگونه می گذرد؟ از کجا شروع می ‌شود و چه کارهایی انجام می‌دهی؟

من وقتی از خواب بیدار می‌شوم معمولا یک یا دو ساعت در گوشی هستم و تلفنم را چک می‌کنم. بعد از آن به اتاق تنظیم کارهایم می‌روم و با صداهایی که می‌شود آهنگسازی کرد کار می‌کنم تا ببینم می‌توانم از آن‌ها کاری را بسازم یا نه. چون اعتقاد دارم در لحظه می‌توان کاری را ساخت که تاثیرگذار باشد. من هر روز این را امتحان می‌کنم تا ببینم می‌توانم کاری را بسازم یا نه. من عاشق پلی استیشن هستم و معمولا زیاد با پلی استیشن بازی فوتبال می‌کنم. در خانه هم میز بیلیارد دارم و بیلیارد بازی می‌کنم و تفریحم همین است و زیاد به بیرون نمی‌روم. همه چیز را در خانه آورده‌ام که بتوانم در خانه تفریح کنم.

  • * گوش کردن موسیقی بخشی از روزهای عادی تو را تشکیل نمی‌دهد؟

اصلا موسیقی گوش نمی‌دهم و اگر بخواهم موسیقی گوش دهم کارهای ترکیه‌ای و هندی را گوش می‌دهم چون به نظرم با گوش دادن به آنها فضای من عوض می‌شود.

  • * یعنی بازار داخلی را رصد نمی کنی؟

تقریبا کارهای همه خواننده‌ها را پیگیری می‌کنم و می‌شنوم. برای خودم خوب است که کارها را بشنوم تا تلاش کنم بهتر از آن‌ها را بسازم.

  • * در یک سال گذشته اثری بوده که روی تو تاثیر بگذارد و آن را تحسین کنی و بگویی چقدر کار خوب و شاهکاری بوده و به حقش نرسیده است؟

کارهایی که به حقشان نرسیده‌اند زیاد بوده است. مثل کارهای مهدی یراحی که به نظرم به حقش نمی‌رسد. من واقعا درک نمی‌کنم چرا مهدی یراحی 6 یا 8 سانس در تهران نمی‌رود؟ صدایش عالی است و ترانه‌هایی که انتخاب می‌کند نشان دهنده هوش بالای اوست. مهدی یراحی آدم مولفی است و به نظرم خیلی خوب است که پای اعتقادش می‌ایستد و کارش را عوض نمی‌کند و همان مسیر را ادامه می‌دهد. حتی به حرف بقیه که می‌گویند کمی شاد و تین ایج پسند بخوان توجه نمی‌کند و کار خودش را انجام می‌دهد که به نظرم ارزش زیادی دارد.

  • * انتقادی که به تو مطرح می‌شود این است که تیم کاری تو، تیم ثابتی است. خودت فکر نمی‌کنی این امر به مرور باعث می‌شود که در گذر زمان به یکنواختی برسی و وارد پروسه تکرار بشوی. از این موضوع نترسیدی؟

بله ترسیدم. من از این آلبوم تصمیم گرفتم تغییر کنم. چون هر اتفاقی می‌خواست بیفتد تا الان افتاده و باید کارم را خوب کنم. به عنوان ترانه سرا با مهرزاد امیرخانی کار می‌کنم که فضای دیگری قرار است بیاید. تنظیم کننده اکثر کارهای قبلی من حامد برادران بود و در این آلبوم با کوشان و اشکان آبرون کار می‌کنم که تاکنون با آن‌ها کار نکرده بودم. البته کار «پرتگاه» با کوشان بود. همه چیز را عوض می‌کنم و با برندترین افراد کار می‌کنم. شاید برای ملودی هم با علیرضا افکاری بتوانم کار کنم.

  • * قابلیت‌های ملودی سازی تو انقدر یونیک و ویژه است که خیلی‌ها اعتقاد دارند از بهترین ملودی سازها هستی. درمورد پروسه ملودی سازی خودت صحبت کن که اصولا از کجا می آید؟

واقعا خودم نمی‌دانم. بعضی کارهای من هم مثل «وای دلم» و «حیف روزهای رفته» به حق خودش نرسید. همیشه تا خودم مصرع به مصرع کار را دوست نداشته باشم کار را پخش نمی‌کنم. همیشه دوست دارم ترانه مخاطبینم را درگیر کند و وقتی می‌خواهند سه دقیقه وقت بگذارند، برای گوش‌هایش ارزش قائلم.

  • * یکی از حاشیه‌های مهم سال گذشته تو ماجرای حامد برادران و ورودش به ارکستر آقای گلزار و خروجش از ارکستر سامان جلیلی بود. چه شد که همه چیز به هم خورد؟

من و حامد خیلی خوب کار می‌کنیم. طبیعتا وقتی گروهی خوب کار کند آدم‌هایی پیدا می‌شوند که وسط بیایند و رابطه‌ها را خراب کنند و حرف ببرند. حتی حرف‌هایی را هم اضافه کنند و به من بگویند حامد این حرف‌ها را زده یا به حامد بگویند سامان این حرف‌ها را زده است. ما می‌خواستیم برای گروه‌مان لباس طراحی کنیم و همه گفتند گروه سرود می‌شویم! به گروه آقای گلزار رفتند و حتی کلاهشان هم یکی بود. اگر گروه سرود بود فرقی ندارد و آن جا هم گروه سرود می‌شود. این مسائل ناراحتم کرد.

  • * تو قبول نکردی که همزمان در دو ارکستر کار کند؟

محمد قیامتی: سامان یک لحظه هم فکر نکرد که حامد نباشد. بعد از اجرای تهران که حامد به عنوان رهبر ارکستر سامان به روی استیج آمد، وقتی اجرا تمام شد و خیلی از دوستان موزیسین گفتند سامان حیف است و چرا نوازنده‌ های خوبی در تیمتان ندارید؟ ما نوازنده‌های خوبی داریم. از درام زن و پرکاشن و همه خیلی خوب هستند. حامد وقتی به سمت خوانندگی رفت دیگر وقت زیادی نداشت. به عنوان رهبر ارکستر باید برای تنظیم ها وقت می گذاشت. اتفاق کنسرت تهران ما آنجا بود که وقتی مردم از سامان آهنگی را خواستند مجبور بود گیتار به دستش بگیرد و کار را بزند درحالیکه کار 20 روز پیش پخش شده بود. مجبور بودیم فقط کارهایی که ایشان تنظیم کرده بودند را فقط تکرار کنیم و بخوانیم. از زمانی که حامد به سمت خوانندگی رفت رهبر ارکستر بودن برایش معنایی نداشت و بیشتر دوست داشت بخواند. همین موضوع باعث قطع همکاری شد.

سامان: حامد برای من زحمت زیادی کشیده و همه جا هم گفته‌ام زمانی که من در کیش تفریح می‌کردم حامد میکس کارهای من را می‌زد. از او ممنونم و الان هم با هم مشکلی نداریم ولی نشد که باهم کار کنیم. شاید این جدایی رهبر ارکستری و خوانندگی باعث شد که کارهای تک آهنگ و آلبوم هم با هم کار نکنیم ولی فکر می‌کنم در آینده درست بشود.

  • * من هم فکر می کنم دوره ما دوره صفر یا صد بودن نیست و جاهایی اتفاق‌هایی می‌افتد که ممکن است در مقطعی آدم ها از هم دور باشند ولی بازگشت بعد شیرین‌تر می‌شود. کمی درمورد فضای خارج از موسیقی صحبت کنیم. چقدر فیلم می‌بینی؟ اصولا آدمی هستی که فیلم ببینی و کتاب بخوانی؟

فیلم خارجی زیاد می‌بینم ولی کتاب زیاد نمی‌خوانم. یک بار شبکه 5 گفتم کتاب نمی‌خوانم و مجری به من جوابی داد که از آن به بعد می‌ترسم بگویم کتاب نمی‌خوانم.

  • * سبک خاصی از فیلم‌ها را دوست داری؟

بیشتر فیلم‌های تخیلی دوست دارم مثل اسپایدرمن. گویا کودک درونم زنده است.

  • * تاکنون برای آهنگ‌هایت از فیلم‌ها ایده و تاثیر گرفته‌ای؟

بله. خیلی. من حتی از صدا و زنگ‌های موبایل هم ایده می گیرم. یک بار در هواپیما نشسته بودم و پرواز ماهان موزیکی را قبل از اینکه بگوید کمربندها را ببندید پخش کرد که من از آن هم الهام گرفتم.

  • * درمورد همکاران دیگرت در عرصه خوانندگی مثلا محسن چاوشی و محسن یگانه حرف بزنیم. می‌خواهم ذهنیات خودت را درمورد گذشته و اکنون این هنرمند ها بگویی. البته این را اعتراف می‌کنم همین که مهدی یراحی را مثال زدی حجت را بر من تمام کردی که همه چیز را به خوبی رصد می‌کنی.

محسن یگانه از وقتی که شروع به خواندن کرد من هنوز خواننده نبودم. نمی‌گویم کارهای یگانه را دوست نداشتم. کارهایش واقعا خوب بود و شاید بعضی جاها روی تن صدای من هم تاثیر می‌گذاشت. محسن یگانه یک مدت خیلی اوج گرفت و فکر می کنم موسیقی ایران بعد از «رگ خواب» در دستش بود ولی بعد از آن هر سال افت کرد که به دلیل غرورش یا انتخاب نکردن ترانه سرا یا تنظیم کننده‌ها بود. فکر می‌کنم مثل الان من بود که فقط دوست داشت که خودش کار کند. محسن چاوشی و یگانه زمان‌های خوبی خواندند. زمانی که همه درگیر آهنگ‌های رپ بودند و یک موج زیرزمینی درمورد آن‌ها راه افتاد. به نظر من محسن یگانه یک زمانی خیلی خوب کار کرد ولی بعد از رگ خواب افت پیدا کرد و کارهای واقعی خودش نبود و اجازه داد بقیه بالا بیایند. به نظر من آن سال‌ها در انتخاب کارهایش باهوش نبود و اجازه داد بقیه معروف شوند.

محمد: سامان همیشه حرف قشنگی می‌زند. محسن یگانه سبکش را گم کرد.

سامان: به نظرم کسی که سبک قشنگی برای خودش درست کرده بود به یکباره خواست سبکش را تغییر بدهد. تا اینکه «بهت قول میدم» دوباره زنده‌اش کرد. ولی فکر نمی‌کنم بتواند آن را نگه دارد. اما من محسن چاوشی را نمی‌فهمم از بس خیلی خوب است. کارهایی که انتخاب می‌کند، تنظیم‌هایی که می‌کند، تن صدایش که به نظرم زمینی نیست و واقعا عجیب و غریب است. نمی‌توان گفت ادا هم باشد چون ادا درآوردنش هم واقعا سخت است. نمی‌دانم چرا تاکنون اجرا نگذاشته و پای سیاست خودش و خاص بودنش و کمتر دیده شدنش هم مانده است. خیلی دوست دارم کشفش کنم و با خودش صحبت کنم.

  • * از خواننده‌ای نسل جدید که آمدند مثل اشوان، سیامک عباسی، عماد طالب زاده، حامد همایون و خیلی های دیگر که در دو سال گذشته توانسته اند وارد فضای موسیقی رسمی کشور بشوند بگو. فکر می‌کنی اوج گرفتن آن‌ها در این مقطع می‌تواند تداوم داشته باشد؟ فضای کاری آن‌ها را به گونه‌ای می‌بینی که موفقیت مقطعی کنونی را بتوانند ادامه دهند؟

به نظرم همه چیز بستگی به هوش خواننده دارد ولی فکر نمی‌کنم کسی که یک شبه معروف شود بتواند ماندگار باشد. من نمی‌خواهم و مثال نمی‌زنم ولی فسنقری هم یک شبه فسنقری شد! به نظرم حامد همایون ماندگار نیست ولی اگر از اشوان حمایت شود می‌تواند ماندگار باشد چون هم استایل خوبی دارد و هم ملودی‌های خوبی می‌سازد. فکر می‌کنم در هر کارش 4-5 تا ملودی دارد و سبک خوبی ساخته.

منبع:
اختصاصی سایت «موسیقی ما»
http://www.musicema.com/node/316453
 عکاس:

امیرعباس گلاب دلم برای مردم می‎سوزد

اولین گفت‌وگوی رسمی با خواننده «ستایش» و «عشق تو» در آستانه برگزاری اولین کنسرتش

امیرعباس گلاب: دلم برای مردم می‎سوزد که با برخی آهنگ‎ها گوش خودشان را خراب می‎کنند

موسیقی ما – مسیر طولانی را طی کرده اما هنوز هم انرژی دارد. مسیری که فراز و نشیب‌های زیادی برایش داشت اما باعث نشده که کنار بکشد یا تن به فعالیت غیررسمی بدهد. کمی سخت به نظر می‌رسد که خواننده‌ای بتواند پس از ده سال کماکان خودش را در سطح بالای موسیقی پاپ نگه دارد اما او با روحیه‌ای جنگنده و به دور از شرایط مرسوم بازار موفق به این امر شده است. مهمترین نکته این روزهایش تحقق رویای دیرینه‌اش یعنی برگزاری کنسرت است و این روزها آخرین جلسات تمرین خود را برای اولین دیدار رسمی با دوستدارانش سپری می‌کند. شاید «امیرعباس گلاب» یکی از آخرین نفرات نسل خواننده‌های نیمه دوم دهه هشتاد باشد که موفق به اخذ مجوز فعالیت رسمی‌شده اما این موضوع باعث نشده تا انگیزه‌اش را از دست دهد. وقتی رو به روی هم نشسته بودیم مشخص بود که خسته است اما از اخذ مجوز خوشحال بود و می‌خندید و از رویاهای بزرگش صحبت می‌کرد. امیرعباس گلاب چند روز پیش مهمان دفتر سایت «موسیقی ما» بود و اولین گفتگویش در آستانه برگزاری کنسرتش را انجام داد. در این گپ مفصلی که با هم زدیم گلایه‌های زیادی از مسائل گوناگون داشت اما می‌گفت برای کنسرت نهم و دهم مرداد و آلبومش برنامه‌های زیادی دارد. کنسرتی که نهم و دهم مرداد در سالن میلاد به همت شرکت «اکسیر نوین» به مدیریت «محمدرضا خانزاده» برگزار می‌شود.
شاید بهتر باشد که سراغ گفتگویمان با امیرعباس گلاب برویم! اما به شما پیشنهاد می‌کنم اولین صحبت‌های این خواننده آرام و بی‌حاشیه را تا پایان بخوانید:

***
  • *عشق کی خوانندت کرد؟!

مادر من علاقه به موسیقی داشت و همیشه می‌گفت که دوست دارم پسرم گیتار بزند و بخواند و خواننده شود. او از کودکی مشوق من بود و هرچه بزرگتر شدم این انگیزه در من بزرگتر شد که او را به آرزویش برسانم. در حقیقت عشق مادرم، خوانندم کرد.

  • *جالب است چون معمولاً خواننده‌ها علاقه ندارند که فرزندانشان وارد موسیقی شوند. خیلی‌ها هم با وجود مخالفت خانواده وارد عرصه موسیقی شده‌اند.

تنها نکته مثبت موسیقی در میان عذاب هایش این بود که خانواده ام مشوق من بودند. پدر من خواننده و نوازنده موسیقی سنتی است و مادرم هم همیشه حمایت می کرد و خدا را شکر چنین مشکلی که می‌گویید را نداشتم.

  •  *پس شروع کارتان هم با پدر بوده است.

من از هفت سالگی موسیقی سنتی کار می کردم و تا چهارده سالگی ادامه دادم. در موسیقی سنتی فضای باز نمی دیدم و احساس می کردم در یک چارچوب بسته است. حس کردم موسیقی فضای بازتری از لحاظ ترانه و تنظیم و خوانندگی می تواند داشته باشد و به همین دلیل تغییر سبک دادم. البته تا کنون سبک های زیادی نظیر راک و پاپ – سنتی و کلاسیک هم خوانده ام. برای اولین بار در سن چهارده سالگی در یک محفل خانوادگی آقای «فرمان فتحعلیان» را دیدم که گیتار می زدند و می‌خواندند. ما با ایشان یک نسبت خانوادگی هم داشتیم و از زمانی که احساس و ترانه ایشان را دیدم نگاهم به موسیقی عوض شد و الگوی من بودند.

  • *جالب است پدر با این تغییر سبک از سنتی به پاپ که داشتی مخالفت نکردند. چون پدرها معمولاً دوست دارند که پسرها راهشان را ادامه دهند.

اتفاقاً پدرم با تغییر سبک من خیلی مخالف بود. پدرم می‌گفت اگر تار و سه تار بخواهی برایت می خرم ولی گیتار نمی خرم! (خنده) پدرم هنوز هم با پاپ خواندن من مخالف است.

  • *خیلی‌ها در این دوره خوانش سنتی را با موسیقی غربی تلفیق می کنند اما جالب است که تو نخواستی به این مقوله ورود کنی.

من به سبک اکتفا نکردم و آن چیزی که خودم دوست داشتم را خواندم. فضای موسیقی من از تفکرات و سبک زندگی خودم دور نیست. هر آنچه که هستم را می‌خوانم و همیشه کاراکتر خودم را داشتم و به همین دلیل بیشتر کارهای خودم را گوش می‌کنم. بعضاً کارهای دیگران را هم اگر خوب باشد گوش می‌دهم. همیشه می‌گویم مثل من خیلی‌ها فکر می کنند و من فقط زبان بعضی ها هستم که نمی توانند بخوانند. قرار نیست عام مردم را جذب کنم و فقط کسانی که با من هم سلیقه هستند می توانند کارهایم را گوش کنند چون خداوند همه را مثل هم خلق نکرده است. به همین دلیل همیشه ترانه ای که در زندگی خودم نقش داشته را انتخاب کرده ام یا اتفاقی که در لحظه برایم رخ داده را به موسیقی تبدیل کرده ام.

  • *با وجود مخالفت هایی که از جانب پدر داشتی و برایت گیتار نمی‌خرید چه شد که از سن 14 سالگی گیتار فلامنکو نواختی؟

از زمانی که سبک آقای فتحعلیان را دیدم به فضای عرفانی و عاشقانه ایشان علاقه مند شدم. به ساز گیتار علاقه پیدا کردم و نوازندگی این ساز را از روی دست دوستانم یاد گرفتم. با همان سه چهار آکوردی که یاد گرفته بودم در سال 85 حدود 60 شعر و ملودی ساختم. یکی از آنها هم همان قطعه «فقط برو» بود که در سال 86 منتشر شد و موفق بود.

  • *گیتار را خودت خریدی؟!

یکی از دوستانم گیتار را برایم خرید! (خنده)

  • *در ادامه تو به خدمت سربازی رفتی و برخلاف همه که به خدمت می‌روند و از زندگی عقب می افتند برای تو اتفاقات برعکس رخ داد!

خدمت سربازی راه زندگی من را عوض کرد و اتفاقاً در آن زمان سعی کردم به موسیقی بیشتر نزدیک شوم. در همان دوره تهیه کننده سریال «ستایش» با من تماس گرفت و در مورد تیتراژ آن مجموعه صحبت کردیم.

  • *ظاهراً برای تیتراژ سریال ستایش با حامی و چند خواننده دیگر رقابت سنگینی هم داشتی.

من آن زمان تجربه سریال و کار حرفه‌ای نداشتم. با آهنگساز متن سریال ستایش مشکل داشتم و من را نمی‌شناخت. بیش از ده خواننده معروف تیتراژ این سریال را ساختند و حتی آن زمان در سایت این سریال هم نام آقای «فریدون آسرایی» به عنوان خواننده درج شده بود. تا روز آخر هم نمی‌دانستم که قرار است این کار پخش شود و من هم این کار را با ترانه «علیرضا آذر» ساخته بودم. در قسمت 26 که بازیگر نقش اصلی سریال فوت می کرد تمامی قطعاتی که خواننده‌ها خوانده بودند را روی تصویر گذاشتند و فقط قطعه من به آن صحنه نشست. وقتی برای اولین بار سریال «ستایش» را با آهنگ خودم دیدم گریه کردم و همه آن تیم را تحت تأثیر قرار داد و این اثر به عنوان تیتراژ انتخاب شد.

  • *پس از تیتراژ ستایش 1 انتظار می‌رفت که فعالیت هایت در عرصه موسیقی رسمی تداوم پیدا کند اما اینطور نشد و تقریباً یکی از آخرین خواننده‌های نیمه دوم دهه هشتاد هستی که مجاز شدی.

احساس می‌کنم راه‌های اشتباهی رفتم و خودم را هم بی تقصیر نمی‌دانم. البته حمایت هم نشدم ولی حس می‌کنم الان در موقع خوبی مجوز گرفتم و قرار است کنسرت برگزار کنم.

  •  *تو و چند خواننده دیگر نظیر رستاک، سیامک عباسی یا سینا حجازی و اشوان در نیمه دوم هشتاد فعالیت می کردید. اما همه آنها زودتر از تو مجاز شدند. از دیدن کنسرت های آنها و آلبوم هایشان حسرت نمی خوردی؟

هرگز چیزی به نام حسادت را درک نکردم ولی از مجازشدن دوستانم انگیزه گرفتم تا برای فعالیت رسمی تلاش کنم و راهم را درست پیش بروم. بابت موفقیت دوستان قدیمی خودم خوشحال هم شدم.

  • *در آن دوره که فعالیتت غیررسمی‌داشتی مثل برخی خواننده‌ها به این فکر نیفتادی که در همین وادی حرکت کنی و کلاً سمت موسیقی مجاز نیایی؟

نگاه من به موسیقی مقطعی نیست و تصمیماتم هم مقطعی نیست. همیشه دوست داشتم کارم ماندگار باشد و این از نوع شعر و ملودی‌ها و تنظیم‌هایم مشخص است. آهنگ‌های من بین فضای امروز و گذشته است و این مدل انتخاب‌هایم نشان می‌دهد که دوست داشتم ماندگار باشم. از سوی دیگر با وجود پیشنهاداتی که داشتم، اینکه بخواهم از ایران بروم و بلاتکلیف باشم را دوست نداشتم و هیچ وقت به آن فکر نکردم. همیشه دوست داشتم کارهایی بخوانم که تا زمان حیاتم در ایران بخوانم و کنسرت برگزار کنم.

  • *همین نوع انتخاب شعر و ملودی هایت هم جالب است. چون در همان سال 86 و 87 تب کارهای شش و هشت و غالباً سطحی در جامعه فراگیر بود. اما تو انگار خلاف جریان آب شنا کردی.

من هیچ وقت به مارکت نگاه نکردم. همیشه سعی کردم خودم باشم و دوست ندارم روی مُد بخوانم. من هیچ وقت دوست نداشتم برای عام مردم بخوانم و می‌خواهم برای آنهایی بخوانم که هم فکر من هستند.

  • *به هرحال خواندن برای عامه مردم طبیعتاً پول بیشتر و شهرت بیشتر دارد.

من از ابتدا اهداف دیگری در ذهن داشتم و پول و شهرت اولویت چهاردهم و پانزدهم من بود. اگر به یک مرحله ای از موسیقی برسید طبیعتاً پول و شهرت را هم شامل می‌شود.

  • *اولویت هایت چه بود؟

همین که بخواهید حرکتی برای ماندگاری انجام دهید اتفاق مهمی است و این برایم در اولویت است. خیلی‌ها کارهایی را خواندند که صرفاً متعلق به یک زمان خاص نبود و سالها بعد هم مردم کارهایشان را می‌خواندند.

  • *فکر می کنی توانستی این کار را انجام دهی؟

من طرفدار میلیونی ندارم اما همان طیفی که کارهایم را دنبال می کنند اغلب آثار سا‌ل‌های گذشته‌ام را هم به یاد دارند و می‌خوانند.

  • *طرفدار زیاد را ترجیح نمی‌دهی؟

دوست دارم طرفدارم همیشگی باشد و به تعداد خیلی فکر نمی‌کنم. کلاً آبان ماهی هستم و دوست دارم آهنگ‌هایم خاص و ماندگار باشد. همچنین دوست دارم طرفدارانم هم اینطور باشند.

  • *به نظر من نقطه عطف کلام در کارهای تو همکاری با «علیرضا آذر» بود. همکاری ات با او چگونه بود و اینکه چه شد دیگر خودت ترانه ننوشتی؟ چون معمولاً خواننده‌هایی که خودشان هم ترانه می‌نویسند به سادگی از سروده‌های خودشان دست برنمی‌دارند!

علیرضا آذر مثل خودم آبانی است و از لحاظ فکری نزدیک هستیم. ادبیات ایشان کمی متفاوت است و شاید مناسب عامه مردم نباشد. من علیرضا آذر را حافظ زمان می‌دانم چون واقعاً توانا است اما وقتی در موسیقی پاپ کار می کنید باید کمی زبان عامیانه تر داشته باشید. به همین دلیل در آن مقطع زمانی آن کارها را داشتیم و ترانه‌هایی از او در آلبوم جدید هم دارم. در آینده هم که مخاطبانم بیشتر شدند حتماً یک آلبوم با علیرضا آذر کار می‌کنم.

  • *نگفتی که چه شد دیگر ترانه ننوشتی؟

ترانه‌های زیادی برای من ارسال می‌شد و از میان این کارها و سروده‌های سایر دوستان کارهایی که نزدیک به فضای خودم بود را انتخاب می کردم. من شاعر نیستم و اگر بخواهم کاری بنویسم باید مدتها زمان بگذارم و وزن و قافیه آنها را تغییر بدهم. به همین دلیل سخت می‌شود. اما اگر ترانه‌ای نزدیک به فضای خودم باشد را می‌خوانم.

  • *برخی اوقات خواننده‌های ما وقتی خودشان ترانه می‌نویسند کارشان موفق تر می‌شود و خودشان می‌گویند که می‌دانیم چه چیزی می‌خواهیم و همان را می‌نویسیم و می‌خوانیم.

این مورد به نظر من چندان تأثیرگذار نیست. چون من کارهایی داشتم که خودم نوشته بودم و موفق شدند و کارهایی هم داشتم که نوشتم اما موفق نشدند. برای انتخاب ترانه بیشتر به خود کلام دقت می‌کنم تا ببینم به کاراکترم و ملودی و تنظیمی که مدنظر دارم نزدیک باشد.

  • *تنها ترانه‌سرایی که به فضای کارهایت نزدیک است، علیرضا آذر است؟

بله ادبیات و کارهای او را دوست دارم.

  • *برخی کارهای تو به نوعی در کلام روایت شده‌اند که انگار براساس یک داستان واقعی هستند و حتی من فکر می‌کنم شاید برای خودت هم اتفاق افتاده باشد. همینطور است؟

یک ماه پیش برای اولین بار یک قطعه شاد به نام «بانوجان» را خواندم. من ده سال غمگین می‌خواندم و هیچکس نگفت دلیلش چیست؟! با صدایم به دیگران آرامش می‌دادم. خیلی‌ها هستند که می‌گویند حداقل با یک آهنگ من آرامش گرفته‌اند. به نظر خودم کار بزرگی کردم که بدون آرامش توانستم به مخاطبان آرامش بدهم.

  • *چرا این نگرانیت ده سال طول کشید؟ چون شرایط تو به نظر می‌رسید آنقدر بحرانی نباشد که پروسه صدور مجوزت اینقدر طولانی شود.

همیشه مضمون قطعات من درباره خدا، اهدای عضو، ایران و شهدا و… بود. همیشه هم ادبیات آثارم در یک چارچوب خاص جلو می رفت اما در مقاطعی انتخاب های غلطی که داشتم کارم را عقب انداخت.

  • *به دنبال پیداکردن راه درست و انتخاب‌های درست نرفتی؟

وقتی از آدم‌ها می‌ترسید و نمی‌توانید اعتماد کنید و شرایط سخت می‌شود. با وجود اینکه خودم بی تقصیر نبودم اما به هرحال در دوره‌ای واقعاً صدور مجوزها سخت بود. خدا را شکر طی سال‌های اخیر وضعیت صدور مجوز خیلی بهتر شده است. خوشحال هستم که چهره‌های جدید هم به سادگی مجوز می‌گیرند. اما یک نکته مهم را می‌خواهم بگویم که هیچ امیدی به آینده موسیقی پاپ ندارم.

  • *چرا؟

کیفیت شعر و ملودی و تنظیم های موسیقی پاپ به شدت افت کرده است. الان تاریخ انقضای آهنگ ها دو هفته ای شده است. ظرف مدت کوتاهی بعضی ها را با سیاست های خاصی مطرح می کنند و دو هفته بعد یک نفر دیگر را مشهور می کنند. آدم‌هایی که اصلاً حقشان نیست و همین موضوع من را اذیت می‌کند و این افراد در چارچوب مجاز هم مطرح می‌شون.

  • *خب با این شرایط چه کسی مقصر است؟

همه مقصر هستند. وقتی همه هنرمندان نمی توانند از امکانات صدا و سیما استفاده کنند و شرایط برای پخش مناسب ویدئو و تبلیغات موسیقی وجود ندارد طبیعتاً افرادی روی کار می آیند که فقط دوست دارند مشهور شوند. شهرت‌های امروز در بازار موسیقی هم اکثراً مقطعی است.

  • *شما می‌گویید به آینده موسیقی امید ندارید ولی کماکان مشغول کار هستید و مثل همه روند کاری خودتان را طی می کنید؟

من به تنهایی نمی توانم موسیقی را نجات دهم. من هم دیدگاه فرمان فتحعلیان را دارم ولی می‌بینم که ایشان هم از موسیقی دلسرد شده‌اند. ایشان الگوی من بودند و وقتی می بینند که آن حس و حال کارها با اقبال عمومی مواجه نمی‌شود، دلسرد می‌شود. من کمی پوستم کلفت تر بود و دوام آوردم!

  • *به غیر از این مسائلی که اشاره کردی کلاً فضای جامعه هم چنین کارهایی را می‌طلبد.

ما نباید موسیقی خودمان را طبق خواسته مردم پایین بیاوریم. ما باید مردم را به سطح موسیقی خودمان برسانیم چون شغل آنها موسیقی نیست و شناخت اندکی نسبت به این هنر دارند. الان شرایط برعکس شده و خواننده‌هایی از همین عامه مردم هستند و هیچ شناختی از موسیقی ندارند و سطح پایینی دارند، با حمایت سطح بالا مواجه می‌شوند. همین باعث می‌شود که موسیقی جامعه ما افت کند. کدام یک از خوانندگانی که این روزها هیت هستند می توانند زنده بخوانند؟

  • *در نقطه مقابل خیلی‌ها می‌گویند که خصوصیت موسیقی پاپ همین است و اجباری نیست که حتماً ماندگار باشد و به این نکته هم اشاره دارند که موسیقی پاپ مصرفی و برای سرگرمی است.

موسیقی پاپ سرگرمی و تفنن است؟ این موسیقی برای من شغل است و چنین نگاهی ندارم. اگر از آنهایی که کارشان موسیقی است و سابقه کار دارند حمایت نکنیم و در نقطه مقابل صرفاً حمایت های خاص از برخی آدم ها باشد تا کارشان هیت شود، شرایط برابر نخواهد بود و این حرف شما را قبول ندارم.

  • *چه دل پری داری!

من از هفت سالگی موسیقی کار می‌کنم و خدا را شکر که تا کنون توانسته ام به مسیرم ادامه بدهم. الان هم که مجاز شده ام قصد دارم یک پرش بزرگ داشته باشم و اتفاقات بزرگی در سر دارم. اما با این وجود واقعاً در موسیقی اذیت شدم واقعاً حیف است که برخی خواننده‌ها صدا و توانایی دارند ولی نمی‌توانند در این شرایط بازار موسیقی بخوانند. حقیقتاً دلم برای مردم می سوزد که با برخی آهنگ ها گوش خودشان را خراب می کنند. یک سری تهیه کننده‌ها آدم ها را در یک مقطع خاص بالا می آورند تا از آنها پول کسب کنند و بعد به سراغ دیگران می‌روند.

  • *درباره خواننده‌هایی که به تازگی وارد عرصه موسیقی رسمی‌شده‌اند یک نکته وجود دارد و آن هم این است که می‌گویند کارهایشان دیگر حس و حال قبل را ندارد. درباره تو هم چنین اتفاقی رخ خواهد داد؟

کارهای من در گذشته هیچ مشکلی از لحاظ کلام و موسیقی نداشته که اکنون بخواهد تغییر خاصی داشته باشد. اما افت آن دوستان به این دلیل است که در گذشته سبک دیگری می‌خواندند و برای ورود به عرصه مجاز سبک خود را تغییر داده‌اند. در مورد خودم اتفاقاً فکر می‌کنم مجازشدنم باعث شود که دستم بازتر باشد و آثارم را با اکت و ارکستر روی صحنه بخوانم. آهنگ بانوجان که با مجوز رسمی منتشر شد و اولین آهنگ شاد من بود هم خدا را شکر هیت شد و بازخورد خوبی داشت.

  • *این آهنگ بانوجان اتفاقاً به دلیل تنظیمش نظرات زیادی را هم به دنبال داشت ولی مهمترین نکته اش این بود که ظاهراً فضای خودت عوض شده است.

محال بود چند سال پیش سمت یک آهنگ شش و هشت بروم ولی الان و پس از ده سال به آرزوی دیرینه‌ای که داشتم نزدیک هستم. البته این کار شاد من هم در فضای غزل بود و از کارهای خودم دور نبود.

  • *فضای جامعه ما معمولاً غمگین است و خواندن چنین کاری از سوی تو ریسک بود. کمتر کسی هم در شرایط کنونی مثل حامد همایون بوده‌اند که با کارهای شاد موفق شده‌اند. طرفدارانت این کار را پذیرفتند؟

من آهنگ های ریتمیک زیادی دارم که پخش نکرده ام ولی مطمئن بودم این آهنگ موفق می‌شود. چون این ده سال سخت تمام شده از این به بعد می‌خواهم آهنگ هایی که انرژی مثبت دارند را بیشتر بخوانم. اینکه من کمتر چنین کارهایی را خوانده ام به دلیل جنس صدای خودم هم هست که بیشتر برای کارهای حماسی مناسب است.

درباره آن بحث فضای جامعه هم باید بگویم که مخاطبان موسیقی ما صفر و صد هستند. یا دوست دارند با یک آهنگ گریه کنند یا دوست دارند با آن برقصند. یعنی شاد شاد یا غمگین غمگین باید باشد و حد وسطی ندارند. اما در کل به نظرم جامعه ما نسبت به کارهای ریتمیک اقبال بیشتری نشان می‌دهد.

  • * در میان کارهایت فقط آنهایی هیت شده‌اند که یا تیتراژ بودند یا ویدئو داشتند و بقیه آهنگ هایت اتفاق ویژه ای برایشان رخ نداد.

باید هم همینطور باشد و موسیقی اگر با تصویر همراه شود در ذهن مخاطب ماندگار می‌شود و در همه جای دنیا همین است.

  • *اما خواننده‌ای مثل حامد همایون که کارهایش هیت شده تا کنون ویدئویی منتشر نکرده است.

حامد همایون فضای جدیدی را انتخاب کرد اما در موفقیت ایشان عوامل زیادی دخیل بود. من هم به فکر ویدئو هستم ولی فعلاً در فرصتی که داشتیم توانستیم چند ویدئو برای کنسرت ها آماده کنیم. اما من خودم ساخت موزیک ویدئو را دوست دارم. مثلاً مخاطبان فکر می کردند قطعه «دلخوشی» من عاشقانه باشد اما ذهنیت من از ساخت آن اثر، دقیقاً همان چیزی بود که در ویدئو نشان داده شد و در موضوعی که جلو رفتیم بازخورد خوبی گرفتیم.

  • *بخش دیگری از کارنامه کاری تو هم مربوط به قطعات فیت یا اصطلاحاً دوصدایی است که منتشر کردی.

من علاقه زیادی به اجرای کارهای فیت دارم و متأسفانه در ایران به دلیل نوع رقابت خواننده‌ها به آهنگ های دوصدایی توجه نمی‌شود و نسبت به این موضوع گارد دارند. در دنیا خواننده‌های زیادی با هم فیت می‌دهند و مخاطب هم جذب می کنند. یک کار با اشوان داشتم که فیت محسوب نمی‌شد چون او از دوستان خوب من است و آهنگی که قبلاً پخش کرده بود را با هم خواندیم. سیامک عباسی هم از دوستان قدیمی من است که از سال 85 با هم ساز می زدیم و می‌خواندیم و از مجوز گرفتن او خیلی خوشحال شدم. با امین قباد هم قطعه «لعنت» را خواندیم که صدا و آهنگسازی او را خیلی دوست دارم. دیوونه، قبل از تو، تو از کجا پیدات شد و دلخوشی و چند کار موفق دیگر با او دارم.

  • *سراغ کنسرت برویم و اینکه تا 9 مرداد از هیجان اولین بار که می‌خواهی روی صحنه بروی خوابت می برد؟!

فعلاً دغدغه‌های زیادی تا کنسرت دارم و اگر بتوانم آنها را حل کنم شاید بتوانم فقط شب قبل از کنسرت بخوابم! اما من ده سال است که هیجان این اتفاق را دارم و شاید سانس اول کنسرت من متفاوت‌ترین اجرای عمرم باشد چون پس از سالها می‌خواهم برای اولین بار حس قدیمی خودم را به مخاطبان منتقل کنم.

  • *برنامه یا صحبت خاصی برای آن لحظه اول در ذهنت داری؟

نه ولی می‌دانم که هیجان زیادی خواهم داشت.

  • *درباره اولین کنسرت خواننده‌ها همیشه یک نکته وجود دارد آن هم اینکه طی دو سه سال اخیر اغلب این چهره‌ها فقط در کنسرت اول موفق بوده‌اند و اجراهای بعدی آنها با استقبال چشمگیری مواجه نشده و گفتند که اصطلاحاً آنها موج بودند. در این زمینه چه نظری داری و فکر می کنی شرایط برای خودت چگونه خواهد بود؟

خیلی‌ها به هیچ چیز توجه نمی‌کنند و ناگهان معروف می‌شوند و همین اتفاق برایشان رخ می‌دهد. آنها که بدون حساب و کتاب مشهور می‌شوند مسلماً فقط در یک کنسرت موفق خواهند بود و نمی‌توانند در اجراهای بعدی به نتیجه برسند. من از ابتدای کارم به فکر افزایش مخاطبانم به هر وسیله‌ای نبودم ولی روند صعودی در جذب شنوندگان آثارم داشتم. الان هم افتخار می‌کنم که این دوستان حمایتم می کنند و امیدوارم در این کنسرت بتوانم نظر مثبت آنها را جلب کنم تا باز هم مورد حمایتشان قرار بگیرم.

  • *قبلاً تجربه حضور روی صحنه داشتی؟

چند اجرای کوچک داشتم و یک برنامه هم در جشنواره مقاومت داشتم ولی این برای اولین بار است که یک کنسرت کامل در برابر دو هزار مخاطب اجرا می‌کنم.

  • *سازبندی ارکسترت چگونه خواهد بود و رهبر گروه کیست؟

مهیار رضوان رهبر بند من است و از زمان دبیرستان با هم کارهای زیادی انجام داده ایم و برای تنظیم های کنسرت زحمات زیادی کشیده است. قطعات من برای این کنسرت اسلو راک است و خیلی از سازهای کوبه ای استفاده نکرده‌ایم.

  • *از اجراهای شهرستان هایت برای ما بگو و اینکه به نظر می‌رسد تو در خارج از تهران هم مخاطب خوبی داشته باشی.

تا پیش از ماه محرم قطعاً در چند شهر ایران روی صحنه خواهم رفت ولی مثلاً یک اجرای کوچک در رشت داشتم و قرار بود دو قطعه بخوانم اما حدود شش هزار نفر آمده بودند و برای خودم عجیب بود! در آنجا انرژی زیادی گرفتم یا در کرمان هم استقبال خوبی داشتند.

  • *این هم در نوع خود جالب است چون معمولاً کارهای ریتمیک در شهرستانها بیشتر با استقبال مواجه می‌شود.

من نقطه‌ای از موسیقی را انتخاب کرده‌ام که دقیقاً تنهایی آدم‌ها است. موسیقی من حتی برای لحظه‌ای نیست که تو با دوستت هستی و برای خلوت و اوج تنهایی خودت است. کارهای من همیشه حالت شکوه و اعتراض و درددل داشته و طبیعتاً مخاطب تهرانی و شهرستانی ندارد و همه این تنهایی را دارند.

  • *از آلبوم جدید چه خبر؟

تمام تلاشمان را می کنیم تا پیش از ماه محرم آلبوم را منتشر کنیم. اما دغدغه آلبوم را از پنج سال پیش داشتم. ایده برخی از قطعات آلبوم من برای سال های پیش است و سایر کارها جدید هستند.

  • *فکر می کنی در آلبومت کار هیت داشته باشی؟

روی تک تک ترانه‌ها و ملودی ها و تنظیم های آلبومم فکر کرده ام. سعی کرده ام فضاهای متفاوتی در آلبوم داشته باشم و به چند قطعه هم امید زیادی دارم که موفق شود. در مقوله تنظیم ها هم کارهای ریتمیک داریم و هم قطعاتی که همان غم همیشگی کارهایم را دارد.

  • *در مورد عوامل آلبوم الان می توانی توضیح خاصی بدهی؟

به دلیل اینکه هنوز قطعات صد در صد نشده‌اند نمی توانم دقیقاً نام ببرم. اما علاوه بر مهیار رضوان، امین قباد هم در این مجموعه و سایر کارهای من نقش مهمی‌دارد. به نظر من او بهترین آهنگساز حال حاضر موسیقی پاپ است.

  • *کمی هم از همکاری با شرکت «آراد» و «اکسیر نوین» برای ما بگو.

طی این سالها  چند نفر وارد زندگی من شدند که زندگیام تغییر دادند. یکی از آنها آقای «مهیار ضمیری» بود که در یک مقطع زمانی، کمک زیادی به من کرد. در ادامه با «میلاد ماهان» و «سعید سالافزون»، مدیران شرکت «آراد» آشنا شدم که حضور و راهنمایی آنها باعث شد در مسیر درست قرار بگیرم. یکی دیگر از اتفاقات بسیار خوب برای من آشنایی با آقای محمدرضا خانزاده و شرکت اکسیر نوین بود و برای برگزاری کنسرت تهران بیشترین زحمت را کشیدند. به جرأت می‌توانم بگویم یکی از مهمترین عوامل حضور من روی صحنه، تلاش‌های بی‌وقفه آقای خانزاده و شرکت اکسیرنوین است.

مدیریت برنامهها و همچنین برگزاری اجراهای من در شهرستانها و خارج از کشور، به همت شرکت آراد خواهد بود. اما کنسرت های من در تهران به همت شرکت اکسیرنوین و آقای خانزاده برگزار میشود و مطمئن هستم با همراهی دوستان باتجربه این مجموعه کنسرت خاطره انگیزی در روزهای 9 و 10 مرداد خواهیم داشت.

منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما
http://musicema.com