بایگانی برچسب: s

گفت‌وگو با سیاوش امامی به بهانه انتشار آلبوم «میوت ایجنسی»

گفت‌وگو با سیاوش امامی به بهانه انتشار آلبوم «میوت ایجنسی» به تهیه‌کنندگی سامان مقدم
با آرزوهای بزرگی آمدیم اما سونامی ابتذال غرق‌مان کرد
موسیقی ما – حالا چهارده سال از زمانی که چند جوان بیست و چهار، پنج ساله تصمیم گرفتند رویاهایشان را تحقق ببخشند می‌گذرد؛ مثل خیلی دیگر از جوان‌هایی که با امید به آینده خواستند تجربه‌های جدید در موسیقی رقم بزنند و نتیجه‌اش چیزی جز دلسردی نبود. اما حالا سال‌ها گذشته و بسیاری از همان جوان‌های پر شر و شور، پدر و مادرهایی شده‌اند که می‌خواهند رویاهایشان را در فرزندانشان به سرانجام برسند.

سیاوش امامی یکی از همان جوان‌ها است که سال هشتاد، آن زمان که هنوز اینترنت‌ها دایال‌آپ بودند توانست با گروهش یعنی «موتوژن» رتبه اول مسابقه معروف اینترنتی سایت «تهران اونیو» را به انتخاب داوران به‌دست بیاورد؛ مسابقه جریان‌سازی که نقش مهمی در روی زمین آمدن گروه‌های زیرزمینی داشت و گروه‌هایی مثل «127» هم دست‌آورد این اتفاق بودند.

همین می‌شود که گروه میوت ایجنسی Mute Agency)) شکل می‌گیرد و دو آلبوم ضبط و در فضای مجازی منتشر می‌کند. سیاوش می‌گوید سه عضو اصلی آن، امیر توسلی، هومن اژدری و من بودیم. هومن قطعات انگلیسی می‌خواند و گروه سعی در ارائه آثار در سبک Trip-Hop داشت؛ سبکی که گروه‌هایی مثل Portishead و Massive Attack آغازکننده آن بودند و آن زمان هنوز یک دهه هم از شکل‌گیری این سبک در زادگاهش یعنی انگلیس نگذشته بود. اما آنها هم مثل خیلی از گروه‌های دیگر، مثل «اوهام» نتوانستند مجوز بگیرند تا همین یک ماه پیش که سیاوش در مراسم رونمایی از این کودک 14 ساله، آن را به زبان آورد.

کارهای سیاوش امامی البته تنها محدود به این گروه نبود و به عنوان نوازنده و تنظیم‌کننده با هنرمندان مختلفی کار کرده است؛ همکاری دامنه‌دار او با امیر توسلی در زمینه موسیقی فیلم، نوازندگی برای گروه‌های مختلف از جمله «کاربن»، تنظیم آلبوم «مرد خواب آلود» به خوانندگی علیرضا تهرانی و میکس و مستر آلبوم‌های «دگردیسی 1 و 2» از فرشاد رمضانی، رهبری ارکستر کامران تفتی، همکاری با هومن جاوید و البته همکاری‌اش با نوازنده گیتار باس گروه «کمل» یعنی کالین بیس که در یکی از قطعات آلبوم تازه منتشر شده گروه «میوت ایجنسی»، گیتار نواخته است.

***

* دقیقاً چهارده سال از زمان تولید آلبوم «میوت اِیجِنسی» می‌گذرد؛ دلیل این همه وقفه برای انتشار آن چه بود؟
آلبوم Mute Agency سال 83 تولید شد و از سال 84 که برای مجوزش اقدام کردیم، مجوز اشعارش صادر نشد. بعد هم که دیگر گذشت و من و هومن (اژدری) مشغول کارهای خودمان شدیم تا این‌که بعد از حدود دوازده سال، نیما جوان (مدیر نشر جوان) دنبال گرفتن مجوزهای آن رفت و پس از تلاش‌های فراوان در نهایت موفق به این کار شد.

* این آلبوم با همان شکل و شمایل چهارده سال پیش است یا قطعات دوباره بازسازی شده‌اند؟
طی مشورت‌هایی که با خیلی از موزسین‌ها و تهیه‌کننده‌ها داشتم، تصمیم بر این شد که آلبوم را به همان شکل (انگار که از آن تاریخ فریز شده) منتشر کنیم و تنها آن را دوباره مستر کردیم که به شکل کاملاً آنالوگ و با تجهیزات قدیمی توسط پیمان توسلی انجام شد.

  • * فکر می‌کنی با توجه به تکنولوژی و تجهیزات جدید، شنیدن آلبومی با کیفیت چهارده سال پیش همچنان می‌تواند جذابیت داشته باشد؟
    بعضی از موزیک‌ها تاریخ مصرف ندارند. ما نسلی بودیم که اواخر دهه هفتاد، با امکانات بسیار کم که شاید یک صدم امکانات امروز هم نبود، با ضبط دیجیتال به ساخت موسیقی‌های استاندارد مشغول بودیم و همه با یک آرزوی بزرگ این کار را کردیم اما متأسفانه سونامی ابتذال سرازیر شد و نود درصد بچه‌هایی که آن زمان کار می‌کردند را غرق کرد. آلبوم خیلی از هم‌دوره‌ای‌های من که موسیقی‌های خوبی می‌ساختند، هیچ وقت شنیده نشد. طبیعتاً من الان دیگر آن آدم شاد بیست و چهار ساله نیستم و آن سونامی هنوز هم ادامه دارد. موزیک‌های پرطرفداری که در ایران ساخته می‌شوند، کاملاً سری‌دوزی هستند و مردم متأسفانه از آنها استقبال می‌کنند و جایی برای موزیک‌های خاص در ذهنشان باقی نمانده است.
  • * یعنی فکر نمی‌کنی که این آلبوم مخاطب عام هم داشته باشد؟
    من پیش‌بینی نمی‌کنم. ببین، یک طرف ماجرا مردم هستند که باید به آنها غذای روح داده شود و طرف دیگر هم افرادی هستند که باید از این دست موسیقی‌ها حمایت کنند. الان موسیقی‌ها کاملاً سطحی هستند و مثل فیلم‌های سطحی، میلیاردی فروش می‌کنند. این باعث می‌شود آرتیست‌هایی که کمی کارهای متفاوت می‌کنند، زیر دست و پا له شوند و همین می‌شود که موسیقیِ خوب پیشرفت نمی‌کند.

من همان زمان که این آلبوم را تولید کردم، آن را پیش رامین صدیقی بردم که گفت این آلبوم باید ده سال دیگر منتشر شود چون الان جامعه ما نمی‌تواند آن را بپذیرد، ولی شاید ده سال دیگر بتواند و دقیقاً هم همان اتفاق افتاد. این آلبوم با در نظر گرفتن سال تولیدش، کاملاً شکل و شمایل خودش را دارد و شبیه چیزی نیست.

* زمانی که این آلبوم را تولید کردی، از تولد این سبک از موسیقی (تریپ‌هاپ) در زادگاهش یعنی انگلستان چیزی حدود ده سال گذشته بود که آن زمان شاید در دنیا هم مخاطب فراگیری نداشت اما الان بخش الکترونیک موسیقی زیاد شده و بیشتر شنیده می‌شود. به نظرت الان این ژانر در چه وضعیتی است و آیا می‌تواند مخاطب بیشتری داشته باشد؟
بله مخاطب بیشتری دارد چون گوش مردم هم از موسیقی‌های یکنواخت و یک جور پر شده است. این نوع موسیقی که من آن زمان ساختم، مُد نبود و هنوز هم مُد نیست. این آلبوم را نمی‌توانم صددرصد در این ژانر تعریف کنم و یک جاهایی هم طعنه به راک می‌زند اما بیشتر متمایل به تریپ‌هاپ است.

* حرف از مُد زدی؛ در این چند وقت اخیر استفاده از فضای الکترونیک خیلی در ایران مد شده که البته شاید خیلی مواقع فقط نامش را یدک می‌کشد. الان این جریان را در موسیقی ایران چطور می‌بینی؟
اگر منظور موزیک الکترونیک به معنای واقعی کلمه باشد، باید بگویم که راه درازی در پیش دارد. ببینید، موسیقی الکترونیک در جهان یک روندی را طی کرده، در واقع یک‌‌سری از سازهای الکترونیک (مثل موگ) ساخته و آن سازها در کنار هم ضبط شدند و صدای آنها باعث به وجود آمدن موسیقی الکترونیک بین دهه‌های 60 تا 90 میلادی شد که آلمانی‌ها مثل گروه «Tangerine Dream»، «کلاوس شولتز»، «پیتر بُومن» و… خیلی در آن موفق بودند.

آنها آن مسیر را گذراندند و پیش آمدند و الان به جایی رسیده‌اند که کاملاً مینیمال و به لپ‌تاپ و نرم‌افزار منتقل شده‌اند. ما کسی که سینتی‌سایزر بداند و در واقع مثل کلاوس شولتز سینت‌پلیر باشد، در تاریخ‌مان نداشتیم. حتی گاهی اوقات «اورگن» را با «سینت سایزر» اشتباه می‌گیرند و می‌گویند انوشیروان روحانی سینت سایزر می‌نوازد؛ نه، آن سینت نیست! طبیعتاً افرادی هستند که از سینت‌سایزر استفاده می‌کنند اما من آلبومی را در ایران ندیده‌ام که به شکل رسمی منتشر و مثل کارهای «کلاوس شولتز» صرفاً سینت‌سایزر با همان شیوه در آن سال‌ها باشد. اصلاً امکاناتش را هم نداشته‌ایم!

* زبان این آلبوم صرفاً انگلیسی است؛ دلیل این انتخاب چه بود؟
آن سال تصمیم گرفتیم کلام انگلیسی باشد تا بتوانیم آن را خارج از ایران هم تبلیغ کنیم؛ حتی سامان مقدم و امیر توسلی برای انتشار آن توسط «ویرجین رکوردز» هم تلاش کردند که البته نشد و همین موضوع باعث شد به کلی فستیوال‌های خارجی دعوت شویم که البته به دلیل شرایط آن دوره، هیچ کدام را هم نرفتیم. کلام انگلیسی را انتخاب کردیم چون آن زمان گنجاندن کلام فارسی در آن سخت بود.

* یعنی نمی‌توان تریپ‌هاپ را ایرانیزه کرد؟
می‌توان این کار را کرد اما آن زمان دانش و تجربه من نسبت به این موزیک کم بود. در حال حاضر، هم تجربه‌ام بیشتر شده و هم شعور موسیقایی‌ام نسبت به آن دوره تفاوت کرده است. برای همین اگر الان این کار را انجام دهم، حتماً از کلام فارسی استفاده می‌کنم؛ کمااینکه قصدم هم همین است و قرار است آلبوم بعدیِ «میوت ایجنسی» فارسی باشد.

* به سامان مقدم اشاره کردی؛ چه شد که تصمیم گرفتی او را به عنوان تهیه‌کننده انتخاب کنی؟
سال هشتاد، «تهران اَوِنیو» مسابقه‌ای را در فضای مجازی بین موسیقی‌های زیرزمینی راه انداخت تا گروه‌ها در دو بخش کارشناسی (که تقریباً خیلی از موزیسین‌های مطرح و ناشران این داوران را تشکیل می‌دادند) و مردمی با هم رقابت کنند. مردم از طریق اینترنت دایال آپ موسیقی‌ها را گوش می‌کردند و به آنها رأی می‌دادند. من و دو نفر از دوستانم، گروهی به نام «موتوژن» داشتیم که با یک قطعه فرانسوی الکترونیک-رگه در این مسابقه شرکت کردیم و با نظر هیأت داوران، اول شدیم.

سامان مقدم که آن زمان دنبال ساپورت کردن یک گروه موسیقی بود، این موزیک را شنید و از آن خوشش آمد. بعد هم از طریق امیر توسلی قرار گذاشتیم و هومن اژدری هم به ما اضافه شد و به این شکل پروژه «میوت ایجنسی» شکل گرفت.

* برنامه آینده گروه «میوت ایجنسی» چه خواهد بود؟
سعی می‌کنیم هر چه سریع‌تر کنسرت برگزار کنیم که قطعاً یک کنسرت صرفاً موزیکال نخواهد بود و با تلفیقی از ویدئو و پرفورمنس روی صحنه خواهیم رفت. در مراسم رونمایی هم دو قطعه از آلبوم را با نگاه امروزمان به موسیقی به همراه محمدرضا اصغری، فرشاد رضایی و هومن اژدری اجرا کردیم که دمویی برای کنسرت پیش‌رو خواهد بود.

* و حرف پایانی؟
متأسفانه وضعیت موسیقی در ایران اسفناک است؛ کلام آنچنانی ندارد و با خواننده‌هایی طرفیم که با رفتن روی استیج مشخص می‌شود اصلاً خواننده نیستند! حالا تصور کنید که همین‌ها طرفداران زیادی دارند! این یعنی موسیقی خوب در مملکت حرام شده و به گوش مردم نرسیده که حداقل قابلیت مقایسه کردن آنها را داشته باشند. وقتی موزیسین‌های خارجی به ایران می‌آیند آنقدر برایشان تبلیغ می‌شود که مردم به کنسرت‌هایشان می‌روند؛ پس مردم پتانسیل شنیدن موسیقی خاص را هم دارند فقط افرادی که از این نوع موسیقی حمایت کنند تا بتوانند کنسرت بگذارند، وجود ندارند. واقعاً دردناک است.
منبع:
اختصاصی موسیقی ما

musicema.com/node/349305

قدردانی بنیاد رودکی از علیرضا قربانی

علیرضا قربانی

روابط عمومی بنیاد فرهنگی هنری رودکی با قدردانی از علیرضا قربانی، اعلام کرد که به زودی درباره فرآیند جدید تولید یکی از سرودهای تیم ملی اطلاع‌رسانی می‌شود.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی بنیاد فرهنگی هنری، روابط عمومی بنیاد فرهنگی هنری رودکی با صدور اطلاعیه‌ای ضمن تشکر از علیرضا قربانی، اعلام کرد که به زودی درباره فرایند جدید تولید یکی از سرودهای تیم ملی اطلاع‌رسانی می‌شود.

در اطلاعیه بنیاد رودکی آمده است: «اجرای سرود تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران در راه جام جهانی روسیه طی تفاهمنامه‌ای با فدراسیون به عهده این بنیاد گذاشته شده است.

بنیاد رودکی، به عنوان مجموعه‌ای متخصص و یکی از متولیان حوزه موسیقی تلاش دارد این مسئولیت مهم و ملی به بهترین شکل ممکن انجام شود.

پیش از این، مجموعه تلاش‌های صورت گرفته تا کنون نیز در نشست خبری آقایان تاج و صفی پور، رییس فدراسیون فوتبال و مدیرعامل بنیاد رودکی اطلاع رسانی شد.

به عنوان سرود تیم ملی، ساخت ۳ اثر برای اجرا پیش بینی شده است که از آن جمله سرودی با آهنگسازی شهرداد روحانی رهبر ارکستر سمفونیک تهران، با شعر ساعد باقری و آواز علیرضا قربانی هنرمند بزرگ کشورمان بود.

اینک که جناب قربانی، بر اساس مصالح حرفه‌ای، ادامه همکاری را به صلاح ندانستند، این بنیاد ضمن قدردانی از ایشان و کلیه هنرمندانی که در این راه بزرگ و ماندگار همراه بنیاد بوده و خواهند بود، به زودی فرآیند جدید تولید سرود فوق را اعلام می‌کند.

بنیاد رودکی یقین دارد با عزمی ملی که در حوزه موسیقی شکل گرفته، مجموعه آثار تولیدی در راه جام جهانی نمایندگان شایسته‌ای برای موسیقی ایرانی در این رویداد بین‌المللی خواهند بود.»

https://www.mehrnews.com/news/4281273/

حجت اشرف زاده قطعه «مه دخت» را منتشر کرد

هنر > موسیقی و هنرهای تجسمی

حجت اشرف زاده خواننده موسیقی ایرانی در آستانه پخش برنامه «یک یک» تیتراژ دیگری از این برنامه را با عنوان «مه دخت» منتشر کرد.
به گزارش خبرگزاری مهر، تیتراژ پایانی برنامه ویژه تحویل سال ۱۳۹۷ که با عنوان «یک یک» از شبکه اول سیما پخش خواهد شد ، باعنوان «مه دخت» و خوانندگی حجت اشرف زاده منتشر شد.

در این قطعه موسیقایی محمد مهدی علی نژاد ترانه سرا، فرامرز نصیری آهنگساز، رضا پناهی تنظیم کننده، صدرالدین حسین خانی تهیه کننده و موسسه «ایران گام» به عنوان ناشر حضور دارند.

پیش از این علیرضا عصار خواننده مطرح موسیقی پاپ کشورمان تیتراژ ابتدای برنامه تلویزیونی «یکِ یک» به تهیه کنندگی علی ضیا را منتشر کرده بود.

https://www.mehrnews.com/news/4254075/

مسعود جهانی: بیش از ۴۰ قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است

اولین گفت‌وگوی مفصل تنظیم‌کننده پرطرفدار این روزها و عضو اصلی «هوروش‌بند»
مسعود جهانی: بیش از ۴۰ قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است
موسیقی ما – یکی دو سالی است که نامش در اغلب قطعات هیت و پرطرفدار دیده می‌شود. چند ماهی هم هست که «هوروش‌بند» را معرفی کرده و در بخش کار گروهی هم اغلب آثارش همه‌گیر شده است. شاید فکر کنید صحبت ما درباره یک چهره مسن و پیشکسوت باشد اما اینطور نیست. درباره تنظیم‌کننده‌ای صحبت می‌کنیم که جوان اما پرمخاطب است. یکی از دلایل آن هم می‌تواند این باشد که می‌گوید در کارهایش استراتژی دارد و البته به زعم خیلی‌ها در کارهایی که با خواننده‌های شاخص داشته، خودش را تکرار نکرده است. در روزهایی که او مشغول تولید کارهای جدید «هوروش بند» و تنظیم برای خوانندگانی نظیر محمد علیزاده و فرزاد فرزین و… بود سراغش رفتیم و یک گپ مفصل با هم داشتیم.

مسعود جهانی در این گفت‌وگو برای اولین‌بار درباره تمامی ابعاد زندگی شخصی و حرفه‌ای خود صحبت کرد و البته دیدگاه‌های متفاوتی هم نسبت به موسیقی مجاز داشت. این تنظیم‌کننده خوش‌اخلاق خردادی، صحبت‌های جالبی در مورد حامد همایون، بهروز صفاریان، نیما وارسته و سیروان خسروی و… داشت و در انتهای گفت و گو هم اعلام کرد این اولین و البته فعلاً آخرین مصاحبه من خواهد بود.

* بعضی‌ها در خانواده خود موزیسین داشتند و همین برایشان انگیزه شد. بعضی‌ها خیلی پولدار بودند، بعضی‌ها خیلی بچه در‌س‌خوان بودند، بعضی خیلی بچه درس‌نخوان بودند و بعضی‌ها هم برحسب شانس سمت موسیقی آمدند! ورود تو به این عرصه چگونه بود؟
خانواده من با موسیقی مخالف بودند. من هم از کودکی درس‌خوان بودم و می‌خواستم وارد دانشگاه شوم و بعد از آن خودم موسیقی را ادامه دهم. درسم را خواندم و سال 85 دکترای داروسازی در اصفهان قبول شدم. از خانواده جدا شدم و به اصفهان رفتم و درس نخواندم! بعد ازدواج کردم و یک گروه موسیقی در دانشگاه تشکیل دادم. یک روز به من گفتند برای اینکه بتوانی در دانشگاه اجرا کنی، باید فیلم اجرایتان را اداره ارشاد اصفهان تأیید کند.

* آن زمان چند سال داشتی؟
19 ساله بودم. گفتند باید پلی‌بک کنید و یک نفر کارهایتان را آهنگسازی و تنظیم کند. آن زمان به ما 700، 800 هزار تومان قیمت می‌دادند که چنین پول‌هایی نداشتیم! در اصفهان نزد شخصی رفتم که من را راهنمایی کرد و گفت خودت می‌توانی بعضی از کارها را انجام دهی. به او گفتم که صدابرداری دوست دارم و دوره آن را هم پیش همان شخص دیدم. یک تنظیم‌کننده هم پیدا کردیم که بدون پول با ما کار می‌کرد. مدتی بعد او گفت که شما می‌خواهید از من سواستفاده کنید و از من کار یاد بگیرید و دیگر با شما همکاری نمی‌کنم. یک دوره، خودم شبانه‌روز پای این کار نشستم و چیزهای زیادی یاد گرفتم ولی دیگر نتوانستم درس بخوانم!

بی‌پولی‌ها و سختی‌های زیادی کشیدم

* بعد از این اتفاق سربازی هم رفتی؟
نه. من فرزند شهید هستم. درسم را که رها کردم، سال 86 به تهران آمدم و بی پولی‌ها و سختی‌های زیادی کشیدم. حدود یک سال کلاً خانواده‌ام را ندیدم و همان زمان هم یک قطعه برای هومن سزاوار تنظیم کردم. او می‌خواست آلبوم مجاز منتشر کند که برایش هفت یا هشت قطعه تنظیم کردم و در ادامه روند کارهایم شروع شد. بعد از آن با رضا شیری آشنا شدم و یک دوره حدوداً هفت ساله با هم بودیم.

* بابت کار برای هومن سزاوار پول نگرفتی؟
به شکل مستقیم پول نگرفتم. البته آن زمان خیلی بچه بودم و همین الان هم چهره‌ام خیلی بزرگ نشان نمی‌دهد! (خنده) حتی مورد داشتیم یک خواننده در استودیو به من گفت بگو آقا مسعود بیاید! (خنده) اما هومن در آن زمان کارهای علی عطایی و چند دوست دیگرش را برای تنظیم به من می‌داد که پول خوبی هم داشت؛ حدوداً یک میلیون تومان بود.

* اولین قطعه‌ای که تنظیم کردی و هیت شد کدام کار بود؟
قطعه «عاشقی یعنی همین» با صدای رضا شیری بود. حتی من پیشنهاد ورود رضا شیری به فضای موسیقی رسمی را دادم. مرتبه اول موفق نشد ولی بار دوم حدود دو سال و نیم صبر کرد و موفق به اخذ مجوز شد. الان هم به همه خواننده‌های جوان توصیه می‌کنم مجاز کار کنند. اگر خواننده‌ای برای آهنگش مجوز نگیرد حق استفاده از اسم من را ندارد..

* پس به دلیل همین دیدگاه بود که کلاً همکاری‌هایت با خواننده‌های غیر رسمی ‌را قطع کردی؟
طبیعتاً وقتی من به صورت رسمی کار می‌کنم، فقط می‌توانم با خواننده‌های مجاز همکاری کنم .وقتی ارشاد و تلویزیون به من اعتماد کرده‌اند چه دلیلی برای فعالیت غیررسمی دارم؟ پولی در این کارها نیست و این قبیل همکاری‌ها برای زمانی بود که بچه بودم و فقط می‌خواستم خودم را نشان بدهم. آن زمان می‌دیدم که این همه کار می‌کنم ولی هیچ جا اسمی از من نیست؛ در هیچ جشنواره‌ای اسمم نیست و هر جا که موسیقی هست، من نیستم. با خودم می‌گفتم مگر کار تو بد است؟! ولی بالاخره فهمیدم که راه درست فعالیت درحوزه موسیقی، این نیست. این را هم بگویم که همان زمان کارهای مجاز برای خوانندگانی چون حامد زمانی هم تنظیم کردم. کاری با مجاز یا غیرمجاز ندارم، ولی من 43 قطعه مگاهیت دارم که ایران را تکان داده است اما دیدم که فقط تنظیم‌کننده هستم و بعد هم هیچ اتفاق خاصی برایم رخ نمی‌دهد. برای همین در کنار تصمیمی که برای فعالیت رسمی داشتم، به سراغ عملی کردن یکی از ایده‌های قدیمی‌خودم یعنی تشکیل یک گروه موسیقی رفتم.

این کلمه هوروش نیست بلکه هوروَش به معنای فروزان مثل خورشید است

* که فکر می‌کنم منظورت «هوروش بند» باشد.
همیشه دوست داشتم خودم یک گروه تشکیل و پرورش دهم تا موفقیت‌هایش هم برای خودم باشد. روزی در یک جمع دوستانه، سنتی خواندن مهدی دارابی را دیدم که برایم جالب بود. از او خواستم یک کار از استاد ایرج را بازخوانی کند و پیشنهاد دادم خودمان هم یک قطعه از مولانا یا حافظ بسازیم و منتشر کنیم. یک کار ساختیم که البته هرگز منتشر نشد ولی دوستان خیلی استقبال کردند. حمید فریزند که آن زمان مدیر برنامه مهدی (دارابی) بود (و الان مدیر برنامه «هوروش بند» است) از پیشنهاد تشکیل گروه استقبال کرد و خواست که خودتم هم حتماً در این گروه حضور داشته باشم. من اول به او گفتم می‌توانیم درصدی کار کنیم ولی حمید فریزند گفت تو باید عضو اصلی گروه باشی. من هم بدم نیامد و یک قرارداد نوشتیم و باز هم این داستان مسکوت ماند. خلاصه با پیگیری‌های حمید فریزند قطعه‌ای به نام «یاد تو می‌افتم» را منتشر کردیم که اولین کار مان بود. برای این قطعه اتفاقات خوبی افتاد و با شرکت «ققنوس» قرارداد بستیم.

* حالا «هوروش» به چه معنا است؟
این کلمه هوروش نیست بلکه هوروَش به معنای فروزان مثل خورشید است. من موقع خواندن این کلمه اشتباه کردم و فکر کردم که هوروش است!(خنده) درواقع اشتباه لفظی من باعث شد نام گروهمان هوروش باشد! مجید فرهبد هم لوگوی گروه را طراحی کرد که البته چندبار روی آن کار کردیم تا به نتیجه رسیدیم.

* در کارهای هوروش تقریباً رگه‌هایی از موسیقی ایرانی وجود دارد و حتی آهنگ پیشواز موبایل خودت هم تکنوازی تار است. سابقه کار در موسیقی اصیل ایرانی داری؟
اگر کسی بگوید موسیقی اصیل ایرانی دوست ندارم، دروغ می‌گوید ولی من می‌خواستم کاری کنم تا مخاطبان با موسیقی ایرانی آشتی کنند. این قضیه به تنظیم باز می‌گشت و یک‌سری تنظیم‌های خاص را هم امتحان کردم اما باز هم امیدی به جواب دادنش نداشتم. من سابقه هنری خودم را روی فردی گذاشته بودم که باید کاملاً از صفر شروع می‌کرد. خلاصه وقتی دیدیم مردم از آن استقبال کردند، این ایده را پرورش دادیم.

خواننده‌های معروف برای فعالیت گروهی حرف گوش نمی‌کنند!

* تو می‌توانستی برای ایده‌هایت سراغ خواننده‌هایی بروی که اسم و رسم بیشتری در موسیقی سنتی یا تلفیقی داشته باشند.
مهدی دارابی موسیقی را دلی یاد گرفته و به همین دلیل با احساس می‌خواند و جنس صدایش با خواننده‌های سنتی ما کاملاً تفاوت دارد. او حتی اگر اشتباه هم بخواند، باز هم همه چیز خواندنش مختص خودش است. البته این را هم نباید فراموش کرد که خواننده‌های معروف برای فعالیت گروهی، حرف گوش نمی‌کنند! اما مهدی هر کاری که بخواهیم را اجرا می‌کند. جنس صدای او هم هر روز پخته‌تر می‌شود.

* تو در دوره‌ای این کار را کردی که فضای موسیقی تلفیقی فراگیر شده بود و شاید تحت تأثیر همین فضا چنین مسیری انتخاب کردی.
من راه دیگری را انتخاب کردم و این فضا الان جواب داده ولی موسیقی تلفیقی به شکل کنونی دیگر جواب نمی‌دهد. اگر ما راه یکی از همین گروه‌ها را انتخاب می‌کردیم، قطعاً موفق نمی‌شدیم ولی دوست داشتیم راه جدیدی را انتخاب کنیم که هم فضای سنتی داشته باشد و هم مخاطبان آن را بپسندند. این مسیر خیلی سخت بود و همه چیز به تنظیم بستگی داشت.

* از این مسیر سخت چقدر جواب گرفتی؟
انتظار داشتم هفتمین یا هشتمین قطعه «هوروش» موفق شود، ولی چهارمین قطعه جواب داد. آن روز خودمان هم فکر نمی‌کردیم که «به کی پز میدی» تا این حد موفق شود.

* البته این رگه‌های ایرانی که گفتی، در کارهای هوروش خیلی کم است و در مواردی به غیر از خواندن مهدی، عملاً وجود ندارد. این فضای ایرانی را حتی در سازبندی هم می‌توانستی لحاظ کنی اما بیشتر کارها پاپ به نظر می‌رسند.
کارهای «هوروش بند» هیپ‌هاپ هستند. درباره خواندن مهدی هم باید بگویم که او موسیقی سنتی روحوضی را با موسیقی سنتی امروز تلفیق کرده و موسیقی R&B و هیپ‌هاپ را هم به آن اضافه کرده است. مثلاً در قطعه اول، حتی تحریر جَز و بلوز هم در خواندنش دارد. همین‌ که انتظار دارید درصد فضای ایرانی کارهای هوروش بیشتر باشد ولی نیست، خودش یک اتفاق جالب است.

* منظورت چیست؟
مردم انتظار دارند یک گروه تلفیقی در هر کاری یک ساز سنتی استفاده کند اما ما این کار را نکردیم که همین موضوع باعث تفاوت ما شده است.

* باز هم با توجه به تقسیم‌بندی‌های سبک‌ها، خیلی سخت می‌توان هوروش را در میان تلفیقی‌ها قرار داد.
ما پاپ نیستیم. البته قطعه سوم ما پاپ بود ولی مثلاً قطعه «به کی پز میدی؟» را نمی‌توان به عنوان یک اثر پاپ در نظر گرفت. این نکته را مدنظر داشته باشید که من همیشه دوست دارم برخلاف پیش‌بینی و انتظار مخاطبان کار کنم. همین الان قطعه‌ای دارم که تِرَپ سنتی است. یک سال است که این کار را تنظیم کرده‌ام ولی اول باید مخاطب آمادگی شنیدنش را پیدا کند تا آن را منتشر کنیم. کار بسیار عجیبی است و به گوش مخاطب ایرانی آشنا نیست. اگر بخواهید یک کار بزرگ انجام دهید، باید مخاطب شما را بپذیرد. ما مجبور شدیم کارهایی منتشر کنیم که اسم گروه بیشتر مطرح شود؛ مثلاً قطعه آخر گروه یعنی «منو به باد داد» کاملاً پاپ بود ولی مخاطبان کلامش را دوست داشتند. در این قطعه تنظیم خاصی انجام ندادم و در قطعه «به کی پز میدی؟» هم خودم نبودم. از سوی دیگر، دومین اثر ما به نام «مجنون» کاملاً با جریان بازار تفاوت داشت و مخاطبان آن را دوست نداشتند. مجبور شدیم برگردیم و کارهایی که پاپیولارتر است انجام دهیم تا ذهن‌ها برای کارهایی که می‌خواهیم آماده شود.

ما از یک سو دوست داریم خاص باشیم اما از سوی دیگر بلیت کنسرت را قرار است مردم تهیه کنند. الان خواننده‌های زیادی هستند که خاص‌اند ولی بلیت هم نمی‌فروشند. ما هم تمام این جوانب را بررسی کردیم. ما الان 16 قطعه آماده داریم که هر کدام را از بین 50 اثر انتخاب کرده‌ایم ولی هرکدام باید در زمان خاصی منتشر شوند. مثلاً یک قطعه «چیل‌‌اوت سنتی» داریم که خیلی عجیب است و برای زمانی مناسب خواهد بود که مردم شما را قبول کنند و بتوانید ریسک کنید.

* معمولاً تنظیم‌کننده‌های ما نگاه می‌کنند در بازار چه کارهایی گرفته و به دنبال کپی‌برداری از همان سبک‌ها می‌روند تا اسمشان بیشتر مطرح شود.
یک زمان شما دنباله رو هستید و یک زمان هم می‌توانید جریانی را با خودتان همراه کنید. زمانی که قطعه «تو که نیستی پیشم» را برای آرش عدل‌پرور تنظیم کردیم، با فضای بازار تفاوت داشت ولی کم‌کم در بین مخاطبان جا افتاد. طبق بررسی‌هایی که کردیم، موسیقی‌ هاوس فقط تا سه ماه دیگر جا دارد و بعد از آن لوث می‌شود. ما می‌خواهیم به دنبال یک جایگزین باشیم که مردم هم آن را دوست داشته باشند. من از سال گذشته تا الان نزدیک 350 قطعه ‌هاوس تنظیم کرده‌ام ولی مگر چقدر می‌توانید کار هاوس تولید کنید و به تکرار نیفتید؟ اگر به خاطر داشته باشید، یک زمان همه مردم کارهای 6 و 8 ساسی مانکنی می‌خواندند ولی آن موج ناگهان تمام شد. کار هاوس هم به زودی تمام خواهد شد. متأسفانه یا خوشبختانه، کارهایی که ما انجام می‌دهیم الگوی خیلی‌ها شده که در نوع خودش هم جالب است.

هوروش بند موج نیست چون اعضایش تولیدکننده هستند

* به دلیل همین استراتژی است که تاکنون در هوروش، قطعه 6 و 8 منتشر نکرده‌اید؟
بله. اما اگر از همان اول کار هوروش بند، قطعه 6 و 8 منتشر می‌کردیم به ما می‌گفتند کپی حامد همایون هستید! حتی خود شما هم می‌گفتید و هرکاری می‌کردیم شبیه می‌شد. الان قرار است در همین فصل تابستان، یک کار 6 و 8 منتشر کنیم که مختص خودمان است و به هیچ خواننده دیگری ربط ندارد.

* گفتی به نظرت برخی از فضاها و تنظیم‌ها موج هستند و زود فروکش کرده یا می‌کنند. «هوروش بند» چطور؟ موج نیست؟
هوروش بند موج نیست چون اعضایش تولیدکننده هستند. من آدمی نیستم که خودم را تکرار کنم؛ یک خردادی‌ام که دوست دارم هر روزم با روز دیگرم تفاوت داشته باشد.

* فکر نمی‌کنم این نکاتی که درباره تفاوت و اسامی سبک‌ها به کار می‌بری، برای مردم تفاوت چندانی داشته باشند و نهایتاً مخاطبان می‌گویند موسیقی غربی با خوانش ایرانی؛ این تفاوتها قرار است کجا برای مردم ملموس شود؟
مردم از کار خوب لذت می‌برند؛ اما خواننده ما هم سنتی نمی‌خواند. یعنی وسط چهچهه‌های آواز سنتی، ناگهان تبدیل به تحریر غربی می‌شود که تاکنون برای هیچکس رخ نداده است. مورد دوم اینکه من گوش قسمتی از مردم را از لحاظ تنظیم می‌شناسم. من شناخت دقیقی از مقوله شعر ندارم ولی اگر تنظیم یک کار به من حس خوبی بدهد، آن کار موفق می‌شود. زمانی که شروع به تنظیم کردن می‌کنم، از ابتدا نمی‌دانم قرار است به چه سمتی برود. روند کاری‌ام اینگونه است که خواننده یک لاین می‌خواند و بعد من کارم را شروع می‌کنم؛ اگر حس تنظیم در همان لحظه بیاید که کار خوبی از آب درمی‌آید و در غیر این صورت کار خوبی نخواهد شد. وقتی در همان لحظه با کار ارتباط برقرار کنم، به موفقیتش اطمینان پیدا می‌کنم.

اگر بخواهید همیشه مخاطب را با خود همراه کنید، تکراری می‌شوید

  1. * معمولاً موزیسین‌های ما وقتی وارد فاز کنسرت و کسب درآمد می‌شوند، صرفاً رضایت مخاطب را مدنظر قرار می‌دهند تا بلیت کنسرت فروش برود. به همین دلیل از آن استراتژی‌هایی که داشتند عقب‌نشینی می‌کنند. گروه شما تا چه زمانی همین روند را خواهد داشت؟
    اگر همیشه مخاطب را با خود همراه کنید تکراری می‌شوید. گاهی اوقات باید افت کنید و جای ریسک بگذارید. همیشه در اوج بودن باعث تکرار می‌شود. ما چند قطعه ریسکی داریم ولی می‌خواهم به جایی برسیم که این لغزش عمدی، به کل داستان صدمه وارد نکند. در حال حاضر تا اردیبهشت سال آینده، آهنگ‌ها را برای انتشار چیده‌ایم اما ممکن است با برگزاری کنسرت، روند حرکت ما کمی تغییر کند ولی کلاً مسیرمان را عوض نمی‌کنیم. هوروش در حال حاضر یک نوزاد است و باید رشد کند. ما برای رشدش برنامه چیده‌ایم اما ممکن است برخی اتفاقات نظیر کنسرت و مسائل دیگر، تغییرات جزئی در این برنامه ایجاد کند.
  2. * الان مشغول آزمون و خطا هستید؟
    همیشه فکر می‌کردم اگر گروه داشته باشم، تنظیمی انجام می‌دهم که کل دنیا به من افتخار کند. اما دیدم که مردم در هوروش بند از من، مسعود جهانی را نمی‌خواهند و فقط حس می‌خواهند. مثلاً کار دوم ما، من را راضی نکرد و دوستش نداشتم.

* منظورت چیست که از تو مسعود جهانی نمی‌خواهند؟
تقابل حس و تکنیک است و مخاطبان از من حس می‌خواهند. من هیچ وقت در کارهایم مدلاسیون یا تغییر ریتم نداشته‌ام. مثلاً هرگز در تنظیم‌هایم از ساز بادی استفاده نمی‌کنم چون مردم موسیقی‌هایی را دوست دارند که آرامش داشته باشد و در آن داد نزنند.

آرش عدل‌پرور می‌تواند جریان و روند بازار را تغییر دهد

* فکر می‌کنم مشابه این اتفاقاتی که می‌گویی مردم دوست دارند، در کارهای آرش و مسیح رخ داده باشد.
آرش عدل‌پرور هوش بسیار بالا و استعداد وحشتناکی دارد. آرش قلم را بر می‌دارد و در حالی که من مشغول چیدن ریتم هستم و تازه می‌خواهم به او بگویم فضا چگونه است، ترانه را آماده می‌کند! همان لحظه پشت میکروفون می‌رود و آن را می‌خواند و کار در همان لحظه بسته می‌شود. ممکن است در یک شب ده قطعه با هم بسازیم که از بین آنها، حداقل چهار کار خیلی خوب است. ترانه‌های آرش عدل‌پرور حس زیادی دارند، او می‌تواند جریان و روند بازار را تغییر دهد. الان خیلی‌ها چه در سبک و چه در شعر و حتی در نوع و لحن خواندن از آرش تقلید می‌کنند.

* صحبت از آرش عدل‌پرور شد. من در کارهایی نظیر «چطوری دیوونه» محمدرضا گلزار یا «خوشبختی» علی لهراسبی (که اتفاقاً خود تو و آرش آنها را ساخته‌اید) احساس کردم که لحن خواننده در بعضی قسمت‌ها، به سمت کارهای آرش و مسیح می‌رود. درواقع فضای آنها طوری بود که بدون نگاه کردن به کَست کار می‌فهمیدم آرش در آنها نقش دارد.
آرش برای هوروش یا مهدی آذر هم کار می‌سازد ولی چنین اتفاقی رخ نمی‌دهد. اما در مواردی که شما نام بردی، این نوع لحن عمدی بود و نتیجه‌ای که می‌خواستیم را هم گرفتیم. ضبط‌های استودیو توسط مهدی آذر انجام می‌شود و بخشی از این شباهت به خاطر او بود.

* اتفاقاً من حس می‌کردم که مغز متفکر، آرش است و او به این جریان خط می‌دهد.
الان چند گروه و خواننده آمده‌اند که دقیقاً کپی مسیح و آرش هستند اما این شباهت‌ها که شما اشاره کردی، از سوی آرش نبود. فارغ از این موضوع، مثلاً برای قطعه «چطوری دیوونه» اتفاقات خوبی رخ داد در حالی که به خاطر این شباهت ممکن بود کار شکست بخورد. ولی ما در کارها گوش مردم عادی و خصوصاً گوش مخاطب تین‌ایج را در نظر می‌گیریم و در برخی موارد یک‌سری کارها را عمدی انجام می‌دهیم. اما چنین شباهت‌هایی کار درستی نیست.

* ولی شما این کار را انجام داده‌اید!
چند خواننده نام ببرم که در کارهایشان همین کپی را انجام داده‌اند؟

* جالب است که همین کپی‌ها هم موفق بوده‌اند.
مردم ما کارهای کپی را دوست دارند. مثل همین کپی رونالدو و مسی که شاید از نسخه‌های اصلی در ایران معروف‌تر شده‌اند!

* در قطعه «به کی پُز میدی؟» هوروش بند هم چنین شباهتی وجود داشت!
اگر منظورتان ترجیع‌بند کار باشد که ما چهار ساعت روی این قسمت کار کردیم تا مهدی دقیقا لحنی را که می‌خواستم اجرا کند! دقیقاً همین لحن اعتراضی را از او می‌خواستم!

  • * تو در صحبت‌های قبلی هم گفتی که نمی‌خواهم در کارهایم تکرار داشته باشم ولی الان کمی به تناقض برخورد کردیم!
    ببینید، مثلاً شما نمی‌توانید بگویید که در آشپزی هرگز از فلان ادویه استفاده نمی‌کنم. به هرحال یک جا مجبور می‌شوی کمی از آن استفاده کنی. ما هم کپی نکردیم و فقط یک بخش از کار شبیه بود. اگر در ترجیع‌بند قطعه «به کی پُز میدی؟» هر مدل دیگری می‌خواندیم، آن اتفاق ویژه رخ نمی‌داد. آن لحن مردانه اعتراضی باید بیان می‌شد و به همین دلیل چهار ساعت با مهدی دارابی کار کردم که چنین لحنی را بخواند. جالب است که یک ساعت بعد از پخش این قطعه، آن را با صدای بلند در خیابان‌ها شنیدم که حس خیلی خوبی داشت.
  • * دیگر برای چه کارهایی این حس را تجربه کردی؟
    برای قطعه «ماه عسل» محمد علیزاده هم چنین اتفاقی رخ داد اما دوست ندارم از بقیه کارهایم که این اتفاق برایشان افتاه اسم بیاورم.

* منظورت کدام کارها است که دوست نداری اسمی از آنها بیاوری؟ با خواننده‌اش مشکل داری؟!
تقریباً. دو نفر راهی را با هم شروع می‌کنند، شما برای او نقشه می‌کشید که پیشرفت کند و بتوانید با همدیگر روزهای خوبی بسازید. ولی وقتی او تصمیم می‌گیرد مسیرش را از قصد عوض کند، بازی عوض می‌شود. یکی از خواننده‌هایی که من قبلاً با او همکاری می‌کردم، می‌توانست الان مجاز باشد ولی این راه را به آینده‌ای با پول بیشتر ترجیح داد. اگر او حرف من را گوش می‌کرد و به قراردادهایش با من و شرکت‌های دیگر عمل می‌کرد، می‌توانست الان روی صحنه باشد.

* یعنی کار مدیر برنامه هم انجام می‌دهی؟ یا پرودیوسر هستی؟
من پرودیوسری هستم که صفر تا صد کارهای یک آدم با استعداد را انجام می‌دهم و به او برای رشد کردن کمک می‌کنم و وقتی به درآمدزای رسید، با او درصدی کار می‌کنم.‌ البته این کار را فقط برای کسانی انجام می‌دهم که واقعاً مستعد باشند؛ این کار را همه پرودیوسرهای دنیا انجام می‌دهند. من از همان اول به پول فکر نمی‌کنم و می‌توانم باعث رشد کسی شوم که آینده و زندگی اش تغییر کند.

پیشنهادهای زیادی دارم که می‌گویند کار را انجام بده ولی اسم خودت را نزن!

* پس خودت را پرودیوسر می‌دانی؛ در حالی که خیلی‌ها می‌گویند در ایران پرودیوسر نداریم.
من یک پرودیوسر هستم؛ اولین نمونه‌اش هم همان خواننده بود که خودش نخواست به مسیر مجاز و برگزاری کنسرت وارد شود. دومین نمونه‌اش هم «هوروش بند» است. من یا کار نمی‌کنم یا فقط کار مجاز انجام می‌دهم؛ در حالی که پیشنهادهای زیادی دارم که می‌گویند کار را انجام بده ولی اسم خودت را پای آن نزن! خواننده غیرمجاز اگر به جنگ شادی و عروسی نرود، پول در نمی‌آورد و پول‌هایی که از این راه به دست می‌آیند، اصلاً در برابر درآمد کنسرت‌های رسمی به حساب نمی‌آید.

* بعضی‌ها می‌گویند خواننده‌هایی که مجاز می‌شوند کارشان حس و حال قبل را ندارد و معمولاً موفق نمی‌شوند. تو با این نظر موافقی؟
این برای قدیم بود. در حال حاضر به غیر از برخی کلمه‌های خارج از چارچوب، هیچ مرزی بین موسیقی مجاز و غیرمجاز وجود ندارد. می‌توان کلمات را طوری کنار هم چید که مشکلی نداشته باشد. من به هر خواننده‌ای که برای کار پیشم می‌آید می‌گویم حتماً برو و مجوز بگیر چون شهرت بدون فعالیت رسمی و کسب درآمد هیچ فایده‌ای ندارد.

* خب این نکته در مورد خودت هم وجود دارد. چون تعداد کارهای هیتی که با خواننده‌های که هنوز مجاز نشده اند داشتی خیلی بیشتر است.
خواننده‌های غیررسمی ما انعطاف‌پذیری بیشتری دارند.

* فکر می‌کنی خواننده‌های غیررسمی استعداد بیشتری هم دارند؟
نه. تنها نکته آنها این است که انعطاف‌پذیرتر هستند و قدرت ریسک بیشتری دارند. بعضی خواننده‌های مجاز ما زیاد اهل ریسک نیستند و از من تکرار خودشان را می‌خواهند. همین باعث می‌شود که سیر نزولی داشته باشند.

محسن چاوشی یکی از نوستالژی‌های من است

* شاید بتوان گفت یکی از کسانی که قدرت این ریسک را داشت و کارهای متفاوتی انجام داد، محسن چاوشی بود.
آفرین! من تا به حال برخوردی با محسن چاوشی نداشته‌ام ولی صدایش را دوست دارم. اگر او همچنان محسن چاوشی هشت سال پیش بود، الان کاملاً فراموش می‌شد. او موسیقی راک و تلفیقی را امتحان کرد و در کلام هم سراغ تجربیات جدید رفت. محسن چاوشی انعطاف‌پذیر بود، پس ماند و در ادامه هم خواهد ماند. کسی که می‌تواند خودش را نگه دارد و به روز کند، آدم زرنگی است. من روزی دو ساعت برای به روزکردن خودم وقت می‌گذارم؛ مجله‌های خارجی می‌خوانم و برای وسائل سخت‌افزار و نرم‌افزارهایی که لازم دارم، هزینه می‌کنم. خواننده‌های قدیمی اگر می‌خواهند همچنان در بازار بمانند، باید به روز باشند.

* حتی محسن چاوشی بابت این تغییرات ریزش مخاطب هم داشت.
قطعاً تغییرات، ریزش مخاطب دارد ولی در ادامه جذب مخاطبِ بیشتری خواهد داشت؛ البته اگر این تغییرات با فکر و درست باشد. قطعاً محسن چاوشی هم این تغییرات را با فکر انجام داده و در حال حاضر هم خیلی خوب مسیرش را ادامه می‌دهد.

* دوست داری با چاوشی همکاری داشته باشی؟
محسن چاوشی یکی از نوستالژی‌های من است. این نکته را هم بگویم که دلم برای اولین آلبوم رسمی محسن چاوشی تنگ شده و دلم یک کار پاپ به روز از او می‌خواهد. من ترانه‌های حسین صفا را واقعاً دوست دارم چون از زاویه دیگری به ترانه نگاه می‌کند و با محسن چاوشی به معنای واقعی هماهنگ هستند.

* آهنگ خاصی با صدای محسن چاوشی بوده که پس از شنیدنش حس کنی اگر خودت تنظیم می‌کردی اتفاق بهتری برای آن می‌افتاد؟
قطعات «دوست داشتم» و «تهران که دریا نداره» اگر برای من بود، آنها را به شکل دیگری تنظیم می‌کردم. اما کارهایی که خود محسن چاوشی تنظیم می‌کند را خیلی دوست ندارم.

* حتی قطعه «کجایی؟» که تا آن اندازه شنیده شد را هم دوست نداشتی؟
گاهی اوقات شعر و ملودی آنقدر قدرتمند است که با هر تنظیمی‌ موفق می‌شود. زمانی نقش تنظیم‌کننده مشخص می‌شود که با یک شعر و ملودی که شصت، هفتاد درصد کیفیت دارد کاری کنی که کیفیتش به نود یا صد در صد برسد.

* برعکس آن هم امکان‌پذیر است؛ مثلاً با یک تنظیم بد، کیفیت یک اثر را از 90 به 40 درصد برسانی.
اگر کار کسی مثل محسن چاوشی باشد، بعید است این‌گونه شود ولی برای خواننده‌ای که در حال رشد است قطعاً نابودی به دنبال خواهد داشت.

* از نوستالژی گفتی؛ می‌خواهم به گذشته برگردیم. شروع دوباره موسیقی در ایران و هنرمندان آن دوره، برای خیلی‌ها انگیزه ورود به دنیای موسیقی بود. این انگیزه برای تو هم وجود داشت؟
آن زمان کارهای سعید شهروز و شادمهر عقیلی را واقعاً دوست داشتم و پیگیری می‌کردم.گروه «آریان» هم در زمان خودش بی‌رقیب بود و همه کارهایش را می‌شنیدم.

واقعاً دوست داشتم در آلبوم «رمانتیک» شهاب رمضان حضور داشته باشم

* در میان تنظیم‌کننده‌های آن زمان هم کسی بود که کارهایش را دوست داشته باشی؟
تنظیم‌های بهروز صفاریان در آلبوم‌های «شبح» و «غریبه» برایم جالب بودند. در حال حاضر هم بین تنظیم‌کننده‌ها، میلاد ترابی، حامد برادران و سیروان خسروی را دوست دارم.

* بین کارهایی که سیروان خسروی تنظیم کرده، قطعه‌ای بوده که دوست داشته باشی آن را به شکل دیگری تنظیم کنی؟
سیروان خسروی در آلبوم‌های «رمانتیک» شهاب رمضان و «عشق من باش» بهنام صفوی فوق‌العاده کار کرده است. من واقعاً دوست داشتم در آلبوم «رمانتیک» حضور داشته باشم.

* چند قطعه را نام می‌برم، نظرت را درباره تنظیم‌های آنها بگو. قطعه «غیر معمولی» محسن چاوشی؟
به همان شکل خوب است و دوستش دارم.

* «احساس آرامش» از احسان خواجه امیری؟
نظری ندارم.

* قطعه «جز تو» محمد علیزاده؟
«جز تو» محمد علیزاده واقعاً تنظیم خوبی دارد. میلاد ترابی تنها تنظیم‌کننده‌ای است که با من هم‌فکری می‌کند و به من نزدیک است. در آلبوم جدید محمد علیزاده هم قطعه «عشقم این روزا» را خیلی دوست داشتم.

* «دنیا دیگه مثل تو نداره» بنیامین بهادری؟
روح نیما وارسته شاد. او هنرمند خوش فکری بود و به معنای واقعی، سبک داشت. اگر «دنیا دیگه مثل تو نداره» برای من بود، آن را به شکل دیگری تنظیم می‌کردم.

* «عشق من باش» از بهنام صفوی؟
سیروان «عشق من باش» را خوب تنظیم کرده است. البته من هیچ علاقه‌ای به قطعات6 و 8ندارم. قطعه «چنین کنم چنان کنم» حامد همایون هم 6و 8است اما من نمی‌توانم با این سبک ارتباط برقرار کنم.

اگر کسی می‌گوید حامد همایون تب است بیاید و چنین تبی بسازد

* حامد همایون در مدت زمان بسیار کوتاهی توانست موفق شود. به نظرت او هم استعدادش را داشت یا فقط یک موج زودگذر است؟
حامد همایون قبل از شهرت هم یک کار با من داشت که ورژن جدیدش در آلبوم او منتشر شد. حتی اگر حامد همایون همین الان تمام شود، به نظرم مسیرش را درست پیش رفته و به صد رسیده است. به نظر من محسن رجب‌پور پرودیوسر خوبی است که توانسته برند بسازد چون برندسازی در بازار کساد موسیقی کار بسیار سختی است.

* محسن رجب‌پور در مراسم رونمایی آلبوم حامد همایون گفت که برای موفق شدن او، یک نسخه شش صفحه‌ای به او داده است. تو هم از این نسخه‌ها برای خواننده‌هایت داری؟
من فقط به خواننده‌ام می‌گویم استراحت کن و روی کار موسیقی متمرکز باش. پول شاعر و آهنگساز را هم خودم می‌دهم و اگر یک استعداد واقعی پیدا کنم حتی به او حقوق هم می‌دهم. در دنیا هم اگر کسی خواننده است باید فقط به موسیقی فکر کند و دنبال اجاره‌خانه و مخارج نباشد.

  • * در عین حال منتقدان حامد همایون می‌گویند که او یک موج است.
    اگر موفقیت حامد همایون حتی یک تب سه ساله هم باشد و بگذرد، به هر حال زندگی او عوض می‌شود. اگر او و تیم کاری‌اش زرنگ باشند و بخواهند بیشتر بمانند، باید فکر کنند. ولی اگر فکر هم نکنند، حامد همایون از هر لحاظ از صفر به صد رسیده و موفق بوده است. اگر کسی می‌گوید حامد همایون تب است بیاید و چنین تبی بسازد. به من می‌گویند اُورتور فلان آهنگت کاور است. من هم می‌گویم مگر کاور نیست؟ اما موفق می‌شود؛ تو هم اگر می‌توانی بیا و چنین کاری بساز تا موفق شود.
  • * معمولاً در موسیقی ایران وقتی تب و تاب یک خواننده فروکش می‌کند، کلاً خودش هم محو می‌شود. فکر می‌کنی اگر خودت چنین تبی ایجاد کنی و خاموش شود، دوباره با شخص دیگری آن را ایجاد خواهی کرد؟
    اینکه خواننده‌های ما پس از چند سال محو می شوند یعنی مشکل از خودشان است، وگرنه در موسیقی جهان کدام خواننده است که پس از چند سال محو شود؟ سیراب شدن، ترس از ریسک و تکرار باعث محو شدن خواننده‌های ما می‌شود. همه چیز به سقف آرزوها بستگی دارد. اگر سقف آرزوهای خواننده‌های ما بی‌نهایت باشد، قطعاً حضورشان دائمی‌خواهد بود.

* شرایط بازار طوری است که قابل پیش‌بینی نیست؛ تو فرمول خاصی برای کارهایت داری که این‌طور با قاطعیت صحبت می‌کنی؟
درباره بحث استعدادها باید بگویم که چنین آدم‌هایی انگشت شمار و شاید یک یا دو نفر هستند. ما کار تیمی انجام می‌دهیم و وقتی یک صدای جدید می‌گیریم در جمع خودمان آن را پخش می‌کنیم و از همه می‌خواهیم که آن را نقد کنند. اگر نتوانند نقد کنند پس یعنی صدای خوبی است. ما یک تیم هشت نفره هستیم که درصد موفقیت هر کار را می‌سنجیم و یک برآیند کلی برای آن در نظر می‌گیریم. من در عرض پنج ساعت تنظیم یک قطعه را انجام می‌دهم در حالیکه برای پیش تولید آثار هوروش بند، چهار ماه زمان صرف کردیم چون می‌خواستیم کارهای گروه در کوتاه‌ترین زمان ممکن پس از انتشارشان موفق شود.

در کارهایی که فکر و ایده من نبوده و صرفاً اپراتور بوده‌ام، موفقیتی نداشته‌ام

* برای تمام قطعاتی که تنظیم می‌کنی چنین روندی داری و مشورت می‌کنید؟
اگر سرمایه‌گذار و پرودیوسر خودم باشم یا برای مدیریت هنری قطعات خواننده پول گرفته باشم، این کار را انجام می‌دهم. ولی وقتی یک خواننده‌ صرفاً بگوید این کار را تنظیم کن، این پروسه را نخواهیم داشت. من کارهای زیادی دارم که موفق نبودند؛ در کارهایی که فکر و ایده من نبوده و صرفاً اپراتور بوده‌ام، موفقیتی نداشته‌ام.

* اثری هم داشته‌ای که فکر می‌کردی موفق شود اما شکست خورده باشد؟
روی قطعه دوم هوروش بند (مجنون) مشورت نکردیم و موفق هم نشد. بین چهار اثر هوروش، تنظیم این قطعه را خیلی دوست دارم ولی اتفاق خاصی برای آن نیفتاد. قطعه «بیا بازم» از آرش هم داستان جالبی داشت؛ قرار بود برای یک مشتری کارهایی انجام دهیم که این قطعه هم بین آنها بود و تصمیم داشتیم آن را به صورت ‌هاوس تنظیم کنیم. تصمیم گرفت این آهنگ را خودش بخواند و جالب اینجا است که نسخه‌ای که از قطعه «بیا بازم» منتشر شد، ورژن اصلی نبود اما توانست موفقیت چشمگیری داشته باشد. در تنظیم آن کار اشکالاتی وجود دارد ولی پس از انتشارش موزیسین‌های زیادی به من تبریک گفتند.

* نکته جالب توجه این است که در گروه شما، همه همدیگر را حمایت می‌کنند و هرکدام از اعضا که قطعه‌ای منتشر می‌کند سایرین تصویر پروفایل خودشان را به کاور آن قطعه تغییر می‌دهند در حالیکه کمتر شاهد این حمایت‌ها در عرصه موسیقی هستیم.
ما یک اتاق فکر داریم؛ روی عکس کاورها و تیزرها فکر می‌کنیم که این بخش ایده‌های مجید فرهبد است. بخش شعر و ملودی مربوط به آرش است و برای آهنگسازی‌های عجیب و غریب، خود مهدی (دارابی) فکر می‌کند و در بخش تنظیم هم من ایده می‌آورم. ولی آرش و حمید و مهدی و مجید و دیگر دوستان در مشورت‌ها ی گروهی حضور دارند. حمایت اعضای گروه ما از هم قبلاً دلی بود ولی الان هدفمند است. ما یک تیم هنری هستیم که کارهای خوب منتشر می‌کنیم و به تبع آن از همدیگر هم حمایت می‌کنیم. اگر قطعه‌ای خوب نباشد، قطعاً این تیم اجازه انتشار آن را نمی‌دهد. اولین‌بار که فعالیت هوروش را به شکل جدی آغاز کردیم، بچه‌ها به دلیل لطفی که به من داشتند، از گروه حمایت کردند. از این اتفاق بازخوردهای مثبتی گرفتیم و برای همین تصمیم گرفتیم هرکسی از جمع ما قطعه‌ای منتشر کرد، سایرین او را حمایت کنند.

اگر پول داشته باشید ده درصد استعداد دارید و اگر پول نداشته باشید استعداد بالایی دارید!

* اوایل صحبت گفتی که بی‌پولی کشیده بودی. آن زمان شده بود کاری را صرفاً به خاطر پول انجام دهی؟
متأسفانه ایده‌ها و تنظیم‌های خیلی خوبی را به خاطر بی‌پولی با قیمت پایین به آدم‌هایی دادم که اصلاً نمی‌دانستند احساس یعنی چه! مجبور بودم و کاری نمی‌توانستم انجام دهم. من دنبال پول بودم و پول هم پیش کسانی بود که اغلب آنها استعداد نداشتند. یک معادله عجیبی وجود دارد؛ آن هم اینکه اگر پول داشته باشید ده درصد استعداد دارید و اگر پول نداشته باشید استعداد بالایی دارید!

* الان این‌طور نیست؟
در حال حاضر اول صدا را گوش می‌کنم و اگر آن را تأیید کنم، با او جلسه می‌گذارم. اما اگر استعداد واقعی پیدا کنم، بدون اینکه پولی از او بگیرم، مدیریت هنری کارهایش را انجام می‌دهم و وقتی به بازدهی رسید، درصد می‌گیرم.

من تنظیم‌کننده گرانی هستم چون یک تنظیم را می‌بافم

* یک نکته جالب درباره تو این است که به نظر می‌رسد مسعود جهانی به شکل جدی دنبال برندسازی برای خودش است. یعنی علاوه بر ذکر اسم خودت در انتهای کارها، از عکست روی کاور هم استفاده می‌شود. نکته بعدی اینکه در کاور چند اثر نام تو و خواننده به عنوان کسانی که با هم «فیت» داده‌اند نوشته شده بود. واژه «فیت» معمولاً برای کارهای دو صدایی به کار می‌رود تو چرا از این عبارت استفاده می‌کنی؟
سال‌ها با برندهای دیگر کار کرده‌ام تا اسم مسعود جهانی را برند کنم و حالا می‌خواهم از اسم مسعود جهانی، دیگران را برند کنم. منظور من هم از عبارت فیت، فیت تنظیمی است. به این معنا که تنظیم‌کننده نمی‌خواند ولی پا به پای شما پیش می‌آید و با یک تنظیم معمولی تفاوت دارد.

* خیلی‌ها می‌گویند مسعود جهانی این کار را می‌کند تا قیمت خودش را بالا ببرد.
من در حال حاضر خیلی کم سفارش تنظیم قبول می‌کنم. شما اگر تنظیم‌کننده باشید، قاعدتاً ترجیح می‌دهید روی یک نفر کار کنید و وقت بگذارید و پس از چند ماه از او چند ده میلیون سود بدست بیاورید تا اینکه بخواهید صرفاً یک تنظیم بزنید و چند میلیون کسب کنید. اگر خواننده‌ای که استعداد دارد را برند کنید، بهتر است تا صرفاً یکی دو آهنگ با یک خواننده پولدار کار کنید.

* مسعود جهانی تنظیم‌کننده گرانی است؟
بله من تنظیم‌کننده گرانی هستم چون یک تنظیم را می‌بافم. به مشتری هم می‌گویم که می‌توانم کپی کنم یا این‌که می‌توانم یک تنظیم مخصوص خودت طراحی کنم. آهنگ‌های زیادی تاکنون با تنظیم من منتشر شده ولی اسمم روی آنها نیست چون همان کارهای کپی هستند که مشتری خواسته با وقت و هزینه کمتر برایش بسازم و طبیعتاً کیفیت مدنظر خودم در چنین قطعاتی وجود ندارد. اما هیچ وقت در تنظیم کم نمی‌گذارم و حتی آن کارهایی که کیفیت مدنظر خودم را هم ندارند، بد نمی‌شوند‌. از سوی دیگر با برخی آدم‌ها هم کلاً کار نمی‌کنم و رُک می‌گویم که استعداد خوانندگی نداری و بهتر است کار دیگری انجام دهی.

درد مشترک همه تنظیم‌کننده‌ها این است که چرا با کارهای ما زندگی خواننده‌ها عوض شده ولی زندگی ما عوض نشده؟

* خودت به فکر خواننده شدن نیستی؟ چون اغلب تنظیم‌کننده‌هایی که خواننده شده‌اند می‌گویند ما کارهایی داریم که دیگران نمی‌توانند بخوانند و به همین دلیل خودمان آنها را می‌خوانیم.
دلیلش این نیست. من هم چنین فکری داشتم و می‌توانستم خودم هم آلبوم منتشر کنم ولی به سراغ یک خواننده دیگر رفتم. درد مشترک همه تنظیم‌کننده‌ها این است که چرا با کارهای ما زندگی خواننده‌ها عوض شد هولی زندگی ما عوض نشده؟ من هم چنین نگرانی داشتم و برای همین هوروش بند را تشکیل دادم. اگر سمت خوانندگی می‌رفتم، کاراکتر خودم را خراب می‌کردم.

* اگر بخواهی خودت را نقد کنی، الان که به کارنامه کاری‌ات نگاه می‌کنی چه کارهایی هستند که فکر می‌کنی هیچ وقت نباید آنها را می‌ساختی؟ یا بالعکس، بابت چه تنظیم‌هایی به خودت افتخار می‌کنی؟
راستش خیلی از کارها بودند که دوست نداشتم انجام دهم و ترجیح می‌دهم درباره آنها چیزی نگویم. درباره بخش دوم سوال هم باید بگویم که قطعه «به کی پُز میدی؟» تنها آهنگی بود که من را با زندگی جدید آشنا کرد.

* در آخر از همکاری با محمد علیزاده بگو که منجر به تولید تیتراژ «ماه عسل» شد.
ما پروژه‌های خوبی با محمد علیزاده خواهیم داشت که فعلاً نمی‌توانم جزئیات آنها را بگویم، البته قرار است یک سری کار بازاری هم با یکدیگر داشته باشیم. تیتراژ ماه عسل شروع یک داستان مفصل با محمد علیزاده بود. در کارهای تیتراژی، یک‌مقدار دستتان بسته است ولی وقتی کاری مختص خودتان باشد شرایط فرق می‌کند. در کل برای سال 96 برنامه‌های زیادی دارم؛ می‌خواهم امسال جشن سالانه «موسیقی ما»، جشنواره موسیقی فجر و جشنواره فیلم فجر را فتح کنم.

* و کلام آخر؟
من عاشق موسیقی سنتی‌ام و به فکر کار با خواننده‌های موسیقی سنتی و تلفیقی هم هستم. همچنین صدای علی زندوکیلی را خیلی دوست دارم و به نظرم خواننده خوبی است. درباره هوروش بند هم بگویم که برای کارهای این گروه، به خارج از ایران هم فکر می‌کنم. آرتیست جدید امسال من هم مهدی آذر خواهد بود؛ موسیقی خوب و با کیفیت حق مردم ما است.
منبع:
اختصاصی سایت موسیقی ما

http://www.musicema.com/node/318961
نویسنده:
وحید لشکریفرزان صوفی
عکاس:
لیلی شاهوردی

 

گروه آلمانی شیلر به ایران می‌آید

برای برگزاری کنسرت در وزارت کشور
گروه آلمانی شیلر به ایران می‌آید
موسیقی ما – کنسرت گروه موسیقی شیلر (Schiller) برای نخستین بار در تهران برگزار می‌شود. کریستوفر ون دیلن سرپرست گروه موسیقی شیلر، قرار است در اواخر آذرماه برای برگزاری نخستین کنسرت در ایران به همراه گروهش به تهران سفر کند تا طی دو شب در تالار وزارت کشور به روی صحنه برود.

به گزارش روابط عمومی کنسرت شیلر، این کنسرت در شب‌های 20 و 21 آذرماه سال جاری در سانس 21:30 برگزار و بلیت‌فروشی آن از طریق سامانه تیکت انجام می‌شود. اعضای گروه شیلر قرار است در کنسرت ایران، منتخبی از آثار برترشان را به‌صورت اینسترومنتال به اجرا دربیاورند.

شیلر پروژه کامل و مهم موسیقیدان آلمانی، کریستوفر ون دیلن است که کارهایی را در سبک الکترونیک منتشر کرده است و از سال 1998 با انتشار نخستین آلبوم توانسته وارد عرصه حرفه‌ای بازار موسیقی دنیا شود.

فریدریش شیلر (Friedrich Schiller) از شعرای بزرگ آلمانی در قرن ۱۷ بوده و اسم گروه Schiller برگرفته از اسم این شاعر است.

کنسرت گروه آلمانی شیلر 20 و 21 آذرماه سال جاری در سالن اصلی وزارت کشور به تهیه‌کنندگی پایگاه خبری «ریتم نو» برگزار می‌شود و علاقه‌مندان جهت تهیه می‌توانند از روز چهارشنبه (24 آبان ماه) ساعت 11 صبح به سایت تیکت به نشانی www.tik8.com مراجعه نمایند.

http://musicema.ir/

«ژان»؛ به روایت اردشیر کامکار و زکریا یوسفی

برای همدردی با بازماندگان زلزله کرمانشاه منتشر شد
«ژان»؛ به روایت اردشیر کامکار و زکریا یوسفی
موسیقی ما – قطعه «ژان» اثر مشترک اردشير كامكار و زكريا يوسفي كه در راستای همدردی با بازماندگان زلزله غرب كشور تهیه شده، منتشر شد.

ژان يک قطعه موسيقی بي‌كلام است كه با كمانچه و به همراهي سازهاي كوبه‌ای اجرا شده است. اين دو هنرمند در يادداشتي كوتاه برای اين قطعه نوشته اند:«این نوا، مویه کردستان است؛ سرزمینی که زیر و بم موسیقی با لبخندها و رنج های مردمانش آمیخته است. با فراز و فرودشان، با تار و پودشان… و این زخمه ها پیشکشی است به سپیدارانی که به درازای تاریخ، در برابر تندبادها ایستادند، اما نشکستند و کمر خم نکردند… کردستان غمگینم تسلیت.»

به یاد همه جان‌باختگان زلزله کرمانشاه
اردشیر کامکار- زکریا یوسفی»

در ادامه می‌توانید این اثر اردشیر کامکار و زکریا یوسفی را از اینجا بشنوید و دانلود کنید. کلمه ژان در زبان کردی به معنای درد است.

منبع:
سایت موسیقی ما

http://musicema.ir/

بابک جهانبخش اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است

موسیقی ما – سن شناسنامه‌ای او فاصله چندانی با چهل سالگی ندارد اما سن ظاهری او بسیار کمتر نشان می‌دهد. دلیلش ظاهر پرنشاط و با انرژی است که دارد و اخلاق او هم به همین شکل است. اما می‌گوید که برای تولید آثارش به آن سن شناسنامه‌ای خودش نگاه می‌کند و دیگر می‌خواهد کارهایی با فضاهای متفاوت یا حتی تلفیقی بخواند. اما به هرحال هنوز هم «بابک جهانبخش» در کنار کارهای احساسی و آرامش، قطعات ریتمیک هم می‌خواند. به طور کلی بابک جهانبخش با لحن و مدل احساسی کارهایش شناخته می‌شود و در آستانه ورود به سیزدهمین سال فعالیت حرفه‌ای خودش است. فعالیتی که به دو بخش مهم تقسیم می‌شود و 7 سال دوم آن فعال‌تر بود. هفت سالی که با تولید قطعه هیتی نظیر من و بارون، همکاری با ارکستری متشکل از نوازندگان مطرح و همکاری با یک تهیه‌کننده ثابت همراه بود.

اتفاقاً یکی از مباحث اصلی گپ مفصل ما با بابک جهانبخش درباره ماندگاری‌اش در بازار موسیقی و همچنین بررسی علل حذف برخی خواننده‌های دهه هشتاد از عرصه رقابت بود. حدود یک ساعت و نیم با این خواننده گپ زدیم و به جز این، از مباحث دیگر نظیر خواننده‌های پرفروش بازار، تغییر سبک، گرایشش به موسیقی سنتی و داستان پیشنهاد بازیگری‌اش در سریال «عاشقانه» صحبت کردیم. او در یکی از آخرین روزهای فصل تابستان به همراه تهیه‌کننده آثار و مدیر برنامه‌اش «محمدرضا خانزاده»، مدیر شرکت اکسیر نوین، مهمان دفتر سایت «موسیقی ما» بودند و حاصلش گفتگویی شد که در ادامه می‌خوانید:

*سوالی که درباره اغلب خواننده‌هایی که در دهه هشتاد به شهرت رسیدند، مطرح مطرح می‌شود این است که چرا تک تک در حال کنار رفتن از عرصه رقابت هستند؟ درست است که تغییر نسل‌ها و تغییر سلایق مخاطبان را داریم اما در دنیا معمولاً اینطور نیست که یک خواننده بعد 5 سال از رقابت خارج شود. این نکته را هم بگویم که مثلاً علیرضا عصار را از دهه هفتاد داریم که سال گذشته هفت یا هشت سانس فروش داشت یا محمد اصفهانی هم هنوز کنسرت‌هایش مخاطب خوبی دارد.
آقای علیرضا عصار به نظر من استاد هستند و احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل هستم. اما باید این سوال را هم بپرسیم که ایشان پس از چند سال موفق به فروش بلیت در این تعداد سانس شدند؟ من فکر می‌کنم چند عامل باعث این اتفاق است. اگر دید تهیه‌کننده نسبت به خواننده، تاریخ مصرفی باشد آن خواننده سریع از بین می‌رود. مسأله بعدی خود خواننده است که می‌تواند به تهیه‌کننده این انگیزه را بدهد که چه نوع نگاهی داشته باشد. یعنی می‌تواند یک خواننده تنبل باشد و هیچ تلاشی نکند و تهیه‌کننده را مجبور به فعالیت‌های دیگر کند یا می‌تواند فعال باشد و خودش را در سطح بالا نگه دارد. از کار خودمان نمی‌خواهم مثال بزنم ولی مثلاً می‌توانیم از «کریستیانو رونالدو» به عنوان یک انسان حرفه‌ای و درجه یک الگوبرداری کنیم. او در زندگی‌اش کاملاً حرفه‌ای با همه چیز برخورد می‌کند چون یک ورزشکار حرفه‌ای است. احساس من بر این است که چنین عواملی به اتفاقی که شما اشاره کردید بستگی دارد. دوستانی هم که از گذشته و دهه‌های قبل هنوز در ذهن مخاطبان باقی مانده‌اند دلیلش این است که ما ده خواننده داشتیم و در آن زمان راحت‌تر می‌شد مطرح شد. درباره هنر این دوستان صحبت نمی‌کنم و مثلاً هنر و صدای دکتر محمد اصفهانی بی‌نظیر است یا آقای عصار، خاص هستند و برای همه آنها احترام قائل هستیم و اساتید ما هستند. نکته مهم این است که آن دوره حمایت تلویزیون وجود داشت و مطرح شدن بین ده نفر راحت‌تر از امروز بود. در حالی که امروز اگر آهنگی را روی یک صفحه قرار دهید، دو ساعت بعد از آن صفحه می‌رود چون کارهای جدید لحظه به لحظه منتشر می‌شوند. تولید بی‌رویه آثار موسیقی به دلیل عدم مدیریت هم یکی از دلایل حذف تدریجی برخی خواننده‌ها است. در بحث تولید بی‌رویه باید بگویم که اگر ما ده مدیر خوب ولی دو مدیر بد داشته باشیم، همه چیز را تحت الشعاع قرار می‌دهند و باعث می‌شود توان شما کم شود. نکته جالب این است که مایکل جکسون به عنوان سلطان پاپ دنیا 5 آلبوم دارد و بابک جهانبخش 8 آلبوم رسمی‌دارد و دهها تک‌آهنگ دارد! این نشان می‌دهد که بازار موسیقی ما استانداردهایش را از دست داده است.

*من و محمدرضا خانزاده در طول کار مشکلات زیادی داشتیم ولی اصل را از بین نبرده‌ایم*

*تقریباً جواب سوال بعدی من را هم دادید! چون می‌خواستم این را بپرسم که بابک جهانبخش چگونه توانسته هنوز خودش را در عرصه رقابت حفظ کند و کنسرت‌ داشته باشد و آلبوم منتشر کند؟
یکی از مهمترین عوامل، مدیریت آقای «محمدرضا خانزاده» بوده است. من و محمدرضا خانزاده در طول کار مشکلات زیاد داشتیم و اختلاف نظرهایی هم بوده که شاید شما هم در جریان باشید ولی اصل را از بین نبرده‌ایم. با وجود اختلاف نظرهایی که بعضاً داشتیم، احترام را از بین نبردیم و تلاش کردیم مسائل را حل کنیم و با هم پیشرفت داشته باشیم. نه من این چند سال همکاری و دوستی را به جایی فروختم و نه ایشان نسبت به کارش بی‌غیرت بوده و همیشه با غیرت به این همکاری نگاه کرده است. درخت در یک جا ریشه می‌دواند و اگر مدام جا به جا کنید، خشک می‌شود. خیلی‌ها شاید تحت تأثیر قرار بگیرند و بخواهند فضای خودشان را بهتر کنند، پس از یک مشکل کوچک تغییرات ایجاد می‌کنند و تغییرات به آنها لطمه می‌زند. درباره دوستان خودم باید بگویم که تغییرات زیاد تهیه‌کننده و مدیر برنامه باعث نابودی خواننده می‌شود. دوستی می‌شناسم که بیست مدیر برنامه عوض کرده و این فاجعه است.

*ثبات کاری جالبی در طول این سال‌ها داشتی. نزدیک هفت سال است که با محمدرضا خانزاده مشغول کار هستی و حدود 6 سال است که با این ارکستر فعالیت داری. کمی هم درباره مدیریت خودت بر کارها بگو.
درباره ارکستر من مدیریت خاصی انجام ندادم. سهم بیشتر مدیریت ارکستر بر عهده رضا خانزاده بوده است. تنها نکته درباره مدیریت ارکستر توسط من این بوده که هیچ وقت نگاه از بالا نداشتم. در گروه هم «رضا تاجبخش» آدم مثبتی است و اهل رئیس‌بازی نیست. به همین دلیل همکاری بین ما تداوم پیدا کرد. در یک جای دیگر هم من با خودم کنار آمدم این بود که برای کیفیت بهتر ارکستر، بیشتر هزینه کردم. در حالی که هر خواننده‌ای اگر جای من بود بابت چنین ارکستر قوی این هزینه را نمی‌کرد. من در طول سالیان می‌توانستم بیشتر پول داشته باشم ولی به خاطر کیفیت از آن گذشتم و ناراحت نیستم چون برای کارم ارزش قائل هستم. به اعتقاد من هر چقدر که معروف‌تر می‌شوید، هزینه‌های شما بیشتر خواهد شد. در حالی که خیلی‌ها فکر می‌کنند اگر معروف شوند باید از جایگاه خود سواستفاده کنند و بگویند که آهنگ یا ترانه مجانی می‌خواهند.

*روز اول که خبر فعالیت شما با این ارکستر منتشر شد بعضی‌ها می‌گفتند که بابک نمی‌تواند با چنین گروهی کار کند چون برخی از آنها پیشکسوت هستند و سن بیشتری نسبت به سایر اعضا دارند.
رضا خانزاده برای حفظ گروه خیلی تلاش کرد. در مواردی من دلسرد می‌شدم ولی من به گروه و رضا خانزاده اعتماد کردم. شاید اگر به من بود با این ارکستر فقط دو سال کار می‌کردم. وقتی هر کسی در یک گروه ستاره است، راضی‌کردن همه کار سختی است. در روزهای اول تنش‌های بیشتری داشتیم اما در ادامه فاز همه تغییر کرد و شرایط بسیار مساعد شد.

*هر چیزی که زیاد شود در نگاه مردم ایران چیپ می‌شود*

*در بحث تداوم فعالیت‌های شما این دیدگاه وجود دارد که می‌گویند مخاطب ترانه‌ها، موسیقی و نوع خواندن بابک جهانبخش در حال کاهش است. در عین حال مخاطب کارهایی که لحن اعتراضی دارند و صداهایی که به قول معروف کلفت‌تر هستند در حال افزایش است. خودت چه نظری داری؟
همه می‌توانند انتقاد کنند و حرف زدن راحت است. ایستادن روی استیج و چشم در چشم مردم خواندن، دنیای دیگری دارد. الان در نقطه‌ای هستم که همه حق دارند درباره من نظر بدهند ولی هیچکس جای من نیست. اگر توانستند در نقطه ای که من ایستاده ام بایستند و دوام بیاورند، آن زمان می‌توان تحسینشان کرد. من مسیر خودم را طی می‌کنم و مخاطبم به اجراهایم می‌آید و کارهایم را می‌شنود و نقدها هم برایم محترم است. دلیل اینکه سبکم را تغییر نمی‌دهم این است که صدایم احساسی است. آقای علیرضا عصار با آن صدای حماسی خودشان یک مسیر را می‌روند یا آقای سالار عقیلی با آن صدای ملی در یک مسیر موفق هستند و من هم در این مسیر موفق هستم. من اگر بخواهم «همه جان و تنم وطنم وطنم» را بخوانم روی مخاطب تأثیر نمی‌گذارد. اما اگر از عاشقانه‌های مثبت بخوانم تأثیرگذار می‌شود! مثلاً بعضی ها هم می‌گویند که چرا تو کار اجتماعی نمی‌خوانی؟ صدای من برای خواندن کار اجتماعی مناسب نیست.

  • *در این فضایی که ایجاد شده و بر مخاطب غالب شده احساس خطر نمی‌کنید؟
    نه. چون اوضاع این روزهای بازار موسیقی یک موج است. من اصلاً اهل موج‌سواری نیستم و مثلاً اگر جام جهانی باشد آهنگ نمی‌خوانم یا برای تولد کسی کار تولید نمی‌کنم. نمی‌توانم روی این موج ها سوار شوم چون مولف هستم و موسیقی من این است. موسیقی پاپ یک گستره‌ای دارد که اگر بخواهید خارج از آن گستره کار تولید کنید و متفاوت باشد مردم گوش نمی‌کنند. موسیقی پاپ متفاوت بدون مخاطب را چه کسی گوش می‌کند؟ فکر می‌کنم فقط هنر هنرمند او را بین مردم نگه نمی‌دارد. بلکه باید کاراکتر داشته باشد و محبوب باشد و به مخاطبان خود حس خوب بدهد. من روزی سه پست در فضای مجازی منتشر می‌کنم و بعضی ها می‌گویند چرا کلاس خودت را حفظ نمی‌کنی و ماهی یک پست منتشر کن! اما من همین هستم و می‌خواهم حال مخاطبم را خوب کنم. شاید یک روز صبح حال خودم خوب نباشد اما برای مخاطب آرزوی روز خوب می‌کنم چون وظیفه ام این است که حال مخاطبم را خوب کنم. این نکته را هم باید بگویم که از لحاظ فنی و موسیقی مسیرم را اشتباه نرفته ام. این همه قطعه منتشر کرده ام که همگی حرفه ای تولید شده‌اند که ممکن است برخی از آنها مورد پسند عموم نباشد یا شاید مخاطب، زمانی از من اشباع شود که طبیعی است.
  • *کارهای شخص یا گروه خاصی که آن لحن اعتراضی که گفتم دارند را پیگیری می‌کنید؟
    کارها را به صورت اتفاقی می‌شنوم. من کسی را نمی‌توانم زیر سوال ببرم چون هر کسی جای خودش است و خودش برای سبکش تصمیم می‌گیرد. اگر نظر من به عنوان یک مخاطب را بخواهید، طرفدار این لحن اعتراضی جدید بازار موسیقی نیستم. نمی‌توانم بگویم که اشتباه می‌کنند یا درست است چون تفکر من برای خودم است و آن دوستان هم تفکر خودشان را دارند.

*فکر می‌کنید این استایل ماندگاری دارد؟
تجربه من می‌گوید ماندگاری ندارد. هر چیزی که زیاد شود در نگاه مردم ایران چیپ می‌شود. همه گیر شدن یک مدل موسیقی هم حدی دارد و اگر از حدی فراتر برود، از چشم مخاطب می‌آفتد. هنرمندان بسیار خوبی داریم که از نقطه صفر به صد و از صد به صفر می‌رسند.

*رمز ماندگاری در بازار موسیقی راضی کردن مخاطب عام و خاص است*

*در نقطه مقابل این دوستان هم خوانندگانی هستند که کارهای عاشقانه ریتمیک می‌خوانند و از جمله آنها می‌توانم به حامد همایون یا بهنام بانی اشاره کنم. با توجه به اینکه همیشه می‌گویند مردم ایران کارهای شاد را دوست دارند، فکر نمی‌کنی کار این دوستان هم ماندگار باشد؟
نمی‌توانم نظر بدهم و آرزو دارم همه خواننده‌ها ماندگار باشند چون هیچکس جای دیگری نیست. اما به نظر من رمز ماندگاری در بازار موسیقی راضی کردن مخاطب عام و خاص است. یعنی شما باید مخاطب عام را به همراه مخاطب خاص داشته باشید.

*کار بسیار سختی است.
می‌توانید دو قطعه نزدیک به بازار و دو قطعه برای مخاطب خاص منتشر کنید. اصلاً دو قطعه منتشر کنید که فقط بیست نفر شنونده داشته باشد اما مطمئن باشید که همان بیست نفر سالیان سال همراه تو خواهند بود. دو هزار نفری که به کنسرت من می‌آیند با احترام باید بگویم که به کنسرت دیگران هم می‌روند. این هم خوب است چون از دید مارکتینگ موثر هستند اما از دید ماندگاری باید مخاطب خاص یا اصطلاحاً دوآتیشه‌ها را همراه خودت داشته باشی و راضی کنی.

*از آن دست خواننده‌هایی هستی که افزایش و گسترش مخاطبانش مهم نیست و دوست داری یک طیف مشخص اما همیشگی داشته باشی. درست است؟
ما بخواهیم یا نخواهیم مخاطب اضافه می‌شود. من خیلی از مخاطبانم را در کنسرت به دست آورده‌ام. یعنی خیلی ها به صورت گذری همراه یک دوست به کنسرت من آمده‌اند و سپس پیام داده‌اند که کارهای شما را نشنیده بودم ولی از امشب طرفدارتان هستم. این خوب است و شما می‌توانید چنین افرادی را همراهتان داشته باشید. من اصولاً نگاه به لایک و فالوئر ندارم.

*به نظرم نگاه تجاری هم نداری!
اگر بگویم نگاه تجاری نسبت به موسیقی ندارم دروغ است چون کار و زندگی ام است. من به کار خوب فکر می‌کنم و کار خوب طبیعتاً در کنارش بُعد تجاری را هم دارد. اما به پول فکر نمی‌کنم. اگر جایی بروم بخوانم بلافاصله به آقای خانزاده زنگ نمی زنم که فلان اجرا را چند بستی؟! چون برایم کیفیت کار اهمیت دارد.

*سال گذشته «محسن یگانه» قطعه «بهت قول میدم» را منتشر کرد و پرش بزرگی در جذب مخاطب و فروش کنسرت‌هایش داشت. به فکر انجام چنین کاری نیستی که تا از 2 یا 4 سانس به برگزاری 10 یا 20 سانس کنسرت در ماه برسی و وارد جمع رکورددارها شوی؟
قطعه «بهت قول میدم» محسن یگانه به نظر من یک کار فوق‌العاده بود. اما درباره کنسرت‌ها برای اینکه فروش شما از 4 به 10 سانس برسد راه های زیادی وجود دارد که باز نمی‌کنم. نمی‌خواهم خودم را در شش ماه یا یک سال تمام کنم و می‌خواهم آرام آرام اما همیشه بروم. به تفکرهای دیگر هم احترام می‌گذارم چون تصمیم گیرنده نیستیم. محسن یگانه دوست خیلی خوب من است و شک ندارم خود محسن یگانه هم هرگز فکر نمی کرد این کار تا این اندازه مورد استقبال قرار بگیرد. ورژن دوم کار بهت قول میدم هم باعث شد تا تأثیرگذاری بیشتری روی مخاطبان داشته باشد. علت موفقیت قطعه بهت قول میدم، ریشه محسن یگانه بود. محسن در میان مخاطبان ریشه داشت و با یک هول کوچک دوباره به جایگاه خودش بازگشت.

*تازگی هم که ظاهراً همدیگر را دیده بودید!
من و محسن خیلی همدیگر را می‌بینیم! (خنده) اما حقیقتاً او فوق العاده است. جالب است بگویم که از این یکی دو قطعه اخیر که منتشر کردم بازخورد خیلی خوبی گرفتم. این کارها با فصل همخوانی داشت و گویا مخاطب هم دوست دارد صدای من را در ریتم‌ها و فرم‌های جنوبی بشنود.

*کلاً کارهای شادت موفق می‌شود اما کار شاد نمی‌خوانی.
بله اما سلیقه خودم متفاوت است.

*سلیقه متفاوت است یا کاراکتر شاد نداری؟
کاراکتر من نه شاد و نه غمگین است. چون خیلی احساسی هستم با زمان پیش می‌روم. اگر همه چیز خوب باشد من هم خوب و شاد خواهم بود.

*تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه ثابت به آدم‌ها نگرفته‌ام*

*این روزها یکی از اتفاقات مهم و خبرساز بازار موسیقی، فعالیت تنظیم کنندگان نسل جدید موسیقی نظیر حامد برادران یا مسعود جهانی و… است. این هنرمندان به عبارتی مدیریت تولید آثار خواننده‌ها را بر عهده می‌گیرند و در اغلب پروژه‌هایشان هم موفق بوده‌اند. به فکر این قبیل همکاری‌ها با چهره‌های جوان تر هستی؟
با حفظ احترام نسبت به تمامی‌دوستان و براساس تفکر و تجربه خودم باید بگویم که تا کنون نتیجه خوبی از دادن جایگاه ثابت به آدم‌ها نگرفته‌ام. به همین دلیل فکر می‌کنم هنر به نوعی است که باید در آن از سلایق و افراد مختلف استفاده کرد. شاید جایگاه ثابت در یک مقطع خوب باشد اما از یک مقطع تبدیل به تکرار می‌شود. فکر می‌کنم راهی که خیلی از دوستان پیش می‌روند دوام چندانی نداشته باشد.

*در کارها و آلبوم‌هایی که تولید می‌کنی تماماً تفکر خودت دخیل است؟ چون به بحث نتیجه نگرفتن از جایگاه ثابت آدم‌ها اشاره داشتی این سوال برایم پیش آمد.
این حرف نباید بد برداشت شود چون من نتیجه خوبی نگرفتم. اگر من همه چیز را دست یک نفر سپردم، پس از مدتی شرایط آن آدم را تغییر داد. من خیلی رُک صحبت می‌کنم و به همین دلیل می‌گویم که نمی‌توان جایگاه ثابت داد چون نتیجه معکوس حاصل می‌شود. در چنین شرایطی متأسفانه دوستی شدید، تبدیل به دشمنی بزرگ می‌شود به همین دلیل تعادل در دوستی و همکاری بهترین اتفاق است. کلاً کارهای تیمی هم در ایران دوام چندانی نداشته است. البته همکاری همایون شجریان و سهراب پورناظری به نظرم یک تیم‌ورک موفق است اما شاید دلیل موفقیتشان این باشد که پاپ نیستند و در فضای پاپ چنین همکاری هایی سخت است. در فضای موسیقی سنتی تعداد هنرمندها کمتر است و شاید به همین دلیل راحت تر با هم کنار می‌آیند. شاید هم مَنِش آنها متفاوت باشد.

*با توجه به ثباتی که در همکاری با تهیه‌کننده و ارکستر داشتی فکر می‌کردم در این زمینه هم بتوانی به آن شکل عمل کنی.
باز هم می‌گویم که برای یک مقطع خوب است اما برای طولانی مدت جواب نمی‌دهد. اگر بازار موسیقی ما برای یک آدمی‌که کنار تو قرار می‌گرفت آنقدر درآمدزا بود که قطعاً کنارت می‌آیستاد. ولی او پس از مدتی خودش نمی‌آیستد چون بارها از تنظیم‌کننده‌ها شنیده‌‌ام که می‌گویند من یک تنظیم می زنم نهایتاً با قیمت 10 میلیون تومان ولی چرا خواننده چندین برابر از همان کار پول در بیاورد؟ در کشورهای دیگر هزینه‌های تولید کار بالا است و همه عوامل از لحاظ مالی تأمین می‌شوند و چنین مسائلی وجود ندارد.

*شکل دیگر کار هم این است که تنظیم‌کننده و آهنگساز و ترانه‌سرا تا پایان عمر از اجرای آن قطعه بهره مالی دارند. در ایران هم کم کم آهنگسازان و تنظیم‌کننده ها در حال حرکت به این سمت هستند.
این مدل کاری در ایران هم جواب نمی‌دهد. اگر ما آدم‌های ماشینی بودیم می‌توانستیم با قوانین و قراردادها جلو برویم ولی احساسی هستیم و به همین دلیل هم مشکلات زیادی داریم.

*درباره کارهای این تنظیم‌کننده هایی که نام بردم و چهره های دیگر نسل جدید چه نظری داری؟
در میان کارهای نسل جدید تنظیم‌کننده های موسیقی هم کار خوب و هم کار تکراری شنیده ام.

*چون برخی منتقدان این تنظیم‌کننده‌ها می‌گویند که این دوستان یک موج هستند.
اگر بخواهید فقط به بازار نگاه کنید زود تمام می‌شوید و در این بین باید کارهایی داشته باشید که مخاطب خاص را مدنظر قرار دهد و تاریخ مصرف نداشته باشد. آهنگی که صرفاً برای موفقیت یکی دو ماهه باشد اعتبار هیچ هنرمندی نیست.

*البته خواننده‌ای که مثل تو به این جایگاه رسیده می‌تواند چنین دیدگاهی داشته باشد.
درست است ولی خواننده‌های جوان هم باید این موضوع را در نظر داشته باشند. همچنین باید به این نکته اشاره کنم که ترانه هم یکی از اِلِمان‌های مهم ماندگاری است. ترانه سطحی مثل عطر خوش بویی است که زود از بین می‌رود ولی ترانه ای که مثل عطر خوب ماندگار باشد، خاطره سازی می‌کند.

*عملکرد تیمی‌در میان برخی ترانه‌سراها هم گسترش پیدا کرده*

*در همین بحث ترانه یک نکته جالب برای من این است که با برخی برندهای عرصه کلام و ترانه تا کنون همکاری نکرده ای ولی گاهی اوقات نام برخی ترانه‌سراها را برای اولین بار پای کارهای تو می‌بینیم.
این قضیه به صورت اتفاقی پیش آمده است. یک بار خواستم با یکی از همین دوستان برند کار کنم اما وقتی ترانه‌سرای مطرح ما کار خوبش را به من نمی‌دهد چطور می‌توانم همکاری کنم؟ نمی‌گویم کاری که ایشان در اختیار من گذاشت بد بود ولی آن چه که باید باشد نبود و این یعنی من نمی‌خواهم با تو کار کنم. از آن ترانه‌سرا که اتفاقاً دوستش هم دارم ترانه ای گرفتم که به شما هم اگر نشان می‌دادم می‌گفتید چرا همچین کاری کرده است؟!

*دلیل خاصی داشته است؟
متأسفانه عملکرد تیمی‌در میان برخی ترانه‌سراها هم گسترش پیدا کرده و اصطلاحاً هرکدام تیم خودشان را در میان خواننده‌ها و آهنگسازان دارند. در حالی که من به آن عزیز اعتماد کردم و دوست داشتم ترانه خوبش را به من بدهد ولی اینطور نشد.

*یک اتهامی‌که نسبت به خواننده‌ ها بیان می‌شود این است که سراغ چهره های مطرح عرصه ترانه نمی‌روند تا پول کمتری بدهند.
درباره من اینطور نیست و حتی به خاطر دارم در اولین همکاری با محسن شیرالی هم تمامی تعهدات مالی را انجام دادیم! اما محسن شیرالی در ادامه یکی از بهترین دوستان من شد ولی کار درستی نیست که همه ترانه هایم را از او می‌گیرم. یک بار فراخوانی برای ترانه صادر کردم اما متأسفانه هزار ترانه بد برایم آمد. باورم نمی‌شد که هزار ترانه برای من آمد ولی یک مورد هم کار خوب در آن نبود. دلیلش هم این است که ترانه‌سرایان ما سراغ مطالعه نمی‌روند. از سوی دیگر هم مقوله ترانه کاملاً ذاتی است. با حفظ احترام برای همه هنرمندان ایران باید بگویم که استعدادهای مسابقه آمریکن آیدل را واقعاً در ایران نداریم. در آن مسابقه خواننده نوجوانی داریم که وقتی می‌خواند من خجالت می‌کشم! علت این است که آنها به صورت ریشه ای به موسیقی بها داده‌اند. به کارهای خوب، جایگاه و جایزه می‌دهند. ولی در ایران به کارهای خوب جایزه می‌دهند؟

*موسیقی بسیار مظلوم است اما موسیقی پاپ از همه هنرها مظلوم‌تر است*

*البته تو در اولین جشن سالانه «موسیقی ما» بابت قطعه «من و بارون» برنده تندیس طلایی بهترین قطعه پاپ شدی.
سایت «موسیقی ما» به عنوان یک رسانه معتبر بانی اهدای تندیس به من و سایرین شد اما چرا برای ما جشنواره برگزار نمی‌شود؟ مگر موسیقی با سینما چه تفاوتی دارد؟ ما که نجیب تر هم بودیم و با حفظ احترام باید بگویم برخی اتفاقات آن طرف در سمت ما رخ نمی‌دهد. ما همیشه حواسمان هست که کسی چیزی نگوید ولی می‌بینیم که همه کار در سینما انجام می‌شود. سینماگران هم هیچ کمکی به موسیقی نمی‌کنند چون یک سینماگر بسیار بزرگ چشم در چشم من گفت که تو را نمی‌شناسم! من هم گفتم دم شما گرم و حالا ما باید فیلم‌های شما را ببینیم؟ ایشان هم گفت که ما با فضای موسیقی آشنایی نداریم. متأسفانه این نکته را هم مدنظر قرار نمی‌دهند که خوانندگان باید تیتراژهایشان را بخوانند و آهنگسازان برای کارهایشان باید موسیقی متن بسازند. همیشه هم سینماگران می‌گویند از ما حمایت نمی‌شود ولی بهترین حمایت‌ها برای سینما است.

*کلاً در ایران داستان موسیقی متفاوت است.
جایزه گرفتن به هنرمند انگیزه می‌دهد. می‌خواهم به سوال اول تو برگردم و اینکه خیلی از هنرمندان ما بی انگیزه می‌شوند و از رقابت کنار می‌روند. تهیه‌کننده و موزیسین اگر تقدیر شوند برایشان انگیزه می‌شود و در بازار رقابت قرار می‌گیرند. موسیقی بسیار مظلوم است اما موسیقی پاپ از همه هنرها مظلوم‌تر است. چون در کشور ما ارزش بسیار زیادی برای موسیقی سنتی قائل می‌شوند ولی ما حتی نمی‌توانیم به‌اندازه آن دوستان هم صحبت کنیم.

*البته خواننده‌های دهه هفتاد می‌گویند که ما جاده صاف کن بودیم و همه مشکلات برای ما بود و خواننده‌های دهه هشتاد به بعد هیچ مشکلی ندارند و کارشان راحت است.
آن خواننده‌ها هم زحمت کشیدند و بیراه نگفتند و من حداقل قدردان آنها هستم ولی ماجرا این است که خواننده‌های دهه هفتاد ما پولشان را در آوردند و سراغ کارهای دیگر رفتند. یکی برج ساز و دیگر بیزنس‌من شد و به نظر شما کار را رها نکردند؟ در حالی که حضورشان به عنوان پیشکسوت می‌توانست برای ما مفید باشد و متأسفانه بعضی از آن دوستان مقابل خواننده‌های دهه هشتاد هم قرار گرفتند. در صورتی که به عنوان بزرگترهای این کار باید کارهای ریشه ای انجام می‌دادند.

*خودت غیر از موسیقی کار تجاری دیگری نداری؟
گاهی اوقات کارهایی انجام می‌دهم ولی موسیقی کار و شغل اصلی من است. از مشاغل دیگر می‌توانم پول بیشتر در بیاورم ولی موسیقی را از دست می‌دهم. ترجیح می‌دهم زمانی سراغ شغل دیگری بروم که در موسیقی حرف دیگری برای گفتن نداشته باشم.

*یک سوال مهم این است که برای ما از همکاری دوباره با رضا صادقی در قطعه تو که حساسی بگو. چه شد که به سراغ تکرار تجربه من و بارون رفتید و اینکه آیا به‌اندازه آن کار برایتان فیدبک داشت؟ چون برخی مخاطبانت این انتقاد را داشتند که ای کاش همکاری تو با رضا فقط در همان من و بارون خلاصه می‌شد و به سراغ تکرارش نمی‌رفتید.

من اینطور فکر نمی‌کنم. اتفاق قطعه «من و بارون» یک حرکت دلی بود. در آن زمان ما این کار را خیلی اتفاقی خواندیم و دلیلش هم رفاقت من و رضا صادقی بود. آن کار با دو ورژن منتشر شد چون قرار بود در آلبوم رضا صادقی هم من یک کار باشد که هم رضا به تنهایی بخواند و هم ما به صورت دوصدایی بخوانیم. این اتفاق بنا به دلایلی در آن زمان رخ نداد. در این سال‌ها پیشنهادات زیادی برای همخوانی با خواننده‌های مختلف داشتم. پس از اینکه قطعه «دیوونه جان» را با معین راهبر کار کردم، آهنگ بعدی که پیش او بردم به نوعی باعث این همکاری شد و معین راهبر بانی همخوانی دوباره من و رضا صادقی بود. من و رضا دوست داشتیم که پس از اتفاق خوب من و بارون بتوانیم یک همکاری دیگر هم داشته باشیم. احساس من بر این است که کار موفقی بود. اینکه پس از من و بارونی که آنقدر بزرگ شده بود و از جشن سالانه «موسیقی ما» جایزه برده بود، دوباره بخواهید کاری را منتشر کنید که بخواهد واقعاً شنیده شود کار ساده‌ای نیست.

شش سال از تولید من و بارون می‌گذرد و در حقیقت شش سال زمان داشته که بزرگ شود. اگر کمی‌به قطعه تو که حساسی وقت داده شود، به نوبه خودش می‌تواند کار خودش را انجام دهد. اما به نظرم این کار خیلی محبوب بود و من و رضا از این همکاری راضی بودیم.

*همایون شجریان واقعاً فوق العاده است*

*بین صحبت‌ها از همایون شجریان گفتی و یک سوال به ذهنم رسید.
قبل از اینکه هر چیزی بپرسی باید بگویم همایون شجریان واقعاً فوق العاده است.

*خب سوال من این بود که موسیقی سنتی گوش می‌کنی؟
من اگر صدای سنتی داشتم حتماً سراغ موسیقی سنتی می‌رفتم. کارهای همایون شجریان، سینا سرلک و سالار عقیلی را دنبال می‌کنم و ارادت ویژه‌ای هم نسبت به استاد محمدرضا شجریان دارم. موسیقی سنتی ما کلاً یک سر و گردن از هر لحاظ بالاتر است. نشان شوالیه نشان کمی نیست ولی به استاد بزرگ موسیقی سنتی یعنی آقای «شهرام ناظری» اهدا شده است. مسأله این است که ما استاد بزرگ موسیقی پاپ نداریم. در موسیقی سنتی استاد شجریان یا استاد علیزاده و استاد ناظری را داریم که داخل کشور هستند و همه از آنها چیزهای زیادی یاد می‌گیرند.

*قصد نداری در کارهای جدیدت به سمت تلفیق بروی؟
به فکرهای کارهای تلفیقی هستم. اتفاقاً یک نکته جالب بگویم و آن هم اینکه می‌خواهم یک استاد آواز سنتی برای خودم بگیرم. می‌خواهم یک هنرمند امین پیدا کنم تا گوشه ها و ردیف های سنتی را به من یاد بدهد. به نظر تو بد است؟! (خنده)

*بد نیست اما تا کنون از هیچ خواننده پاپی چنین چیزی را نشنیده بودم!
استاد آواز سنتی توان خواندن من را بالاتر می‌برد و در اجرایی کردن آن ایده‌های تلفیقی که دارم برایم موثر خواهد بود.

*آن تلفیق که می‌گویی دقیقاً چه مدلی است؟
استاد آواز سنتی چیزهایی به من یاد خواهد داد که می‌توانم با نگاه بازتری سراغ تلفیق بروم. اما من اصول موسیقی سنتی را نمی‌دانم و به همین دلیل باید تعلیم ببینم. البته گوشه های ایرانی را در صدایم دارم ولی باید پرورش داده شوند. برای خودم هم یک حس جدید است. فکر می‌کنم عامه مردم تلفیق پاپ و سنتی را دوست دارند.

*اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده به دلیل نگاه مثبت اهالی پاپ است*

*کارهای خواننده‌ها یا گروه های موسیقی تلفیقی را دنبال می‌کنی؟
چند قطعه گروه چارتار را دوست دارم. قطعاتی از هوروش بند شنیدم که تم سنتی تر داشتند و جالب بود. چند قطعه آقای سینا سرلک را دوست دارم و به نظرم علیرضا افکاری هم آهنگساز بسیار خوبی است و همکاری های این دو هنرمند جالب بود.

*این روزها موسیقی تلفیقی از لحاظ جذب مخاطب به رقیب جدی موسیقی پاپ تبدیل شده و خیلی‌ها می‌گویند دلیل گرایش اهالی پاپ به سمت تلفیق هم همین احساس خطر است.
اگر موسیقی تلفیقی رقیب پاپ شده به دلیل نگاه مثبت اهالی پاپ است. چون آن دوستان از موسیقی پاپ برای خودشان برداشته‌اند و موسیقی آنها جذاب شده است. به همین دلیل اهالی پاپ بیشتر مهمان‌نوازی کرده‌اند. گوش مردم از موسیقی پاپ پر است و کارهای تلفیقی برایشان طعم و ذائقه جدید است. اما خاویار همیشه خاویار است ولی فلافل و بندری همیشه فلافل و بندری است! (خنده) من دوست دارم ماکارونی را با سماق بخورم اما مهم این است که ذات غذا همان ماکارونی است. در نهایت به نظرم همه چیز دوباره به اصل خودش باز می‌گردد.

*حتی در موسیقی سنتی هم خیلی ها به سمت پاپ آمده‌اند.
بعید نیست چند وقت دیگر کار راک بشنویم که وسط آن چهچهه سنتی و پایانش تنظیم‌هاوس باشد! (خنده) همه کار انجام می‌دهیم تا مخاطب راضی باشد. اما از این طرف هم خوب نیست و یک مقدار خودمان باید ترمز کنیم. چندی پیش جمله ای خواندم که بی ربط نبود. آن هم این بود که اگر از یک نفر معذرت خواهی کنید بقیه در صف می‌ایستند. مدتی قبل فراموش کردم در صفحه شخصی خودم از یک شهر تشکر کنم. برخی نوشتند چون شهر ما کوچک بود شما تشکر نکردید و من از آنها تشکر کردم. چند شهر دیگر هم آمدند و گفتند که چرا از ما تشکر نکردید؟! همه را نمی‌توانید راضی کنید و به همین دلیل اگر من بخواهم کار تلفیقی انجام بدهم صرفاً در حد یک ناخنک زدن است. گاهی اوقات بعضی ها درویش می‌شوند و کلاً همه چیزشان تغییر می‌کند اما من نمی‌خواهم کلاً مدلم را تغییر بدهم!

*اگر بخواهیم از بحث تلفیق و احوالات موسیقی خارج بشویم یک سوال من دارم آن هم اینکه به نظر می‌رسد رابطه‌ات با تلویزیون چندان خوب نیست!
رابطه من با تلویزیون خوب است. اگر آنها به ما لطمه نزنند قدردانشان هستیم! مخاطب حرف من مدیریت یا سازمان صدا و سیما نیست و درباره برخی تولیدکنندگان برنامه ها صحبت می‌کنم. داستانی که وجود دارد این است که می‌گویند شما به برنامه ما بیایید. با عشق و تلاش سایر برنامه های خودمان را لغو می‌کنیم و به آن برنامه تلویزیونی می‌رویم و می‌گویند که مثلاً یک ویدئو می‌خواهیم از شما بسازیم. ویدئو را می سازند و می‌بینید که دقیقاً شما را از طلا به حلبی تبدیل کرده‌اند! بعد می‌گویید که پخش نکنید و من به عنوان مهمان به برنامه شما می‌آیم اما دوست عزیزمان گوشی تلفنش را خاموش می‌کند و آن ویدئو را پخش می‌کند! سپس سیر انتقادات به سمت شما می‌آید و باید خرابکاری آنها را با چند کار جبران کنید چون سطحتان را تغییر می‌دهند. حتی حق و حقوق مادی و معنوی آن اثر هم داده نشد. امسال عید هم یک آهنگ دیگر برای تلویزیون داشتم که حق و حقوق مادی و معنوی اش داده نشد. آن کار در بخش کارشناسی برنامه «ساعت 25» به عنوان بهترین تیتراژ نوروز امسال انتخاب شد. هیچ جوابی هم نداشتند و من و آقای خانزاده آنقدر سطح پایین نیستیم که بخواهیم به خاطر مسائل مادی دعوا کنیم. من فقط سوالم این است که آن تهیه‌کننده خودش خجالت نمی‌کشد که پس از هفت ماه حتی عذرخواهی هم به خاطر مسائل مالی نکردند. ما همه دستمزدهای عوامل آن کار را خودمان پرداخت کردیم ولی مسأله بی احترامی ‌است و ای کاش می‌گفتند که ما به مشکل خوردیم و پول نداریم! اما با این حرکت‌ها نهایت بی احترامی ‌را می‌کنند. من دو سه تجربه بد در تلویزیون داشتم و به همین دلیل زیاد درگیر تلویزیون نیستم.

*بابت همین است که طی این سال‌ها فقط دو یا سه تیتراژ در تلویزیون داشتی؟
اگر بخواهید تیتراژ بخوانید باید ارزان فروشی کنید. چرا باید سازندگان برنامه‌های تلویزیونی بابت اجرای تیتراژ از خواننده پول هم بگیرند؟ چرا خواننده‌های ما بابت خواندن تیتراژها پول می‌دهند؟ دوستان دیگر پول داده‌اند و همه را بد عادت کرده‌اند و آقای تهیه‌کننده می‌گوید که فلانی برای اجرای تیتراژ پول هم می‌دهد حالا تو بابک جهانبخش هستی که باش! (خنده) نکته بد دیگر هم این است که بعضی ها بابت تیتراژهای تلویزیونی دلالی می‌کنند. صدا و سیما متأسفانه چنین اجازه ای را داده و اگر جلوی این روند را نگیرد خودش ضربه می‌خورد. چون هنرمندانی که سطحی در میان مخاطبان دارند با این رسانه همکاری نمی‌کنند و مخاطب را از دست می‌دهند. قبلاً همه چیز خوب بود ولی برخی عزیزان روندها خراب کردند. این ارزان‌فروشی که عنوان کردم صرفاً شامل تیتراژ نیست چون برخی دوستان عزیز در کنسرت‌های خارجی ارزان فروشی می‌کنند. راه خراب می‌شود و تهیه‌کننده های خارج از کشور فکر می‌کنند که باید پول هم بگیرند. یک بخش از هر چیزی، تجارت و بخش دیگر هم جایگاه است. شما باید جایگاه آدم‌ها را بشناسید و متوجه شوید که آدم‌ها تفاوت دارند.

*فکر می‌کنم یک بخش از این صحبت‌هایت دوباره به همان داستان های «ماه عسل» و «احسان علیخانی» باز می‌گردد.
می‌تواند به آن داستان هم برگردد. در حرفه‌ای بودن احسان علیخانی شکی نیست. ما به مشکل حاد و خاصی نخوردیم و به نظر من در مجریان تلویزیون از همه حرفه ای تر کار می‌کند. اما باید بپذیریم که دیگر برای احسان علیخانی، بابک جهانبخش مهم نیست. یک روز شاید مهم بود ولی الان جایگاهش به قدری تغییری کرده که شکل دیگری به قضیه نگاه می‌کند. اینکه ما با تغییر جایگاهمان، نگاهمان به اطراف تغییر کند نگاه چندان اصیلی نیست.

حقیقتش را بخواهید تلویزیون برای من مهم نیست چون مخاطب من مردم هستند. یک صفحه شخصی هم دارم و خوشحال هستم که از آنجا با مخاطبانم ارتباط دارم. فکر کنم کسی مثل من نبوده که نه تیتراژ خوانده و نه حاشیه خاصی داشته اما کارش را دارد انجام می‌دهد.

* به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته‌اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش!*

*در حال حاضر به موازات صدا و سیما یک رسانه جدید به نام شبکه نمایش خانگی رونق پیدا کرده است و سریال‌های پرمخاطبی دارد. خواننده‌هایی که در این رسانه کار می‌خوانند هم تقریباً همگی موفق می‌شوند. از جمله محسن چاوشی، فرزاد فرزین و فریدون آسرایی که کارهایشان طی یکی دو سال اخیر مخاطبان زیادی داشته است. کارهای این فضا را دنبال می‌کنی و پیشنهادی برای این عرصه نداشتی؟
به نظر من خواننده‌های شبکه نمایش خانگی کارهای خوبی تولید می‌کنند و در این رسانه فیلم‌های خوبی هم دیدم. پارت اول سریال شهرزاد جذاب تر بود و این فیلم را دوست دارم. اصولاً فیلم‌هایی که داستانشان در قدیم است را دوست دارم و یکی از حسرت‌های من این است که چرا در قدیم به دنیا نیامدم و این زمان از دنیا نصیبم شد! چون با پیشرفت تکنولوژی احساس در دنیا کاهش پیدا می‌کند. همچنین پیشنهاد بازی در سریال عاشقانه به من داده شده بود. البته از طریق آقای منوچهر هادی نبود و خودم نرفتم و ریسک نکردم.

*چرا؟
حضور خواننده‌ها در این سریال‌ها صرفاً برای استفاده تبلیغاتی است و نقش خوبی به خواننده‌ها نمی‌دهند. به این ترتیب می‌روید می‌بینید که شأن و منزلت شما پایین می‌آید.

*اما برای فرزاد فرزین که هم در این فیلم بازی کرد و هم خواند اتفاقات بدی رخ نداد.
نگاه شما با نگاه من تفاوت دارد. آهنگ ها را تأیید می‌کنم ولی اگر من بودم بازی نمی‌کردم. آقای فرزاد فرزین بازی اش خوب است ولی من ترجیح می‌دهم خواننده بمانم.

*یعنی دوست داری یک نقش خاص یا نقش اول داشته باشی؟
اگر روزی بخواهم وارد عرصه بازیگری شوم، نقش خواننده را بازی نمی‌کنم. دوست دارم قبل از ورود به بازیگری، دوره ببینم و دلم می‌خواهد کارگردان یا سرمایه گذار آن فیلم بگوید اگر بازی تو بد بود آنقدر برداشت می‌کنیم تا بازی خوب از تو بگیریم. کلاً اینکه در یک فیلم خواننده گیتار به دست بگیرد و چند کار بخواند کلیشه شده است. فیلم سینمایی «پر پرواز» اوج این داستان بود و شادمهر عقیلی به موقع وارد بازیگری شد و این کار را انجام داد. به خدا ده فیلم به من پیشنهاد شده و گفته‌اند در همه این کارها نقش خواننده را داشته باش! (خنده)

*بعضی کارها را دیگر خودم خجالت می‌کشم روی صحنه بخوانم!*

*از کارهای جدید و آلبوم جدید چه خبر؟
هنوز با خودم درگیر هستم که اصلاً آلبوم منتشر کنم یا منتشر نکنم.

*در یک مصاحبه قول بعد از محرم و صفر را برای انتشار آلبوم داده بودی.
همه قول می‌دهند و عمل نمی‌کنند حالا ما هم مثل همه! (خنده) اما من دوست دارم آلبوم منتشر کنم ولی ناگهان ده کار با همدیگر می سوزد.

*عوامل کارهای جدید همان هنرمندان کارهای گذشته ات هستند؟
عوامل کارها تغییر نکرده‌اند ولی ادبیات کارهای جدیدم متفاوت است. در میان کارهای جدیدم دو شعر دارم و ترانه نیست.

*فکر کنم این چیزهایی که می‌گویی نشانه های نزدیکی به چهل سالگی باشد!
واقعاً بعضی کارها را دیگر خودم خجالت می‌کشم روی صحنه بخوانم!

*برای این حرف ها زود است چون ظاهر و استایلت که کاملاً جوان است.
من آدم عمیقی هستم و از نظر تفکرات، سطحی نیستم. پدر بودن روی من تأثیر گذاشت و خیلی از ترانه هایی که این روزها می‌شنوم دیگر حالم را عوض نمی‌کند. مثلاً در کارهای جدیدم یک بیت دارم که می‌گوید:«من یکان عدد هیچم و از هیچ پُرم/چون سکوت آمدم تا به کسی برنخورم.» این کار سروده محسن شیرالی است. باید اجازه بدهیم بعضی تغییرات خودش رخ بدهد.

*و اینکه به پدر شدن اشاره کردی و به عنوان سوال آخر می‌خواهم بدانم دوست داری آرتا خواننده شود؟
من نمی‌توانم برای آرتا تعیین تکلیف کنم. تنها چیزی که از صمیم قلب می‌خواهم این است که آرتا معروف نشود. دوست دارم اگر مشهور می‌شود مثلاً در پزشکی مشهور شود چون شهرت خوانندگی و هنر و سینما، خودت را از خودت می‌گیرد و مریضی های روحی به تو اضافه می‌کند. اگر آن آدم جنبه نداشته باشد پس از یکی دو سال می‌تواند بیمار شود. نوسان در شهرت وجود دارد و همیشه در تیررس و مقایسه و قضاوت هستی. گاهی می‌گویی اصلاً من بد هستم و نمی‌خواهم هر روز مقایسه شوم. شما روی همه چیز مقایسه می‌شوید و به همین دلیل می‌گویم، عادی زندگی کردن در نهایت بهتر است. پتانسیل آرتیست شدن را دارد و دیروز به من می‌گفت بابا به من پیانو یاد بده! من بخواهم نخواهم شاید وارد خوانندگی شد ولی آرزو می‌کنم هر سرنوشتی که دارد جنبه اش را داشته باشد.

http://musicema.ir/node/327484

 

گردهمایی کانون ناشران خانه موسیقی برگزار می‌شود

موسیقی ما- گردهمایی سالیانه کانون ناشران خانه موسیقی روز چهارشنبه 19 مهرماه ساعت 16 در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان برگزار می‌شود.

در این گردهمایی سالیانه اعضای هیئت مدیره کانون ناشران و بازرس این کانون گزارشی از عملگرد یکساله کانون ارائه خواهند داد و مسائل و مشکلات ناشران موسیقی را مورد بررسی قرار می‌دهند؛ همچنین در بخش دیگری از برنامه اعضای کانون ناشران پیشنهادات، انتقادات و نقطه نظرات خود را در خصوص مسائل صنفی ناشران و … بیان خواهند کرد.

این گردهمایی روز چهارشنبه (19 مهرماه) از ساعت 16 با حضور اعضای کانون ناشران خانه موسیقی در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان برگزار می‌شود.

http://musicema.ir/node/327417

کارن همایونفر موسیقی به وقت شام ابراهیم حاتمی‌کیا را می‌سازد

چهارمین همکاری این دو هنرمند این‌بار در فیلمی درباره داعش رقم خورد

کارن همایونفر موسیقی « به وقت شام » ابراهیم حاتمی‌کیا را می‌سازد

موسیقی ما – کارن همایونفر و ابراهیم حاتمی‌کیا برای چهارمین بار در کنار یکدیگر قرار گرفتند تا به این ترتیب ساخت موسیقی جدیدترین فیلم سینمایی حاتمی‌کیا یعنی«به وقت شام» به این آهنگساز برسد.

همایون‌فر و حاتمی‌کیا پیش از این در سریال «حلقه سبز» و فیلم‌های سینمایی «گزارش یک جشن» و «بادیگارد» با یکدیگر همکاری داشته‌اند و این آهنگساز این‌بار قرار است خلاقیت خود را در فیلمی با موضوع حملات تروریستی به نمایش بگذارد. در واقع، «به وقت شام» به تهیه‌کنندی محمد خزاعی، درباره داعش و تهدیدات تکفیری‌ها است که تنها دو بازیگر مرد ایرانی یعنی هادی حجازی‌فر و بابک حمیدیان در آن حضور دارند و باقی جمعی از بازیگران مطرح سوری و لبنانی هستند. این فیلم یکی از محصولات سازمان هنری رسانه‌ای اوج در سال ۹۶ است که در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر رونمایی می‌شود.

فیلمبرداری «به وقت شام» همزمان با آغاز ماه مبارک رمضان در یکی از فرودگاه‌های نظامی آغاز شد و این روزها مراحل پایانی خود را می‌گذراند. تدوین فیلم نیز هم‌زمان با فیلم‌برداری اثر، توسط مهرداد خوشبخت انجام می‌شود.

این کارگردان باسابقه پیش از این درباره آهنگساز هجدهمین فیلم‌سینمایی‌اش گفته بود: «تجربه موسیقی بادیگارد با هفده فیلم قبلی‌ام متفاوت شد، چون کارن همایونفر در بادیگارد چنان جوشید که خود تجلی مضمون اصلی فیلم، «محافظ بادیگارد» شد. در چنین موقعیتی، کارگردان بادیگارد جز فخر به حضور چنین هنرمندی چه باید بگوید…» حالا باید دید این‌بار تجربه این دو چهره مطرح سینما و موسیقی در کنار یکدیگر، چه اتفاقی را رقم خواهد زد.

تصویر: خبرگذاری مهر
منبع:
اختصاصی موسیقی ما

http://musicema.ir/node/327154

استاد محمد منتشری مسترکلاس آواز می‌گذارد

موسیقی ما – مستر کلاس آواز اصیل ایرانی توسط استاد «محمد منتشری» و با همکاری آموزشگاه موسیقی هنرپارسه برگزار می‌شود. در این مستر کلاس که به مدت 3 ساعت و گروهی خواهد بود، سرفصل‌های بداهه‌خوانی، انتخاب شعر، مرصع‌خوانی، تلفیق شعر و موسیقی، ردیف خوانی، وجه تسمیه گوشه‌ها، مرکب خوانی، ترانه و تصنیف‌خوانی و وزن خوانی تدریس و بررسی می‌شود.

قرار است این سلسله جلسات آخرین جمعه هرماه در آموزشگاه هنر پارسه برگزار شود؛ همچنین اجرای هنرجویان به‌صورت تکی و بررسی و رفع اشکالات آن‌ها نیز از دیگر مواردی است که در این کلاس‌ها تدبیر شده است. علاقه‌مندان برای اطلاع از نحوه ثبت‌نام و شرکت در این مستر کلاس می‌توانند به‌صورت حضوری به آموزشگاه هنر پارسه مراجعه کرده و یا با شماره‌های آموزشگاه تماس حاصل کنند.

محمدصفار منتشری زاده را نزدیک‌ترین و با استعدادترین شاگرد اسماعیل مهرتاش می‌دانند. آشنایی او با اسماعیل مهرتاش در «جامعه باربد» و به منظور آموزش تئاتر اتفاق افتاد. او ۳ سال در کلاس‌های تئاتر جامعهٔ باربد شرکت و  در این مدت از استادانی نظیر«رفیع حالتی» (استاد فن بیان)، «دکتر ناظر زادهٔ کرمانی» (استاد ادبیات فارسی)، «ولی‌الله خاکدان» (استاد دکور) و «علی اصغر ازهدی» (مدیر داخلی جامعهٔ باربد و استاد تاریخ تئاتر) بهره برد.

محمد منتشری نحوهٔ ورودش به عالم موسیقی را اینگونه بیان می‌دارد: «پیش پرده ای بود به نام «گردو فروش» که استاد می‌خواست در یکی از عیدها در کنار تئاتر اجرا کند. دنبال کسی می‌گشت که پیش پرده را اجرا کند. آمد سر کلاس و این خواسته را عنوان کرد. من و چند نفر دیگر از بچه‌های کلاس داوطلب شدیم. ما را آزمایش کردند و من بیش از دوستان مورد قبول واقع شدم.» او از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۰ دور ردیف‌های آوازی را نزد اسماعیل مهرتاش فراگرفت و حدود ۲۰ سال با ایشان در تماس و معاشرت بود. از جمله هنرمندان موسیقی که در کلاس «مهرتاش» هم دوره محمد منتشری بوده‌اند می‌توان به محمدرضا شجریان، عبدالوهاب شهیدی و جمال وفایی اشاره نمود. او از محضر موسیقی دانانی نظیر احمد عبادی و علی اصغر بهاری نیز بهره برده‌است. وی پس از درگذشت استادش «اسماعیل مهرتاش»، از موسیقی فاصله می‌گیرد تا اینکه پس از سال‌ها توسط مهدی کلهر به صدا و سیما دعوت می‌شود. منتشری کارمند بازنشسته بانک است.

http://musicema.ir/